درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/05/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : دلیل برای عدم حجیت خبر واحد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
دلیل آورده شده برای این که خبر واحد حجت نیست و خبری حجت است که معتنا به با یک قرائنی باشد یا مثلاًَ مستفیض باشد متواتر باشد، اما خبر واحد ولو صحیحی السند حجت نیست و این را نسبت دادهاند به مرحوم سید مرتضی، به مرحوم قاضی ابن زهره از قدماء، نسبت داده اند به صاحب سرائر، نسبت دادهاند به مرحوم طبرسی در مجمع البیان و امثال اینها .
و این نسبت را من قبول ندارم یعنی نداریم کسی که بگوید خبر صحیح السند حجت نباشد، ممکن است مثلاً بگوید روایت موثق حجت نیست باید صحیح السند باشد و علی کل حال یک نفر پیدا کنیم بگوید روایت متعمد علیها حجت نیست خیال نمیکنم باشد شما بگردید ببینید آیا این نسبت درست است یا نه؟
مرحوم سید مرتضی ادعای اجماع کردهاند، فرموده که عمل به خبر واحد مثل عمل به قیاس است عند الشیعه، و خب معلوم است مراد سید مرتضی از خبر واحد نباید خبر صحیح السند باشد نباید روایت موثق باشد برای این که در مرآی و منظر سید مرتضی تهذیب نوشته شده است، در مرآی و منظر ایشان کافی نوشته شده است در مرآی و منظر ایشان فقیه نوشته شده است یعنی کتب اربعه ما در مرآی و منظر ایشان باشد و ایشان بخواهد رمی بکند رد بکند همه کتب اربعه را خب معلوم است این درست نیست اگر درست بود یک سر و صدای عجیبی روی آن درست میشد، جمل العقود خود سید مرتضی روی خبر واحد میگردد پس مراد از خبر واحد در جلسه قبل میگفتم یک اصطلاح است در قدماء، اینها خبر ضعیف را به آن میگفتند خبر واحد، خبر صحیح را به آن میگفتند خبر معتمد علیه، یک قاعده بوده، لذا میگفتم که من زیاد دیدهام زیاد هم میتوانید پیدا بکنید مخصوصاً در تهذیب وقتی که مرحوم شیخ دو تا روایت متعارض میشود یک کدام ضعیف السند است میفرماید هذا خبر واحد لایعتمد علیه، به جای این که بگوید هذا خبر ضعیف میگوید هذا خبر واحد، یک اصطلاح بوده لذا من مدعی هستم این نسبتهایی که داده شده به این افراد که بگویند خبر صحیح السند لیس بحجه این نسبت واقعیت ندارد، و چیزی که موجب تعجب است نمیدانیم هم چه جور حل بکنیم مثلاً مرحوم طبرسی در مجمع البیان خب قاعده ایشان است تمسک به روایات اهل بیت بکنند روایتها معمولاً ضعیف السند است حالا چه جور ایشان قرآن را با روایت ضعیف السند تفسیر میکند؟ نمیدانم.
مرحوم علی بن ابراهیم رضوان الله تعالی علیه در اول تفسیرش که بزرگان قبول هم کردهاند میگوید روایاتی که من در تفسیرم میآورم همه حجه بینی و بین الله یعنی سند را تضمین میکند از همین جهت هم مثلاً مثل مرحوم آقای خویی که سخت گیر در رجال هم هستند ایشان یکی از مدارک برای صحت روایت تفسیر علی بن ابراهیم میدانند حالا علی بن ابراهیم روایتها همه خب این روایت واحد است اما ایشان میگوید صحیح السند است، این حرف را مرحوم طبرسی دیگر نگفته ، این همه روایت همه مرسل یعنی ضعیف، یک کسی که قبول ندارد روایت صحیح السند حجت باشد حالا کتابش، تفسیرش بگردد روی روایات اهل بیت که سندش خوب نیست، یا مثلاً ابن زهره و مرحوم قاضی هر دو اینها وقتی که هر دو کتابها در این کتاب بیست و پنج گانه که الحمدلله چاپ شده الان در دسترس هست وقتی که انسان مراجعه میکند به کتاب میبیند سر تا پای کتاب تمسک به روایت است آن هم روایت صحیح السند از روایت واحد خبر واحد، چه جور مرحوم ابن زهره کتابش بگردد روی روایات اهل بیت روی خبر واحد بعد بگوید خبر واحد حجت نیست؟
بنابراین اگر بخواهیم حرف را درست بکنیم همین است که بگوییم آقا مراد از خبر واحد یعنی خبر ضعیف السند و اما یک کسی پیدا کنیم از اصحاب که بگوید روایت صحیح السند حجت نیست ، نمیتوانیم پیدا کنیم چه قدماء چه متأخرین، خب این اصل مبنا.
