درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/07/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تمسک به سیره عقلاء برای حجیت خبر واحد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث ما درباره سیره عقلاء بود بر حجیت خبر واحد و دیروز عرض کردم این سیره عقلاء راجع به امارات راجع به قواعد راجع به اصول عملیه هست و نمیدانم چه شده است که شیخ بزرگوار این بحث را مهمل گذاشتهاند؟ دربارهاش اصلاً صحبت نکردهاند آن چه صحبت کردهاند راجع به ظواهر بود و خبر واحد، خبر ثقه که عمده دلیلشان هم همین سیره عقلاء و دیروز عرض کردم عقلاء علاوه بر این که امارات دارند، قواعد دارند علاوه بر این که قواعد دارند اصول عملیه دارند و شارع مقدس هم همه اینها را امضا کرده لذا این اصول عملیه چهار گانه که در فرائد آمده اینها شرعی نیست اینها عقلی است اما شارع مقدس امضا کرده است هم برائت و هم تخییر و هم اشتغال و هم استصحاب اینها مال عقلاست عقلاء در ظرف شک یک وظایفی تعیین کردهاند به نام اصول عملیه که اسمش را میگذاریم اصول عملیه عقلیه که مرحوم آخوند در کفایه بعضی اوقات یک اشاره اما نمیدانم چرا روی آن بحث نفرمودهاند؟ اما اسمش را آوردهاند بدون این که روی آن پافشاری کنند روی آن بحث بکنند اما آن که مسلم است شما نمیتوانید یک اصلی یک امارهای در شریعت مقدس اسلام پیدا بکنید که عقلاء نداشته باشند تمام این حرفها که در فرائد آمده اینها همه عقلایی است، بله تعبدی هم هست یعنی شارع مقدس امضا کرده، نبود هم با عدم ردع میگفتیم که امضا با عدم ردع هم میگفتیم که عقلاء استصحاب دارند شارع مقدس هم ردع نکرده اگر لاتنقض الیقین بالشک نداشتیم حالا هم لاتنقض الیقین بالشک داریم من میگوییم که عقلاء استصحاب دارند و شارع مقدس هم بالا تنفض الیقین بالشک امضا کرده همه امارات این جور است همه قواعد این جور است مثلاً قاعده ید قاعده فراغ قاعده اصاله الصحه فی فعل الغیر اصاله الصحه فی فعل النفس این قواعدی که مرحوم شیخ در فرائد آوردهاند همه اینها قواعد عقلائیه است هیچ کدام قواعد شرعی نیست که مرحوم شیخ بزرگوار فرمودهاند دیگران هم متابعت کردهاند همه اینها قواعد عقلیه است عقلاء این قواعد را دارند شارع مقدس هم دارد لابما انه شارع بما انه عاقل بما انه عقلاء و من جمله این خبر واحد است.
دیروز عرض کردم که این امارات غالبا اینها اصلاً میتوانیم بگوییم اماره مصداق علم است مصداق قطع است نه قطع دقی فلسفی، قطع عقلایی ، اطمینان، ظن متآخم با علم و اگر این حرف من را بپذیرید دیگر امارات اماره نیست علم است العلم علی اقسام یک علم دقی فلسفی، یک قدری پایینتر علم فقهی اصولی ، یک علم یک مقدار پایینتر علم عادی، و مثلاً ظواهر من دارم با شما حرف میزنم احتمال نیش غول هست که این حرفهای مطابق با دل من نباشد همین جوری حرف بزنم اما اصلاً خطور در دل شما هم نمیکند گوش میدهید ببینید من دارم چه میگویم خب معنایش دیگر اطمینان است دیگر از ظاهر کلام من شما اطمینان پیدا میکنید شما علم پیدا میکنید و اثر بار بر آن میکنید بعد هم به من میگویید تو چنین گفتی آن وقت اگر من انکار بکنم باید تأویل بکنم بگویم من مرادم این ظاهر کلام نبوده یک چیز دیگر بوده و اما شما از کلام من میفهمید همین معنای لغوی را بدون این که در ذهن شما بیاید که این مظنه است الغ احتمال الخلاف دارد یا از طرف عقلاء یا از طرف شارع مقدس ، اصلاً به ذهن نمیآید، یک موثقی که پیش شما همه موثق باشد وارد این جلسه بشود بگوید که فلان بزرگ آمد توی مدرسه الان میخواهد بیاید توی این جلسه درس احترامش