درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تقدم امارات بر اصول
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
تقدم امارات بر اصول یک چیز مسلمی است در اصول ما ، ـا اماره هست نوبت به اصل نمیرسد.
تقریرش هم آسان است برای این که اصل موضوعش شک است تعیین وظیفه در ظرف شک ، اگر شک داری بگو تنقض الیقین بالشک، تعیین وظیفه میکند در ظرف شک، اماره رفع شک میکند وقتی اماره آمد این شک ندارد حالا ولو تعبداً یعنی شارع مقدس میگوید تو یقین دارهستی، شارع مقدس میگوید الغ احتمال الخلاف ، لذا آن میگوید اگر شک داری بگو رفع ما لایعلمون مثلاً بگو لاتنقض الیقین باشد اما اماره میگویند تو شک نداری چون شارع مقدس گفته اماره حکم یقین دارد لذا تقدم اماره بر اصل یک چیز مسلمی است حرف در آن نیست.
حرفی که هست این است که مسئله فوق العاده خوب مهم مبتلا به در اصول این است که وجه تقدم چیست؟
مشهور در میان بزرگان گفتهاند حکومت و معنای حکومت این است که یک دلیلی بیاید یک دلیل دیگری را تفسیر بکند تبیین بکند یک دلیلی ناظر باشد بر دلیل دیگر و ما نحن فیه همین طور است اماره که میگوید رفع احتمال الخلاف نظر دارد به دلیل اصل به رفع ما لایعلمون به لا تنقض الیقین بالشک آن میگوید تو شک نداری لذا مشهور در میان بزرگان گفتهاند حکومت حاال این جای یک قدری شرحش بدهییم و بالاخره ببینیم آیا حکومت است یا نه؟
تقدم دلیل بر دلیلی یکی از 5 وجه است 4 وجهش مشهور در میان اصحاب بوده یک وجهش را هم اصحاب گفتهاند اما کسی که این را رو انداخت و یک دلیل حسابی درست کرد مرحوم آخوند بود که معنایش توفیق عرفی که بعد صحبت میکنم لذا تقدم دلیل بر دلیل تقدم شیی بر شیی یکی از 5 راه است .
راه اول تخصص، گفته اکرم العلماء ما میدانیم زید شبیه العلماست خب اکرم العلماء رد جمع به این تخصص بیرون است، به این میگویند تخصص، معنای تخصص چیست؟ یعنی چیزی از موضوع دلیل بیرون رفته باشد یقینا.
قسم دوم تخصیص است تخصیص کدام است؟ این است که حکمی یک دلیلی بیاید یک حکمی را بعضی از افرادش را بیرون بکند اکرم العلماء لاتکرم الفساق منهم خب این را هم میگویند تخصیص یا میگویند تقیید آن تخصص این هم تخصیص.
سوم ورود است ورود یعنی چه؟ این همان تخصص است الا این که تعبد توی کار است مثل این که قاعده قبح عقاب بلا بیان میگوید تا بیان نباشد قبیح است مولا عقاب بکند اما وقتی دلیل آمد دلیل تعبد آمد میگوید که این قاعده قبح عقاب بلا بیان سالبه به انتفاء موضوع است لذا ورود به تخصص هیچ تفاوت ندارد تخصص قطعی است ورود تعبد مثل همین مثال ما نحن فیه اصول و اماره اصل میگوید رفع ما لایعلمون لانتقض الیقین بالشک اماره میگوید تو شک نداری، وقتی شک نداشت دیگر این اصول همه همه دیگر تخصصا بیرون از مسئله میشود یعنی آن جا که به قول مرحوم شیخ انصاری باد بیاید دیگر پشهای جایی نیست در آن جایی که اماره بیاید دیگر شکی جایی نیست، اما فرقش چه شد با تخصص؟ یک دفعه میدانیم زید جاهل است خب بیرون است ، یک دفعه نمیدانیم زید جاهل است یا نه؟ دلیل میگوید زید جاهل است این همان تخصص است اما تعبد، اعمال تعبد شده به آن میگوییم ورود لذا از شما بپرسند فرق بین تخصص و ورود چیست؟ بگویید هچ، هر دو موضوع را از بین بردن است یک دلیل میآید موضوع دلیل دیگری را از بین می برد.
این گاهی قطعی و یقینی است به آن میگوییم تخصص گاهی تعبدی است به آن میگوییم ورود که همین مسئله ما که میگوید که در ظرف شک وظیفهات این است، اماره میگوید تو شک نداری لذا تو شک نداری یعنی چه؟ یعنی وظیفهات این نیست. مثل آن جا که یقین کنم، چه جوردیگر وقتی یقین کردم خب معلوم است دیگر دلیل نیست چرا دلیل نیست؟ موضوع ندارد، تعیین وظیفه در ظرف شک بود من یقین کردم خب وقتی یقین من را بسنجیم با آن تعیین وظیفه در ظرف شک میشود تخصص، وقتی هم ورود اماره را بسنجیم با آن اصل آن میگوید تعیین وظیفه در ظرف شک روایت که دسترسی به آن پیدا کردم روایت به من میگوید تو شک نداری لذا اصل را بگذار کنار عمل بکن به این روایت میشود ورود .
یکی هم حکومت، حکومت کدام است؟ حکومت آن است که لسان داشته باشد تفسیر بکند یک دلیلی را مثل این که مثلاً میگوید اذا شککت بین الثلاث و الاربع فابن علی الاربع ، باب شکیات، روایت میگوید لاشک لکثیر اشک کثیر الشک شک ندارد در این جا به آن میگوییم حکومت ، همان نتیجه الورود هم هست این جا به آن میگوییم حکومت لذا نظارت دلیلی بر دلیل دیگر که هر دو باید لفظ باشد به آن میگوییم حکومت، نظاره دلیل علی دلیل به قول بچه طلبهها چشمک میزند این دلیل به آن دلیل هر کجا چشمک زد به آن میگوییم حکومت، آن وقت این حکومت این جوری است گاهی نتیجه الورود است مثل همین مثالی که زدم گاهی نتیجه التخصیص است مثل این که میگوید اکرم العلماء یک دلیل میآید میگوید زید لیس بعالم در حالی که عالم هم هست اما تخصیص میدهد با این بیان که به جای این که بگوید اکرم العلماء الازید نمیگوید اکرم العلماء الازید میگوید اکرم العلماء یک دلیل دیگر میآید میگوید زید عالم نیست نتیجه التخصیص است و گاهی این نتیجه التخصیص است ، گاهی نتیجه الورود است گاهی نتیجه غیر از اینهاست مثل این که تبیین میکند تفسیر میکند یا مثلاً به جای تخصیص میآید زید را داخل میکند میگوید اکرم العلماء زید که جاهل است میگوید زید عالم، این به جای این که تخصیص بزند توسعه داده، دیگر موارد فرق میکند آن جا که نظر داشته باشد دلیل بر دلیل دیگر عرفا یعنی عرف جمع بین دلیلین که میکند میبیند احدهما ناظر بر دیگری است آن ناظر را مقدم میاندازد از باب حکومت و آن کارش این است گاهی نتیجه التخصیص است گاهی نتیجه الورود است گاهی توسعه است گاهی تضییق است دیگر حالا آنها هر چه میخواهد باشد، خب این 4 تا.
پنجم که مرحوم آخوند در کفایه آورده است و خیلی پافشاری دارند دیگران، توفیق عرفی است یعنی دو تا دلیل را عرف وفق این که جمع بین دو دلیل بکند نه تخصص است نه تخصیص است نه حکومت است نه ورود است اما در حالی که این 4 تا هم نیست اما وفق این که جمع بین دلیلین بکند، مرحوم آخوند مثال میزنند خیلیها مثال میزنند مثال خوب میزنند مثل قواعد اولیه و قواعد ثانویه اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق یک دلیل دیگر میگوید که لاضرر فی الاسلام لا حرج فی الاسلام این دو تا دلیل را وقتی پهلوی هم بگذاریم نه تخصیص است نه تخصص است نه ورود است نه حکومت اما العرف وفق جمع بکند بین دو تا دلیل، هم میگوید که آقا اگر ما بخواهیم این کار را بکنیم لازم میآید لغویت، ولاحرج لاضرر مقدم بر ادله اولیه، همه ادله ثانویه را بزرگان گفتهاند مقدم است بر ادله اولیه من باب الحکومه العرفی، العرف وفق این که جمع بین دلیلین بکند این حرف هم خیلی خوب است خیلی هم به درد میخورد البته من در جواهر دیدهام در کلمات شیخ بزرگوار هم دیدهام اما الان حالا یادم نیست اما این جور نیست که مرحوم آخوند ابتکارش باشد اما این که آورد مرحوم آخوند در اصول و جرأت را پیدا کرد و آن چه در حاشیهها بود و مخفی بود ایشان ظاهرش کرد این از ابتکارات مرحوم آخوند است شکر الله سعید.
