درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع :تمسک برای برائت به روایات حل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
تمسک شده است برای برائت به روایات حل این روایات زیاد است ، بعضی از این روایات را مرحوم صاحب وسائل در جلد 12 ابواب ما یکتسب به در آن جا نقل میکند کل شیی لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه بعضی از روایات را هم در جلد 18 در باب 12 از ابواب صفات قاضی آن جا نقل میکند کل شییء فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه لذا در حقیقت روایاتی که در دسترس ماست دو قسم است یکی کل شیی لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه یک قسم هم کل شییء فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه.
مرحوم شیخ در فرائد یک روایت نقل میکند این را نیافتیم درکتب روایی و آن این است که میفرمایند روایت حل را اصلاً همین یک روایت را نقل میکنند کل شییء لک حلال حتی تعلم الحرام، دیگر این بعینه یا فیه حلال و حرام صدرش ذیلش در روایتی که ایشان نقلمیکند نیامده آن که در فرائد آمده همین است کل شیی لک حلال حتی تعلم الحرام منه، یا حتی تعلم الحرام، حالا شما بگردید ببینید آیا این چنین روایتی در کتب روایی هست یا نه؟
بزرگان میگویند مرحوم شیخ یک اجتهادی کردهاند و روایت رانقل کردهاند و گفتهاند این کلمه بعینه یک چیز زائدی است یک تأکید است از همین جهت بعینه را انداخته لذا گفتهاند این همین ذیل روایت مسعده بن صدقه است که درجلد 12 در ابواب مایکتسب به آمده و آن این است که کل شییء لک حلال حتی تعلم الحرام بعنیه این بعینه را مرحوم شیخ انداختهاند.
نسبت دادن به مرحوم شیخ این جوری خیلی جرأت میخواهد لذا باید بگردیم ببینیم آیا این روایتی که مرحوم شیخ در فرائد آورده در کتب روایی هست یا نه؟ اگر باشد اظهر از آن دو قسم روایت میشود.
خب تقریب استدلال چیست؟ این جور تقریب میکنیم میگوییم که هر چیزی که شک فیه انه حرام یا حلال انه حلال، رفع ما لایعلمون لذا این کل شییء حلال حتی تعرف الحرام یا حتی تعلم الحرام آن ذیلش دلیل بر این است که کل شییء یعنی کل مشکوک، این جور میشود هر چه مشکوک است از نظر حلیت از نظر حرمت تو بگو حلال است تا یقین کنی حرمت آن را لذا کل شییء یعنی کل مشکوک یا آن کل شییء فیه حلال و حرام باز یعنی کل مشکوک برای این که کل مشکوک یحتمل انه حرام باشد یحتمل انه حلال باشد این کل مشکوک محتمل الحرام و الحلال است بگو حلال است تا یقین پیدا کنی حرمت آن را ، خب اگر این جوری معنا بکنیم دیگر دلالتش خوب است هم برای شبهات حکمیه هم برای شبهات موضوعیه لذا مثلاً فضله پرندهها این فضله پرندهها را نمیدانیم آیا نجس است یا نجس نیست؟ میگوییم که این فضله پرنده یحتمل فیه حرام یحتمل فیه حلال این حلال است یعنی طاهر است تا این که بدانیم روایت داشته باشیم دلیل بیاید این که حرام است این شبهه حکمی، شبهه موضوعیش هم اگر کسی حرام گوشتها را حرام بداند مثل بسیاری از آقایان من جمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که مثلاً میگویند فضله کلاغ این حرام گوشت است پس نجس است و اما فضله کبوتر حلال گوشت است پس پاک است حالا یک فضلههایی توی مسجد ریخته، نمیدانیم از کلاغهاست یا از کبوترها؟
میتوانیم بگوییم کل شییء فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه، تا این که یقین بکنی این فضله از مثلاً حرام گوشت است از کلاغ است، هم شبهات موضوعیه را میگیرد هم شبهات حکمیه را .
دو سه تا اشکال در این جا شده؛ اول : گفتهاند که این ظهور در شبهات موضوعیه دارد به چه دلیل؟ به همین جمله فیه حرام و حلال، گفتهاند حکمش معلوم است موضوع معلوم نیست چون موضوع معلوم نیست از این جهت میگوییم که مثل کل شییء طاهر حتی تعلم لذا کل شییء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه مثل کل شییء طاهر حتی تعرف، حتی تعلم این ظهور دارد در شبهات موضوعیه ، که وقتی انسان برود توی اصول میبیند که مشهور همین را گفتهاند گفتهاند به روایات حل نمیشود تمسک کرد برای این که ظهور دارد در موضوعات و بحث ما مربوط به احکام است نمیدانیم چیزی از شارع مقدس هست یانه؟ رفع ما لایعلمون میگوید نه، آن رفع ما لایعلمون مختص به احکام است این هم مختص به موضوعات است.
این کسی که این اشکال را کرده پذیرفته است این که این کل شییء لک حلال مثل رفع ما لایعلمون است الا این که گفتهرفع ما لایعلمون مربوط به احکام است کل شییء فیه حلال و حرام مربوط به موضوعات است گفته هم صدر روایت هم ذیل روایت به ما میگوید مختص به موضوعات است کل شییء فیه حلال و حرام یعنی مثلاً فضله پرندهها در خارج دو قسمند یک قسمت حلال، حلال گوشت، یک قسمت حرام ، حرام گوشت حالا فضلهای در خارج توی خانه توی مسجد نمیدانیم فیه حلال او حرام یعنی از آن قسم حلال است؟ یا از آن قسم حرام؟ میشود شبهه موضوعیه، شبهه موضوعیه همان جاست که حکم را بدانیم موضوع مشکوک باشد موضوع منقسم بشود به دو قسم اما شبهه حکمیه که بحث ماست این است که اصلاً حکم را ندانیم و الا اگر حکم را بدانیم که میشود علم اجمالی و بعد دربارهاش صحبت میکنیم گفته رفع ما لایعلمون مختص به احکام، کل شییء فیه حلال و حرام مختص به موضوعات، خوب است اما آن که بحث ماست نمیتوان کل شییء فیه حلال و حرام دلالت داشته باشد ، این یک اشکال.
اما تقریبی که من کردم دیگر این ایراد وارد نیست برای این که کل شییء فیه حلال و حرام یعنی یحتمل این کل شییء یعنی کل مشکوک، مثل کل شیی طاهر حتی تعلم است کل مشکوک لک حلال حتی تعرف الحرام این کل مشکوک یعنی ما یحتمل فیه حرام و حلال فهو لک حلال این دو قسم است گاهی مربوط به حکم است نمیدانیم آِیا حکم این حلیت است یا حرمت ؟ یک دفعه مربوط به موضوعات است حکمش را میدانیم، موضوع را نمیدانیم از آن حرامهاست یا از آن حلالهاست؟ لذا این کل شییء لک حلال این جوری که من معنا میکنم شییء را بردارید یحتمل روی آن بگذارید برای این که از خود ذیل هم فهمیده میشود کل شییء ای کل محتمل الحرام و الحلال فهو لک حلال، این آقائی که میگوید مختص به موضوعات است برای صدر و ذیلش برای این که کل شییء فیه حلال و حرام یعنی موضوع، دیگر حکم که نمیشود حرام باشد و حلال باشد با هم ، یعنی موضوع پس شییء موضوع خارجی که یک قسمش حلال است و یک قسمش حرام است اگر شک کردی بگو حلال است ولی ظاهراً این جور نیست این طور که من تقریب میکنم از اول کل شییء یعنی کل محتمل الحلیه و الحرمه فهو لک حلال.
اما چیزی که راستی موجب اشکال است این کلمه بعینه است که کل شییء فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه برده است در خارج، یعنی این خارج که نمیدانی آیا وضعش چیست؟ بگو حلال است تا حرام بعینه را توجه به آن پیدا بکنی روایت مسعده بن صدقه هم که شأن نزولش است هم مربوط به موضوعات است و چون مربوط به موضوعات است میگوییم کل شییء فیه حلال و حرام حتی تعرف الحرام بعینه و شأن نزولش هم این است البته نه همه روایات که آمد خدمت حضرت گفت یا بن رسول الله پنیر خوردن چه جور است ؟ حضرت فرمودند اشکال ندارد، گفت که یابن رسول الله این پنیر مایهها که توی این پنیز میگذارند بعضی میته است یعنی این چوپانها این بادیه شین ها لا ابالی هستند پنیر درست میکنند با میته، حضرت فرمودند خب برای خاطر یکی دو تا که این جور میکنند ما بگوییم که همه پنیرها نجس است؟ نه، کل شییء لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه ، بردنش روی موضوع و موضوع بعینه یعنی پنیری که داری میخوری لذا اصلاً حضرت فرستادند پنیر گرفتند از بازار آوردند همین راوی میگوید که من با امام صادق علیه السلام صبحانه کردیم تغدی معه صبحانه با حضرت کردیم اما این معلوم میشود وسواسی بوده توی ضمن پنیر خوردن که امام صادق علیه السلام میخوردند خودش میخورد دو دفعه گفت که یابن رسول الله پنیر خوردن چه جور است؟ حضرت تبسم کردند فرمودند مگر نمیبینی دارم پنیر میخورم و بعضی پنیرها نجس است این که دلیل بر این نیست که همه پنیرها نجس است کل شیی فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه، گفتند این شأن نزول این لفظ بعینه، شأن نزول که نمیتواند مخصص باشد، بله البته همه روایتها نه، یک روایت که کل شیی لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه شأن نزولش همان شبهات موضوعیه است اما شبهات موضوعیه که نمیتواند مخصص باشد، امام علیه السلام یک چیزی که هم شبهه حکمی بوده هم شبهه موضوعیه بوده آورده است آن را در شبهه موضوعیه آن که هیچ، این کلمه بعینه خب ظاهراً به اندازهای روشن بوده که بعینه این مربوط به موضوعات نیست ، مربوط اعم از موضوعات و احکام است ، چرا اعم است؟ برای این که در شبهات حکمیه هم همین را میتوانیم بگوییم، بگوییم که هر چه محتمل الحرام است این حلال است تا این که حرام یقینی را پیدا کنیم این بعینه یعنی حرام قطعی، ظاهر بعینه هم همین است دیگر، خودش تا بدانی نجس است خودش، لذا اگر این بعینه را هم این جور معنا کنیم که ظاهراً همین است شیخ انصاری این بعینه را اصلاً به آن اهمیت نداده لذا روایت را آورده بدون بعینه ، به عبارت دیگر بعینه تاکید است دیگر، حالا لااقل از احتمال، دیگر نمیتواند خصوصیت برای ما درست بکند، لذا کل شیی لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه یعنی راستی، یقین پیدا بکنی که در کل شیی طاهر هم همین را میگویید، در قاعده حل قاعده طهارت اگر ما تسامح نکنیم گیر میافتیم حسابی، یعنی آدم وقتی لاابالیگریها را توی بازار می بیند دیگر این که یقین پیدا کند حلال است خیلی کم است یا این طهارت و نجاستهای توی مردم را یا توی طلبهها را وقتی انسان می بیند یک ظن متآخم با علم است که همه چیز نجس است لذا حضرت این بعینه را آورند برای همین که وسواسی گری نکن، کاری به بازار و مردم و لاابالیگری نداشته باش، هر چیزی برای تو پاک است هر چیزی برای تو حلال است مگر این که یقین کنی حرام است یقین کنی نجس است ، ظاهراً همین است بعینه را این جور معنا بکنیم لذا دلالت این روایت که چند تا روایت است باید بگوییم که مستفیضه از نظر سند هم صحیح السند بگوییم.
مشکوک الحلیه و الحرمه من الحکم و الموضوع مرفوع است ، خوب است دلالتش انصافاً.
