درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/03/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظواهر

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  در باب حجیت ظواهر گفتیم که 2 تا مسئله باید عنوان بشود یک مسئله قبل از حجیت ظواهر یک اصولی عقلائی باید جاری بکنیم تا زمینه درست بشود برای حجیت ظواهر زمینه درست شود برای این که ظاهر هست حالا آیا حجت است یا نه؟ بحثش را بکنیم حجت هست یا نه؟

  در این مسئله صحبت کردم حالا مسئله الان ما این است که آیا ظواهر حجت است یا نه؟

  این حرف ندارد اگر عرض من را بپسندید که اصلا حجیت ظواهر از باب اطمینان است از باب علم عادی است و عقلا ظواهر را وقتی دیدند، مکاتبات را وقتی دیدند اینها را حجت می‌دانند اطمینان پیدا می‌کنند که این ظاهری که این گفته است از آن معنا اراده کرده و این معنا را گردنش می‌گذارند.

  اگر هم عرض من را نپسندید همین طور که شیخ بزرگوار مشی فرمودند بعدش هم شاگردها و بالاخره تا الان گفتند که ظواهر از امارات است نه از قطعیات و برای حجیت این مظنه باید دلیل بیاوریم برای این که اصل عدم حجیت شیئی است مگر دلیل داشته باشیم الاصل عدم حجیت الظن الاما اخرجه الدلیل حالا اگر کسی هم این حرف را بزند باز مسئله صاف است برای این که عقلا در هر قومی در هر زمانی مکالمات داشتند مکاتبات داشتند، مکالمات و مکاتبات را حجت می‌دانستند یک نامه‌ای کسی برای کسی نوشته مفصل نامه را از این عمل کرده حتی مثلا گفته خانه من را بفروش پولش را هم بده به پسرم این هم خانه را فروخت و پول را داد به پسر و این آمد گفت که نه من قبول ندارم نامه را نشانش می‌دهد می‌گوید این خط تو این نامه تو بنابراین تحمیل می‌کند بر او این بیع صحیح بوده این وکالت صحیح بوده این نقل و انتقال درست بوده دیگر بهتر، شفاها یک کسی به کسی گفت که خانه من را بفروش صدقه بده در راه خدا نماز و روزه بده برای من و این خانه را فروخت و حالا نماز و روزه‌ها را هم داد و تمام شد و این بخواهد نه، می‌گوید خب خودت گفتی دیگر همین که خودت گفتی مگر این که بگوید نگفتم اما نمی‌تواند بگوید گفتم و حجت نیست این را نمی‌پذیرد عقلا اما می‌تواند بگوید که نگفتم حاشا بکند آن وقت نوبت می‌رسد به قضاوت آن وقت در قضاوت هم از چیزهایی که مسلم است آن هم یک امر عقلایی است اقرار العقلاء علی انفسهم جایز یعنی نافذ.

  خب اصلا چرخ زندگی می‌چرخد روی ظواهر حالا این ظاهر گاهی گفتنی است گاهی نوشتنی است و گاهی یک عملی است که از او سر می‌زند مصادیق دارد این ظواهر اگر ظواهر، مکاتبات ، مکالمات اینها حجت نباشد اختلال نظام لازم می‌آید.

  لذا عقلا ظواهر را حجت می‌دانند شارع مقدس هم همین مقدار که ردع نکرده باشد نگفته باشد نه همان عدم ردع یعنی امضاء دیگر مخصوصاً این که ما 30 هزار روایت از اهل بیت علیهم السلام داریم همه‌اش را از راه مکاتبات باید حجت کرد از راه مکالمات باید حجت کرد یعنی زراره سوال می‌کند این یک کلام است دیگر یک ظهور است امام علیه السلام جواب سوالش را می‌دهد یک مکالمه است یک کلام است یک ظهور است و زراره چیز می‌فهمد امام علیه السلام به حسب ظاهر از آن حرف زراره چیز فهمیدند جوابش را دادند زراره از آن حرف امام چیز فهمیده همان فهمش را آمده توی لفظی ریخته این روایات اهل بیت علیهم السلام هیچ کدام از الفاظ ائمه طاهرین علیهم السلام نیست اینها راوی‌ها در جلسه‌ای که خدمت امام علیه السلام هستند جلسه طلبگی بود امام علیه السلام حکم را می‌گفتند با آن الفاظ مبارک خودشان این می‌آمد و دفترچه داشت می‌نوشت آن محتوا را و محتویات روایات ما بیش از 300 هزار روایت است و ما می‌گوئیم که این ظواهر حجت است درست نیست به امام داده نفهمیدگی نکرده تقلب که نکرده برای این که آن را باید با اصاله الصدوری که دیروز می‌گفتم درستش بکنیم تقیه هم نیست با اصاله الجهت درستش بکنیم و می‌گوئیم که این ظهور کلام است ظهور کلام حجت است.

  لذا اگر هم بگوئید که عدم ردع نه، امضای ائمه طاهرین علیهم السلام با درسهایشان با مکالماتشان با سوال و جوابهایشان امضا فرمودند این بنای عقلا را.

  خب دیگر تا اینجا چیزی نیست عمده یک مطلب است که گفتم در باب ظواهر 2 تا مطلب بیشتر نداریم یکی‌اش را نفرمودند و ما 3 -2 روز درباره‌اش حرف زدیم یکی‌اش را فرمودند و از مصائب بزرگ در اسلام هم همین است گفتند بله ظواهر حجت است این گفتگو در میان عقلا حجت است شارع مقدس هم خودشان همین با این گفتگوها سوال و جواب بوده سوال را می‌شنیدند با همین گفتگوها یعنی حجت جواب می‌دادند با همین گفتگوها یعنی حجت اینها درست است اما قرآن شریف ظواهرش حجت نیست.

  لذا مثلا اخباری می‌گوید عقل را که نیاور توی فقه کتاب هم ظواهرش حجت نیست نیاور توی فقه اجماع هم که قول خود فقهاست هیچ چیز منحصر می‌شود دلیل به سنت یعنی به روایات اهل بیت علیهم السلام.

  سر و صدای عجیبی بوده است که تازه هم بعضی از بی‌ادبها همان سر و صداها که خاموش شده بود دو دفعه نیز روی او ریختند سر و صدای بود بین اخباری و اصولی آن که محل بحث اخباری بوده حالا ولو این که برای خاطر اصولیها یک ادله عقلی هم آورده اما آن که در نظرش بوده تحریف قرآن است می‌گویند قرآن تحریف شده و حتی مرحوم آشتیانی (رض) البته بد کاری کرده در حاشیه بر فرائد همین جا یک 8-7 تا سوره نقل می‌کند که سوره‌ها را وقتی انسان ببیند، مطالعه کند نه فصاحت و بلاغت ندارد یک حال اشمئزاز یک حال نفرت و تنفری هم از این سوره‌ها پیدا می‌کند مرحوم آشتیانی می‌فرماید اینها قرآن بوده و این قرآن‌ها را حذفش کردند تحریف شد و جمع شده بعد از پیغمبر اکرم است وقتی جمع شده بعد از پیغمبر اکرم باشد معلوم است خیلی آیات نیامده و معلوم است جابجایی هم فراوان شده و قرآنی که دست روی آن برده شده این قرآن دیگر حجت نیست راست هم می‌گوید قرآن اگر راستی تحریف شده باشد دیگر قران تحریف شده معلوم است حجت نیست حتی قرآن تصحیف شده هم دیگر حجت نیست برای این که دست روی هر آیه‌ای بگذاریم احتمال می‌دهیم صدرش افتاده باشد احتمال می‌دهیم این آیه قبلش و بعدش یک آیه بوده که تغییر معنا می‌کرده و این تغییر معنا دیگر ظهور را از کار می‌اندازد.

  لذا اصل حرف اخباری اگر درست باشد این حرفش، حرف متینی است دیگر، دیگر ما نباید روی این فکر بکنیم روی این بحث بکنیم که ببینیم مرحوم شیخ انصاری و دیگران روی این بحث کردند نه، اگر راستی صغری درست باشد باید بگوئیم قرآن حجت نیست و این ادعای صغروی می‌کند می‌گوید ظهورات حجت است الا در قرآن الا در قرآن چرا؟ تحریف شده خب راستی این حرفش درست باشد، قرآن تحریف شده باشد قرآن تصحیف شده باشد خب معلوم است دیگر این قرآن حجت نیست مثل این که یک نامه برای شما بدهند و شما ببینید توی این نامه دست بردند خب وقتی که توی این نامه دست برده باشند بعضی‌ها را قلم زده باشند بعضی‌اش را نابود کرده باشند بعضی‌اش را جابجا کرده باشند یک چیز تویش آورده باشند یک چیز کم کرده باشند خب معلوم است این نامه دیگر برای شما حجت نیست برای نفع شما باشد حجت نیست برای ضرر شما هم باشد حجت نیست یک نامه حجت نیست شما قرآن را می‌خواهی حجت کنی اگر تحریف شده باشد که باید بگوئیم القا الشیطان فی فم اخباری این که بگو قرآن تحریف شده وقتی می‌گوئی تحریف شده دیگر کار درست می‌شود دیگر مسلم قرآن حجت نیست.

  تصحیف‌اش هم همین است و عمده این حرفها که قرآن تحریف شده گفتم اگر تحریف شده باشد که نشده حرف اخباری درست در می‌آید.

  لذا ما باید برویم توی مقام بیان این که قرآن تحریف نشده من دفعه اول و دومی که اصول می‌گفتم و حالش را داشتم 20 تا دلیل آوردم برای این که قرآن تحریف نشده است حالا یک به یک برویم جلو ؛ اولاً آن که از روایات فهمیده می‌شود از روایات عامه، روایات خاصه این که پیغمبر اکرم کاتب وحی داشتند در مکه امیرالمومنین علی علیه السلام بود در مدینه لجنه درست کردند 16 نفر کاتب وحی یک ضرورت در تاریخ ماست در تفسیر ماست آن وقت جبرئیل آیات را با یک وضع خاصی می‌آورد چنانچه در قرآن می‌فرماید در طبق نور، جبرئیل به جلو و ملائکه به دنبال وحی آمدند و می‌دادند آیه را یا سوره را به پیغمبر اکرم، پیغمبر اکرم آن ابهت قرآن را می‌یابیدند به اندازه‌ای که مدهوش می‌شدند. لذا جبرئیل وقتی می‌رفت و آن حال مدهوشی یعنی آن حالی که توجه 100 درصد به قرآن بود تمام می‌شد آیات را می‌دادند به امیرالمومنین و می‌گفتند جبرئیل از طرف خدا گفته است این آیات را بگذار در فلان سوره.

  یا اگر سوره می‌آمد پیغمبر اکرم می‌فرمودند این سوره را بگذار بین فلان سوره و فلان سوره و این جور قرآن می‌نوشتند و در زمان پیغمبر اکرم قرآن بین الدفعتین بوده است ان هذا القران یهدی للتی هی اقوم قرآن بوده دیگر قرآن بوده الا این که هی مرتب آیه نازل می‌شده سوره نازل می‌شده و حتی مثلا پیغمبر اکرم وقتی آمدند مدینه با قرآن آمدند دیگر و پیغمبر اکرم وقتی که از دنیا رفتند اقلا، حالا ممکن است بعضی از کتاب وحی قرآن مستقل نوشته باشند اما مسلم است 16 تا قرآن به امر رسول گرامی امر خدا این قرآن بوده 16 تا قرآن در میان مردم بوده این قرآن امیر المومنین علی علیه السلام این قرآن ولایی است یعنی وقتی که سقیفه بنی ساعده آمد جلو امیر المومنین را عزلش کردند امیر المومنین گفتند که خب حالا من نیستم یک قرآن، یعنی قرآن ولایت، ولایت قرآن، یک قرآن این جوری نوشتند نه این که قرآن را جمع کردند این غلط است قرآن بود مثلا ببینید یک قرآن ولایی نوشتند یعنی یک تفسیر مختصر که قرآن ولایت، ولایت قرآن . این که پیغمبر اکرم بیش از هزار جا فرمود انی تارک فیکم الثقلین امیرالمومنین دیدند که این ثقل ولایت رفت از بین خانه نیشینش کردند می‌خواست یک ثقل مکاتبه‌ای بیاورد اقلا تا این اندازه در عرض 3-2 روز هم شاید این کار را کردند یک قرآن آوردند وقتی قرآن را آوردند توی اجتماع همه نامردها هم بودند که غصب خلافت کرده بودند یعنی با غصب خلافت کرده بودند یا ساکت مانده بودند، فرق نمی‌کند دیگر که وقتی حضرت زهرا آن خطبه را خواند ابی بکر گیر افتاد، ابی بکر گفت که یا زهرا اینها هر چه می‌گوئی درست است تقصیر من نیست تقصیر این مردم است که من را خلیفه کردند یک نفر پا نشد بگوید که بله یک نفر جواب زهرا را نداد که زهرا رو کرد به قبر پیامبر و شکایت کرد از دست اینها.

  مرادم اینجا توی همان بعد از 5-4 روز همان مردم نشسته بودند قبل از نماز بوده، بعد از نماز بوده نمی‌دانم امیرالمومنین قرآن آوردند گفتند این قرآن است که همه چیز دارد البته فشرده عمر جواب داده سنی می‌نویسد شیعه می‌نویسد مسلم است عمر جواب داد گفت که عند تا کتاب الله لانحتاج الی کتابک ما قرآن داریم دیگر احتیاج به قرآن تو چی؟

  لذا امیر المومنین نمی‌گفت که قرآن ندارید من قرآن را جمع کردم آنها هم نمی‌گفتند ما قرآن نداریم تو قرآن را جمع کردی این که در شیعه مشهور شده که امیر المومنین قرآن را در 3-2 روز جمع کردند نه بابا قرآن جمع شده بود در میان مردم بود آن هم نه یکی نه دو تا نه ده تا شیعه به خود می‌گیرد سنی هم به خود می‌گیرد سنی می‌گوید قرآن را عثمان جمع کرده روی شاخ برگ و نمی‌دانم روی اینها بود، یک تپه بود عثمان جمع کرد خب معلوم است خیلی حرف مذخرف است دیگر.

  لذا اصلا تحریف سالبه به انتفاء موضوع است چه وقت تحریف درست است؟ در وقتی که بگویند قرآن متفرق بود توی اتاق عایشه یک تپه قرآن حالا چرا روی کاغذ هم ننوشته پیغمبر نمی‌دانم روی کت گوسفند روی استخوان آیه که می‌آمد روی کت استخوان می‌نوشتند یک جا می‌انداختند خب معلوم است اینها خیلی غلط است اخباری بی‌سواد گفته کم کم رسیده به این که ما هم باید بنشینم بحثش را بکنیم خب معلوم است به قول یکی از بزرگان می‌گوید بابا قرآن کمتر از کتاب سیبویه نیست خب سیبویه می‌فهمد که این حرفهایی که می‌زند باید بنویسد بدهد به مردم اما پیغمبر اکرم این اندازه نمی‌دانستند که باید یک کتابی که علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن یک کتابی که می‌خواهد اداره بکند اجتماع را الی یوم القیامه پیغمبر اکرم جمع نکرده باشد اگر پیغمبر اکرم جمع نکرده باشد ما این پیغمبر اکرم را پیغمبرش نمی‌دانیم برای این که عاقلش نمی‌دانیم اما پیغمبر عقل کل است چه جور عقل کل قرآنی که تا روز قیامت می‌خواهد همه را اداره کند جمع نکرده باشد پیغمبر اکرم؟ این از کدام جنگ‌ها باید بگوئیم مهمتر نیست؟ از کدام کارها مهمتر نیست؟ راستی اگر پیغمبر اکرم قرآن را جمع نکرده باشد باید بگوئیم این پیغمبر پیغمبر نیست دو بعلاوه دو چهار است وقتی که انسان مطالعه‌اش را بکند قیاساتها معها این که این قرآن جمع شده در زمان پیغمبر اکرم است.

  لذا نه تحریف است نه تصحیف نه کسی دست به این قرآن زده کسی جابجایش کرده.

  بله قرآن متشابه دارد متشابهش هم برای همین است که قرآن ولایت، ولایت قرآن، و اگر متشابه هست برای این این که ولایت این متشابهات را معنا بکند.

  نگذاشتند سقیفه بین ساعده آمد و ولایت را کنار زد متشابهات توی قرآن ماند از جمله متشابهات در قرآن طرز جمع قرآن است و این را نمی‌دانیم خیلی آیه هم هست که نمی‌دانیم چرا این آیات فقط آیات ولایت نیست تا ایراد بشود یا ما جواب بدهیم نه، خیلی از آیات اول سوره احزاب اول یک بحث می‌کند این که انسان 2 تا قلب ندارد یک دل دارد باید بدهد به خدا بلافاصله می‌فرماید توی همین یک آیه، آیه 3 از سوره احزاب است می‌فرماید که ظهار غلط است و این که بعضی‌ها مرد به زن می‌گوید که تو به منزله مادر من هستی نه این درست نیست بعد 2 دفعه می‌گوید پسر خوانده هم درست نیست نه آن اولی نه دومی نه دومی با سومی نمی‌دانیم ربطش چیست؟ حالا دوم و سوم را هم بدانید ربط است اما آن صدر آیه با آیه اول یا صدر آیه، یک آیه 3 تا ما جعل الله دارد نمی‌دانیم دیگر، خیلی جاها متشابهات است البته ترتیب واقعی دارد و ما این ترتیب را نمی‌دانیم اما ندانستن ما که دلیل بر تصحیف قرآن نیست این که قرآن جابجا شده از قرآن کم شده عمده این که سنی می‌گوید شیعه می‌گوید اینجاست که این قرآن جمع شده بعد از پیغمبر اکرم است و چون بعد از پیغمبر اکرم است اگر ابی بکر باشد اگر عمر باشد اگر عثمان باشد اینها آیاتی که بر ضرر خودشان است انداختند خب حرف خوبی است اگر، یا معلوم است وقتی که روی یک تپه‌ای از ورقه‌ها آن هم ورقه‌های این جوری باشد معلوم است جابجا می‌شود اما اصلا قضیه سالبه به انتقاء موضوع است قرآن جمع شده در زمان پیغمبر اکرم است نه تحریفی شده نه تصحیفی شده.

  بله ندانستگی ما در قرآن زیاد است عمده هم همین است که ولایت را از قرآن گرفتند حدیث ثقلین را پامال کردند دیگر قرآن شد منهای ولایت مثل این که یک کتاب فلسفه بدون استاد خب معلوم است نمی‌شود فلسفه را این طور مطالعه بکنی به قول یکی مثل این که نظام است یکی از سنی‌هاست می‌گوید این حسبنا کتاب الله سنی هم هست از هر کس باشد خیلی احمق است مثل این است که یک کسی بگوید که ما آن کتاب بوعلی سینا قانون بوعلی سینا را که در طب است ما بوعلی سینا لازم نداریم ما استاد لازم نداریم خودمان می‌رویم قانون را مطالعه می‌کنیم این چه جور احمق است آن هم احمق است حسبنا کتاب الله چیست؟ مسلم کتاب الله باید با ولایت باشد ولایت با کتاب الله باشد.

  لذا اصلا روی این عرضی که من کردم که گفتم حتی قیاساتها معهاست خیلی واضح است که تحریف در قرآن نشده تصحیف در قرآن نشده اگر چیزی به ذهن بخورد تحریفی، تصحیفی اینها از نفهمیدگی ماست برای این که قرآن مفسر می‌خواهد آن مفسر را پا مالش کردند می‌گوید بعد از مدتها ابی بکر جلسه گرفت روی منبر رفت گفت ای مردم قرآنمان در خطر است برای این که جمع نشده ممکن است تصحیفی بشود، چه بشود، این قرآن را باید جمعش بکنیم یک عده‌ای را ابی بکر جمع کرد نشستند قرآن را و آن آیاتی را که به نفعشان بود آوردند آن آیاتی که بر ضررشان بود نیاوردند تحریفی‌ها این را می‌گویند.

  بعضی‌ها هم ارادتشان بر عمر خیلی است می‌گویند جمع شده در زمان عمر است.

  بعضی‌هاشان می‌خواهند عثمان را درستش بکنند یعنی آن نواقص عثمان رفع بشود جمع قرآن را می‌دهند به عثمان.

  و علی کل حال این جور که من عرض کردم نه امیرالمومنین علی علیه السلام است جمع قرآن و نه ابی بکر و نه عمر و نه عثمان بلکه جمع قرآن مربوط به خدای تبارک و تعالی است. حالا اجازه بدهید فردا باز هم یک مقداری درباره‌اش حرف بزنم.

 وصلی الله علی محمد و آل محمد