درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/04/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : خبر واحد

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  فرمودند از ظنونی که اعتبار دارد خبر واحد است به قول مرحوم آخوند (رض) اهم مباحث امارات همین بحث خبر واحد است.

  درباره این خبر واحد قبل از آن که وارد مسئله بشویم 3-2 تا مسئله را متعرض بشویم خوب است؛

  یک مسئله این است که در میان قدما این طور بوده هر روایتی که ضعیف السند بوده اسمش را می‌گذاشتند خبر واحد یا هر روایتی که اصحاب به آن عمل نکرده بودند اسمش را می‌گذاشتند خبر واحد در مقابل آن روایتی که سند داشته در مقابل آن روایتی که عمل اصحاب رویش بوده به آن می‌گفتند خبر معتمد علیه این زمان قدما بوده زمان متاخرین بوده تا زمان علامه (رض).

  علامه خبر را منقسم کردند به 4 قسم؛

  صحیح السند

  حسن السند

  توثیق السند

  وضعیف

  گفتند روایت یا صحیحه است یا حسنه است یا موثقه است یا ضعیفه.

  روایت صحیح السند را گفتند آنجا که این فردی که روایت را نقل می‌کند تا امام علیه السلام همه‌شان شعیه عادل باشند.

  روایت حسن را گفتند آن روایتی که آن کسی که روایت را نقل می‌کند تا امام علیه السلام همه‌شان امامی باشند حالا ولو این که نباشند.

  روایت موثق گفتند آن روایتی که طرق شیعه نباشد اما موثق باشد مثلاً سنی است اما از نظر گفتار اثبات شده توثیق او.

  روایت ضعیف آن که یا طرق عامی باشد یا اگر عامی نیست شیعه است اما شیعه فاسق البته گفتند فاسق در گفتار این مرحوم علامه فرمودند و بعد از علامه یک چیز مسلمی شد هم در رجال ما هم در فقه ما و الا قدما این روایت صحیح و روایت حسن و روایت موثق و روایت ضعیف قدما این را نگفتند قدما می گفتند این روایت معتمد علیه عند الاصحاب که بشود این روایت صحیحه است باید به این روایت عمل بکنیم حتی مثلاً می‌فرمودند اگر معتمد عند الاصحاب باشد اما راوی فاسق و فاجر باشد باز هم روایت حجت است.

  مثلاً مثل کامل الزیارات خب ایشان اول کامل الزیارات ابن قولویه می‌فرمایند هر چه این از قدما بوده بجای این که صحیح می‌فرمایند هر چه در اینجاست معتمد علیه من است یا مثلاً مثل مرحوم صدوق در من لایحضر اول من لایحضر همین را می فرماید هر چه که می‌گویم بینی و بین الله حجت است یعنی ولو ضعیف السند باشد معتمد علیه من است یعنی معتمد علیه اصحاب دیگر پس حجت است . حتی مثلاً کامل الزیارات خیلی قضایا که از عاشورا و سفر کربلا و اینها نقل می‌کند راویها همان کسانی بودند که در کربلا آمده بودند امام حسین بکشند من این را ندیدم یکی از بزرگان اگر بگردید پیدا می‌کنید چون که اهل بخیه بود گفت ابن قولویه یک روایت از شمر ابن ذی الجوشن در همین کامل الزیارات نقل می‌کند این چه چیزی است که شما می‌گوئید؟ هر چه در کامل الزیارات است حجت است؟ خب من جوابش را می‌دهم بله از شمر نقل می‌کند اما چون معتمد علیه عندالاصحاب است روایت صحیحه است، روایت حجت است.

  لذا این خبر واحد که توی کلمات قدما آمده این معنایش یعنی روایت ضعیف لذا مرحوم شیخ طوسی توی تهذیب خیلی جاها آدم می‌بیند می‌فرمایند که روایت را طردش می‌کند می‌گوید له لانه خبر واحد یعنی لانه خبر ضعیف و در کلمات دیگران آن که در میان قدما دیده می‌شود تا زمان علامه وقتی که می‌گویند خبر واحد یعنی خبر ضعیف .

  از همین جهت هم خدشه وارد می‌شود ، خدشه هم جدی است این که مثلاً سید مرتضی می‌گوید خبر واحد حجت نیست لذا نسبت دادند سید مرتضی از کسانی است که خبر واحد را حجت نمی‌داند و می‌گوید باید خبر مستفیض باشد باید مقطوع به باشد والا خبر واحد ولو صحیح السند حجت نیست این را سید مرتضی نمی‌خواهد بگوید خبر واحد در میان قدما یعنی خبر ضعیف.

  لذا مثلاً سید مرتضی می‌فرمایند که عمل به خبر واحد مثل عمل به قیاس است عند الشیعه در حالی که خب مثل مرحوم شیخ مفید مثل مرحوم شیخ طوسی در زمان مرحوم سیدین و آنها خبر واحد یعنی خبر صحیح السند را حجت می‌دانند اما ایشان می‌فرماید خبر واحد کالقیاس عند مذهبنا یا عند الشیعه خب معنایش همین است که خبر واحد یعنی خبر ضعیف خبر ضعیف السند که نشود سندش را به امام علیه السلام برسانیم عمل اصحاب هم رویش نباشد عمل این مثل قیاس عند الشیعه درست هم هست و این وقتی برویم توی کلمات قدما در کلمات متأخرین زیاد دیده می‌شود یعنی که خبر واحد می‌گویند از آن اراده می‌کنیم خبر ضعیف را.

  لذا اگر خبر صحیح السند باشد و یا حتی موثق برای این که روایت موثق بهتر از روایت حسنی است که مرحوم علامه بعد از خبر صحیح درست کرده برای این که خبر صحیح آن است که شیعه اما اثبات نشود که این چه کاره است اثبات توثیق او اثبات عدالت او نشود معلوم است خبر موثق مهمتر از این خبر حسن است اما علامه (رض) فرمودند صحیح و حسن و موثق و ضعیف ولی حالا حرف علامه را که قطع نظر از حرف علامه قبل از مرحوم علامه همه همه 2 قسمت خبر درست می‌کردند خبر معتمد علیه عند الاصحاب یا بواسطه روایت یا بواسطه قرینه خبر ضعیف آن که معتمد علیه عند الاصحاب نباشد یا بواسطه سند روایت، یا بواسطه قرینه‌ای که در کار بوده که این همان اعراض اصحاب که توی فقه گفتیم همان جبر سند به عمل اصحاب این یک چیز مسلم در میان شعیه بوده در فقه ما بوده است.

  لذا یک ایراد هم که ما به مرحوم آقای خویی داریم در رجال همین است که آقا این اعراض اصحاب روایت را از کار می‌اندازد یا جبر سند به عمل اصحاب روایت را درست می‌کند این اصلاً یک چیز مسلم در میان شیعه بوده اسمش را می‌گذاشتند خبر واحد خبر معتمد علیه آن روایتی که صحیح السند بوده اعراض اصحاب از آن بوده اسمش را می‌گذارند روایت واحد آن روایتی هم که سندش خوب نبوده روایت واحد آن روایتی که عمل اصحاب رویش بوده یا از نظر روایت صحیح السند بوده یا از نظر روایت نه، از نظر عمل اصحاب مسلم بوده به آن می‌گفتند روایت معتمد علیه عند الاصحاب و ای کاش مرحوم علامه این اصطلاح را درست نمی‌کردند و همان اصطلاح قدما به حال خود باقی بود ظاهراً فائده‌اش بهتر و ضررش هم کمتر این یک مسئله در باب خبر واحد.

  یک مسئله دیگر در باب خبر واحد این را کم گفتند اما از نظر من قطعی است و این را در باب ظواهر من گفتم، گفتم آقا ظواهر از راه مظنه حجت نیست از راه علم حجت است البته نه علم دقی فلسفی، علم عادی و عرفی مثال می‌زدم می‌گفتم الان من دارم با شما حرف می‌زنم به ذهن شما نمی‌آید این حرفهای من مطابق با واقع نباشد اصلاً به ذهنتان نمی‌آید در مکالمه‌ها یک ذهن دوم می‌خواهد بگوید از کجا حرفهای این مطابق با واقع است؟

  لذا وقتی که استخدام لغت می‌کند حرف می‌زند عرف یقین، یقین یعنی علم یعنی ظن متاخر با علم، علم عادی، علم عادی پیدا می‌کند این مطابق واقع است می‌شود از مصادیق قطع در باب خبر واحد هم همین است در باب خبر واحد ندیدم کسی بگوید الا مرحوم آقا ضیاء عراقی این مرد متبحر در اصول ایشان هم دیدم می‌فرماید و این که آقا خبر واحد از راه مظنه حجت نیست تا شما بگوئید الاصل حرمه عمل بالظن الا ما اخرجه الدلیل، اخرجه الدلیل یکی خبر واحد آن وقت بروید توی بحث این که خبر واحد از چه باب حجت است ما می‌گوئیم اگر یک ثقه‌ای چه رسد یک عادلی یک حرفی به شما بزند شما علم پیدا می‌کنید ترتیب اثر می‌دهید و این که بخواهید با اماره درستش بکنید ترتیب اثر بدهید ظاهراً این طلبگی ممکن است باشد اما عرفیت ندارد ممکن بحث طلبگی بکنیم این که این خبر واحد از چه راه حجت است و چرا حجت باشد و مظنه است و امثال اینها اما وقتی برویم توی عرف می‌بینیم عرف عمل می‌کند به خبر واحد اصلاً آن احتمال خلاف به ذهنش نمی‌آید تا به قول شیخ انصاری بگوید که الق احتمال الخلاف مرحوم شخی انصاری توی فرائد همین کار را می‌کند می‌فرماید که معنای حجیت خبر واحد این است الق احتمال الخلاف یعنی مثلاً 80 درصد مظنه داری درست است 20 درصد مظنه‌داری درست نباشد الق احتمال الخلاف تعبداً بگو جای علم است شارع مقدس نزله منزلت العلم یا مثلاً شیخ انصاری می‌فرماید که با روایات بگو صدق العادل یعنی صدق العادل آن روایات آن آیات آن سیره به ما می‌گوید صدق العادل یعنی این عادل در حالی حرفش علمی نیست تو صدقه و ما عرض می‌کنیم نه بابا، اینها نیست نه صدقه می‌خواهد نه نزله منزلت العلم می‌خواهد بلکه خبر عادل عرفا علم آور است نه آن علم دقی فلسفی علم بمعنا حجت علم عادی علم ظن متاخم با علم که ما در فقه‌مان اسمش را می‌گذاریم اطمینان ما توی فقه‌مان یقین نمی‌خواهیم این که بعضی اوقات می‌گوید که قسم حضرت عباس رویش می‌خوری این را نمی‌خواهیم ولو قسم حضرت عباس هم رویش نخورد اما اگر اطمینان پیدا شد این اطمینان حجت است چرا؟ علم است علم چه؟ علم عرفی، علم عادی، ظن متافم با علم یا اطمینان و در روایات ما اطمینان حجت شده در قرآن اطمینان حجت شده و مسلم است اطمینان عرفا حجت است القطع حجت لاتناله ید الجعل اثباتا و لانفیا به قول شیخ انصاری.

  لذا اگر حرف من را قبول بکنید این بحث 10-8 روزه ما که بعد می‌آید دیگر همه می‌شود سالبه به انتفاء موضوع.

  لذا روایت موثق را روایت عادل را می‌گویند که این قطع آور نیست باید اثباتش بکنیم آیه نبا اثباتش می‌کند با سیره بنای عقلا درستش می‌کند نزل منزلت العلم ما می‌گوئیم اینها همه نه، بلکه خود این خبر واحد مثل ظهور است همین طور که ظهور حجت است خود به خود، چون اطمینان است خبر واحد هم حجت است خود به خود، چون اطمینان آور است دیگر لازم نیست یادتان است مرحوم شیخ انصاری می‌گوید تنزیل می‌خواهد نزل منزلت القطع ثم بگو حجت است خب نیست این جور مسلم اما نگفتند.

  لذا مثلاً مثل شیخ انصاری توی آیه نبا 40 تا اشکال دارد آخر هم نمی‌تواند اثبات بکند بعد هم بالاخره می‌بینید که چه معرکه‌ای راجع به حجیت خبر صحیح، خبر ضعیف که خود به خود باطل است راجع به خبر صحیح، راجع به خبر موثق چه معرکه آرا چرا؟ چه می‌گویند؟ این جور می‌گویند الاصل، به قول شیخ انصاری ، الاصل حرمت عمل بالظن الاما اخرجه الدلیل از جمه چیزهایی که خارج شده با دلیل ظهور است و خبر صحیح السند، خبر موثق، حالا خبر موثق را هم که خیلی‌ها حجت نمی‌دانند و این بحث اماراتی که در اصول ما شده خب می‌دانید بحث‌های ارزنده‌ای مرحوم شیخ انصاری علمش را توی همین خبر واحد نشان می‌دهد که چقدر متبحر در اصول و چقدر ملا و محقق است.

  اگر حرف من را بشنوید همه این حرفها می‌شود سالبه به انتفاء موضوع چرا؟ الاصل حرمت عمل بالظن این درست است الا ما اخرجه الدلیل اما خبر واحد و ظهور چه؟ این اصلاً تخصصا از این قاعده بیرون است یا مثلاً مرحوم آخوند در کفایه بجای این جمله استادشان می‌گویند اصل عدم حجیت المظنه الاما اخرجه الدلیل، که اول می‌گویند ظهور بعدش هم می‌گویند خبر واحد دیگر ما بقی هم از بند و بیل همین است یعنی مثلاً مثل قول خبره و شهرت و بعدش هم اجماع و اینها دیگر از بند و بیل همین 2 چیز است یعنی آن چه در امارات صحبت شده از 2 چیز است و آن چه حجت است می‌گویند خبر صحیح السند دلیلش چه؟ همه‌شان هم دیگر این اواخر همه‌شان راجع به ظهور و راجع به خبر واحد می‌گویند بنای عقلا می‌گویند بنای عقلا روی حجیت ظواهر است حجیت معنایش این است مظنه حجت است روی خبر واحد مظنه حجت است و آن بنای عقلا را شارع مقدس ردع نکرده بلکه امضا کرده پس، الاصل عدم حجیت المظنه الا 2 چیز؛ یکی ظهور، یکی خبر واحد.

  و این جور که من عرض می‌کنم اگر بپذیرید این جور می‌شود که الاصل عدم حجیت المظنه و هیچ چیز از این بیرون نرفته الاما اخرجه الدلیل نداریم برای خاطر این که ظن انسدادی است و ظن انسدادی هم هیچ کس حجت نمی‌داند لذا اصلاً بحث اماره می‌شود بحث قطع القطع حجت آن وقت وقتی که 8-7 مبحثی که داشت کردند ما هم تابع آنها ثم باید بگویم از جمله از مصادیق آن قطع، قطع عرفی، ظهورات است از مصادیق آن قطع یعنی علم عرفی خبر ثقه است آن وقت بحث مثلاً آگر بخواهند ما طلبه‌ها را ذهنمان را حسابی توسعه بدهند خدا رحمت کند این جمله یک رحمت هم شما برایش بکنید مرحوم آقای ادیب خیلی حق به حوزه دارد خیلی، و من مطول پیش ایشان می‌خواندم و همین اینجا، توی مدرسه صدر همین ایوانی که حالا هست توی همین ایوان ایشان مطول می‌گفتند آن وقت ایشان می‌گفتند که مطول ذهن را بارور می‌کند و حرف خوبی است انصافاً حالا مطول که رفت اما اصول راستی ذهن را توسعه می‌دهد حسابی ، آن هم یک بحث حسابی بکنیم راجع به این بحث‌هایی که شیخ انصاری کردند در آخر کار هم راجع به بحث دلیل انسداد حجیت مطلق ظن خب اینها همه خوب است باید هم باشد تا نباشد هم ذهن توسعه پیدا نمی‌کند تا نباشد هم اجتهاد درست نمی‌شود و اینها خوب است اما این که من عرض می‌کنم اینها این جور مشی کرده بودند الاصل حرمت عمل بالظن الامااخرجه الدلیل نگفته بودند یکی ظهور، یکی خبر واحد ظهور و خبر واحد را تخصصا از این اصل بیرون کرده بودند بعد آن الا ما اخرجه الدلیل را مثلاً روی دلیل انسداد دومی قیاس، استحسان روی اینها که سنی‌ها دارند روی اینها بحث کرده بودند خیلی خوب بود برای این که فرق ما و سنی‌ها این است که سنی‌ها 9 تا دلیل دارند ما تقریباً 2 تا دلیل داریم اخباری که می‌گوید 1 دلیل داریم در فقه‌مان ما 4 تا دلیل داریم کتاب و سنت و عقل و اجماع که باید بگوئیم اجماع که به روایت بر می‌گردد قرآن هم اخباری می‌گوید ما نمی‌توانیم به عموماتش عمل بکنیم عقل هم کشش در فقه ندارد قانون تفکیک که مرده بود حالا یک سر و صداهایی مخصوصاً در مشهد پیدا کرده عقل که هیچ چیز پس منحصر می‌شود به روایات اهل بیت علیهم السلام سنی 9 تا دلیل دارد منجمله قیاس و استحسان و مصالح مرسله و امثال اینها که همه‌اش از جمله مظنه است و این مظنه‌ها را اگر ما، خدا رحمت کند مرحوم آقای مظفر را یک قدری اینها راآوردند البته خیلی کم است آن برای درس خوب است برای توضیحش ما راستی راجع به قیاس راجع به استحسان راجع به مصالح مرسله ما صحبت بکنیم حسابی و بدانیم که پایه ندارد بدانیم مثل اجماعشان است که ندارد معلوم است بحث خیلی خوب است حالا باز هم روی این بحث من یک فکری بکنید ما خیلی می‌خواهیم از شماها استفاده بکنیم متاسفانه نمی‌توانیم.

  اگر استعدادش را نداشتید توقع ما بیجا بود استعدادش را دارید اما تنبلی فعلا حاکم بر حوزه‌هاست و نمی‌دانیم چه بکنیم.

 و صلی الله علی محمد و آل محمد