درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/05/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : ادله حجیت خبر واحد ، آیه نباء
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
تمسک شده است برای حجیت خبر واحد، البته خبر موثق ، حالا یا صحیح السند است یا معتمد علیه عند الاصحاب، تمسک شده است به ادله اربعه.
هفت هشت تا آیه به آن تمسک شده است عمده این آیات آیه نباء است که مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه در فرائد خیلی مفصل درباره آیه نباء صحبت کردند و بالاخره هم قبول نکردهاند که آیه نباء دلالت میکند بر حجیت خبر واحد، قبول نکردهاند از آیه رد شدهاند ، اما صحبتشان اگر یادتان باشد هم مشکل است هم مفصل .
خب آیه نباء دلالتش این طور که گفتهاند ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا گفتهاند خب خیلی ظاهر است قضیه شرطیه مفهوم دارد و مفهومش هم این است اگر عادل خبر بیاورد لایجب التبین، اما اگر فاسق خبر بیاورد وجوب تبین دارد معنایش این است خبر فاسق حجت نیست، خبر عادل حجت است.
مرحوم شیخ میفرمایند که 40 تا اشکال لایذب دارد یعنی اشکالهایی دارد که قابل جواب نیست.
اشکال اول که میکنند خیلی اشکال واضح و واردی است میفرماید آقا این قضیه شرطیه صیغت لبیان الموضوع و اصلاً قضیه شرطیه نیست و معنای این که صیغت لبیان الموضوع این است گاهی شرط اصلاً ابداً دخالت در حکم در موضوع ندارد به این میگویند صیغت لبیان الموضوع، مثال میزدند ان رزقت ولداً فاختنه میگفتند این ان رزقت این هیچ دخالت در حکم ندارد معنایش این است که یجب بر تو این که پسرت را ختنه بکنی، ما نحن فیه هم همین است ان جائک هیچ دخالت ندارد مجیئ دخالت ندارد آن که دخالت دارد خبر فاسق است اما مجیئی که ان جائکم این هیچ دخالت ندارد میخواهد مجیئی باشد میخواهد مجیئی نباشد، لذا ان جائکم که شرط است برای شما این شرط هیچ دخالت ندارد آن که دخالت دارد نباء فاسق است و قضیه اصلاً بتیه است نه شرطیه، ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا معنایش این است که نباء الفاسق یجب فیه التبین یک قضیه بتیه، و اما ان جائکم، مجیئی دخالت داشته باشد در حکم هیچ دخالت ندارد، خب این راستی هم اشکال لایذب است، راستی هم حرف مرحوم شیخ مثل خودشان خیلی دقیق است و ظاهراً اشکالی نیست که ان جائکم فاسق بنباءٍ فتبینوا بخواهیم از راه قضیه شرطیه جلو بیاییم و بگوییم خبرفاسق حجت نیست هیچ دلالت ندارد. نمیدانم چه شده مرحوم آخوند در کفایه میخواستند این قضیه شرطیه را درستش بکنند یعنی این لایذب مرحوم شیخ انصاری را یذب بکنند میخواستند بگویند ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا این قضیه شرطیه است و مفهوم شرط است و میگوید که خبر فاسق حجت نیست خبر عادل حجت است، نمیدانم چه در نظر مبارکشان بوده ؟ لذا در کفایه یک جمله دارد خیلی جمله بغرنج است یعنی از جاهایی که توی حیص و بیص افتادهاند حتی شاگردهای مرحوم آخوند مثل مرحوم نایینی، مرحوم آقا ضیاء ، مرحوم آقای کمپانی، این شاگردها، که این عبارت مرحوم آخوند را چه جور معنا بکنند؟ ایشان قضیه شرطیه را بتیه میکنند اما قضیه بتیه آن خبرش را شرطیه میکند و بالاخره نباء را مقدم میاندازد میگوید این مبتدا است آن وقت خلاصه حرفی که بالاخره شاگردها گفتهاند و اساتید ما میگفتند و مخصوصاً مثل مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی علیه که حرف مرحوم آخوند را پذیرفته میگفتند، میگفتند خب معنایش این است این عبارت مرحوم آخوند النباء الذی جیء به الفاسق یجب التبین ، قضیه شرطیه شد قضیه بتیه .
