درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع :تمسک برای برائت به روایت الناس فی سعه مالایعلمون
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
از جمله روایاتی که تمسک شده برای برائت این روایتی است که از امام صادق سلام الله علیه به سند صحیح نقل شده الناس فی سعِه مالایعلمون یا الناس فی سعهٍ مالا یعلمون یا الناس فی سعه حتی تعلمون به السنه مختلفه که مضمون یک چیز است این روایت شریف نقل شده.
خب به حسب ظاهر مردم در سعه هستند یعنی وجوبی، حرمتی برای آنها نیست مگر این که بدانند وجوب هست یا حرمت درست هست و روایت اگر بهتر از رفع ما لایعلمون نباشد مسلم کمتر نیست و حتی میتوانید بگویید که اگر ادله اخباری تمام باشد نمیتواند حکومت روی این روایت داشته باشد، در رفع ما لایعلمون میتواند که سابقا صحبت کردیم گفتیم ادله اخباری اگر تمام باشد حکومت دارد بر رفع ما لایعلمون، میگوید ما لا یعلم مرفوع است آن دلیل اخباری میگوید من یعلم هستم اما ما نحن فیه این حکومت هم نیست، تعارض است، آن میگوید الناس فی سعه مادامی که نمیدانیم، آن میگوید مادامی که نمیدانی باید احتیاط بکنی، آن میگوید در شبهه وجوب در شبهه حرمت در سعه هستید آن میگوید در شبهه حرمت باید احتیاط بکنید، حتی مسئله حکومت هم این جا نمیآید مسئله تقدم دلیل بر دلیل هم نمیآید بلکه اگر ادله اخباری تمام باشد یک نحو تعارض است آن میگوید در ضیق، آن میگوید در سعه هستی، سعه در مقابل ضیق است آن میگوید باید احتیاط بکنی آن میگوید لازم نیست احتیاط بکنی ، لذا به عقیده ما روایت از نظر سند که خوب است از نظر دلالت هم که دلالتش عالی است حتی آن روایات قبلی مشکل بود شبهات وجوبیه را بگیرد مثل کل شیی لک حلال دیروز ما با یک تمحل علمی گفتیم هم شبهات وجوبیه را میگیرد هم شبهات تحریمیه را اما این جا خودش هم شبهات وجوبیه را میگیرد هم شبهات تحریمیه را برای این که میگوید اگر احتمال بدهی واجب است انت فی سعه اگر احتمال بدهی که حرام است انت فی سعه هم شبهات وجوب هم شبهات حرمت از همین جهت هم ایراد وارد میشود به اخباری آقای اخباری تو اگر میگویی احتیاط بکن در شبهات وجوبی نه، میگوییم نه این روایت شریف هم شبهات وجوبیه را میگیرد هم شبهات تحریمیه را و تو که میخواهی تعارض بیندازی تو که میخواهی بگویی که باید احتیاط بکنی و مختص به شبهات تحریمیه است میگوییم این روایت هم شبهات موضوعیه را میگیرد هم شبهات تحریمیه را و این که گفته شده مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه یک اشارهای دارند که الناس فی سعه ما لایعلمون اگر ادله اخباری تمام باشد میگوید که تو در ضیق هستی، ما لم تعلم آن میگوید تو میدانی که باید احتیاط بکنی و چون میدانی که باید احتیاط بکنی انت لیس فی سعه، جوابش همین است که عرض کردم که این الناس فی سعه ما لا یعلمون این جور میگوید شبهه واجب باشدیا شبهه مستحب باشد تو در مضیقه نیستی و اگر دلیل اخباری تمام باشد و بگوید در ضیق هستی با هم تعارض میکند و این که ما بخواهیم بگوییم که اگر ادله اخباری تمام باشد ما در ضیق هستیم به عبارت دیگر آنها حکومت دارد بر این دلیل علی الظاهر حکومتی در کار نیست.
اگر ادله اخباری تمام باشد یک تعارض است آن میگوید در سعه هستی این میگوید در ضیق هستی و ما بخواهیم بگوییم که ادله اخباری تمام باشد مقدم برانت فی سعه ما لم تعلم ظاهراً این جور نیست.
راجع به ادله اخباری بعد میآییم صحبت میکنیم که اصلاً ما دلیلی نداریم برای قول اخباری همه این ادله ارشاد است و حکم عقل است و بیش از استحباب هم دلالت ندارد.
حالا قطع نظر از دلیل اخباری الناس فی سعهِ ما لایعلمون یا الناس فی سعهٍ ما لایعلمون اینها به خوبی دلالت دارد اگر ما راجع به چیزی که نمیدانیم ما لایعلم آیا واجب است یا نه؟ ما در سعه هستیم ما در مضیقه نیستیم اگر هم نمیدانیم حرام است یا نه؟ ما در مضیقه نیستیم در سعه هستیم و معنای در سعه بودن هم این که ما معذوریم حالا یا اصلاً حکمی نداریم که اسمش را گذاشتند عدم البیان و این را ما قبول نکردیم یا این که حکم داریم مخفی شده بر ما، فرق دیگر بر ای ما ندارد مثلاً اگر یکی کسی بگوید احکام همه همه از طرف پروردگار عالم صادر شده نداریم چیزی تا روز قیامت که حکمش گفته نشده باشد اما ائمه طاهرین علیه السلام نتوانستند بیان بکنند، نشده ، در حال انشاء باقی است به فعلیت نرسیده اگر کسی این را بگوید میشود عدم البیان دیگر خب حالا راجع به این عدم البیان اگر احتمال بدهیم چیزی واجب بوده است و بیان نشده یا چیزی حرام بوده بیان نشده است فی سعه ما لایعلمون ، اگر هم عدم البیان نه، عدم العلم است بیان شده به ما نرسیده بسیاری از احکام حکمش را گفتهاند، ائمه طاهرین فرمودهاند اما ظلم نگذاشته به ما برسد در بوته اجمال مانده سلسلهاش قطع شده اصول اربع مأه همهاش به ما نرسیده که عدم العلم است خیلی خوب اما باز هم الان یک چیزی نمیدانم واجب است یا نه؟ الناس فی سعه ما لایعلمون، ما لایعلمون این جا خودش هم عدم العلم است نمیدانم حرام است یا نه؟ آیا این حرام بوده به دست من نرسیده ؟ باز هم الناس فی سعه ما لایعلمون.
لذا اگر شما بگویید که این ادله اخباری که میگوید که اخوک دینک فاحتط لدینک این نظر دارد به ادله رفع مثل رفع ما لایعلمون ما گفتیم حکومت دارد اما ما نحن فیه که شیخ میفرماید حکومت دارد عرض میکنیم نه این دیگر تعارض است تعارض است یعنی چه؟ برای این که آن میگوید در سعه هستی این میگوید در ضیق هستی و بین دو میشود تعارض.
اگر رفع ما لایعلمون بود این حرف خوب بود آن میگوید که تا علم نداری مرفوع است آن میگوید من علمم سابقا گفتیم گفتیم که ادله اخباری اگر تمام باشد حکومت دارد بر رفع ما لایعلمون اما ما نحن فیه آن میگوید انت فی سعه آن میگوید فی ضیق ، و در همان ما لایعلمون آن ما لایعلم را میگوید انت فی سعه آن میگوید انت فی ضیق ، سعه در مقابل ضیق است ضق در مقابل سعه است ادله اخباری میگوید انت فی ضیق ادله اصولی میگوید انت فی سعه با هم تعارض میکند اگر یک کدام منفی بود دیگری مثبت خوب بود بگوییم حکومت دارد اما اگر بگوید الناس فی سعه آن ادله میگوید انت لیس فی سعه بلکه انت فی ضیق میشود تعارض.
ادله اخباری هم میگوید شبهات تحریمیه را شبهه است نه علم، در شبهات تحریمیه باید احتیاط بکنی آن میگوید در شبهات تحریمیه لازم نیست احتیاط بکنی آن جا در رفع ما لایعلمون بعد میآییم صحبت میکنیم گفتیم وقتی دو تا دلیل را با هم بسنجیم احدهما حکومت دارد بر دیگری اما این جا مدعی هستیم چنانچه روی روایت بعدی هم همین را میگوییم مدعی هستیم این حکومت نیست چرا؟ برای این که آن میگوید انت فی سعه آن رفع ما لایعلمون نمیگوید انت فی سعه ، آن میگوید انت فی سعه آن میگوید انت لیس فی سعه، انت فی ضیق، تعارض وجود و عدم هم نیست تعارض دو تا دلیل است با هم.
این خلاصه حرف است حالا اگر کسی هم نپذیرد بگوید که رفع ما لایعلمون و انت فی سعه با هم تفاوت نمیکند اگر ادله اخباری تمام باشد حکومت دارد بر هر دو اما ظاهراً این جوری است در رفع ما لایعلمون حکومت دارد اما در مثل الناس فی سعه مالایعلم این حکومت نیست بلکه تعارض است آن میگوید تو در سعه هستی آن میگوید نه تو در مضیقه هستی، دلالت روایت خیلی خوب است حالا این را میخواهیم بگوییم که این دلالت روایت الناس فی سعهِ ما لایعلمون یا الناس فی سعهٍ ما لایعلمون یا الناس فس سعه حتی تعلمون حتی تعلمون این دلالتش هم راجع به شبهات موضوعیه هم راجع به شبهات وجوبیه هم راجع به شبهات تحریمیه بسیار عالی است ، این فی سعه ما لاتعلم آن مای ما لاتعلمون مای موصوله است و میگوید که در ما لا تعلم در سعه هستی حالا این ما لاتعلم شبهات حکمیه باشد یا موضوعیه شبهات وجوبیه باشد یا تحریمیه.
روایت دیگری که به آن تمسک شده کل شیی مطلق حتی یرد فیه نهی البته راجع به شبهات تحریمیه است و ما هم بیش از این نمیخواهیم ما فعلا در مقابل اخباری هستیم آن راجع به شبهات تحریمیه میگوید نه شبهات وجوبیه، روایت میگوید که کل شیی مطلق حتی یرد فیه نهی.
مرحوم شیخ در فرائد میفرمایند که این ادل و اظهر از همه روایات است برای برائت، برای این که معنای کل شیی مطلق یعنی یله ورها، بر میگردد به مشکوک دیگر، یعنی کل مشکوک یله ورهاست تا این علم پیدا کنی حکم واجب دارد یا حکم حرام دارد.
خب از نظر تمامیت اشکالی نداریم انصافاً دلیل تمام است اما این ادل واظهر از آن روایت قبلی نمیدانم چه در نظر مرحوم شیخ است ؟ نه، آن الناس فی سعه ما لایعلمون هم مثل کل شیی مطلق حتی یرد فیه نهی از این جهت هم که الناس فی سعه ما لایعلمون شبهات موضوعیه را میگیرد شبهات وجوبیه را میگیرد از این جهت بهتر از این روایت هم هست برای این که روایت مختص به شبهات تحریمیه است حتی یرد فیه نهی و آن روایت الناس فی سعه ما لایعلمون هم شبهات وجوبیه را میگیرد هم شبهات تحریمیه را هم شبهات حکمیه را میگیرد هم شبهات موضوعیه را اما علی کل حال هر دو دلالتشان خیلی خوب است.
شبهه شده این مربوط به آن جاست که از طرف شارع مقدس یله ورها شده باشد یعنی مربوط به عدم البیان است نه مربوط به عدم العلم ، شارع مقدس گاهی چیزها را حکم برایش بار نکرده، مطلق است، مطلق یعنی یله ورها یعنی بدون حکم موضوع بدون حکم این جا را میخواهد بگوید لذا از بحث ما بیرون است بحث ما آن جاست که میدانیم حکمی هست نمیدانیم چیست برای خاطر عدم الوصول است برای خاطر عدم العلم است ولی این را دو سه روز قبل صحبت کردم گفتم یک: عدم البیان است،
دو : بیان شده به ما نرسیده آن که بیان نشده این مطلق است حتی تعلم آن جا که هم عدم العلم است علم به آن نداریم این هم مطلق است حتی تعلم به عبارت دیگر حتی تعلمون آن مای حتی تعلمون مای موصوله است میگوید ما لا یعلم مطلق است مطلق است یعنی چه؟ ما لایعلم مطلق است یعنی گرفتگی روی آن نمیشود گاهی حکمش بیان نشده گرفتگی روی آن نمیشود سالبه به انتفاء موضوع است گاهی هم نه بیان شده به ما نرسیده باز هم گرفتگی روی آن نمیشود برای این که من علم به آن ندارم.
ولی این اشکال بالاخره به حال خود باقی میماند و آن این که ما نداریم یک چیزی در اسلام عزیز که حکمش گفته نشده باشد، هر چه هست بر میگردد به عدم العلم هر چه باید گفته بشود اصلاً معنا ندارد یک موضوعی بلا حکم، و موضوع بلا حکم در اسلام نداریم این قرآن کپیه عالم وجود است لارطب و لایابس الا فی کتاب مبین و این کپیه عالم وجود معنایش همین است که هر چیزی حکمی دارد و پروردگار عالم هم حکمش را فرموده است .
اگر یک کسی غیر از این بگوید برمیگردد اسلام ناقص است برای این که حکم بعضی از موضوعات را اسلام نگفته باشد، نمیشود که، اصل این که گفته شده حرفی نیست اماعدم الوصول است این عدم الوصول گاهی برای این که ائمه طاهرین نشده بگویند لتبین للناس ما نزل الیهم نشده بگویند گاهی هم گفتهاند به دست ما نرسیده ، هر دو ما لایعلم است هر دو موضوعش مطلق است هر دو موضوعش سعه است حالا میخواهد برای عدم الوصول باشد یا عدم العلم، عدم البیان باشد یا عدم العلم، ظاهراً این که می بینیم مرحوم شیخ پافشاری دارد بعد هم مرحوم آخوند پافشاری روی این حرف دارند ظاهراً وجهی ندارد و این کل شیی مطلق حتی یرد فیه نهی میگوید که ما لا یعلم مطلق است حالا این مالایعلم مطلق است از دو جهت، یک دفعه حکمش گفته نشده حکم دارد حکمش گفته نشده یک دفعه هم حکمش گفته شده به من نرسیده مالا یعلم صادق است وقتی صادق شد میشود مطلق وقتی مطلق شد معنایش این است که دیگر روی آن حکم واقعی و نفس الامری ما گرفتاری نداریم ما لزوم احتیاط نداریم ما در سعه هستیم احتیاط لازم نیست ما در سعه هستیم و نمیشود گرفتگی به ما بشود.
لذا الناس فی یعه ما لایعلمون، کل شیی مطلق حتی یرد فیه نهی اینها دلالتش انصافاً خیلی خوب است من نمیتوانم هم فرمایش مرحوم شیخ را قبول بکنم که کل شیی مطلق ادل است اظهر است از الناس فی سعه ما لایعلمون .
و راستی هم این جور ادلهها به خوبی به ما میفهماند که ما راجع به چیزی اگر شک کردیم چه حکمی دارد تفحص کردیم و به جایی نرسیدیم ما مؤاخذه روی آن چیز نداریم حالا رفع ما لایعلمون همین را میگوید کل شیی لک حلال همین را میگوید الناس فی سعه ما لایعلمون همین است کل شیی مطلق حتی یرد فیه نهی هم همین است دلالت این روایتها اگر بیشتر از رفع ما لایعلمون نباشد مسلم کمتر از رفع ما لایعلمون نیست.
بله فقط یک اشکال دارد آن هم بعد دربارهاش صحبت میکنیم و آن اشکال این است که اینها همه عقلی هستند لذا ما اگر یادتان باشد بحث داشتیم در مقابل قوم فرق بین قاعده قبح عقاب بلا بیان این روایتها چیست؟
ما میگفتیم هیچ، و از شما میخواستیم یک دلیل بیاورید فرق بین برائت عقلی با برائت نقلی، ما نتوانستیم این هفت هشت تا دلیلی که آورده بودند و ما سه تا دلیل آوردیم از میان این هفت هشت تا دلیل نتوانستیم ما بفهمیم فرق بین برائت عقلی و برائت نقلی چیست و دلمان می خواست از شماها استفاده بکنیم.
لذا ما مدعی هستیم قاعده قبح عقاب بلا بیان اصل است آیات و روایات ارشاد به آن اصل است و تابع ما یرشد الیه است هر چه آن بگوید آیات و روایات بیشتر دلالت ندارد نه اطلاق میتوانیم بگیریم چون حکم ارشادی است نه تعبد میتوانیم بگیریم چون ارشادی است و نه میشود زاید بر آن حکم عقلی از آن چیزی استفاده بکنیم، این ایراد هست ولی این ایراد مربوط به این کل شیی مطلق حتی یرد فیه نهی نیست راجع به همه ادله اصولی است. بعد هم درباره قبح عقاب بلا بیان صحبت میکنیم انشاء الله . حالا یک دو تا روایت خوبی هست که متعرض نشدهاند فردا این دو تا روایت را هم متعرض بشویم انشاء الله .
وصلی الله علی محمد و آل محمد