و اما استدلالهایی که شده بر این که روایت صحیح السند حجت نیست.
از قرآن تمسک شده به دو تا آیه ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً گفته خبر واحد که قطع نیست و قرآن میگوید که این مظنه است و مظنه لیس بحجه، لا یغنی من الحق شیئا.
یک آیه دیگر میفرماید لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا اگر علم است بگیر ، اگر علمی است رها کن، اگر علم است پیروی کن، اما اگر مظنه است و اماره است رها کن.
خب حالا یک اشکال هست این اشکال را چکار بکنیم و آن این است که اگر بخواهیم این دو تا آیه را بگیریم لازم میآید خود دو تا آیه هم حجت نباشد بر ای این که آیه ظهور است نص که نیست وقتی ظهور است ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً ،لاتقف ما لیس لک به علم خود دو تا آیه هم حجت نیست، این یک حرف.
یک حرف دیگر این است که این ان الظن لایغنی من الحق شیئا و لاتقف ما لیس لک به علم معنایش این است که اگر حجت داری بگو، اگر حجت نداری نگو، نه این که معنایش این است که اگر علم داری بگو اگر علم نداری نگو، نکن، به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام میفرمودند اگر این جور باشد خب دیگر خواه ناخواه این امارات حجت نیست قواعد فقهیه هم حجت نیست، باید وقتی این دو تا آیه نازل شد یک سر و صدای عجیبی پیدا شده باشد همه آمده باشند پیش رسول گرامی یا رسول الله حالا ما چکار بکنیم ؟ برای این که دیگر بیع و شراء ممنوع شد، بیع و شراء همهاش روی قاعده ید است روی اصاله الصحه است روی اماره و خبر واحد است گفتگوها همه روی ظواهر، خب اصلاً اگر این دو تا آیه به ظاهرش باقی باشد اختلال نظام لازم میآید باید یک سر و صدای عجیبی در زمان پیامبر اکرم پیدا شده باشد در حالی که دو تا آیه که گفته شد مردم دنبال کارشان بودند و نفهمیدند از این دو تا آیه که قاعده ید حجت نیست، بیع و شراء ها باید موقوف بشود، نفمیدند مکالمهها حجت نیست، نامهها حجت نیست، نفمیدند، از نفهمیدگی مردم بدون سر و صدا، از این که اختلال نظام لازم نیامد دلیل بر این است که مراد از این مظنه یعنی ظن غیر حجت، قیاس، استحسان، همین ظن و تخمینها و قساس و استحسانها که سنیها دارند، مراد از علم یعنی حجت، یعنی علم عادی و خبر واحد، ظهور، قاعده ید، اصاله الصحه اینها همه همه حجت هستند این حجج عند العقلاء که شارع مقدس امضا کرده اینها علم است، علم عادی است اگر هم حرف من را بپذیرید که اصلاً من گفتم که ظهور و خبر صحیح السند موجب علم عادی است اصلاً تخصصاً از مظنه بیرون است و عجب هم هست مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه نمیدانم چه جور شده؟ خب مرحوم آخوند خیلی بزرگ است انصافاً ، این جاها کوتاه آمده میفرماید که این آیات مربوط به اعتقادات است.
نمیدانم مربوط به اعتقادات است یعنی چه؟ ان الظن لایغنی من الحق شیئا یعنی قرآن را با ظن و تخمین نمیشود اثبات کرد ، خدا را با ظن و تخمین نمیشود اثبات کرد، نه بابا مربوط به اعتقادات نیست مربوط به همین کار برد در اجتماع است و به اجتماع میگوید اجتماع، احساساتی نشوید، اجتماع، ظن و تخمین و قیاس و استحسان و اینها را نداشته باشید، اجتماع، اگر میخواهید کاری انجام بدهید با حجت انجام بدهید به قول قرآن با علم انجام بدهید، خبر واحد حجت است و بالاترین حجج هم هست در میان عقلاء مثل ظهور میبیند حجت است بالاترین حجج هم هست در میان عقلاء، قاعده ید حجت است بهترین حجتهاست در میان عقلاء اینها هیچ کدام لایغنی من الحق شیئاً نیست بلکه یغنی من الحق اشیاء، اصلا کار مردم میچرخد روی خبر واحد، روی ظهور، روی قاعده ید، روی قاعده اصاله الصحه و امثال اینها، این قواعدی که عقلاء دارند، زندگی روی اینها میچرخد ، اگر نه، یکی از اینها نباشد اختلال نظام لازم میآید یعنی راستی اگر سید مرتضی بگوید که خبر واحد حجت نیست یک اختلال نظامی در میان مقلدین پیدا میشود یک سر و صداهایی باید پیدا بشود که این سر و صداها به قول حضرت امام به ما نرسیده.
بنابراین این دو تا آیه مربوط به بحث ما و این که خبر صحیح السند حجت است یا نه؟ اصلاً تخصصاً بیرون است و دو تا آیه بسیار ارزنده در زندگی ما و آن این است که ما باید بدون دلیل حرف نزنیم ، خدا رحمت کند آقای واحدی از فداییان اسلام بود آمده بود قم منبر میرفت روی پله اول ایستاده بود خیلی داغ از جمله حرفهایش همین بود ما باید با دلیل برویم جلو اگر مینشینیم با دلیل، اگر میایستیم با دلیل ، اگر میگوییم با دلیل، این دو تا آیه همین را میخواهد بگوید، آقا این شایعهها غلط است بگذار کنار لاتقف ما لیس لک به علم برای این که یحسبونه هینا و هو عند الله عظیم این دو تا آیه میخواهد بگوید ما طلبهها شایعه پخش کن نباشیم، حالا انشاء الله شما اختراع کن نیستید، آن هم هستیم برای این که یک کلاغ چهل کلاغ یک چیز مشهوری است آمده توی ما طلبهها ، قرآن این را میگوید شایعه نه، اما دلیل آری خبر واحد دلیل است و ظهور دلیل است قاعده ید دلیل است اصاله الصحه دلیل است اصلاً زندگی میچرخد روی اینها تو هم پیروی کن از چه پیروی نکن؟ آن جا که حجت نداشته باشی، قاعده ید نیست، بخواهی مال را بدهی به آن کسی که قاعده ید ندارد نه. اگر قاعده ید دارد مال مال اوست و الا فلا، این راجع به دو تا آیه.
اما روایات، روایات خیلی است مرحوم صاحب وسائل این روایات را در باب 9 از ابواب صفات قاضی جلد 18 وسائل نقل میکنند، روایتها زیاد است مضامین هم مختلف است اما بالاخره مضامین را که جمع بکنیم این است که روایت مخالف با قرآن ، روایتی که نمیدانیم حجت است یا نه؟ روایتی که راستی با قرآن نمیخواند باطل زخرف فاضر بوه علی الجدار، خب به قول مرحوم آخوند در کفایه روایتها زیاد است اما باید یک قدر متیقن از روایتها گرفت، یک قاعده کلی اگر بخواهیم تمسک به خبر واحد بکنیم برای عدم حجیت یا برای حجیت که نمیشود، باید تمسک بکنیم به یک تواتر و الا اگر بگویم روایت واحد روایت صحیح السند یک روایت میگوید روایات حجت نیست خب خودش را طرد میکند اگر هم بخواهد بگوید حجت است خودش را میخواهد اثبات بکند، نمیشود پس این جاها اگر میخواهیم تمسک بکنیم باید به تواتر تمسک بکنیم، مرحوم آخوند تواتر اجمالی درست کردهاند میگویند قدر متیقن، یک قاعده کلی هم داشته باشید حرف خوبی هم هست تواتر چه لفظی چه معنوی چه اجمالی همه قدر متیقنش حجت است برای این که خصوصیات روی آن تواتر نیست آن که تواتر است روی قدر متیقن است.
لذا تواتر لفظی خب این اخبار جمع میشود همه اینها حجت هم نیستند یعنی تواتر چه لفظی چه معنوی چه اجمالی روی سندش حساب نمیکنیم اینها همه سند ضعیف است اما هی تراکم میشود به قول بزرگان این تراکم مثل نخها طناب میشود از آن طناب علم پیدا میشود میگوییم حجت است و الا کل واحد این چیزهایی که تواتر درست میکند کل واحد اینها ضعیفند چه در تواتر لفظی چه در تواتر معنوی چه در تواتر اجمالی.
تواتر لفظی آن است که لفظش مسلم باشد که این لفظ را پیامبر اکرم فرموده، تواتر معنوی آن که مختلف است یک قدر متیقن دارد آن قدر متیقن را میدانیم پیامبر فرموده، تواتر اجمالی این که مثلاً 10 تا روایت است روایات صحیح السند میفهمیم یکی از اینها از امام علیه السلام صادر شده ، آن وقت هر سه قدر متیقن باید بگیریم مرحوم آخوند این جا همین کار را میکند میگوید آقا روایت داریم این روایتها تواتر هم دارد اما تواتر اجمالی وقتی تواتر اجمالی شد قدر متیقنش حجت است قدر متیقنش آن است روایتی که مخالف با قرآن باشد فاضربوه علی الجدار بعد هم بزرگان میگویند این شأن نزولش هم این است که وقتی که نتوانستند امام صادق سلام الله علیه را از نظر علمی از نظر فرهنگی بیرون کنند پول میدادند اینها شایعه پراکنی کنند برای امام صادق سلام الله علیه یک دکانی باز کردند در مقابل معنویت امام صادق علیه السلام صوفیها ،فرهنگ یونان را به نام فلسفه آوردند در مقابل علم کلام شاگردهای امام صادق علیه السلام ،شاگردهای بی وفای امام صادق علیه السلام را تراشیدند مثل ابو حنیفه در مقابل فقه امام صادق علیه السلام، درس را تعطیل کردند تا شاگردها را متفرق کنند اما همان وقت که میشد درس بگویند ناگهان بیش از 1000 نفر خیلی عجیب است اینها قال الباقر علیه السلام و قال الصادق علیه السلام در مسجد رسول الله میگفتند، دیدند نمیشود آن وقت به قول آنها از راه فرهنگ آمدند جلو یعنی شایعه پراکنی و من جمله پخش کردند در میان مردم امام صادق سلام الله علیه خلاف قرآن میگوید مثل این که قرآن را قبول ندارد و دارد خلاف قرآن میگوید البته یک بهانه هم داشتند این که امام صادق علیه السلام میگفتند که به واسطه خبر صحیح السند عام قرآن را میشود تخصیص زد این جمع دلالی است این معارض نیست اما همین را برای امام صادق علیه السلام میگفتند امام صادق علیه السلام دارد خلاف قرآن میگوید لذا روایات در این باره است میفرمود که ما خالف قول ربنا لم نقله، ما خالف قول ربنا زخرف باطل فاضربوه علی الجدار، این روایتها برای این صادر شده و اما معلوم است امام صادق علیه السلام بگوید خبر صحیح السند حجت نیست در حالی که شاگردها اصول اربعه مینوشتند آقا امضا میکردند دیگر، یعنی خبر واحد یعنی خبر صحیح السند یعنی آن کسی که این اصول را نوشته ثقه است .
لذا روایتها هم دیگر خیلی پشمی به کلاهش نیست برای بحث ما، اجماعش هم که گفتم.
عقلش هم آن دلیل ابن قبه است که میگوید اگر خبر واحد حجت باشد تحریم حلال و تحلیل حرام لازم میآید خب به ابن قبه میگوییم اگر خبر واحد شما بگویید صحیح السند هر چه، بروید بالاتر علم، این تحریم حلال، تحلیل حرام لازم میآید ،تحریم حلال تحلیل حرام این است که گاهی ظاهر با واقع میجنگد خب این زیاد هم هست که ظاهر مخالف با واقع میشود ظاهر میشود برای ما حجت اگر واقعاً حرام بوده این میگوید حلال است لازم میآید تحریم حلال، خب جوابش هم همین است که سابقاً گفتیم جمع بین حکم واقعی و ظاهری حکم ظاهری حجت است برای این که اختلال نظام لازم نیاید حکم واقعی وقتی موافق باشند تنجز به قول مرحوم آخوند، وقتی مخالف باشند فهو عذر یعنی رفع ید از واقع حالا یا رفع ید یا قبول ناقص بجای کامل.
فتلخص مما ذکرناه این که نیافتیم صغریً و کبریً این که خبر صحیح السند حجت نباشد.
حالا بحث فردا راجع به آن ادلهای که آورده شده ادله اربعه برای حجیت خبر واحد یعنی خبر صحیح السند یعنی خبر ثقه، اولی آن آیه نباء مطالعه کنید، خیلی مشکل است این آیه نباء، مرحوم شیخ انصاری میگوید 40 تا اشکال لایذب دارد ببینیم آیا این اشکالها وارد است یا نه؟ آیه نباء دلالت دارد یا نه؟
وصلی الله علی محمد وآل محمد