مرحوم نایینی هم که از شاگردهای مرحوم آخوند است فرمایش مرحوم آخوند را پذیرفته النباء الذی اذا جاء به الفاسق یجب التبین، یک شرطی در وسط کار آوردهاند مرحوم آخوند اما بالاخره وقتی که قضیه را میخواهیم ترکیب بکنیم یک مبتداء و خبر میشود النباء الذی جی به الفاسق یجب التبین.
خب مرحوم آخوند قبول میکردند میگفتند حرف خیلی خوب است و بنابراین این دلالت میکند آن قضیه شرطیه صیغت لبیان الموضوع صیغت لبیان الموضوع نیست بلکه مبتداء و خبری است که دلالت میکند بر وجوب تبین، من به مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی عرض میکردم آقا خب همه این حرفها را پذیرفتیم قضیه دیگر شرط نیست بتیه است اگر بخواهیم مفهوم بگیریم مفهوم لقب است، این را چکار کنیم؟ مثل زید قائم است . زید قائم مفهوم دارد؟ بگوییم که غیر زید لیس بقائم؟ خب مرحوم آخوند آمدند سرمه چشمش کنند کورش کردند، قضیه شرطیه را بردند یک قضیه بتیه، قضیه بتیه یعنی اصلاً لقب مفهوم ندارد الا شاذاً .
مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی علیه میگفتند نه ما قضیه بتیه نمیکنیم که در عبارات مرحوم آخوند هم هست میگوییم النباء الذی اذا جاء به الفاسق یجب التبین دیگر صیغت لبیان الموضوع نیست برای این که نباء را مقدم انداختیم مبتدا قرار دادیم.
من به مرحوم آقای داماد میگفتم خیلی خوب نباء را مقدم بینداز قضیه را هم بتیه کن در حالی که قضیه بتیه است قضیه شرطیه کن بگو اذا جاء به الفاسق برمیگردد به این که مجئ دخالت دارد یا نه؟ خب نه، وقتی دخالت ندارد بالاخره قضیه صیغت لبیان الموضوع برای این که مجئی دخالت ندارد وقتی مجئی دخالت نداشت دیگر واقعاً این قضیه بتیه است النباء الفاسق یجب التبین حالا بگو النباء ان جاء به الفاسق یجب التبین یا نه مثل قرآن بخوان حرف بزن بگو ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا بالاخره نمیتوانید مجئی را دخالت بدهید در حکم، وقتی نشد همان حرف مرحوم شیخ است که صیغت لبیان الموضوع، اصلاً ما شرطی نداریم وقتی اصلاً شرطی نداشتیم یعنی شرط صوری است نه واقعی، اصلاً صیغت لبیان الموضوع معنایش همین است که صورتاً این قضیه شرطیه است و الا قضیه بتیه است یعنی شرط اصلاً دخالت در حکم ندارد مثل ان رزقت ولداً فاختنه یا مثل ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا آن که دخالت دارد نباء فاسق است نباء الفاسق یجب فیه التبین خب مفهوم لقب دیگر حجت نیست، این یک حرف است.
یک حرف دیگر که من به آقای داماد عرض میکردم به مرحوم آقای نایینی که در تقریرات دارد عرض میکنم این است که آقا این نازل کردن قرآن چرا؟ خب این خلاف ظاهر است دیگر، ما نباء را بخواهیم مقدم بیندازیم به چه دلیل؟ قرآن میگوید ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا شما نباء را در وسط آیه بیایید مبتداء قرار بدهی گردن خدا بگذاری بگویی ان جائکم فاسق این است که نباء الذی جی به فاسق یجب التبین ، آقای داماد قبول میکردند مرحوم نایینی هم در تعزیرات قبول دارند ، یادم است استاد بزرگوار ما حضرت امام هم در درس این خلاف ظاهر را قبول داشتند یک تمایلی حضرت امام نشان میدادند به حرف مرحوم آخوند اما تمایل بود ولی این که خلاف ظاهر است مرحوم نایینی قبول دارند استاد بزرگوار ما آقای داماد قبول داشتند و حضرت امام هم قبول داشتند که بابا این خلاف ظاهر است ما به چه حقی بخواهیم قضیه شرطیه قرآن را قضیه بتیه کنیم؟ اگر هم بخواهید بگویید ما نقل به معنا میکنیم معنایش این است قضیه شرطیه نیست بتیه است میگوییم خیلی خوب ما هم همین را میگوییم شیخ هم همین را میگفتند ، میگفتند صورتاً قضیه شرطیه است، واقعاً قضیه بتیه است شرط نیست چرا؟ برای این که مجی دخالت ندارد.
لذا مثل این که همین طور که خود شیخ فرمودند اشکال لایذب است نمیشود این را جواب بدهیم ما، بگوییم که این لاصیغت لبیان الموضوع قضیه شرطیه است و مفهوم شرط حجت است ، ظاهراً نمیشود درستش کرد.
مرحوم شیخ یک اشکال دیگر دارند که آن هم پیش مشهور درست است و آن این است که ایشان میفرمایند آن بگو قضیه شرطیه، بگو مجی دخالت دارد اما عموم علت آقا شرط را میزند این را هم مرحوم شیخ در فرائد میفرماید این هم لایذب است برای این که آیه شریفه این است ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوماً بجهاله فتصبحوا علی مافعلتم نادمین چرا به تو میگویم روی خبر فاسق تبین بکن؟ برای این که اگر تبین نکنی توی چاه میافتی پشیمان میشوی برای این که روی جهالت روی عدم علم جلو میروی وقتی روی عدم علم جلو می روی دیگر هر که جاهلانه کار بکند پشیمان میشود مرحوم شیخ انصاری میفرماید خب مگر عمل کردن به خبر عادل این جهل نیست خب جاهل است عالمش میکند گاهی فاسق عالمش میکند گاهی عادل و در این جهالت که فرقی نیست بین این که فاسق باشد یا عادل باشد، این را هم مرحوم شیخ میگوید لایذب است.
مرحوم آخوند در کفایه یک جواب خوبی میدهند میفرماید آقا این جهالت در این جا به معنای سفاهت است نه جهالت به معنا عدم علم، معنایش این است که متابعت کردن از خبر فاسق این سفاهت است این عقلانیت ندارد، به خبری عمل بکن که عقلا نیت دارد یعنی خبر عادل پس عموم علت نمیتواند این جا برای ما کارگر باشد برای این که اصلاً علت ما عام نیست، حرف خوبی است انصافاً .
لذا ان تصیبوا قوماً بجهاله مثل این است که بگوید ان تصیبوا قوماً بسفاهه فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین دنبال شایعهها نباش پشیمان میشوی دیگر پشیمانی سودی ندارد دنبال این و آن گفتند نباش به بدختی میرسی اما دنبال خبر عادل نباش دیگر قرآن دلالت ندارد، خب حرف مرحوم آخوند تا این جا خوب است درست هم هست و این که مرحوم آقای کمپانی در حاشیه اشکال کردهاند و اینها نه، معلوم است جهالت در این جا به معنای سفاهت است و در قرآن چندین مرتبه راجع به آیات توبه جهالت گفته سفاهت معنا کرده ، سفاهت اراده کرده، جهالت به معنای سفاهت زیاد داریم هم در قرآن هم در روایات هم در لغت و خلاف ظاهر هم نیست و این لایذب مرحوم شیخ را مرحوم آخوند جواب دادهاند جواب خوب دادهاند.
الا این که یک ایراد از مرحوم شیخ میماند و آن این است که میفرمایند آقا این اصلاً موضوعاً از احکام ما بیرون است آن دیگر چرا؟ میفرماید بگویید مفهوم دارد خبر عادل لایجب فیه التبین در حالی که این جور نیست خبر عادل در احکام لایجب فیه التبین اما در موضوعات نه، علاوه بر این که وجوب تبین دارد بینه میخواهیم و در موضوعات چون بینه میخواهیم بنابراین این بر فرض هم مفهویم در کار باشد باید مفهومش را رها بکنیم برای این که یجب در موضوعات بینه نه خبر عادل نه خبر عدل.
این را هم مرحوم شیخ میفرمایند لایذب است وبحث هم در موضوعات است در احکام نیست دیگر، ان جائکم فاسق بنباء مربوط به موضوعات است خالد بن ولید ناجنس رفت جنگ ، جنگ که نکرد نکرد برگشت یک تحریک توی مدینه، برای این که بسیج عمومی کند بروند آن جا آن ده را نابود بکنند آیه شریفه آمد بابا با احساسات کار نکنید ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا لذا بحث در موضوعات است و در موضوعات مشهور در میان اصحاب بلکه اجماع این است که بینه میخواهیم خبر واحد ولو عادل کفایت نمیکند، لذا این ایراد مرحوم شیخ از آن ایراد به جهالت مهمتر است برای این که یک شهرت به سزایی هست که ما در موضوعات بینه میخواهیم و خبر عادل مثل خبر فاسق حجت نیست، حجت نیست یعنی نیمه حجت است ، بله اگر کسی بتواند بگوید که خبر عادل در موضوعات حجت است که ما میگوییم دیگر ایراد مرحوم شیخ وارد نیست ، اما مشهور در میان قدماء و متأخرین این شده که در موضوعات برای اثباتش بینه میخواهیم اما در احکام بینه نمیخواهیم و خبر عدل کفایت میکند. لذا این مشهور در میان اصحاب است از همین جهت هم در عروه اختلاف فتوی دارند نتوانسته مرحوم سید که جزم پیدا کند به این که حجت است یا حجت نیست با اشکال، با عدم حجت ، با حجت ، با امثال اینها در عروه میگذرد، توی رسالههای آقایان هم همه، رد رساله من نه، در رسالههای آقایان هم همه همین را میگویند که اگر مثلاً گفت این آب پاک است این آب نجس است اگر ذو الید نباشد قولش حجت نیست باید دو نفر بگویند نجس است یا پاک است اگر یک نفر گفت زید آمد فایده ندارد دو نفر باید بگویند زید آمد و گفتهاند همین جور که در باب قضاوت بینه میخواهیم در موضوعات هم همه همه بینه میخواهیم و بدون بینه نمیشود که شیخ انصاری هم همین عقیده ایشان است روی آن عقیده ایراد میکنند که آقا این بر فرض هم مفهوم شرط درست بکنیم بر فرض هم حجتش بکنیم اما آن قاعده را چه بکنیم ؟ و آن قاعده میگوید ان تصیبوا قوماً بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین ولو خبر عادل هم باشد نه، باید بینه باشد حالا برای این که بحث خیلی خوب است باید فردا دربارهاش صحبت کنیم اما روی این جمله فکر بکنید و آن این است که ما بگوییم در موضوعات بینه میخواهیم اما در احکام بینه نمیخواهیم این یک استیحاش عرفی ندارد؟ اگر زید آمد گفت که عمر و آمد بگوییم این فایدهای ندارد ، بلکه باید زید بیاید بکر هم بیاید بگوید عمرو آمد تا حجت باشد اما همین زید اگر عادل است مثل زراره بگوید قال الصادق انه قال یجب علیک کذا بگوییم این حجت است قول زراره که عدل واحد است توی احکام حجت است اما همین زراره اگر به شما گفت این آب پاک است این حجت نیست، این یک استیحاش میخواهد حتی اثبات شدنش هم فوق العاده مشکل است دلیل هم داشته باشیم عقل ما این دلیل را شبهه میکند میگوید اگر خبر واحد خبر عدل در احکام حجت باشد در موضوعات به طریق اولی و اما در احکام مسلم حجت است برای این که مثلاً این وسائل الشیعه میگردد روی خبر واحد، بعضی ضعیف است بگذار کنار اما بعضی موثق است بعضی معتمد علیه است بعضی صحیحه است بگیر، همهاش هم خبر واحد است اما آن مخبر یعنی مثل این ابی عمیر مثل زراره مثل محمد بن مسلم اگر بیاید به زنش بگوید که فلانی این جور به تو گفت خبر داد گفت عصر بیا آن جا این زن این را باید قبول نکند اما اگر محمد بن مسلم بیاید به زنش بگوید من خدمت امام صادق علیه السلام بودم امام صادق علیه السلام گفت واجب است بر تو از خانه بیرون نروی بگوییم این را حتماً باید بپذیرد، خیلی استیحاش دارد اما از آن طرف هم یک شهرت به سزایی که در احکام خبر واحد کفایت میکند اما در موضوعات بینه میخواهیم که شیخ روی همین شهرت روی همین قاعده میخواهند بگویند تمسک به آیه شریفه جایز نیست این را روی آن یک فکری بکنید تا فردا انشاء الله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد