درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/07/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : حدیث رفع
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بالاخره این عویصه ای که جلو آمد و بزرگان هم روی آن اصلاً اهمیت ندادند، حل کردیم به این که این رفع عن امتی این مفهوم ندارد، این قضیه امتنانی نیست بلکه یک قضیه مشهوری است اگر هم امتنان باشد برای هر مکلفی است، دیگر اگر این جور مسئله را حل بکنیم دیگر درست درمیآید و آن این است که این 9 چیز خطا و نسیان و اکراه و اضطرار و حسد و وسوسه و بدبینی اینها مرفوع است و بگوییم هم مرفوع است نه، مدفوع است، رفع به معنا دفع، نیست، حکمی ندارد.
بنابراین مسئله را نمیشود حل کرد چون که خطا و نسیان مثلاً قبح عقاب بلا بیان اینها یک چیزهایی است که پروردگار عالم معنا ندارد روی آن حکم بار بکند حالا چه در امم سابقه چه در دین مقدس اسلام، دین مقدس اسلام سمحه است خب معلوم است نگفتند 50 رکعت نماز واجب بخوان و بالاخره اعمال دیگرش را هم وقتی بسنجیم سمحه است اما بخواهد امم سابقه خطا داشته باشد یعنی حکم روی آن بار بشود قاعده قبح عقاب بلا بیان آن جا نباشد، حسد در حالی که اظهار نمیکند آن جا حکم داشته باشد ، ما لایطاق در دین نصرانیت حکم داشته باشد.
اضطرار در ادیان دیگر حکم داشته باشد مؤاخذه داشته باشد معلوم است نمیشود.
از فضلای درس یکی دو سه تا دیروز میگفتند که مراد این است که قضا و اعاده داشته در این امت قضا و اعاده ندارد، خب این همان وجوب احتیاطی است که بعضی از بزرگان گفتهاند که در آنها وجوب احتیاط بوده در دین مقدس اسلام این وجوب احتیاط نیست بلکه استحباب احتیاط است، اما روی همین قول هم اولاً مثل مرحوم شیخ که مؤاخذه در تقدیر میگیرند حالا شما مؤاخذه در تقدیر نگیرید بالاخره مؤاخذه قدر متیقن آن است و این که ما بگوییم مؤاخذه هست خب نمیشود که مؤاخذه باشد همانها هم که میگویند اعاده و قضا، خب نمیشود که مؤاخذه را بزنند بگویند در آن ادیان مؤاخذه نبوده خب قدر متیقن رفع ما لایعلمون مؤاخذه است دیگر، این یک حرف.
یک حرف هم این 9 چیز خیلی از آنها قضا و اعاده و اینها در آن کار ندارد مثل اکراه و اضطرار و مالا یطاق و حسد و اینها قضیه اعاده و قضا نیست. اکراه شده برای این که العیاذ بالله شراب بخورد زنا بکند اضطرار پیدا کرده شراب را ریختند توی دهانش و بسیاری از اینها قضیه اعاده و قضا نیست مطلقا یا باید بگوییم هست یا باید بگوییم نیست بخواهیم بگوییم در امم سابقه بوده خلاف عدالت است خلاف عقل است نمیتواند که خدا خلاف عقل ضروری ما کار بکند، بگوییم در امم سابقه ما لایطاق بوده، اکراه بوده ، اضطرار بوده و معنای این که اضطرار بوده اگر یک کسی مضطر شده نماز نخواند بعد نمازش را قضا کند حالا یک جا دو جا بشود بگوییم ، روی هر 9 تا نمیشود گفت دیگر.
لذا اگر با این جملهای که دیروز رسیدیم به این جا که بگوییم این آخر آمن الرسول یک راز و نیاز با خداست ادب اقتضا میکند چنین بگوییم در این رفع ما لایعلمون هم بگوییم که این دفع است امتنانی نیست از باب مثال است ربطی به امم سابقه و امم لاحقه ندارد پیامبر اکرم میفرمایند این 9 چیز حکم ندارد حالا در امم سابقه داشته یا نداشته؟ متعرض نیست، در امم سابقه چه جوری بوده؟ پیامبر اکرم تعرضی روی آن ندارند پیامبر اکرم میخواهند بگویند در این امت این 9 چیز حکم ندارد.
حالا غیر از این عرض من کسی نگفته غیر از این عرض من اگر چیزی به نظرتان برسد بهتر ما این روایت را حل بکنیم این اشکال این چیزی که اول بحث است این را درستش بکنیم خیلی کار کردهاید.
خطا و نسیان هیچ جا نمیشود آثار شرعی داشته باشد برمیگردد به قبح عقاب بلا بیان بگوییم قبح عقاب بلا بیان در این دین هست در آن دین نبوده این دیگر همهاش آثار شرعی است مربوط به آثار عقلی اصلاً نیست حالا این یک مطلب.
مطلب دوم که عمده بحث ماست در باب این حدیث شریف این است که خب چه در تقدیر است ؟ حتماً یک چیز باید در تقدیر باشد برای این که نسبت رفع به خطا داده شده خطا یک امر تکوینی است مسلم است خطا در همین امت زیاد است رفع الخطا رفع النسیان رفع ما استکرهوا علیه، ما اضطروا الیه خب اینها زیاد واقع میشود که، پس تکوین نیست تشریع است پس باید یک چیزی در تقدیر باشد.
مرحوم شیخ انصاری مشهور است در میانشان بسیاری هم موافقت از ایشان کردهاند من جمله مرحوم حاج شیخ در درر و استاد بزرگوار ما آقای داماد رضوان الله تعالی علیه مرحوم شیخ فرمودهاند مؤاخذه در تقدیر است رفع مؤاخذه الخطا، رفع مؤاخذه النسیان تا آخر رفع مؤاخذه الوسوسه، خب خیلی خوب است.
اما دیگر خیلی به درد نمیخورد برای این که مسلم هم هست در امم سابقه هم خطا و نسیان بوده مؤاخذه هم نبوده نمیشود که ما بگوییم خطا و نسیان مؤاخذه دارد کتک دارد ، ممکن است بگویید قضا دارد اعاده دارد ممکن است بگویید جبران باید بشود خیلی خطاها نسیانها در همین دین مقدس باید جبران بشود یک کسی نماز نخواند نسیانا باید قضا بکند اما مؤاخذه ندارد کتک ندارد یا مثلاً مثل باب دیات خب مسلم اگر کسی کسی را کشت سهوا باید دیه بدهد اما مؤاخذه ندارد یعنی کتک ، عقوبت ندارد .
لذا رفع مؤاخذه ما لایعلمون این دیگر معنایش این جور میشود قبح عقاب بلا بیان از شارع مقدس اگر نیامده باشد نمیتواند عقاب بکند به قاعده قبح عقاب بلا بیان، خب این حرف مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه و گفتهاند هم و خود مرحوم شیخ هم دارد این مجاز است حالا یا مجاز در کلمه است یا مجاز در اسناد است بالاخره یک تقدیری باید درست بکنیم از نظر ادبیت، تقدیرش هم مؤاخذه.
اگر حرف مرحوم شیخ درست باشد برمیگردد به این که این حدیث رفع ربطی به بحث ما و امثال بحث ما ندارد باز بر میگردد به این که یک امر عقلی است و این ارشاد به حکم عقل است خب مسلم است در هیچ دینی من جمله در دین مقدس اسلام اگر کسی خطا کرد نسیان کرد مکره شد مضطر شد حالا ولو این که قضا و اعاده و اینها هم داشته باشد اما کتک ندارد حتی در ما لایعلمون مقصر هم همین است قاصر که معلوم است مقصرش هم نمیشود کتک روی آن باشد الا این که در کفایه اگر یادتان باشد مرحوم آخوند بحث مفصل خوبی کردند و آن بحث این بود که در روز قیامت به او میگویند که چرا نماز باطل خواندی ؟ میگوید نمیدانستم، خطاب میشود چرا نرفتی یادبگیری؟ کتک میخورد روی آن نه روی ما لایعلم که مرحوم آخوند تبعا لمقدس اردبیلی قبول کردند این که تحصیل علم نفسی تهیؤیی است گفتهاند نمیشود که روی آن ما لایعلم عقاب بشود روی چه عقاب میشود؟ روی تحصیل علم، خطاب میشود چرا نماز نخواندی؟ چرا نماز باطل خواندی ؟ میگوید نمیدانستم خطاب میشود چرا نرفتی یاد بگیری؟ کتک میخورد روی آن لذا گفتهاند این واجب نفسی تهیؤیی است یعنی واجب نفسی است که مقمه واقع شده برای یک واجب دیگر ،لذا اگر کسی حرف مرحوم شیخ را قبول بکند دیگر خواه ناخواه این روایت مربوط به بحث ما نیست ، ما میخواهیم در این حدیث رفع یک کاری بکنیم که ما لا نص فیه را بگوییم که این آثاری اگر بار بر آن باشد این آثار حکم ندارد و اما این که عقاب ندارد خب معلوم است عقاب ندارد.
مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه این حرف مرحوم شیخ را قبول ندارد حالا که قبول نداشت میگوید تقدیر هست تقدیرش چیست؟ میگوید که جمیع الاثار، رفع الخطا یعنی جمیع آثار خطا الاماخرجه الدلیل، رفع ما استکر هوا علیه جمیع آثار الا ما خرج بالدلیل لذا ظاهر حدیث مؤاخذه نیست یکی مؤاخذه است بلکه جمیع الاثار است آن وقت جمیع الاثار هم ایشان میگوید در تقدیر نه، حقیقت ادعائیه و این حقیقت ادعائیه که مرحوم آخوند در کفایه چندین جا آورده یک حرف متینی است یک حرف خوبی است این همان استعاره تخیلیه سکاکی است که در مطول آمده الا این که سکاکی راجع به یک جا گفته دیگر آقایان در اصول که آمدهاند آن با ذوقهایشان این جمیع الاثار را آوردهاند و معنایش این جور است که به جای این که بگوید رفع جمیع آثار ما لا یعلمون گفته ما لایعلمون ، و حقیقت ادعائیه یعنی چه؟ یعنی اول ادعا کرده این خطا نسیان هیچ اثر ندارد ثم بعد از آن که این ادعا را کرده حکم را آورده روی این ادعا، تفاوت عملی ندارد تفاوت ذوقی دارد و تفاوت ذوقیش این است که آن در تقدیر میگوید مجاز در تقدیر مجاز در کلمه این میگوید مجاز نیست، سکاکی در زید اسد میگوید، زید اسد تا زمان سکاکی مشهور بود مجاز است آن وقت اگر گفته بود زید کالاسد گفتهاند مجاز نیست، کاف آورده، اگر بگوید زید اسد این مجاز است یک کاف در تقدیر دارد زید کالاسد میگفت تقدیرش یا مجاز در کلمه است یا مجاز در اسناد سکاکی گفت نه زید اسد حقیقت ادعائیه است اول ادعا میکند زید شیر است بعد از آن که این ادعا را میکند حقیقتاً اسد را بار برآن میکند میگوید زید اسد مصداق تعیین میکند، این حرف را آوردهاند در اصول و خیلی جاها من جمله در بحث ما که استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه یا دم نمیرود یک روز راجع به این حقیقت ادعائیه و این بحث ما این که در ما نحن فیه تقدیری جایی نیست. حقیقت ادعائیه است.
حالا چیزی به نام حقیقت ادعائیه باشد یا نباشد مجاز در کلمه باشد مجاز در اسناد باشد گفتهاند ظاهر رفع الخطا یعنی رفع جمیع آثار خطا رفع جمیع آثار اکراه رفع جمیع آثار اضطرار ، میخواهد حکم تکلیفی باشد میخواهد حکم وضعی باشد، این مشهور در میان اصحاب شده الان لذا میگویند که این رفع ما لایعلمون همین جور که تکلیف را بر میدارد وضع را هم بر میدارد احکام تکلیفیه نه، احکام وضعیه هم نه، ظهور اطلاق است رفع ما لایعلمون اطلاق به این معنا نگفتن ، نگفته است رفع مؤاخذه وقتی نگفته ظهورش میشود جمیع الاثار، جمیع الاثار یکی تکلیف است یکی هم وضع است دیگر این خطا و نسیان تا آخر هیچ حکمی ندارد در اسلام نه حکم وضعی نه حکم تکلیفی.
مرحوم شیخ انصاری میفرماید این حکم تکلیفی ندارد اما حکم وضعی دارد، نتوانستند بپذیرند احکام وضعیه ندارد:
ولی این طوری که دیگران گفتهاند تقریباً در کفایه هم مسلم شده پیش مرحوم آخوند و دیگران هم گفتهاند گفتهاند حقیقت ادعائیه یا مجاز در کلمه مجاز در اسناد اما جمیع الآثار در تقدیر است.
مرحوم نایینی میفرمایند اصلا حقیقت است مجاز نیست نه حقیقت ادعائیه نه مجاز در کلمه نه مجاز در تقدیر، خب چه جوری حقیقت است؟ میگوید که شارع مقدس نگاه میکند.