خلاصه حرف این جور شد تقدم دلیل بر دلیل یا از باب تخصص است آن جا که موضوع دلیل را ببرد قطعا، یا ورود است آن جا که موضوع دلیل دیگر را ببرد تعبداً یا تخصیص است آن جا که نظر به حکم داشته باشد و حکم را، تضییق بکند، یا حکومت است آن جا که دلیلی ناظر بر دلیل دیگر باشد که آن ناظر را به آن میگوییم حاکم آن دلیل دیگر را گاهی توسعه میدهد گاهی تضییق میکند دیگر آن حاکم مقدم بر محکوم است، دیگر میخواهد توسعه بدهد میخواهد تضییق بکند که به قول حضرت امام رضوان الله تعالی علیه میگفتند همانه ملاقطب، همه کاره است هر چه دست توی آن بکند همان که میخواهد بیرون میآیید این حکومت هم این جوری است گاهی نتیجه الورود است گاهی نتیجه التخصیص است گاهی نتیجه التخصیص است، نظارت عرفی میخواهد عرف بگوید که هذا ناظر الی هذا ما اسمش را میگذاریم حکومت گاهی هم تخصیص و تخصیص و ورود و گاهی هم نه تخصیص است نه تخصص است نه ورود است نه حکومت است ، توفیق عرفی همین جور که حکومت را عرف باید به ما بگوید آن توفیق عرفی را هم عرف به ما باید بگوید لذا نظارت ندارد مثل ادله لاخرج نمیتوانیم بگوییم نظارت دارد بر همه احکام اولیه نظارت نیست توی کار دلیل به دلیل دیگری چشمک نمیزند اما الصرف وفق این که جمع بین دلیلین بکند برای این که لغویت در جعل لازم نیاید این مسئله تمام شد.
حالا مسئله ما چه مسئلهای است چه باید بگوییم؟
خب اگر ما خبر واحد را ظواهر را مابقی امارات را برایش لسان درست بکنیم حرف مشهور درست میشود میشود حکومت برای این که میگوید وقتی شک داری تو عمل شک را بکن آن اماره میگوید که تو شک نداری بنابراین میشود حکومت ولو نتیجه الورود است ولی بالاخره نظارت دلیل بر دیگر است یعنی آن میگوید اذا شککت آن میگوید که لاشک، در این جا هم میگوید وقتی که شک داری بگو رفع ما لایعلمون اماره میگوید تو شک نداری لذا حکومت آقایان حسابی درست میشود، اما باید ما برای امارات دلیل لفظی درست بکنیم تا این حرف درست باشد، باید دلیل شرعی درست بکنیم تا این حرف درست باشد لذا شما اگر مثلاً برای خبر واحد دلیل داشته باشید یعنی آیه نباء را تمام بدانید آن وقت حکومت آقایان درست میشود و اما اگر گفتیند که ما برای امارات دلیل لفظی ندرایم اگر هم داشته باشیم ارشاد است خب دیگر نمیشود گفت حکومت وقتی نمیشود گفت حکومت چه باید بگوییم؟ باید بگوییم ورود ؟ چرا ورود؟ برای این که اماره میآید نفی شک میکند تعبداً ،آن میگوید وقتی شک داشتی بگو رفع ما لایعلمون، آن اماره عقلا میگوید تو شک نداری، لفظ نیست، اخراج موضوع است عقلا وقتی اخراج موضوع شد عقلا دیگر خواه ناخواه باید بگوییم نظارت دلیل بر دلیل است میشود حکومت لذا مثلاً مثل مرحوم شیخ انصاری و همچنین دیگران که آیات خبر واحد دارد کردهاند گفتهاند دلالت ندارد روایات را هم رد کردهاند گفتهاند نمیشود حجیت خبر واحد را از باب بنای عقلاء درست کردند نباید بگویند حکومت باید بگویند ورود اما این جا میگویند حکومت.
اگر شما خبر واحد را از راه بنای عقلاء درست بکنید دیگر لفظ ندارد وقتی لفظ نداشت حکومت نیست، حکومت آن جا است که نظاره لفظ الی لفظ ،نظاره دلیل الی دلیل.
تعبد است دیگر ، تعبد از بنای عقلاست لفظ ندارد وقتی لفظ ندارد میشود ورود میشود یک موضوعی را یک فردی را از موضوع حکم دیگر بیرون کردهاند با لتعبد العقلی، لفظ نیست وقتی لفظ نشر حکومت نیست وقتی حکومت نشد باید ببینیم موضوع رفته یا نه؟ اگر موضوع رفته میگوییم ورود .
