درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/05/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : ادله حجیت خبر واحد، آیه نباء
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث ما راجع به آیه نباء بود که سرو صدایی در این آیه نباء برای این که آیا دلالت دارد یا نه شده است ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوماً بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین، گفته اند که خب ان جائکم فاسق مفهوم شرط است معنایش این است اگر فاسق نباشد یعنی عادل، عادل در گفتار، عادل باشد دیگر وجوب تبین نیست.
دلالت عرفیش خیلی خوب است اما آن اشکال لایذب مرحوم شیخ هست این که این شرط صیغت لبیان الموضوع و معنای شرط صیغت لبیان الموضوع معنایش این است که این مجیئ دخالت ندارد لذا صورتاً شرط است اما واقعاً قضیه بتیه است، النباء الفاسق یجب التبین، بخواهیم مفهوم بگیریم مفهوم لقب میشود مفهوم لقب حجت نیست و انصافاً هم اشکال لایذب است .
مرحوم آخوند خواستند درستش بکنند، نشد، ایشان نباء را مقدم انداختند و قضیه شرطیه را خبر قرار دادند النباء اذا جاء به الفاسق یجب التبین، اگر مطالعه کرده باشید که دیگر حالا حتما مطالعه کردهاید گفتم که فرمایش مرحوم آخوند خیلی قلمبه سلمبه از نظر لفظ، حالا بالاخره به مرحوم آخوند میگوییم شما این نباء را مقدم بینداز و خبر را شرطیه بکن و همه اینها آیا مجیئ دخالت در حکم دارد یا نه؟ خب نه، وقتی نه، قضیه شرطیه خبر باشد یا ابتدائی باشد، قضیه بتیه خبر شرطیه که مرحوم آخوند درست کردند یا نه، بعد هم راستی این خلاف عرف است عرف این جوری برایش آیه معنا کنیم استیحاش میکند لذا اگر کسی بتواند این مجیئ را یک دخالت بدهد قضیه شرطیه مفهومش هم عالی، اگر نه، نه. به قول مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه اشکال لایذب است برای این که این قضیه شرطیه نیست برای این که مجیئ دخالت ندارد ان جائکم دخالت ندارد خبر فاسق حجت نیست میخواهد بیاید می خواهد نیاید، میخواهد تلفن کند میخواهد تلگراف کند میخواهد پیغام بدهد، هر کار میخواهد بکند مجیئ دخالت ندارد، نباء دخالت دارد در حکم.
یک اشکال لایذب دیگر هم مرحوم شیخ داشتند این که خب حالا شما بگویید که ان جائکم فاسق قضیه شرطیه و لاصیغت لبیان الموضوع و اینها همه خوب اما ان تصیبوا قوماً بجهاله این معمم است و مخصص لذا ان تصیبوا قوماً بجهاله این همه حکم است اصلاً قاعده کلی داشته باشید اگر مثلاً گفت که لاتشرب الخمر لانه مسکر این لاتشرب الخمر اصلاً موضوع حکم نیست علت معمم است و مخصص آن علت همه کاره است اصلاً حکم یعنی همان علت، موضوع حکم همان علت خب ان تصیبوا قوماً بجهاله میگوید که چرا خبر فاسق حجت نیست برای این که وقتی جاهل باشد به حکم دیگر خواه نا خواه حکم نیست موجب پشیمانی است خب خبر فاسق همین است خبر عادل هم همین است خبر عادل که علم آور نیست لذا ان جائکم فاسق بنباء را به قول شیخ انصاری بگذار کنار بگو کل خبر که یوجب الندامه فلیس بحجه یا کل خبر که جاهلانه است لیس بحجه این را مرحوم شیخ میگویند اشکال لایذب است.
مرحوم آخوند جواب میدهند این جهالت به معنا سفاهت است و ما در قرآن داریم چندین جا که جهالت گفته سفاهت معنا کرده، نه جهالت در مقابل علم، در باب توبه دو سه جا این حرف را دارد که آن کسانی که مرتکب بشوند گناه را بجهاله یعنی تحریک شدند و گناه میکند این حالا توبه میکند توبهاش قبول است جهالت یعنی طغیان شهوت یعنی سفاهت، انسان در وقت گناه سفیه است دیگر، گفتیم حرف مرحوم آخوند خیلی خوب است و این اشکال لایذبی که مرحوم شیخ میگویند اشکال لایذب دیگر نیست، اما اشکالی که مرحوم شیخ کردهاند دیگر آن میکندش لایذب و آن این است که آقا در موضوعات بینه میخواهیم ان جائکم فاسق بنباء این بینه نیست خبر واحد است و عادل هم باشد خبر واحد است در موضوعات بینه میخواهیم، و نمیتواند که خودش را از خودش بیرون بکند لذا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین دیگر سر تا پایش خراب میشود برای استدلال چرا؟ در موضوعات بینه میخواهیم.
اگر مطالعه کرده باشید اینها تکرار است دیگر، اگر مطالعه کرده باشید این اشکال را غالباً وارد میدانند هم شیخ و هم آخوند و بعدش هم شاگردهای مرحوم آخوند معمولاً این اشکال را وارد میدانند اما ما صحبت کردیم گفتیم که نه خبر واحد چه در احکام چه در موضوعات حجت است و بینه مختص به باب قضاوت است اگر حرف ما را بزنید دیگر اشکال هم وارد نیست و اما اشکال صیغت لبیان الموضوع باقی میماند.
یک حرف دیگر این جا هست آن را اگر بپسندید ولو صیغت لبیان الموضوع باشد ولو قضیه بتیه باشد ولو مفهوم مفهوم لقب باشد حجت است و آن چیست؟ عرف گاهی مفهوم لقب را حجت میداند و خیلی روایات داریم خیلی کلمات داریم و من جمله همین جا ولو قضیه بتیه است و این است که النباء اذا جاء هم هیچ ، النباء الفاسق یجب فیه التبین خب اگر بخواهیم مفهوم بگیریم میشود النباء العادل لم یجب فیه التبین مفهوم لقب است اما عرف این مفهوم لقب را حجت میداند برای این که ما اگر مفهوم شرط درست بکنیم دیگر عقلی که نیست میگوییم که عرف، اگر مفهوم وصف جایی درست ، میگوییم عرف ، اگر مفهوم غایت درست بکنیم جایی درست بکنیم، نکنیم، میگوییم عرف، اگر مفهوم حصر درست بکنیم میگوییم عرف، اگر بگوییم مفهوم لقب حجت نیست میگوییم عرف، اما این آیه را بده دست عرف ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوماً بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین میگوید خبر واحد حجت است اگر عادل باشد، خبر واحد حجت نیست اگر فاسق باشد، این استدلال دیگر نیست یک استظهار است، من یقین دارم لذا همیشه هم در جزوه هم همیشه هم به بزرگان مثل حضرت امام ومثل مرحوم آقای داماد و توی مباحثههای با فضلا همیشه این را میگفتم که این آیه نباء را عرف از آن مفهوم میفهمد و میگوید که النباء العادل لیس فیه وجوب التبین، خبر فاسق را رها کن خبر عادل را بگیر، خبر عادل یعنی خبر ثقه، خبر ثقه را بگیر، به عقیده من به اندازهای هم این استظهار قوی است که اگر نگیرد کتک میخورد دیگر بگوید مفهوم شرط بود و صیغت لبیان الموضوع و بگوید آن عموم ان تصیبوا قوما حاکم بر ان جائکم فاسق و امثال اینها، بگوید اینها حجت نبود پس من عمل نکردم عرف این را نمیپذیرد میگوید که ارتکاز تو راجع به آیه نباء مفهوم میفهمد ارتکاز تو مفهوم میفهمید چرا به این ارتکاز عمل نکردی؟
اگر بپسندید اگر یادتان باشد درسش را که خواندهاید اگر یادتان باشد مرحوم شیخ انصاری 21 اشکال به این دلالت آیه نباء دارند بعضی لایذب و بعضی یذب، اما از همه این حرفها که بگذریم و بگوییم که ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا را بده به عرف، عرف از آن مفهوم میفهمد، لم قضیه شاید این باشد، نمیدانم، شاید این باشد که برای این که ما آیه شریفه را هم درست بکنیم بالاخره ارشاد است دلیل بر حجیت خبر واحد ارتکاز است یعنی بنای عقلاء بعد هم میآییم دربارهاش حرف میزنیم خبر واحد خبر ثقه به چه دلیل حجت است ؟ بنای عقلاء، عقلاء میدیدند که بخواهند با علم بیایند جلو همه چیز با علم باشد نمیشود امارات را حجت کردند من جمله خبر واحد را و اصلاً این حرف را هم توجه به آن داشته باشید ما اگر بخواهیم بگوییم که خبر عدل حجت است که میگویید خب هیچ و اما اگر بخواهیم بگوییم خبر ثقه حجت نیست کتب اربعه را باید بگذاریم کنار خب دیگر برای ما در فقه هیچ چیزی نمیماند و یک ادلهای از برای حجیت خبر واحد هم همین است که آقا شما کتب اربعه میگردد روی خبر واحد، بگویید خبر ثقه و حتی مثلاً مثل شهید دوم مثل پسرشان اینها میگویند خبر عدل آن هم دو شاهد اما خودشان هم توی آن ماندهاند یعنی مرحوم شهید رضوان الله تعالی علیه در مسالک مسالکشان میگردد روی خبر ثقه، روی خبر عدل واحد مثلاً منتقی مال صاحب معالم است اما همین پسر که قائل به این است که خبر عدل و خبر صحیح، صحیح عال العال و اما منتقی میگردد روی خبر واحد، روی خبر عدل، روی خبر ثقه ، یک چیزی ممکن است در اصول بگویند اما وقتی بیایند توی فقه خب توی آن میمانند دیگر، حالا اگر کتب اربعه نباشد همه فقهاء میمانند توی فتوی، نمیتوانند رساله بنویسند دیگر یا یقینیات که نمیشود رساله نوشت لذا اصلاً اگر خبر واحد حجت نباشد اختلال نظام لازم میآید بنای عقلاء این است، بعضی بزرگان مثل مرحوم نایینی گفتهاند علم، اگر نباشد، علمی، اگر نباشد، اصل، ما میگوییم نه، علم و علمی ، یقین و امارات در ردیف یک دیگر ند، میتواند علم پیدا کند نمیکند اما با خبر ثقه فتوی میدهد درست است گمان نکنم کسی هم بگوید در ست نیست در اینها ارتکاز است ارتکاز عقلاء وقتی ارتکاز عقلاء باشد همه آیات و روایات و اجماع که تمسک به آن میکنیم برای حجیت خبر واحد میشود ارشاد، لذا آیه نباء میشود ارشاد، ارشاد به چه؟ به سیره عقلاء سیره عقلاء روی چیست؟ روی خبر واحد، لذا اگر هم این آیه شریفه آن 21 اشکال مرحوم شیخ را هم همهاش را ما ذب کنیم همهاش را ما جواب بدهیم اما این باقی میماند که این تعبد نیست، آیه شریفه ارشاد به حکم عقلاست، وقتی ارشاد شد تابع مایرشد الیه است دیگر احکام ارشادی این جور است تابع ما یرشد الیه است تابع مایرشد الیه است چیست ؟ یعنی آیه را ول کن ببین بنای عقلاء چه میگوید؟ هم معمم است هم مخصص است هم مفسر است حتی مفسر همین آیه شریفه هم میشود چون ارشاد است تابع مایرشد الیه است لذا روی این بنا اگر قبول بکنید میگوییم که این آیه شریفه مفهوم دارد عرف از آن مفهوم میفهمد و این آیه شریفه مفسر روی آن ارشاد روی آن ارتکاز است و آن ارتکاز خبر عدل را حجت میداند خبر فاسق را حجت نمیداند.
بعضی از بزرگان که مرحوم آخوند هم اشاره دارند مرحوم شیخ مفصل گفتهاند آقا از همه اینها بگذریم خب تمسک میکنیم به مفهوم وصف ان جائکم فاسق بنباء معنایش این است ان جائکم را بگذار کنار بگو النباء الفاسق یجب التبین خب مفهومش این است که النباء اذا لم یکن بفاسق لایجب التبین.
این مفهوم وصف در اصول یک حرفها دارد بعضی مفهوم وصف را حجت دانستهاند مطلقا من جمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی ، آقای بروجردی معمولاً مفاهیم را حجت میدانند من جمله مفهوم وصف را، دلیلشان هم این است که آقا اگر این فاسق دخالت نداشته باشد لازم میآید لغویت در وصف، اگر خبر فاسق و عادل مثل هم باشد و شارع بگوید خبر فاسق لیس بحجه ، بعد بگویند خبر عادل چه؟ بگوید لیس بحجه خب به شارع میگویند این فاسق را برای چه آوردی؟ لذا آقای بروجردی میگوید برای این که لغویت لازم نیاید همه قیودات در کلام حجت است همه قیودات تقیید میکند و من جمله این جا ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا حکم را تقیید میکند به نباء فاسق نه نباء عادل، لذا ازنظر آقای بروجردی ، نه آیه، اصلاً اصول اگر بود و نبودش مثل هم، لازم میآید لغویت و چون لازم میآید لغویت، لغویت در کلام حکیم که معنا ندارد پس باید بگوییم این فاسق دخالت دارد.
