درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/04/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بررسی اجماع در شیعه

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  بحث دیروز ما بحث مشکلی بود انصافا و آن بحث این بود که می‌بینیم بسیاری از بزرگان وقتی مسئله را عنوان می‌کنند ادعای اجماع می‌کنند مثلاً شیخ المشایخ ما مرحوم شیخ طوسی این حرفها را یاد ما داده است خب می‌بینیم در خلاف مسئله را نقل می‌کند اختلافها را می‌گوید بعد فتوای شیعه را می‌گوید بعد می‌گوید که دلیلنا اجماع الفرقه بعدش هم اگر دلیل روایی باشد اگر دلیل عقلی باشد دلیل نقلی باشد او را هم می‌آورند و معمولاً بزرگان مخصوصاً قدما نه، متأخرین مثل صاحب جواهر (رض) خب می‌فرماید که مشهور در میان اصحاب بل للجماع این مسئله این است بعدش یدل علیه الروایات روایات را می‌آورد بعد هم مسئله مثلاً مسئله قواعد و مسئله اصول عملیه را هم متعرض می‌شوند این چه اجماعی است؟ مرادشان از این اجماع یعنی چه؟

  خب دیروز می‌گفتم که مرحوم محقق در معتبر که شیخ انصاری هم در فرائد قبول می‌کنند می‌فرماید این یک اصطلاح در میان شیعه است و آنجا که رض معتبری در کار باشد یا قاعده‌ای در کار باشد اصلی از اصول در کار باشد این فتوا می‌دهد طبق آن روایت و حدس هم می‌زند خب هر کسی که این روایت را ببیند طبق این روایت فتوا می‌دهد می‌گوید اجماع بعد مرحوم محقق می‌فرماید این تدلیس هم نیست فریب دادن هم نیست برای این که اصطلاح است.

  مرحوم شیخ انصاری در فرائد هم قبول می‌کنند گفتم که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی هم در درس بارها چون یک علاقه خاصی به شیخ طوسی داشتند می‌فرمودند این که می‌گویند دلیلنا اجماع الفرقه یعنی دلیلنا روایت معتبره .

  مسئله را تا اینجا می‌شود درستش کرد فقط ایراد مهمی که در مسئله هست این است خب چه جور این آقا حدس خودش را گردن دیگران می‌گذارد این را چکارش بکنیم؟ یعنی مثلاً یک روایت ظاهر الدلاله ‌ای می‌بیند سندش را درست می‌کند دلالتش را درست می‌کند خب واجب است خودش طبق این فتوا بدهد حالا بخواهد این فتوا را گردن دیگران هم بگذارد یعنی فتوای من هم دیگران می‌دهند یا دیگران داده‌اند این خیلی مشکل است انسان بگوید این کسانی که ادعای اجماع کرده‌اند فتاوای خودشان را گردن دیگران گذاشتند و ادعا کردند دیگران هم مثل من همین را می‌گویند این را چه کار بکنیم؟ و مثل مرحوم محقق و مرحوم شیخ انصاری و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی وقتی مرحوم آخوند در کفایه مثل این را ندیده گرفتند تسامح کاری کردند می‌خواستند این اجماعات را درستش بکنند به این جور درست کردند این که مثلاً مثل ابن زهره که خیلی ادعای اجماع دارد یا مثلاً مثل شیخ طوسی در خلاف درجاهای دیگر نه در خلاف خیلی ادعای اجماع دارد اینها بگوئیم که مرادشان این است که در این فتوای من یک روایت هست آن وقت به جای این که بگوید یک روایت هست می‌گوید اجماع هست و ما بخواهیم درستش بکنیم اجماع هست معنایش این است که هر کسی این روایت را ببیند طبق این روایت فتوا می‌دهد پس اجماع هست.

  اما اشکال این اجماعها این است که ما بخواهیم بگوئیم فتوای خودش را گفته است فتوای دیگران چرا؟ برای این که آن چه در درستش بوده یک روایت صحیح السند بوده یک قاعده‌ای از قواعد بوده اصلی از اصول بوده لذا از روایت فهمیده فتوا این است یک حدس هم زده گفته حالا که فتوا این است پس هر کس این روایت را ببیند فتوا می‌دهد پس اجماع داریم.

  بالاخره این حرف محقق و حرف شیخ انصاری و این نمی‌شود این جوری درستش کرد معنایش این است که اصلاً اختلاف باید توی ما نباشد پیش من که مسلم است پیش همه مسلم است خب معلوم است این دروغ است.

  یک روایت صحیح السند ظاهر الدلاله را بدهی به 4 نفر می‌بینیم 4 تا فتوا از آن در می‌آورند حالا پیش من مسلم است بگویم پیش همه مسلم است خیلی بعید است انسان این جور حرف بزند یعنی بگوید این اجماعها البته می‌گویند حجت نیست این اجماعها در زبان قدما متأخرین، متأخر متأخرین حتی صاحب جواهر این معنایش است.

  لذا انسان می‌ماند که این اجماعها یعنی چه؟ در حالی که مدرک دارد اجماع بامدرک که حجت نیست اجماعی حجت است که محتمل المدرکیه نباشد اجماع گنگ اجماع اصم احتمال مدرک نداشته باشد آن حالا یا قاعده لطف یا قاعده کشف کاشف از قول امام کاشف از نص معتبر همان که درباره‌اش صحبت کردیم بالاخره کاشفیت دارد و اما اگر مدرک داشت خب دیگر این اجماع یعنی چه؟ محتمل المدرکیه ولو این که راستی همه‌شان هم یک حرف را گفته باشند نه آن جوری که شیخ انصاری می‌گویند نه، راستی وقتی برویم در کتابها مثلاً مثل مفتاح الکرامه می‌بینیم راستی همه‌شان این اجماع را گفتند خب این اجماع حجت است یا نه؟ نه، چرا؟ برای این که مقطوع المدرکیه است وقتی مقطوع المدرکیه باشد اجماع را بگذار کنار فتوای خودت را بیاور جلو ببین چه از روایت می‌فهمی نسبت بده به اصحاب.

  بله اگر راستی نه اجماعهایی که اجماع منقول است اگر راستی خودمان چی ببریم دیروز می‌گفتم مثل صاحب مفتاح الکرامه که درجاتش عالی، عالی‌تر یک خدمت خوبی کرده و این که اقوال را نقل کرده ما برویم توی مفتاح الکرامه اقوال قدما را بدست بیاوریم ببینیم که همه‌شان یا اغلبشان یک حرفی زدند مدرک هم داشتند با مدرک بوده این بگوئیم که تایید می‌کند این فتوا را که بعضی‌ها مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی یا نه بالاتر مثل مرحوم شیخ انصاری از این شهرت‌ها از این اجماع‌ها نمی‌‌تواند بگذرد یعنی نمی‌توانید توی مکاسب یک جا را پیدا بکنید که مرحوم شیخ انصاری فتوا بدهد مخالف با مشهور در حالی که فتوایشان هم خلاف مشهور است اما بالاخره با یک فتوا یا با یک احتیاطی نمی‌تواند از شهرت بگذرد این حرف خوب است که انسان تا این اندازه بگوید که این اقوال فقها یک تایید محکمی برای فهم ما یک تایید محکمی برای فتوای ما اما ما بخواهیم راستی به این شهرت عمل بکنیم بدون احتیاط بگوئیم دلیل ما شهرت ما دلیل ما اجماع ما به قول مرحوم شیخ طوسی در خلاف می‌گوید دلینا اجماع الفرقه خب در وقتی که اجماع الفرقه در مسئله باشد.

  اما من بعکس بفهمم طبق روایت بفهمم طبق قاعده بفهمم ببینیم آنها طبق قاعده عمل نکردند دیگر این دلیلنا اجماع الفرقه یعنی چه؟ تأیید خوب است اما بخواهیم یکی از ادله باشد برای ما، نمی‌شود.

  لذا مثلاً توی کتاب خلاف شاید 10 مورد نتوانیم پیدا بکنیم که آن اجماع اصولی اصطلاحی باشد اصلاً کم هم هست آن اجماع اصولی ما یعنی همه قدما یک چیزی گفته باشند طبق گفته‌شان دلیل نداشته باشند یا دلیل بعکس باشد خیلی کم است.

  لذا اصلاً مثل شیخ انصاری دنبال این است یک مسئله، 2 تا مسئله پیدا کند بگوید که این آن اجماع مصطلح است.

  مثلاً قیام متصل به رکوع را می‌گویند دلیل برایش نداریم جز اجماع، اجماع هم محتمل المدرکیه نیست بلکه مخالف با قاعده هم هست خیلی کم است ولی اجماعها که در قول قدما متاخرین متاخر متاخرین دیده می‌شود همه این اجماعها یا محتمل المدرکیه است یا مقطوع المدرکیه است از نظر اصول حجت نیست اما تاییدی می‌تواند باشد خوب است تا اینجا اما این غیر از حرف مرحوم محقق است غیر از حرف مرحوم شیخ انصاری است این اجماعی که مرحوم محقق در معتبر بعدش هم شیخ انصاری بعدش هم صاحب کفایه، دیگران فرمودند که مراد از اینها اجماع یعنی نص معتبر ما این را بخواهیم درست بکنیم اشکالش فقط همین اشکال من است اگر بتوانید جواب بدهید حرف خیلی حرف خوبی است که بگوئیم این اجماعها هیچ کدام حجت نیست چرا؟ برای این که این یک اصطلاح است و به جای این که بگویند روایت داریم می‌گویند اجماع داریم این حرف خوبی است اما آن اشکال من این است که آقا چه جور می‌شود حدس این بجای اقوال بنشیند؟ یعنی سبب را ببیند نقل مسبب بکند خبرما، روایت را ببیند بگوید این روایت که صحیح السند است ظاهر الدلاله است هر کس این روایت را ببیند بر طبقش فتوا می‌دهد پس اجماع توی مسئله هست پس می‌گویم دلیلنا اجماع الفرقه آن اجماع مصطلح البته نمی‌شود یک اجماع در مقابل عامه یا بر وفق عامه و اجماعها را این جور درست کردن خیلی مشکل است مسئله راستی مسئله مشکلی است.

  بله آن چه که حرف را تمام می‌کند این که این اجماع‌ها هیچ کدام حجت نیست اجماع منقول به خبر واحد مثل صاحب جواهر ادعای اجماع بکند بعدش هم بگوید یدل علیه الروایه این اجماع حجت نیست روی خلاف این اجماع من می‌توانم فتوا بدهم.

  اما حالا این اجماعها توی زبان قدما مخصوصاً یا متاخرین چه چیزی است؟ خب انسان مثلاً در زمان شیخ طوسی که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می‌فرمودند که در مقابل عامه شیخ طوسی ایستاده بودند، شیخ الطائفه بودند می‌خواستند همان مدارکی که آنها دارند برای طائفه حقه هم این را درست بکنند برای این که اگر درست نمی‌کردند شیعه را سرزنش می‌کردند آن وقت یک اصطلاح درست کردند و گفتند دلیلنا اجماع الفرقه یعنی دلیلنا روایت.

  خب حالا این حرف آقای بروجردی خوب است برای شیخ طوسی خوب است اما حالا بیا صاحب جواهر یک عده این اجماعهایی که در کلمات صاحب جواهر است خیلی صاحب جواهر ادعای اجماع دارد نقل هم نه، خودشان ادعای اجماع می‌کنند در حالی که بعدش می‌گوید علیه الروایه.

  مثلاً ببینید این حرف درست است؟ یک کسی مراد صاحب جواهر این است که بدان یک اجماعی یک شهرتی روی این مسئله هست این مسئله‌ای که روایت داریم تایید می‌کند او را شهرت بگوئیم مراد صاحب جواهر و امثال اینها این است خب این حرف خوبی است اما دیگر بدرد ما نمی‌خورد مگر همین که بگوئیم یک تاییدی در کلام است یک تاییدی در فتواست این که من تک نیستم 2 نفر و 3 نفر هم نه خیلی از فقها از قدما از متاخرین چنین فرمودند می‌شود تایید، تأییدش هم محکم است به اندازه‌ای که گفتم مثل صاحب جواهر بعضی اوقات از این اجماعها رد می‌شود اما مثل شیخ انصاری با حالت احتیاط گریشان خیلی کم است در مکاسب یا در کتابهای فقهی‌شان مثل طهارت و صلاه اما مخصوصا مکاسب که از یک دقت خاصی برخوردار است خیلی کم پیدا می‌کنید که ایشان علیه شهرت رفته باشد جلو شهرت یک چیز گفته باشد ایشان یک فتوا علیه شهرت اده باشد حجت نیست شهرت برای این که مقطوع المدرکیه است اما شیخ انصاری از قول بزرگان نمی‌تواند بگذرد چنانچه معمولاً استاد بزرگوار ما آقای بروجردی راجع به قدما چنین بودند.

  این خلاصه حرف است باز چون مسئله مشکل است مرحوم شیخ انصاری هم می‌دانید که در این باره صحبت کرده شما یک مقدار در این باره فکر کنید ببینید غیر از این که من گفتم برای این اجماعهای توی فقه ما آیا می‌توانید یک محملی درست بکنید محمل بهتر از اینها که در مباحثه امروز گفته شد اگر بتوانید کمک به اصول کرده‌اید حتی کمک به فقه کرده‌اید.

  بله این اجماعها این اجماع منقول یک جا خیلی خوب است انسان برود توی کتاب مفتاح الکرامه و ببیند که اقوال چیست در مسئله آن وقت اقوال در مسئله را که دید یک مقدار فکر کند روی آن اقوال، آن اقوال اگر بهتر از روایت نباشد کمتر از روایت نیست که انسان فکر بکند روی گفته مثلاً از متاخرین مثل محقق و علامه و شهید اول و شهید دوم و فخر المحققین و صاحب مدارک روی قول اینها انسان یک مقدار فکر کند چرا گفتند؟ من هم باید بگویم نگویم؟ چه جوری است.

  لذا مفتاح الکرامه از این جهت خیلی کتاب خوبی است که می‌گفتم متروک بود آقای بروجردی (رض) این کتاب را چاپ کردند زنده کردند برای خاطر همین نقل اقوال‌ها خب معلوم است اجماع منقول صاحب مدارک یعنی نقل قولش مسلم حجت است اگر 8-7 تا قول در مسئله آورد این 8-7 تا قول خبر واحد است، خبر واحد آن هم مثل صاحب مدارک معلوم است حجت است اما دیگر کاشف و اینها نه، برای این خوب است که من اقوال را بدست بیاورم و یکی از کارهای خوب که خیلی‌ها منجمله مرحوم آقای حکیم (رض) بنایشان است و خوب بنایی است این که معمولاً اقوال را اول نقل می‌کنند چه از قدما چه از متاخرین بعد روی آن فتوا می‌دهند روش روش خوبی است انصافاً و نه من اقوال را بدست بیاورم روی اقوال فکر کنم روی روایات فکر کنم بعد فتوای خودم را قطع نظر از اینها جز ما بدهم.

 و صلی الله علی محمد و آل محمد