مرحوم آخوند یک اشکال دیگر میکنند و باز هم در فرائد هست گفتهاند خیلی خوب حالا شما دست و پا بزن و درستش بکن این بر میگردد به حلت و حرمت ، شبهات وجوبیه را چکارش میکنید؟ برای این که دیگر این که نمیتوانیم بگوییم که کل شیی لک حلال یعنی وجوب، حتی تعرف الحرام بعینه یعنی حرمت، یعنی ترک واجب، اینها را که دیگر نمیشود گفت، لذا روایتها مختص میشود به شبهات تحریمیه نه شبهات وجوبیه.
این را هم مرحوم آخوند جواب میدهند میگویند که اولا بحث ما راجع به شبهات تحریمیه است و الا راجع به شبهات موضوعیه همه همه قبول دارند حتی اخباری قبول دارد اقرار دارد در شبهات وجوبیه احتیاط لازم نیست، لذا مرحوم آخوند در کفایه میگوید عدم الفصل، حالا عدم فصلش مشکل میشود، یعنی اجماع مرکب، یعنی هر کسی که در شبهات تحریمیه گفته حرام در شبهات وجوبیه گفته، هر که در شبهات تحریمیه نگفته در آن هم نگفته پس عدم الفصل این دلالت میکند بر این که اعم است، خود مرحوم آخوند این اجماع مرکب را قبول ندارد ولو قول به عدم الفصل را هم ایشان قبول ندارد.
اما یک حرف دیگر مرحوم آخوند این جا دارد آن حرف خوب است میفرماید ترک الواجب حرام، این را چند روز قبل روی آن صحبت کردیم، ترک نمیتواند حکم داشته باشد برای این که نماز واجب است ، ترکش بخواهیم بگوییم حرام است دیگر نه، فعلش واجب است ، ترکش حرام نیست والا باید بگوییم دوتا کتک دارد کسی که نماز نخواند دو تا کتک دارد یکی نماز واجب را نیاورده، یکی هم حرام آورده نماز را ترک کرده، یکی است دیگر، احکام میآید روی وجودات نه روی عدمها، خب این مسلم است ، گفتم این امر امر فسلفی و دقی طلبگی و اینها بله اما عرفا همین جور که نسبت فعل را به وجود میشود داد نسبت فعل را به عدم هم میشود داد من ترک الصلوه متعمداً فقد کفر، گفتم این یک امر عرفی است با دقت عقلی جور نمیآید ولو عدم مضاف هم بهره از وجود دارد نه، بهره از وجود ندارد اما عرفا عدم مضاف بهره از وجود دارد، که مرحوم آخوند در کفایه همین را میگویند میفرمایند ترک نماز حرام است پس همین جور که کل شیی لک حلال محرمات را میگیرد واجبات را هم میگیرد به اعتبار ترکش که آن هم حرام است همه برمیگردد چه شبهات وجوبیه چه شبهات تحریمیه برمیگردد به شبهات تحریمیه ، این فرمایش مرحوم آخوند هم خوب است البته با آن دقت کفایه جور نمیآید اما با دقت عرفی حتی دقت عرفی همین جور که نسبت فعل را گاهی به وجود میدهند گاهی به ترک میدهند گاهی میگویند اقیموا الصلوه گاهی هم میگویند لا تترک الصلوه و در قرآن شریف هم آمده گاهی نسبت فعل داده شده به وجود اقیموا الصلوه گاهی هم نسبت داده شده به ترک فویل للمصلین الذینهم عن صلوتهم ساهون یعنی بخواند و نخواند تسامح در نماز داشته باشد. فتخلص مما ذکرناه این روایات حل که خیلی هم هست اگر بهتر از رفع ما لایعلمون نباشد کمتر نیست و دلالتش بر ای شبهات تحریمیه مخصوصاً برای شبهات وجوبیه چه موضوع چه حکم دلالت خوبی دارد. بحث فردا روایت سعه، الناس فی سعه ما لایعلمون. این را یک مطالعه بکنید تا فردا انشاء الله .
وصلی الله علی محمد وآل محمد