به محیطش، محیط تشریع میبیند در محیط تشریع راستی خطا حکم ندارد خطا نیست ، نیست یعنی در محیط تشریع نه در تکوین، در محیط تشریع آن جاست که موضوع باشد حکم داشته باشد و اما اگر حکم نداشته باشد اصلاً نیست راستی ، لذا خطای تکوینی نسیان تکوینی اکراه تکوینی اینها همه هست اما بیاییم توی تشریع خطا نیست چرا نیست ؟ حکم ندارد، نسیان نیست توی محیط تشریع نیست وقتی شارع مقدس نگاه بکند در تشریعش می بیند نه خطا هست نه نسیان هست نه ما اضطروا الیه هست نه ما استکرهوا علیه هست چرا؟ برای این که موضوع برای حکمی واقع نشده پس در محیط تشریع نیست مثل این است زید در خارج ، زید در خارج در محیط تشریع نیست برای این که حکمی ندارد، در تکوین هست در تشریع نیست، خب وقتی چنین باشد این رفع الخطا حقیقت است نه مجاز باشد تا بگوییم مجاز درکلمه، مجاز در تقدیر ، تا بگوییم که حقیقت ادعائیه ، اینها هیچ کدام نیست یک حقیقت است شارع مقدس فرموده و آن حقیقت چیست؟ این که در محیط تشریع این 9 چیز نیست، نیست یعنی چه ؟ یعنی موضوع برای احکامی واقع نشده موضوع برای حکمی واقع نشده پس واقعا نیست.
مرحوم نایینی چندین جا من جمله این جا این حرف را دارند و انصافا حرف متینی است دیگر، حرف خوبی است که ما در رفع ما لایعلمون بگوییم اصلاً تقدیر و مؤاخذه و جمیع الآثار و امثال اینها این بحثها در محیط غیر تشریع است ادبیت در محیط تکوین است ربطی به بحث ما ندارد وقتی بیاییم در محیط تشریع اگر شارع مقدس چیزی را فرمود نیست این حقیقت است مثل این است که بفرماید که بیش از 17 رکعت نماز واجب نیست ، این عین همین میشود این جا هم میفرماید خطا نیست ، اثر ندارد این خطا اثر ندارد یعنی در محیط تشریع من خطا و نسیان و ما لایعلمون و امثال اینها نیست.
فتلخص مماذکرناه از این اقوال چهار پنج گانه که سه تا را گفتم حرف مرحوم نایینی بهترین حرفها و باید بگوییم رفع الخطا رفع النسیان یک حقیقت است جمیع الآثار هم هست آثار تشریع باشد یا تکوین باشدتکوین به این معنا آثار وضعی، آثار وضعی باشد یا آثار تکلیف و عقوبت باشد.
بله گاهی این حدیث رفع استثنا خورده تخصیص خورده حالا تخصیص که نه، تقیید خورده برای این که بعضی اوقات اثر وضعی این خطا و نسیان و ما لایعلمون و اینها دارد مثلاً در باب دیات اگر خطا ، نسیان آمد گناه نیست مؤاخذه اما دیه هست جبران هست، در باب اکراه اگر راستی کاسه کسی را شکست و مکره هم شد یا مضطر بود خب این حرام نیست اما اثر وضعی دارد یعنی باید جبران بکند یا کسی نماز نخواند باید قضایش را بخواند ولی اینها همه دلیل خارجی است به عبارت دیگر تقیید برای رفع ما لایعلمون است، رفع ما لایعلمون جمیع الآثار است مگر این که یک دلیلی بیاید بگوید در این جا جمیع الآثار نیست یک دلیلی بیاید بگوید این جا فقط مؤاخذه است یک دلیلی بیاید بگوید بعضی آثار وضعی بار است بعضی آثار وضعی بار نیست، آنها دیگر بحث ما نیست بحث تخصیص است و تقیید است هر چه این رفع ما لایعلمون قید بخورد عمل به آن قید میکنیم هر کجا هم قید نباشد رفع ما لایعلمون جمیع الآثار است چه آثار تکلیفی چه آثار وضعی، حالا چون بحث یک مقدار هم مشکل بود یک مطالعه دیگر هم بکنید فردا یک اشاره دیگر بکنیم برویم سر بحث سوم انشاء الله
و صلی الله علی محمد و آل محمد