درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/05/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : خبر واحدی که واسطه بخورد آیا حجت است یا نه؟

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  دیروز بنا شد که راجع به آیه نفر صحبت کنم اما یادم رفته بود یک مسئله بغرنجی مرحوم شیخ بعد از آیه نباء متعرض شده‌اند و یک لغز است . لغز علمی ، لغز شیخی، و نباید هم بعد از مرحوم شیخ دیگر این لغز و معما را در اصول آورده باشند اما بالاخره همه آنها بعد از مرحوم شیخ این مسئله را متعرض شده‌اند لذا ما هم مجبوریم متعرض شویم لذا آیه نفر باشد برای بعد این لغز و معمای علمی مرحوم شیخ را متعرض بشویم.

  مرحوم شیخ بعد از آن که آیه نباء را گفتند دلالت ندارد یک ایراد کردند اصلاً نه برای آیه نباء برای مطلق خبر واحدی که واسطه بخورد یعنی کتب اربعه ما حتی قرب الاسناد هم واسطه می‌خورد، قرب الاسناد هم یک دو تا سه تا واسطه دارد تا به امام علیه السلام برسد، مرحوم شیخ انصاری راجع به خبر واحد که واسطه بخورد گفته‌اند که حجت نیست ، اگر حجت باشد آن خبر واحدی است که واسطه نخورد مثل زراره بگوید قال الصادق علیه السلام انه کذا و اما اگر کلینی بگوید، بگوید عن عده من اصحابنا انه قال الباقر علیه السلام کذا که عده من اصحابنا تا برسد به امام صادق علیه السلام امام باقر علیه السلام چهار پنج تا واسطه است، حالا همین یک واسطه گفته این دیگر حجت نیست، لذا این که مثلاً به قول مرحوم شیخ انصاری می‌گوید اگر بگوید که مرحوم شیخ طوسی بگوید قال المفید که مفید بگوید قال السلار این قال المفید دیگر حجت نیست چرا حجت نیست؟ دو تقریب برایش شده.

  یک تقریب که اگر به همین اکتفا کرده بودند بس بود گفته‌اند که خبر واحد وقتی حجت است که اثر داشته باشد و اما اگر چیزی اثر نداشته باشد آن ادله حجیت خبر واحد آن را نمی‌گیرد، لذا مثلاً اگر به شما یک عادلی بگوید زید را دیدم از همین محاوره‌ها و حرف‌های بی خودی که همه ما داریم یک حرف بی خودی حرف بیهوده بگوید زید را دیدم می‌گویند این حجت نیست، چه وقت حجت است ؟ وقتی که بگوید زید را دیدم و به من گفت برو پیش فلانی، بگو که فلان کار را انجام بده، اثر عملی می خواهیم که اگر اثر عملی روی خبر واحد نباشد حجت نیست ، مرحوم شیخ انصاری این جا نه، همه جا ، یک امر مسلم گرفته اند که خبر واحد حتی ظهور را هم می‌گویند، این امارات وقتی حجت است که اثر عملی داشته باشد و اگر اثر عملی نداشته باشد خبر واحد حجت نیست و بعضی اوقات مرحوم آخوند هم در کفایه همین را متعرض هستند دیگران هم تعرض کرده‌اند که خبر واحد باید اثر عملی داشته باشد حالا مرحوم شیخ این جا می‌گویند که این که شیخ می‌گویند قال المفید چه اثر عملی دارد؟ باید شما یک اثر عملی برایش بار بکنید، نمی‌توانید، وقتی نتوانستید صدق العادل این را نمی‌گیرد اگر به همین اندازه اکتفا کرده بودند خوب بود الا این که مرحوم شیخ برده‌اند آن را روی دور و تسلسل و یلزم من وجوده العدم و بالاخره تقریبی که مرحوم شیخ کرده‌اند دیگران هم همین تقریب مرحوم شیخ را کرده‌اند گفته‌اند که خب اگر بخواهد صدق العادل این قول شیخ را بگیرد شیخ می‌گوید قال المفید حالا این قال المفید اگر بخواهد رتب الاثر باشد موضوع به واسطه حکم درست می‌شود یعنی صدق العادل می‌آید موضوع خودش را درست می‌کند.

  موضوع خودش چیست؟ صدق العادل لذا تا صدق العادل نباشد موضوع نداریم تا موضوع نباشد حکم نداریم و اگر بخواهد بگوید شیخ بگوید قال المفید این قال المفید اثری که ندارد، اثردار می‌شود وقتی که صدق العادل باشد وقتی وجوب عمل به خبر واحد باشد وقتی آیه نباء باشد، آن وقت آیه نباء موضوع خودش را درست می‌کند آیه نباء می‌گوید که یجب علیک چه؟ قال المفید انه کذا، لذا همین طور که مرحوم آخوند در کفایه هم فرموده‌اند مرحوم شیخ هم فرموده‌اند این که موضوع باید محرز باشد ثم حکم بار بر موضوع باشد اما اگر حکم بخواهد موضوعش را درست بکند لازم می‌آید من وجوده العدم، لازم می‌آِید دور برای این که حکم متوقف بر موضوع است موضوع هم متوقف بر حکم است، این فرمایش مرحوم شیخ است اما خب می‌دانید فرائد خوانده اید فراید گفته‌اید خیلی طول و تفصیل بعد هم که افتاده دست دیگران حتی مثل مرحوم آخوند که بنایش است تفصیل در کفایه نداشته باشد در این جا مسئله را تفصیل داده‌اند البته مشکلش هم کرده‌اند دیگر تقریباً باید بگوییم آن تقریر اول با تقریر دوم عباره اخری یک دیگر است، دو چیز نیست دو تا اشکال نیست هر دو برمی‌گردد به این که خبر واحد باید اثر عملی داشته باشد و آن جا که واسطه بخورد شیخ بگوید قال المفید این قال المفید اثر عملی ندارد اگر بخواهیم بگوییم صدق العادل یعنی قول شیخ را بپذیر که مفید گفته این مفید گفته اثر عملی نیست اگر هم اهل تحقیق باشید دیگر تحقیق هم بکنید بگویید آقا لازم می‌آید حکم موضوع خودش را درست بکند موضوع هم حکم را درست بکند برای این که صدق العادل وقتی می‌آید که ما یک موضوع داشته باشیم موضوع این جا چیست ؟ قال المفید است، قال المفید را صدق العادل درست می‌کند صدق العادل را قول مفید درست می‌کند این خلاصه حرف در مسئله است لذا بعد از مرحوم شیخ همچنین خود شیخ افتاده‌اند درحیص و بیص‌ها جواب این را می‌خواهند بدهند.

  هر کسی جوابی داده است ، استاد بزرگوار ما آقای داماد رضوان الله تعالی علیه مسئله را تمامش می‌کردند می‌گفتند آقا اثر باید داشته باشد اما اثر عملی چرا؟ خب اثر علمی هم کفایت می‌کند، ما اثر می‌خواهیم حالا اثر علمی باشد یا اثر عملی باشد، خیلی خوب است دیگر ما آیه نداریم که آیه نباء باید اثر داشته باشد آن هم اثر عملی، بله برای این که لغویت لازم نیاید باید اثر داشته باشد حالا اثر علمی است گاهی، گاهی هم اثر عملی است حالا من بفهمم که مفید گفته‌است خب این برای من یک اثر علمی دارد همین مقدار کفایت می‌کند.

  استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه ایشان هم مسئله را صاف می‌دانستند می‌گفتند این ان قلت قلت‌های طلبگی را بگذار کنار ، عقلاء خبر واحد را حجت می‌دانند آیه نباء ارشاد است ، همه آیات همه روایات و عقلاء فرقی نمی‌گذارند بین حجیت خبر که واسطه بخورد یا واسطه نخورد، این هم حرف خوبی است انصافاً و حالا شما بگویید هم این اثر ندارد بگویید هم حکم به واسطه موضوع درست می‌شود موضوع به واسطه حکم درست می‌شود همه این‌ها خیلی خوب اما عقلاء چه؟ اصلاً از این حرف‌های طلبگی ما استیحاش می‌کند و یک چیزی که حضرت امام نمی‌گفتند من بگویم این که اصلاً لازم می‌آید کتب اربعه را بگذاریم کنار ما بشویم بدون روایت، برای این که روایت متصل، متصل به این معنا بدون واسطه خب ما اصلاً نداریم، آن 250 سال یک روایات با واسطه داشتیم که راوی سؤال از معصوم علیه السلام می‌کرد و معصوم جواب می‌داد خب بعد از 250 سال دیگر ما هر چه روایت داریم با یک واسطه است و وقتی واسطه می‌خورد دیگر باید همین طور الان مثلاً می‌بینید کافی وقتی روایت را می‌خواهد نقل بکند با 7، 8 تا واسطه نقل می‌کند و اگر ما بخواهیم بگوییم خبر واحدی حجت است که واسطه بخورد لازم می‌آید کتب اربعه را بگذاریم کنار و همین طور که حضرت امام فرمودند دیگر عقلاء این حرف‌ها را همان که من گفتم معما می‌دانند ، ایشان نمی‌فرمایند معما، من می‌گویم این حرف‌ها را اصلاً به آن گوش نمی‌دهند وقتی که روایت صحیح السند بود به روایت صحیح السند عمل می‌کنند حالا یک دفعه اصلاً واسطه نمی‌خورد یک دفعه 7، 8 تا واسطه می‌خورد، این قول حضرت امام هم بسیار خوب است ، این جواب دوم.

  جواب سوم که مرحوم آخوند داده‌اند و خیلی‌ها گفته‌اند آقا این قضیه قضیه طبیعیه است قضیه فردی که نیست قضیه طبیعیه معنایش این است که این خبر باید دارای اثر باشد حالا یک دفعه واسطه می‌خورد اثر دارد یک دفعه واسطه نمی‌خورد اثر دارد ما طبیعه الاثر می‌خواهیم نه اثر خاص قال الکلینی، این را نگفته‌اند شما اضافه کنید بگویید آقا اصلاً این جور قضایا علی سبیل القضایای حقیقیه است نه قضایای مهمله، طبیعیه،مجمله معنایش این جور می‌شود کلما وجد فی الخارج و یصدق انه خبر واحد این حجت است ، حالا اثرش چیست؟ آن خبر آخر، مرحوم آخوند این را نگفتند خیلی خوب طوری نیست شاید فرمایش مرحوم آخوند بهتر از عرض من هم باشد که اصلاً بفرمایید بابا این قضیه قضیه فردی که نیست که تو بگویی قال المفید مقول قال الشیخ است و این اثر ندارد هیچ، از او سؤال می‌کنیم این اثر اصلاً ندارد خب مسلم وقتی برویم جلو دارای اثر می‌شود دیگر و ما اثر می‌خواهیم حالا گاهی با واسطه گاهی بلا واسطه به عبارت دیگر اگر چه قول شیخ که می‌گوید قال المفید این اثر ندارد اما برویم جلو می‌شود قال الرضا علیه السلام یجب علیه کذا آن طبیعت اثر این جا هم هست، حالا یا بگویید قضیه حقیقیه که من عرض می‌کنم یا فرمایش مرحوم آخوند که بگوییم که قضیه طبیعیه و بالاخره فرق است بین این که به اثر نرسیم یا به اثر برسیم حالا با واسطه یک دفعه مثلاً به اثر اصلاً نمی‌رسیم مثلاً یک کسی به شما می‌گوید من زید را دیدم که زید می‌گفت عمرو را دیدم عمرو می‌گفت که بکر را دیدم یا واجب است بر تو امروز بیایی یک دفعه اصلاً واسطه نمی‌خورد می‌گوید که زید را دیدم خب این‌ها چون اثر ندارد، هیچ، اما یک دفعه آن آخر به اثر می‌رسد به شما می‌گوید زید را دیدم زید گفت عمرو را دیدم عمرو گفت به فلانی بگو بیا کارت دارم می‌شود دارای اثر دیگر، حالا واسطه بخورد یا واسطه نخورد این به قول مرحوم آخوند طبیعی الاثر بار است در این جا این جواب‌هایی که از دیگران گفتم.

  یک جوابی هم من دارم که همیشه گفته‌ام این جا هم می‌گویم این که این دور و تسلسل و حکم به موضوع، موضوع به حکم و امثال این‌ها این‌ها همه مربوط به تکویینات است، در تشریع اصلاً این حرف‌ها راه ندارد خب چه مانعی دارد که حکم به موضوع اثبات بشود موضوع به حکم اثبات بشود ؟ چه اشکال دارد؟اگر بگویید دور است می‌گوییم دور مختص به تکوین است در تشریع که دور نیست و موضوعات به واسطه احکام اثبات بشود احکام به واسطه موضوعاتف با هم به واسطه روایت اثبات بشود این‌ها همه در تشریع اصلاً دور و تسلسل و تناقض و تضاد و این‌ها هیچ کدام نمی‌آید، می‌گوید زید را اکرام کن، ظالم استف برای این که کتک به تو بزند می‌گوید زید را اکرام نکنف شما اگر اکرام کنی کتک می‌زند اگر هم اکرام نکنی کتک می‌زند خب این ظالم چه کرده؟ جمع بین نقیضین کرده هیچ طور هم نیست، کتک هم روی آن می‌زند هیچ طوری هم نیست هیچ طور نیست به این معنا که روی ظلمش بالاخره کتک می‌زند، در ضدین هم همین است در اجتماع بین نقیضین و ضدین و موضوع به واسطه حکم اثبات بشود و حکم به واسطه موضوع اثبات بشود و این‌ها همه در تشریع نمی‌آید، در اعبتاریات نمی‌آید در تکوین می‌آید بله ما چون احکام را دارای مصالح و مفاسد نفس الامری بر می‌گردد به تکوین ، شارع اگر می‌گوید واجب است راستی یک مصلحت نفس الامری دارد ملزمه است آن تکوین است و اما این شارع نتواند تناقض بگوید اگر راستی برمی‌گردد به تکوین حالا شارع نه، اوامر عادی می‌گوید زید آمد بعد می‌گوید اشتباه کردم زید نیامد خب الان ایجاد می‌کند اما در حالی که ایجاد می‌کند ایجاد کردن در تشریعش اشکال ندارد، بله اقرار می‌کند اشتباه کردم، لذا این که اثر ندارد و اگر بخواهد اثر داشته باشد حکم موضوع درست می‌کند در موضوع نمی‌تواند حکم موضوع درست بکند و موضوع باید مقدم بر حکم باشد و همه این چیزها که هست توی کتاب‌های ما من به این قاعده می‌گویم که این‌ها را نمی‌شود درست کرد همان است که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی بارها با یک تبسم ملیحی می‌فرمودند که فلسفه را داخل در اصول کردند که حال بیاید آماس شده و انصافاً این طوری است دیگر، این حرف‌های مرحوم آخوند در کفایه وقتی برسد به فلسفه گاهی هم که می‌رسد به عرفان این‌ها یک بغرنجی درست می‌کند ای کاش ما بتوانیم این فلسفه و عرفان و علوم مربوط به غیر اصول را از اصولمان بزنیم یک اصول منقحی که در آن حرف‌های فلسفی نباشد چه مانعی دارد این که حکم موضوع خودش را درست بکند اول حکم است بعد هم موضوعش درست می‌شود حکم بار بر موضوع می‌شود، تکوین است که نمی‌تواند موضوع مؤخر از حکم باشد و اما اگر آمدیم در تشریع می‌گوییم حکم موضوع خودش را درست می‌کند سپس حکم بار بر آن می‌شود اول موضوع درست می‌کند بعد حکم بار می‌شود یا نه موضوع و حکم با هم درست می‌شوند و ظاهراً اشکالی نیست، حالا اگر این حرف من را نپذیرید و بگویید نه این‌ها از اصول مسلم در اصول ماست از اصول مسلم در فلسفه ماست و باید بپذیریم می‌گوییم خیلی خوب می‌پذیریم اما این اشکال که شما گفتید که باید اثر داشته باشد این را دیگر قبول نداریم همین طور که آقای داماد فرمودند اثر علمی کفایت می‌کند ما می‌خواهیم لغویت در جعل نباشد وقتی لغویت در جعل نشد درست می‌شود، اگر نه فرمایش حضرت امام را می‌پذیریم و آن این که اصلاً این‌ها همه مغفول عنه است پیش عرف، عرف خبر واحد را حجت می‌داند چه واسطه بخورد چه واسطه نخورد اگر هم حرف حضرت امام را قبول ندارید حرف کفایه خیلی خوب است این که این‌ها قضیه قضیه طبیعیه است قضیه فردی و قضیه خارجی نیست که تو ایراد بکنی بگویی حکم نمی‌تواند موضوعش را درست بکند قضیه طبیعی است و اصلاً شارع مقدس نظر به این‌ها ندارد در آیه نباء، آیه نباء می‌گوید خبر واحد حجت است حالا این خبر واحد حجت است گاهی واسطه می‌خورد خبر واحد حجت است گاهی هم واسطه نمی‌خورد خبر واحد حجت است دیگر چیزی این جا نداریم البته می‌دانید که خیلی بحث مفصل است اگر بخواهیم بحث‌های مفصل بکنیم باید اقلاً یک هفته درباره‌اش حرف بزنیم همین مقدار بس است دیگر فردا انشاء الله راجع به آیه نفر صحبت می‌کنیم.

 وصلی الله علی محمد و آل محمد