آیات دلالت دارد، روایات دلالت دارد اجماع دلالت دارد الا گفتیم ارشادی است ، یک کسی بگوید آن حالا که لفظ داریم و تمام است ولو ارشاد باشد نظاره دلیل علی دلیل است حکومت است.
استاد بزرگوار ما آقای بروجردی به این جا در صلاه مسافر ایشان یک جمله داشتند آن هم جمله خوبی است میفرمودند گاهی لفظ نیست مثل بنای عقلا اما اگر بریزند توی لفقظ این جور میشود اگر کسی حرف آقای بروجردی را بزند در صلاه مسافر حرف خوبی میشود باز میشود حکومت یعنی بنای عقلاء را بریزند توی لفظ حرف شیخ انصاری میشود الغ احتمال الخلاف ، صدق العادل، آ« وقت الغ احتال الخلاف را بسنجیم با رفع ما لایعلمون الغ احتمال الخلاف با رفع ما لایعلمون الغ احتمال الخلاف حکومت دارد، حرف خوبی است یا حرف ما را بزنید بگویید که صرف ارشاد باز لفظ است به شرط این بگویید که راجع به امارات همه همه دلیل داریم اما ارشادی ، همه امارات همه قواعد سابق هم گفتیم اینها دلیل دارد اما ارشاد به بنای عقلاست قاعده ید قاعده اصاله الصحه قاعده فراغ اینها همه روایات فراوانی داریم اما این روایتها ارشاد است ، ارشاد به حکم عقل است وقتی ارشاد به حکم عقل باشد خودش هیچ کاره است باید آن بنای عقلاء را بسنجیم با دلیل دیگری لذا ما همه این امارات را میگوییم که دلیل دارد اما همه این امارات دلیلش ارشادی است دلیلش اراشدی است، یکی از شما از فضلای جلسه بگوید ارشاد کفایت میکند بالاخره لفظ است حکومت لفظ بر لفظ است حکومت آقایان درست میشود اما آقایان نمیگویند، آقایان میفرمایند که ما دلیل نداریم، نه ارشاد، لذا مثل مرحوم شیخ انصاری میگوید آیه نباء درست نیست مرحوم آخوند میگوید روایتها درست نیست میگویند دلیل نداریم اما اگر حرف ما را بزندی که دلیل داریم حکومت آقایان درست میشود که میگویند تقدم امارات بر اصول از باب حکومت، لذا ما که درست میدانیم اگر شما بپسندید فرقی بین ارشاد و تعبد نیست میگوییم که حکومت آقایان اگر هم حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی را بپسندید آن هم حرف خوبی است که ایشان با آن تبسم ملیحانهای که همیشه داشتند توی درس با یک تبسمی میفرمودند خب آقا لفظ ندارد نداشته باشد ما لفظ دارش میکنیم آن بنای عقلاء را می ریزیم توی لفظ لفظش میشود صدق العادل لفظش میشود الغ احتمال الخلاف و همین مقدار برای ما کفایت میکند لفظ دار باشد وقتی لفظ دار شد حکومت میشود ،اما اگر حرف ما را نزدید حرف آقای بروجردی را نزدید دیگر معنا ندارد بگوییم که حکومت، باید بگوییم ورود اما مشهور در میان اصحاب است این که تقدم از باب حکومت است نه از باب ورود .
بحث خوبی بود اما بحث مشکلی بود اگر بتوانید حرف قوم را دست بکنید از باب حکومت یک نصرت خوبی برای قول مشهور اگر هم نتوانستید یا حرف آقای بروجردی را بزنید حکومت درست است یا حرف ارشادی ما را بزنید درست است اما اگر ارشاد را نپذیرفتید حرف ما را آن حرف استاد عزیزمان آقای بروجردی را هم نپذیرفتید دیگر حکومت معنا ندارد باید بگویید ورود در حالی که همه آقایان میگویند حکومت .
امید داریم که یک دلیل خوبی برای حکومت پیدا بکنید حرف آقایان را درست بکنید تا فردا اگر دست کردید ذکر میکنم استفاده میکنیم اگر ذکر نکردید که ما امیدی هم نداریم برای این که هی میگوییم و فایدهای ندارد لذا فردا بحث ما این است اول اصل ما برائت است اول دلیل ما آیه قرآن است این را مطالعه بکنید لااقل اگر حال ندارید فرائد را مطالعه بکنید این دائره المعارف در اصول را لااقل کفایه را مطالعه بکنید تا فردا انشاءالله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد