درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/04/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه مبحث اجماع

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  بحث ما درباره اجماع بود گفتم ما در باب اجماع مطالبی را باید یادآور بشویم:

  مطلب اول راجع به این بود که اجماع چرا حجت است؟ نه قرآن است نه روایت است نه عقل است چرا حجت باشد؟

  علماء همه جمع بشوند روی یک مطلبی اینها اقوال علماء تک تک حجت نیست بر روی هم چرا، حجت است

  در این باره حرفها زده شده بالاخره حرف رسید به اینجا که قبول کردیم این که علما تک تک بگوئید العیاذ بالله احتمال کذب دارد که ندارد اما همه‌شان یک چیزی گفته باشند که در روایات ما نباشد در قرآن شریف به حسب ظاهر نباشد.

  عقل دلالت بر این گفته اینها نداشته باشد یعنی اجماع بدون مدرک همه‌شان بدون مدرک کلامی را فرمودند خب می‌گوئیم این می‌شود گتره‌ای باشد؟ می‌شود همین جوری قیاسی استحسانی باشد؟ راجع به 1 نفر راجع به 2 نفر، راجع به 3 نفر این احتمالها می‌آید اما راجع به همه دیگر این احتمال نمی‌آید حتما بیخودی نگفتند خب باید یک چیزی دست اینها باشد که آن به ما نرسیده باشد یعنی سبب به دست ما نرسیده.

  لذا راجع به این سبب حرفها بود رسیدیم به اینجا گفتیم که بهترین حرفها حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی است این که یک روایات ظاهر الدلاله‌ای که از نظر سند صحیح بوده است دست اینها بوده که طبق آن روایتها اینها فتوا دادند و آن روایت‌ها به دست ما نرسیده است که حدس هم می‌شود حدس عقل عرفی این که انسان یقین پیدا می‌کند یک روایاتی دست اینها بوده به ما نرسیده و برای آن روایت است که آنها فتوا دادند اگر آن روایات هم به ما می‌رسید ما هم همین فتوا را می‌دادیم.

  این خلاصه مباحث 3-2 روز گذشته ما بوده است.

  مطلب دومی که همین جا باید متذکر بشویم این است که مشهور در میان فقها این است شهرت من حیث هی شهرت دیگر حجت نیست گفتند آن چه حجت است اجماع است و اما اگر شهرت باشد حجت نیست.

  شهرت منقسم می‌شود به 3 قسم ؛ یکی شهرت روایی این را گفتند حجت است 3 تا روایت یک طرف یک روایت یک طرف آن یک روایت صحیح السند است آن 3 روایت هم صحیح السند است آن یک روایت ظاهر الدلاله است آن 3 تا روایت هم ظاهر الدلاله است با هم تعارض کردند خب قاعده اقتضا می‌کند تعارضا تساقطا این 4 تا روایت هیچ کدام حجت نیست رد الی الاصل ببین اصل عملی چه اقتضا دارد؟ اما تعبدا ائمه طاهرین علیهم السلام به ما فرمودند نه آن یکی را رها کن آن 3 تا روایت را مضمونش را بگیر خذ بمشتهربین اصحابک فان مجمع علیه لاریب فیه فدع شاذ النادر این تعبد است این عقل قبول ندارد امام علیه السلام فرموده عقل در مقابل گفته ائمه طاهرین علیهم السلام می‌گوید چشم به این می‌گوئیم شهرت عملی شهرت روایی، این یک قسم که شهرت روایی حجت است اما اینجاها که عرض کردم.

  یک قسمت شهرت روایی نه، شهرت فتوایی مثل این که شهرت روی یک چیزی فتوا داده است حالا این یک دفعه با مدرک است یک دفعه بدون مدرک اگر شهرت فتوایی ولو با مدرک چه رسد بدون مدرک مشهور در میان اصحاب است حجت نیست گفتند برای این که اجماع نیست که پی ببریم به قول امام و شهرت مثلا 8-7 نفر از بزرگان فرمودند دلیل هم که رویش ندارند یا دلیل دارند قبول نداریم.

  بنابراین شهرت فتوایی حجت نیست اما ما عرض می‌کنیم که شهرت فتوایی چه با مدرک چه بدون مدرک می‌گوئیم حجت است اما آنجا که مدرک باشد اسمش را می‌گذاریم عمل اصحاب این روایت ضعیف را جبران می‌کند چه رسد به این روایت ضعیف جبر سند به عمل اصحاب که مثل مرحوم آقای خوئی اصرار دارد که جبر سند به عمل اصحاب نمی‌شود اعراض اصحاب از روایت حجت نیست اما خود مرحوم آقای خوئی هم می‌بینم بعضی اوقات حتی شهرت فتوایی را حجت دانستند چه رسد شهرت فتوایی که روایت ضعیف بر طبق او باشد چه رسد روایت صحیح و این چرا حجت است؟ آنجا که روایت ضعیف السند باشد همان تقریبی که در باب اجماع می‌کنیم اینجا می‌کنیم و آن این است که این روایت ضعیف السند اینها روایت ضعیف السند را حجت نمی‌دانند حالا اینجا بر طبق این روایت ضعیف السند فتوا دادند پی می‌بریم که یک قرینه‌ای در کار بوده که عمل روی این روایت بوده و عمل اصحاب جبر سند روایت را می‌کند.

  لذا اسمش را می‌گذاریم جبران سند به عمل اصحاب می‌گوئیم آقا اگر مثلا نجاشی در کتابش شیخ طوسی در کتابش بگوید این روایت صحیح السند است موثق است چه جور شما به آن عمل می‌کنید حالا هم 10-8 نفر از فقها گفتند این روایت درست است بر طبق روایت فتوا دادند خب این جبر سند به عمل اصحاب یعنی روایت ضعیف را می‌کند روایت صحیح السند چنانچه اگر ببینیم صحیح السند دست اصحاب است دست شهرت نه اجماع، دست اصحاب است اما اصحاب به این روایت عمل نکردند این روایت می‌شود متهمه این می‌خواهد روایت از نظر سند اشکال ندارد از نظر دلالت هم که اشکال ندارد چرا اینها عمل به این روایت نکردند؟ پی می‌بریم که قرینه‌ای در کار بوده به ما نرسیده و آنها طبق آن قرینه به این روایت عمل کردند اسمش را می گذاریم عمل نکردند یا عمل کردند اسمش را می‌گذاریم جبر سند به عمل اصحاب یا اسمش را می‌گذاریم اعراض اصحاب از روایت آنجا که روایت ضعیف السند باشد جبر روایت به عمل اصحاب آنجا که روایت صحیح السند باشد و عمل نکرده باشند اعراض اصحاب از روایت حتی استاد بزرگوار ما حضرت امام (رض) پافشاری داشتند روی این جمله که این روایتی که می‌فرماید خذ بمشتهر بین اصحابک می‌گفتند این شهرت فتوایی هم هست نمی‌شود شهرت روایی فقط برای این که اگر روایت باشد و اصحاب به آن عمل نکرده باشند فیه کل رأی پس باید اصحاب به آن عمل کرده باشد تا لاریب فیه باشد.

  لذا ایشان می‌گفتند این روایت شهرت فتوایی را هم می‌خواهد بگوید فقط شهرت روایی نیست هر کجا شهرت فتوایی است شهرت روایی است و فرمایش حضرت امام خوب فرمایشی است انصافاً.

  لذا این که در کلمات صاحب جواهر و دیگران در کلمات شیخ انصاری و دیگران 2 چیز است؛ یکی اعراض اصحاب از روایت می‌گویند روایت حجت نیست ولو صحیح السند.

  یکی عمل اصحاب به روایت ولو روایت ضعیف السند هر دو را می‌گویند حجت است.

  لذا شهرت فتوایی یا اعراض فتوایی هر دو در فقه ما به کار می‌خورد آنجا که اعراض باشد روایت ولو صحیح السند می‌گوئیم حجت نیست آنجا که عمل باشد به روایت ولو آن روایت ضعیف السند می‌گوئیم حجت است این هم شهرت روایی.

  قسم سوم شهرت اجماعی یعنی شهرت گنگ این وضعش چیست؟

  مرحوم شیخ انصاری و دیگران گفتند که نه، این شهرت حجت نیست آن حجت است، کاشف از قول امام است که اجماع باشد و اما اگر اجماع نباشد شهرت باشد دیگر این نمی‌تواند کاشف از قول امام باشد نمی‌تواند کاشف از نص معتبر باشد گفتند حجت نیست اما ما همیشه می‌گفتیم فرقی بین اجماع و شهرت نیست اجماع که مدرک نداشته باشد پی می‌بریم کاشف از نص معتبر اجماع هم همین طور است یعنی تقریبی که در اجماع می‌کنیم در شهرت هم می‌کنیم می‌بینیم مثلاً 5-4 نفر از قدما مثل شیخ مفید شیخ طوسی صدوق از متاخرین مثل محقق علامه شهید اول و دوم 8-7 تا اینجوری می‌بینیم یک فتوا دادند همانهایی که روایتها را جمع کردند می‌بینیم که مدرک این شهرت را در روایات نیاوردند توی کتب اربعه نیست می‌گردیم توی وسایل نیست خب همان حرفی که در اجماع می‌گوئیم اینجا هم می‌آید می‌گوئیم ممکن است اینها همین جوری فتوا داده باشند؟ عامه شده باشند العیاذ بالله طبق قیاس و استحسان‌ها و امثال اینها می‌شود؟ نه، حالا که نه پس معلوم می‌شود یک چیزی توی کار بوده که طبق آن فتوا دادند او به دست ما نرسیده خب این اجماع همین است شهرت هم همین است لذا شهرت فتوایی همان طور که اجماع کاشف از نص معتبر است ما می‌گوئیم شهرت فتوایی بدون مدرک آن هم کاشف از نص معتبر است همان تقریبی که برای اجماع می‌کنیم همان تقریب را هم برای شهرت فتوایی می‌کنیم.

  بنابراین شهرت روایی حجت است شهرت عملی از نظر ما حجت است شهرت فتوایی یعنی فتوای بدون مدرک آنهم از نظر ما حجت است و همین‌جور که اجماع مطلق حجت است شهرت هم مطلق حجت است چه شهرت فتوایی چه شهرت روایی چه شهرت عملی.

  نگفتند اما اگر شما بگوئید ظاهراً حرف با مدرکی زدید و علی الظاهر اشکال به آن وارد نیست شعرت روائی‌اش که 3-2 روایت که طرف، یک روایت یک طرف همه صحیح السند شهرت روایی حجت است آن قول همه، شهرت فتوایی، با مدرک که بر طبق یک روایتی عمل کردند اعراض از روایت دیگری کردند آن شهرت روایی اما همان جا که شهرت روایی حجت است باید بگوئید که شهرت روایی قوام با شهرت فتوایی اگر اعراض اصحاب رویش باشد برای 4-3 تا روایت می‌گوئیم حجت نیست اگر اعراض شهرت رویش نباشد ولو با یک روایت ضعیف السند جبر سند به عمل اصحاب حجت است اعراض اصحاب از روایت هم حجت است شهرت اجماعی، فتوایی یعنی شهرت بدون مدرک آن هم می‌گوئیم مثل اجماع است همین طور که اجماع کاشف از نص معتبر است شهرت فتوایی بدون مدرک هم کاشف از نص معتبر.

  مثلاً اگر همین مثالی که زدم روی این مثال من اشکال بکنیم می‌بینیم قدما مثل شیخ مفید مثل شیخ طوسی مثل صدوقین یک چیزی فرمودند بعد می‌آئیم توی متاخرین می‌بینیم مثل محققین مثل علامه، مثل شهیدین همان را فرمودند اما هر چه این طرف و آن طرف می‌گردیم می‌بینیم روایتی پیدا نمی‌کنیم اینها از کجا گفتند؟ قیاس که حجت نیست پیششان تا بگوئیم قیاس، استحسان که پیششان حجت نیست تا بگوئیم گتره‌ای یک چیزی مثل سنی‌ها گفتند پس یک مدرک شیعه پسندی ‌باید اینها داشته باشند بدون این معنا ندارد مثل شهیدین فتوا داده باشد مثل محققین مثل شیخ طوسی مثل شیخ مفید فتوا داده باشد حدس می‌زنیم اما حدس قطعی که چیزی در کار بوده حالا مثل مرحوم آخوند استاد بزرگوار ما حضرت امام می‌گویند که قول امام آقای بروجردی می‌گویند نه کاشف از نص معتبر یک روایتی دست اینها بوده بعد هم به قول آقای بروجردی می‌بینیم که یک کتابهای حتس دست مرحوم محقق صاحب شرایع دست شهید اول که در ذکرها بعضی اوقات می‌گویند اصول اربعه مئه دست اینها بوده دیگر دست قدمایشان همین اصول اربعه مئه بعضی‌اش آمده دست متاخرین خب انسان حدس قوی یعنی حدس قطعی حدس عرفی می‌زند به این که نص معتبری بود، طبق این نص معتبر این شهرت فتوا داده حتی یک مقدار بالاتر از این اجماع هم می‌شود و آن این که پس چرا آنها؟ می‌گوئیم دست آنها نبوده همین مثلا کتاب مثل آخر سرائر در حالی که خبر واحد را حجت نمی‌داند اما می‌بینیم که یک کتابهایی از اصول اربعه مئه ، خب ممکن این جامعه بزنطی هم پیش همه اینها بوده طبق آن فتوا دادند پیش دیگران نبوده چنانچه پیش ما نیست همین جور که حدس راجع به اجماع بدون مدرکش می‌زنیم راجع به شهرت غیر مدرکش هم می‌زنیم و می‌گوئیم حجت است حرف خوبی است بنابراین ما اجماع بلا مدرک را حجت می‌دانیم شهرت بلا مدرک را هم حجت می‌دانیم.

  بله، معلوم است شهرت باید از یک افرادی باشد ریشه‌دار ما بتوانیم حدس بزنیم بتوانیم قطع پیدا بکنیم 10-8 نفر از قدما مثل شیخ طوسی از متاخرین مثل محقق مثل شهیدین، علامه همین جوری هم نه.

  خلاصه حرف این شد که ما هم شهرت روایی را می‌دانیم هم شهرت فتوایی را که بر طبق بعضی روایات عمل شده باشد بر طبق بعضی از روایات عمل نشده باشد حجت می‌دانیم هم شهرت عملی را و هم شهرت فتوایی به معنا شهرت نظیر اجماع بلا مدرک این هم مطلب دوم.

  مطلب سوم که برای بحث بعدمان انشاء الله این که خب معلوم است شهرت منقول این اگر به خبر واحد حسابی باشد این حجت است اما این اجماعها که در کتابها آمده بنام اجماع منقول وضعش چه جوری است؟ خیلی حرف دارد اگر حالش را داشته باشید اینجا را مرحوم شیخ انصاری خیلی عالی بحث می‌کنند خیلی عالی نقل تمام می‌کنند اگر حالش را داشته باشید مطالعه کنید تا روز شنبه برای این که فردا 4 شنبه اخلاق است تا روز شنبه ببینیم که چه باید گفت.

 وصلی الله علی محمد وآل محمد