درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/05/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادله حجیت خبر واحد- آیه نفر

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  تمسک شده است برای حجیت خبر واحد به آیه نفر فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون.

  تقریب‌ها شده برای این که اثبات بشود این آیه دلالت می‌کند بر حجیت خبر واحد.

  یک تقریبش این است قرآن شریف می‌فرماید که باید بروی احکام اسلام یادبگیری و بروی تبلیغ کنی به مردم بگویی برای این که مردم عامل به این احکام اسلام بشوند، گفته خب رفتن یادگرفتن واجب، و رفتن تبلیغ واجب دیگر خواه ناخواه پذیرفتن باید واجب باشد اگر پذیرفتن واجب نباشد لغویت در این دو تا وجوب لازم می‌آید یک کسی برود مسئله یاد بگیرد به دیگران بگوید اما شارع به دیگران بگوید می‌خواهی قبول کن،که می‌خواهی قبول نکن، این لغویت در جعل است، لغویت در وجوب نفر و وجوب تفقه است اگر یادگرفتن برای کسی واجب باشد پذیرفتن برای دیگران هم واجب باید باشد و الایلزم اللغویه در جعل ، این یک تقریب.

  تقریب دیگری که شده گفته‌اند که این لعلهم یحذرون کلمه لعل نسبت داده شده به خدا و معنای حقیقی که نمی‌شود اراده بشود معنای مجازی آن است یعنی محبوبیت و هر کجا لعل در قرآن باشد نسبت به خدا معنایش محبوبیت است لعلکم، تتقون یعنی خدا دوست دارد شما متقی باشید لعلهم یحذرون یعنی خدا دوست دارد شما وقتی انذارتان کردند قبول آن انذار را بکنید، از احکام اسلام بترسید اگر واجب است به جا بیاورید اگر حرام است ترک کنید، گفته‌اند در قرآن لعل زیاد استفاده شده و هر کجا هست به معنا محبوبیت است، این جا همین طور است وجوب‌ انذار محبوبیت پذیرفتن، خب معنای محبوبیت پذیرش یعنی باید بپذیرید لذا با کلمه لعل آمده‌اند جلو و گفته‌اند خود این لعلهم یحذرون می‌گوید که خبر واحد را باید قبول کنید.

  مرحوم آخوند در کفایه گاهی ایراد می‌کنند به آن تقریب اول گاهی به تقریب دوم .

  راجع به آن تقریب اول می‌فرمایند که خب لعلهم یحذرون آن جا که بداند و قرآن می‌گوید اگر بدانی از طرف خداست باید قبول کنی اگر واجب است، عمل بکنی اگر هم واجب نیست، و حرام است، عمل بکنی اگر هم مستحب است که هیچ، لذا مرحوم آخوند می‌فرمایند که این تلازمی که تو می‌خواهی درست بکنی که می‌گویی تلازم دارد بین انذار و بین تحذیر می‌گوید آن جا که بدانی.

  راجع به تقریب دوم هم مرحوم آخوند میفرمایند لعلهم یحذرون یعنی اذا علموا وقتی بدانی آن وقت باید تحذیر، یکی این محبوبیت اعم است از استحباب و وجوب خب مسلم است که محبوبیت هست تو قبول بکنی اما لازم است یا نه؟ دیگر آیه شریفه دلالت ندارد، معلوم است این دو تا اشکال به مقام قدس کفایه نمی‌خورد، چرا؟ برای این که این حتی تعلموا را از کجا ایشان در آیه شریفه می‌آورد آیه می‌فرماید که واجب است بروی تبلیغ کنی لازمه‌اش این است که بپذیری اما این که حتی تعلموا از کجا؟ دیگر باید بپذیری می‌‌خواهی علم پیدا بکنی می‌خواهی نکنی، برای این که آن کسی که یاد می‌گیرد همه‌اش که علمی نیست آن هم که تحویل می‌دهد روی منبر برای مردم می‌گوید توی مجالس برای مردم می‌گوید این‌ها معمولاً علمی نیست و قرآن می‌فرماید این‌ها واجب است دیگر لازمه‌اش این است که پذیرفتن آن هم لازم است اما تو هر چه می‌گویی علمی بگو، آن هم به آن بگویند هر چه می‌شنوی علمی بشنو تا واجب باشد برایت پذیرفتن، ظاهراً نمی‌شود از جیب‌مان حتی تعلموا توی آیه بیاوریم ، لعلهم یعلمون حتی یحذرون و این به مقام قدس مرحوم آخوند نمی‌خورد یکی هم آن تلازمی که ایشان می‌فرماید که محبوبیت اعم از استحباب و وجوب است می‌گوییم خب معلوم است محبوبیت اعم است اگر خدا بگوید دوست دارم متقی بشوی هم واجبات را می‌گیرد هم مستحبات را اما ما نحن فیه یک قیدی دارد که این قید نمی‌گذارد مستحبات را بگیرد لعلهم یحذرون و این لعلهم یحذرون یعنی خدا واجب کرده است که بترسی این مربوط به محرمات می‌شود و مربوط به مستحبات که نمی‌شود کلمه یحذرون لعل را اختصاص می‌دهد به محبوبیت وجوبی و حرمتی، ظاهراً به حسب ظاهر فرمایش کفایه درست نیست مگر کسی حرف شیخ انصاری را بزند من خیال هم می‌کنم این اگر دقت در کفایه بکنیم کفایه را همان جوری که شیخ فرمودند و معمولاً می‌دانید که کفایه نظارت حسابی روی فرائد دارد حالا گاهی اسم می‌آورد خیلی بالا شیخنا العلامه ، گاهی هم اسم نمی‌آورد قیل، یا اصلاً قیل هم نمی‌گوید گاهی هم قیل می‌گوید برای این که از اول کلام را خراب بکند، این یک قاعده است و من خیال می‌کنم فرمایشات مرحوم آخوند در این جا نظارت دارد روی حرف مرحوم شیخ ، شیخ می‌فرماید که در آیه اطلاق نیست، این حرف خوبی است گفتم می‌دانید که مرحوم شیخ انصاری از افرادی است که می‌گوید آیات قرآن اطلاق ندارد چون در مقام تشریع حکم است و هر آیه‌ای هر روایتی در مقام تشریع حکم باشد در مقام بیان خصوصیات نیست پس نمی‌توانیم مقدمات حکمت جاری بکنیم بگوییم مولا در مقام بیان مراد است قرینه‌ای ذکر نکرده پس از این اطلاق اراده کرده خب تا می‌گوییم مولا در مقام بیان خصوصیات است خود آیه می‌گوید نه من در مقام بیان خصوصیات نیستم من می‌گویم نماز بخوان روزه بگیر اما نماز و روزه چیست؟ اهل بیت باید برایت معنا بکنند، در مقام بیان طبیعت حکم است لذا چون مقدمات حکمت جاری نیست پس از قرآن نمی‌شود اطلاق گرفت، این را مرحوم شیخ راجع به آیه نفر همین جا، آیات بعد هم همین جور راجع به آیه نفر می‌فرماید این آیه اطلاق ندارد وقتی اطلاق نداشت دلالت نمی‌کند بر حجیت خبر واحد بلکه مربوط به یقینیات است یعنی قدر متیقن است، قدر متیقن آن جاست که این بداند وقتی دانست دنبال واجباتش برود و دنبال ترک محرماتش برود و همچنین راجع به آن محبوبیت قدر متیقنش آن جاست که محبوبیت استحبابی داشته باشد نه وجوبی، این حرف مرحوم شیخ است در فرائد و من خیال می‌کنم مرحوم آخوند هم که این جوری فرموده‌اند مرادشان همان حرف فرائد باشد حالا نمی‌دانم مطالعه کرده‌اید یا نه؟ دیروز گفتم مطالعه کنید نمی‌دانم آن چه من فهمیده‌ام فهمیده‌اید یا نه؟ و بالاخره اگر حرف من را بزنید دیگر نزاع می‌شود نزاع لفظی هر دو یک چیز می‌گویند مرحوم شیخ انصاری به طور کلی فرموده‌اند اطلاق ندارد مرحوم آخوند این را یک قدری شرح داده‌اند و با شرح فرموده‌اند اطلاق ندارد.

  یک حرف دیگر هم این جا هست و اگر شما بخواهید این حرف را هم شرح فرائد بگیرید یا شرح کفایه بگیرید اشکال ندارد و آن این است که این آیه شریفه اصلاً در مقام بیان حجیت خبر واحد نیست در مقام یک اصل مسلمی است این که باید تشکیل حوزه داده بشود اگر حوزه‌های زمان امام صادق علیه السلام نبود الان ما این جا منبر نداشتیم حرف نداشتیم روایت نداشتیم، تشکیل حوزه‌های علمیه واجب است، اساس است فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین باید طلبه با استعداد ، تشکل حوزه‌ها هر که به اندازه وسعش ، آنها که پول دارند تشکل حوزه‌ها پشتوانه، اداره بکنند آن طلبه‌ها که استعداد دارند می‌توانند لیتفقهوا فی الدین، برسند مراجع، از علمای بزرگ و اداره کردن شهری، اداره کردن مملکتی، بتواند اداره بکند این جور طلبه‌ها هم باید باشد فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا باید این افراد با استعدادی مهیا برای طلبگی و وقتی که حوزه‌ها باشد و طلبه‌ها هم درس بخوانند در احکام و در اعتقادات و در اخلاق ، بشود یک ملا، بشود یک اهل فن بشود یک خبره، دیگر بیاید در میان مردم، یا خودش را عرضه بدارد ولو در میان مردم نیاید مردم از آن چه که این آقا اهل خبره است بگوید عمل بکنند به آن، یقین هم پیدا می‌کنند، حالا نباشد هم می‌شود خبره قولش حجت است و بالاخره آن کسی که مرجع تقلید است مردم به رساله‌اش عمل بکنند لعلهم یحذرون آنها که ملای حسابی هستند به گفتار و امثال این‌ها عمل بکنند و بالاخره به منبری‌ها هم دیگر این‌ها با موعظه‌هایشان تحذیر بکنند مردم این تحذیر را موعظه ، تحذیر را بپذیرند.

  آیه شریفه با این طمطراق خیلی هم واجب است دیگر دو سه تا وجوب در آن هست مخصوصاً لولای تحذیریه که تشکل حوزه‌ها از اساس دین است و این تشکل حوزه‌هاست که می‌تواند دین را محفوظ بدارد طلبه‌ها تشیع را از زمان امام صادق علیه السلام نسلی به نسل آورده‌اند تا این جا اگر این طلبه‌ها در زمان امام صادق علیه السلام نبودند ما الان تشیع نداشتیم اگر زمان شیخ طوسی‌ها سید مرتضی‌ها صدوق‌ها کلینی‌ها این حوزه‌ها این تشکل‌ها نبود ما الان حوزه نداشتیم لذا اساس کار است فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین خب حالا تشکل حوزه‌ها لازمه‌اش همین است که به مردم بگویند، به مردم گفتن دو سه جور است، گاهی رساله می‌نویسند رساله را به مردم می‌دهند گاهی یک شهری را به خوبی اداره کنند یک دهی را اداره کنند و بالاخره با منبرهایشان مردم را در دین نگه بدارند، ظاهراً آیه شریفه این است و مثل یکی از واجبات حالا شما بفرمایید از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر ، طوری نیست آن وقت اگر حرف من درست باشد دیگر آیه مربوط به حجیت خبر واحد نمی‌شود اصلاً یک حرف‌های دیگر و یک دستگاه دیگر ، قرآن می‌خواهد بفرماید که تشکل حوزه بدهید دین مردم را اداره کنید حالا گاهی بروید گاهی آنها می‌آیند و بالاخره اساس دین دست علماء، العلماء ورثه الانبیاء و مردم باید راجع به دینشان مراجعه کنند به علماء، معمولاً هم وقتی مراجعه به علماء می‌کنند کم پیدا می‌شود شک پیدا کنند این قلت قلت مال ما طلبه‌ها است در وقتی که راستی یک کسی را یک رساله ببینند خب به رساله عمل می‌کنند یقین هم می‌کنند این رساله مال مرجع است یک منبری هم بر روی منبر حرف بزند معمولاً حرفش را می‌پذیرند متحذر می‌شوند این‌ها را از اولیای خدا می‌دانند از همین جهت هم معمولاً این نماز جماعت‌های عمومی در حالی که مردم می‌دانند فرق بین سنی و شیعه همین است سنی می‌گوید عدالت شرط نیست، هر فاسقی هر فاجری می‌تواند امام جماعت بشود، شیعه می‌گوید نه، باید عادل باشد و این مسئله خیلی مسئله مسلمی است هر عامی می‌داند اما بروید مثلاً مشهد می‌بینید همه صحن‌ها پر است وقت نماز، یا این آقا توی راه می‌رسد می‌رود توی مسجد نماز جماعت می‌خواند اسم این کیست ؟ این چیست؟ سواد دارد؟ ندارد؟ فاسق است؟ فاجر است؟ این‌ها را اصلاً فکرش را نمی‌کند، چرا فکرش را نمی‌کند؟ برای این که پروردگار عالم یک چیزی در ذهن این‌ها انداخته و آن این که این‌ها همه ما را عادل می‌دانند و اگر شک بکنند ما عادلیم یا نه؟ اصاله الصحه را جاری می‌کنند اصاله العداله را چون اهل علم هستیم همه ما را عادل می‌دانند لذا هر چه بگوییم قبول می‌کنند الا احراز بشود برای آنها که این فاسق است فاجر است آن وقت استثناء می‌کنند لذا نمازهایشان هم درست است برای این که یا باید دو تا عادل شهادت بدهد یا این که با آن رفت و آمد داشته باشند ما می‌گوییم اگر یک ثقه هم شهادت بدهد کفایت می‌کند اما یک چیز دیگر هم هست علاوه بر این‌ها اگر علم داشته باشد دیگر آن علمش حجت است لذا علم دارد یعنی علم عادی، علم عوامانه ، اطمینان ، این علم دارد به این که این عادل است نماز می‌خواند نمازش هم درست است، ظاهراً آیه شریفه‌ در مقام بیان این حرف است و ما بخواهیم حجیت خبر واحد را از آن استفاده بکنیم ظاهراً مشکل است ، اصلاً در مقام بیان نیست حالا می‌توانید هم بگویید اطلاق ندارد اصلاً در مقام بیان یک چیز دیگر است.

  بله در آیه نباء یک حرف داشتم اگر این حرف من را راجع به این آیات هم بپذیرید آن وقت دلالتش خوب است همه امارات هر چه عقلاء حجت می‌دانند در مثل این آیه مفروغ عنه گرفته شده لذا می‌گوید که برو چیز یاد بگیر برو به مردم بگو مردم هم باید حرف تو را بپذیرند مردم هم نباید فرار از تو بکنند و تو مسجد را اداره کن مردم هم مسجد بیایند از تو بپذیرند ، مفروغ عنه گرفته شده خبر ثقه حجت است مفروغ عنه گرفته شده که خبره حجت است مفروغ عنه گرفته شده که اصاله الصحه فی فعل الغیر حجت است که باز آیه دلالت ندارد اما آیه مفروغ عنه است درآیه نباء هم همین را می‌گفتم مفروغ عنه است این که بنای عقلا روی حجیت خبر ثقه است، اما حالا کجا بپذیرند ؟ کجا نپذیرند؟ چه جوری می‌شود؟ این‌ها آیه دیگر در مقام بیانش نیست، آیه آن چه در مقام بیانش است این است که باید تشکل ها تشکل حوزوی باید باشد، تشکل‌های روضه‌ای موعظه‌ای باید باشد باید ان قلت قلت طلبگی توی مدارس و بالاخره موعظه‌ها توی مجالس باید باشد از اوجب واجبات است ، سوره والعصر هم می‌گوید از اوجب واجبات است این‌ها همه باید باشد و اما ما بخواهیم به آیه حجیت خبر ثقه درست بکنیم دیگر اصلاً در مقام بیانش نیست الا این که عرض من درست بشود بگویید آقا بله در مقام بیان نیست اما مفروغ عنه گرفته خبره قولش حجت است لذا مرجع تقلید رساله می‌نویسد می‌دهد به مردم این قولش حجت است چرا؟ خبره است مجتهد جامع الشرایط است، منبری می‌رود منبر موعظه می‌کند و مردم قول این را حجت می‌دانند چرا؟ اهل علم است، آشنا به احکام اسلام است آشنا به اخلاق اسلام است و بالاخره قرآن شریف روی تشکل‌های حوزوی روی تشکل‌های روضه‌ای روی تشکل‌های موعظه‌ای چنانچه در روایات پافشاری شده این آیه هم مربوط به تشکل‌ها باشد اگر این باشد دیگر آیه دلالت بر بحث ما ندارد مگر این که بگویید آقا مفروغ عنه گرفته شده این‌ها حجت است روی آن مفروغ عنه‌ها دارد صحبت می‌کند آن یک بحث دیگر می‌شود و یا اگر این حرف من را نزنید حرف مرحوم شیخ انصاری بگویید آیه در مقام تشکل‌هاست چه تشکل حوزوی چه تشکل روضه‌ای، تشکل موعظه‌ای و اطلاق ندارد کی قبول کن، کی قبول نکن، اگر این حرف مرحوم شیخ باشد همان است که مرحوم شیخ می‌گویند این آیه اطلاق ندارد مرحوم آخوند هم می‌گویند آیه اطلاق ندارد مرحوم شیخ به طور مجمل می‌گویند مرحوم آخوند تفصیل می‌کنند و علی کل حال ما عقیده داریم این آیات همه دلالت بر حجیت خبر واحد دارد به این تقریب که حجیت خبر واحد را مفروغ عنه گرفته ، هم آیه نباء هم این آیه نفر، فردا هم انشاء الله در آیه کتمان صحبت می‌کنیم دیگر نظیر این چهار پنج تا آیه که مرحوم شیخ آورده‌اند از یک باب است انشاء الله فردا درباره‌اش صحبت می‌کنم.

 وصلی الله علی محمد و آل محمد