بگذارید خب همه ما یقین پیدا میکنیم یقین نه آن یقین دقی فلسفی، اطمینان پیدا میکنیم که این درست میگوید، معنا ندارد یک آدم بزرگ ثقهای بخواهد مسخره کند بخواهد دروغ بگوید خلاف واقع بگوید اینها اصلاً به ذهن نمیآید همین که به ذهن نمیآید نمیخواهد هم الغ احتمال الخلاف درست بکنیم اگر علم نباشد آن وقت الغ احتمال الخلاف میآید و صدق العادل میآید و تتمیم کشف مرحوم آخوند میآید ولی اطمینان است نه تتمیم کشف میخواهد نه الغاء احتمال خلاف میخواهد نه این که شما بگویید مظنه چرا حجت باشد، قاعده ید هم همین است شما میروید بازار چیزهایی که احتیاج دارید میوهمیخرید میروید، اصلاً به ذهنتان نمیآید ممکن است این میوه فروش امروز دزدی کرده باشد تا این که بگویید عقلاء قاعده ید دارند شارع مقدس قاعده ید دارد و میگوید که بگو دزدی نکرده، اصلاً به ذهن نمیآید، ذهن ما چه میگوید میگوید این میوهها مال این است بخر ببر خانه، در آن مغازه ، در آن مغازه در آن مغازه اصلاً به ذهن نمیآید تا ما الغ احتمال الخلاف بخواهیم جاری کنیم، خیلی، اصاله الصحه فی فعل الغیر، دارد نماز میخواند ما احتمال بدهیم نمازش باطل است ترتیب اثر ندهیم و نمازش را بشکنیم اصلاً به ذهن نمیآید، اصاله الصحه فی فعل النفس یک کسی بنشیند بگوید نمازهایی که من قبلا خواندهام آیا درست بوده یا نه؟ بعد بگوید خب شارع مقدس میگوید درست بوده هیچ ، نه اصلاً به ذهن نمیآید کسی که نماز خوان است حالا فردا شک کند نماز را درست خواندم یا نه؟ اطمینان دارد درست خوانده لذا بسیاری از این بسیاری از این قواعد مصداق اطمینان است نه مصداق ظن، بزرگان اینها را مصداق مظنه قرار دادهاند لذا مرحوم شیخ انصاری فرمودهاند الاصل حرمه العمل بالظن الا مااخرجه الدلیل آن وقت اخرجه الدلیل را یکی ظاهر قرار دادهاند یکی خبر ثقه قرار دادهاند یکی اجماع قرار دادهاند یکی شهرت ، شهرت را هم رد کردهاند، بعد از شیخ انصاری هم همین طور به قول مرحوم آخوند الاصل عدم حجیه العمل بالظن الا ما اخرجه الدلیل اخرجه الدلیل یکی را خبر واحد قرار داده یکی را ظواهر یکی هم اجماع و شهرت و اینها که به همین ظاهر و خبر واحد بر میگردد این دو چیز را از آن اصل عدم حجیه المظنه بیرون بردهاند بعد هم رفتهاند روی قواعد، اماره اصلاً قرار ندادهاند گفتهاند این قواعد از اصول فقهی است و دلیل میخواهیم اصلاً از باب مظنه هم نیست عجب هم هست قاعده ید را میگویند از مظنه نیست یک قاعده فقهی است باید خارج از امارات روی آن حرف بزنیم، بعد هم رفتهاند روی اصول عملیه اصول عملیه را هم 4 تا قرار دادهاند مرحوم شیخ انصاری دیگران هم متابعت کردهاند در حالی که اصول عملیه بیش از 100تاست توی ظواهر میگفتم این ظاهر را بخواهیم حجتش کنیم 17 تا اصل عقلایی باید جاری کنیم تا این ظاهر بشود حجت و این اصول 4 تا نیست، تعیین وظیفه در ظرف شک، خب وقتی چنین باشد این سیره عقلاء از زمان حضرت آدم تا روز قیامت هست هم راجع به امارات و هم راجع به اصول، ما میگوییم که راجع به اماراتت اطمینان آور است از مصادیق قطع است بزرگان میگویند از مصادیق ظن است اما ظن حجت ، امارات است امارات یعنی مظنهای که الغای احتمال خلاف از او شده ، این خلاصه حرف است و تمام این امارات تمام این قواعد فقهیه اینها بنای عقلاء روی آن است شارع مقدس ردع نکرده بلکه امضا کرده است میشود حجت، امضا هم نکرده باشد خود شارع عمل میکرده است اهل بیت علیهم السلام روی روش عقلاء عمل میکردند در بیع و شراءهایشان در معاملاتشان در رفت و آمدهایشان و همین بفرمایید امضای عملی، نه، عدم ردع کفایت میکند.
دو تا حرف این جا باقی مانده یک حرف من راجع به اجماع بحث کردم گفتم بحث ناقص است بعد دربارهاش صحبت میکنم صحبت نکردیم و دیروز باید همه شما مخصوصا فضلاء گفته باشند که آقا این بحث اجماع که کردی و گفتی که فردا دربارهاش صحبت میکنم صحبت نشده چرا؟ حالا یکی از فضلا الان به من میگوید نقل از بعضی دیگر هم میکند که چرا این اجماع را ناقص گذاشتی و رد شدی؟
یک مسئله هم راجع به این است که مرحوم شیخ و دیگران نقل میکنند از بعضی که گفتهاند این امارات را قرآن رد کرده روایات اهل بیت رد کرده لذا همه امارات همه قواعد مردود است به لاتقف ما لیس لک به علم یا مردود است به ان الظن لایغنی من الحق شیئا، لذا اگر کفایه تازه مطالعه کرده باشید میبینید که مرحوم آخوند راجع به این دو تا آیه یا راجع به روایات چه دردسری برای ما شاگردهایشان درست کردهاند رفتهاند توی دور و تسلسل و تقدم شیی بر نفس و امثال این چیزها.
حالا راجع به امر اول که این اجماع باشد خب اجماع آیا راجع به خبر واحد حجت است یا نه؟ گفتم که بله برای این که همه بزرگان همه سنی و شیعه گفتهاند خبر ثقه حجت است و این اجماع یعنی اتفاق کل بر یک مطلبی، گفتم اجماع هست حتی مثلاً اگر سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه گفته باشد خبر واحد حجت نیست شاگردهای مرحوم سید مرتضی مثل شیخ طوسی و امثال این ها گفتهاند مراد سید مرتضی از خبر واحد یعنی خبر ضعیف این حجت نیست و الا خبر ثقه چه جور میشود بگوییم حجت نیست؟
لذا اجماع هست.
یک اجماع بالاتر از این هم هست و آن این است که این کتابهای روایی خب این کتابهای روایی همهاش روایت واحد است و تا حال نشده یک کسی بگوید کافی حجت نیست برای این که روایاتش خبر واحد است یا یک سنی پیدا بشود بگوید که صحاح سته سنن سته حجت نیست چون که کل واحدش خبر واحد است ، اجماع یک ضرورت است یعنی از همین ضبط روایات اصرار ائمه طاهرین به ضبط روایات که اصول اربع مأه شد و بعد هم این سنیها خیلی خوب روایت نوشتهاند البته روایاتشان به اهل بیت علیهم السلام نمیرسد اما بالاخره مثل صحاح سته ، سنن سته و ما بقی، اینها خیلی روایت دارند، البته در فقه روایت ندارند استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میفرمودند اینها در فقه 600 تا روایت دارند 200 تا روایتش مال عایشه خانم است به قول ایشان و آن 400 تا هم متفرق اما غالباً مثل ابی هریره و آن یهودی زاده و امثال اینها، یک آدم حسابی یک روایت فقهی از اینها نقل کرده باشد نداریم الا کم آن وقت ایشان میفرمودند حالا روایت هم 600 تا داشته باشیم هیچ کدامش سند ندارد برای این که میرسد یا به تا بعین یا به اصحاب و این که بگویند قال رسول الله صلی که علیه و آله ندارند خیلی کم است به خلاف شیعه باید روایت برسد به اهل بیت، اهل بیت علیهم السلام هم میگویند ما از خود چیزی نداریم امام باقر علیه السلام بارها میفرمودند من از پدرم پدرم از پدرش پدرش از پدرش، امیرالمؤمنین از رسول الله صلی الله علیه و آله، رسول الله صلی الله علیه و آله از خدا، ادعای شیعه این است ما هر چه روایت داریم از خداست گاهی مثل قرآن نازل بر پیامبر اکرم شده گاهی هم مثل قدسی است یعنی از امام باقر علیه السلام امام باقر علیه السلام از پدرشان ، پدرشان تا برسد به رسول الله صلی الله علیه و آله رسول الله صلی الله علیه و آله از خدا یا از جبرئیل از خدا، ولی بالاخره صحاح سته سنن سته مال سنی هاست دیگر علاوه بر این در المنثور ، یک دفعه به استاد بزرگوارمان آقای طباطبائی من عرض میکردم ما نفهمیدیم این در المنثور چه امتیازی داشت که شما گرفتید برهان را رها کردید؟ خندیدند جواب من را ندادند بالاخره این در المنثور روایات خیلی خوبی فراوان راجع به تفسیر قرآن و خیلی روایت دارد همچنین شیعه، شیعه اصول اربع مأه دارد بعد از اصول اربع مأه این کتب اربعه قدماء را دارد بعد هم کتب اربعه متأخرین را دارد و من جمله صاحب وسائل که این وسائل چکش برای مراجع تقلید است که معمولاً هم در وسائل هر چه بخواهیم هست از نظر فقهی اگر آنها 600 تا روایت دارند ما بیش از 30 هزار روایت داریم و ما بیش از 300 هزار روایت داریم که علامه مجلسی رضوان الله تعالی زحمتش را کشیده و بسیار از آنها را آورده ، خب همه اینها حجیت خبر واحد مفروغ عنه پیش آنهاست.
لذا مثلاً مرحوم صاحب وسائل نمیگوید این روایات ما ضعیف السند است روی مبنایی که دارد یا کتب اربعه هر 4 تا امضا کردهاند این که این روایتها که ما آوردیم همهاش صحیح السند است صحیح السند صحیح قدمائی یعنی ثقه و همه روایت ضعیف را میگویند حجت نیست لذا از علامه که مجلس بپرسند پس چرا این روایات ضعیف را آوردی؟ میگوید من بحار را نوشتم بر ای این که یک کتابخانه شیعه را جمع کردهباشم یک کتابخانه سیال، دیگر طلبهها هستند که باید خوب را از بد تمیز بدهند ضعیف را از ثقه تمیز بدهند این دیگر تقصیر علامه مجلسی نیست خود علامه مجلسی هم گفته تقصیر من نیست من میخواستم کتب کتابخانه شیعه را یک کتابخانه سیالش بکنم و کرد هم، خیلی خدمت کرده است علامکه مجلسی رضوان الله تعالی علیه، لذا خبر واحد این مفروغ عنه است که حجت است نه از نظر علماء از نظر تشیع، نه از نظر تشیع از نظر تسنن، لذا ادعای اجماع برای حجیت خبر واحد خوب است ، بله فقط حرف این است که آیا این اجماع تعبدی است یا نه؟ نه و اما این که تایید مطلب بکند خب مسلم حرفی نیست ولی با زحرفهای قبل است مفروغ عنه گرفته شده خبر واحد روی این اجماع، اجماع روی چه؟ روی این که خبر واحد حجت است البته ثقه.
یک مقدار بالاتر از این بگوییم بگوییم نه بابا این اجماع که حجت است شهرتش هم حجت است، در باب اجماع و شهرت ما یک حرفی داشتیم میگفتیم که هین جور که اجماع کاشف از نص معتبر است شهرت هم کاشف از نص معتبر است.
اما یک حرفی که دو روز قبل میخواستم بزنم و نشد این است که امام علیه السالم شهرت را به منزله اجماع کردهاند در مقبوله سؤال میکند از امام علیه السلام دو تا روایت متعارض است چه بکنم ؟
میفرماید خذبما اشتهربین اصحابک که مرجح را شهرت قرار دادند بعد میفرماید و دع الشاذ النادر فان المجمع علیه لاریب فیه این فان المجمع علیه لا ریب فیه یعنی فان الشهره لاریب فیه، شهرت است.
اما امام علیه السلام مجمع علیه کردهاند اسمش را اگذاشتهاند اجماع یعنی همان کاری که اجماع میکند شهرت هم میکند در اجماع لاریب فیه در شهرت هم لاریب فیه فان المجمع علیه لاریب فیه یعنی فان الشهره لاریب فیه البته لا ریب فیه عرفی، نه آن عقلی دقی فلسفی ، خب وقتی چنین باشد دیگر هم اجماع هست و هم شهرت هست و هم یک ضرورت در میان تشیع و تسنن که خبر واحد حجت است.
دیگر بحث ماند راجع به این لاتقف ما لیس لک به علم و ان الظن لایغنی من الحق شیئاً که چند تا آیه این جوری هست چند تا روایت این جوری هست گفتهاند خبر واحد را نه، فقط امارات را برمیگردد به امارات، قواعد را شارع مقدس ردع کرده و گفته است که باید با قطع بروی جلو در احکام در موضوعات، با خبر واحد نمیشود رفت جلو، حالا جواب این آیات را چه جور بدهیم؟ انشاء الله برای جلسه بعد.
وصلی الله علی محمد و آل محمد