این خلاصه حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که مرحوم شیخ و مرحوم آخوند و دیگران هم این مفهوم وصف را این جا آوردهاند.
ایرادی که به استاد بزرگوار ما آقای بروجردی هست ایراد مبنایی است آقای بروجردی قائلند اصلاً قدماء همه همه حرف ما را میزنند همه میگویند مفهوم وصف حجت است برای قیدیتش که اگر این نباشد لغویت در جعل است لغویت در قید است. خب این حرف خیلی خوب است اما مفهوم وصفی که متأخرین یعنی مرحوم صاحب فصول و صاحب قوانین و بعدش صاحب هدایه المسترشدین و بعدش آمده مرحوم شیخ بزرگوار و مرحوم آخوند اساتید ما همه همه غیر از آقای بروجردی اینها اصلاً میگویند این که شما میگویید این مفهوم نیست خب معلوم است اذا انتفی القید انتفی المقید، شکی نیست، اما آیا این وصف علت منحصره است یا نه؟ و آقایان میگویند آقا در مفهوم ما این را میخواهیم، باید اثبات بکنی علت منحصره است و الا اگر نتوانی اثبات بکنی علت منحصره است خب هذا اذا انتفی القید انتفی المقید خیلی خوب اما این که علت منحصر بود به طوری که این هیچ جایگزین ندارد این را دیگر نمیتوانی اثبات بکنی .
لذا در باب مفاهیم این کسانی که در این آیه میفرمایند این وصف مفهوم ندارد معنایش این است که این علت منحصر نمیتواند باشد، دلیل میخواهد علت منحصره یعنی فاسق علت منحصر برای وجوب تبین، نه، ممکن است فاسق نباشد باز هم وجوب تبین باشد ان تصیبوا قوماً بجهاله علتش باشد و به صرف این که حالا فاسق نشد پس وجوب تبین نیست نه، ممکن است فاسق نباشد باز هم وجوب تبین باشد، جایگزین باشد و شما باید اثبات بکنید هیچ چیز جایگزین این وصف نیست ، لذا این حرف متأخرین خب معلوم است آقای بروجردی وارد بودند حسابی تمام این حرفهای متأخرین را دیدهاند و این حرف را میزنند این جور نیست که آقای بروجردی العیاذ بالله یک آدم برانی باشد، نه، آقای بروجردی علاوه بر این که جداً متبحر در فقه بود متبحر در اصول بود من بعضی اوقات میدیدم مبانی بزرگان حتی مثل حضرت امام از آقای بروجردی گرفته شده ، اما حالا این جا این خبط مال آقای بروجردی هست، البته ایشان میگویند من هم نمیگویم قدماء این را میگویند نسبت به قدماء میدهند و آقای بروجردی از همه از نظر تتبع مقدم بودند تتبع ایشان در کلمات قدماء خیلی بالا بود انصافاً و ایشان میگویند قدماء میگویند مفهوم قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید، اما همه متأخرین میگویند نه، اذا انتفی القید انتفی المقید مسلم است اما آیا این قیدی که در کلام آمده آیا این قید منحصر است؟ به آن میگویند علت منحصره ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا ممکن است اصلاً گفته شده باشد برای این که میخواسته خالد بن ولید را کتک بزنند تعریض به همین راوی باشد و اما این که اذا انتفی القید انتفی المقید بخواهد مفهوم برای ما درست بکند، نه، مفهوم از آیه نمیشود درست کرد.
اما روی عرضی که من کردم با قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید جلو نیامدم روی فهم عرفی، ارتکاز عرفی میگویم آیه را بدهید دست عرف، عرف از آن مفهوم میفهمد، لقب هم هست ان جائکم فاسق بنباء مجیئی دخالت ندارد قضیه بتیه است مفهوم لقب است اما خیلی جاها عرف مفهوم لقب را حجت میداند یعنی مفهوم میگیرد، حجت میداند مفهوم میگیرد، اگر مفهوم گرفت معلوم است حجت است.
دیگر چیزی در این جا نداریم یعنی چیز که خیلی حرف هست اگر کسی بخواهد حرفهای مرحوم شیخ را راستی حلاجی بکند یک ماه وقت میخواهد اما حالا همین مقدار بس.
مباحثه فردا راجع به آیه نفر است یک مطالعهای روی آن بکنید تا فردا انشاء الله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد