درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : حجیت امارات
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مرحوم شیخ (رض) نسبت دادند به ابن قبه ابن قبه یکی از علمای بزرگ در تشیع است که ایشان گفتند امارات نمیتواند حجت باشد برای این که اگر امارات را بخواهیم بگوئیم حجت است لازم میآید جمع بین ضدین لازم میآید طلب الضدین جمع بین ضدین طلب الضدین محال است پس اماره را بخواهیم حجتش کنیم محال است و نمیدانیم هم ابن قبه چه میخواهد بگوید مثلا میخواهد بگوید خبر واحد حجت نیست اما مابقی که نمیتواند بگوید حجت نیست ظهور را نمیتواند بگوید حجت نیست خب ظهور یعنی اماره الان من دارم با شما حرف میزنم خب از نظر همه این ظهور حجت است یعنی حرفهای من اقرار العقلا علی انفسهم جایز والا اگر مثلا ابن قبه بگوید ظهور حجت نیست خب حرفهای خودش هم که دارد میگوید امارات حجت نیست همین هم حجت نیست برای این که ظهور است دیگر میگوید که امارات حجت نیست شما میشنوید حرفهایش را رد میکنید نه، امارات حجت است اگر نباشد قول من حجت نیست قول شما هم حجت نیست حالا ابن قبه میگوید که امارات حجت نیست خب میگوئیم همین حرف تو حجت نیست برای این که ظهور است برای این که اماره است .
لذا نمیدانیم چه میخواهد بگوید از علما هم هست.
آیا بعضی اینها مثل صاحب سرایر و مرحوم طبرسی در مجمع البیان و خیلیها میگویند خبر واحد حجت نیست حتی مثلا مثل شهید دوم مثل پسر علامه فخر المحققین خب اینها میگویند خبر واحد ولو ثقه حجت نیست باید عدل باشد آن هم تعدد البته گیر کردند لذا میبینیم که خودشان توی کتابهایشان به این حرف عمل نکردند اما مرادم اینجاست ممکن است ابن قبه بخواهد بگوید خبر واحد حجت نیست اصلا مرادش همین باشد الان ما بحثمان هم که توی امارات بحث میکنیم معمولا مربوط به برای خاطر خبر واحد است شاید می خواهد بگوید خبر واحد حجت نیست لذا رسیده به اینجا که گفته امارات اصلا حجت نیست.
یک حرفی بالاتر از این که مرحوم آخوند این حرف را پیش مرحوم آخوند خیلی مهم بوده و 10-8 جا در کفایه وقتی بحث را تمام میکند میگوید هذا بنائا علی السبییه یعنی قائل به سببیت بشویم در امارات یعنی همین طور که ما یک حکم واقعی داریم یک حکم ظاهری هم داریم اینها گاهی اصطکاک با هم پیدا میکند وقتی مخالف با واقع باشد اما حکم است، حکم نفس الامری راستی یک حکم است اسمش را میگذاریم حکم ظاهری در مقابل حکم واقعی مرحوم ابن قبه قائل به این سببیت است و چون قائل به سببیت است میگوید آقا ضدین لازم میآید تناقض لازم میآید اگر امارات را حجتش بکنیم.
لذا من خیال میکنم که این حرف ابن قبه مرادش همین سببیت و امثال اینها باشد و خود ایشان قائل است دست از سببیت بردارد و آن وقت بگوید که بنائا علی السببیه بگوئیم امارات حجت نیست حالا بعضی نشسته خوانند بعضی شکسته خوانند چون نیست خواجه حافظ معلوم نیست ما را.
حالا آن که معلوم است ما را آن که مرحوم شیخ انصاری از ابن قبه نقل میکند ایشان گفتند امارات حجت نیست برای این که جمع بین ضدین لازم میآید.
مرحوم آخوند در حالی که بنایشان این است که منجز کم لفظ، مفصل نه، اما اینجا یک تفصیل حسابی درست کردند اینها حرفهای ابن قبه نیست اینها حرفهای مرحوم آخوند است آن مجمل یا مختصر ابن قبه را در کفایه مفصل کرده است نسبت به ابن قبه دادند گفتند اگر امارات حجت باشد لازم میآید جمع بین ضدین کجا؟ حکم واقعی واجب باشد اماره بگوید حرام است خیلی جاها اتفاق میافتد دیگر بجای این که بگوید واجب است اشتباه بوده، اشتباه از کجا بوده ؟ از چه بوده؟ بالاخره تخالف بین حکم واقعی و حکم ظاهری که حکم ظاهری هم مودای اماراتش میگویند یعنی آنکه اماره به ما میفهماند.
مرحوم آخوند گفتند جمع بین مثلین کجا؟ آنجا که حکم واقعی بگوید واجب است حکم ظاهری هم بگوید واجب است خب 2 تا وجوب میشود جمع بین ضدین.
جمع بین نقیضین کجا؟ آنجا که یک کدام بگوید حرام است یک کدام بگوید حرام نیست یک کدام بگوید واجب است حکم واقعی، حکم ظاهری بگوید واجب نیست نقیضین. لازم میآید طلب ضدین طلب نقیضین طلب مثلین برای این که اماره اگر حجت باشد گاهی مولا طلب میکند وجوب را حکم واقعی طلب میکند حرام را جمع بین ضدین میشود یعنی طلب ضدین بدتر از آن جمع بین ضدین است یا جمع بین مثلین حکم واقعی واجب است حکم ظاهری هم واجب است 2 تا وجوب مولا از ما خواسته جمع مثلین میشود حکم واقعی حرام است اماره میگوید حرام نیست نقیضین میشود.
گفتند باز اماره را اگر بخواهیم حجت بکنیم لازم میآید مصالح و مفاسد نفس الامری از بین برود برای این که عامه اوامر و نواهی را تابع مصالح و مفاسد نفس الامری نمیدانند شیعه میداند شیعه میگوید اگر گفتند نماز بخوان یک مصلحت تامه ملزمه دارد اگر گفتند غیبت نکن یک مفسده تامه ملزمه دارد اگر گفتند نماز شب بخوان یک مصلحت تامه غیر ملزمه دارد و اوامر و نواهی تابع مصالح و مفاسد نفس الامری.
خب احکام ظاهریه هم حکم است دیگر حکم تابع مصالح و مفاسد نفس الامری حالا اگر گفت واجب است اماره گفت حرام است اولا آن مصلحت نفس الامری با آن مصلحت نفس الامری با هم اصطکاک پیدا میکند علاوه بر این تفریط مصالح و مفاسد نفس الامری میشود به قول مرحوم آخوند مهمتر از اینها تصویب است عامه نمیدانم حالا این نسبتها به عامه دادن نمیدانم چقدر درست باشد ولی عامه میگویند که مانعی ندارد بعدد آرای مکلفین خدا حکم داشته باشد بعدد آرای مجتهدین خدا حکم داشته باشد خدا منتظر است یک مجتهدی یک فتوا بدهد تا فتوا داد خدا یک حکم برای این میتراشد و میگویند بعدد آراء خدا حکم دارد اسمش را میگذارند تصویب یعنی همه مجتهدها درست میگویند لازمهاش این است آن که اشتباه میکند خداست والا همه مجتهدین درست میگویند خب این بین البطلان است دیگر مسلم درست نیست اما اگر ما قائل بشویم به این که امارات حجت است لازم میآید تصویب لازم میآید این که احکام واقعی و نفس الامری تابع این احکام ظاهریه باشد این احکان ظاهریه اگر مطابق واقع شد هیچ و الا یک حکم پیدا میشود بنام حکم ظاهری.
خب همه اینها باطل است پس امارات حجت نیست این خلاصه حرف مرحوم آخوند در کفایه برای تقریر قول ابن قبه.
لذا یک قاعدهای در اصول پیدا شده جمع بین حکم واقعی و ظاهری را چه جور بکنیم؟ خب میدانید که مرحوم شیخ انصاری 8-7 ورق از این و از آن از قدماء و متوسطین و متاخرین و محققین و حتی اخباریها و اینها قول نقل میکند و از مسائل بغرنجی که در اصول ما هست جمع بین حکم واقعی و ظاهری حالا یک جمله عرض کنم مثل این که همه اینها سوالا جوابا میشود سالبه به انتفاء موضوع یعنی همه این حرفها که گفته شده جمع بین ضدین جمع بین نقیضین جوابش این است آن جور است تفویط مصلحت جمع بین مصالح و مفاسد نفس الامری همه اینها با جوابهایش برای این است که ما یک حکم ظاهری نفس الامری داشته باشیم که اسمش را میگذارند سببیت یعنی همین جور که ما واقع و نفس الامر داریم اماره هم سبب برای یک حکم ظاهری است آن وقت است که تصویب لازم میآید آن وقت است که جمع بین ضدین و طلب ضدین لازم میآید با این فرمایش مرحوم آخوند طلب نفیضین و طلب ضدین و یا اصل ضدین و نقیضین و امثال اینها لازم میآید.
و اما اگر کسی قائل به تصویب نشود و بگوید که ما فقط یک حکم داریم و هو حکم الله نفس الامری در واقع که در ازلی بوده است تا ابد هم خواهد بود.
نماز جمعه واجب بود مثلا تا ابد هم واجب است جلسه استراحت مستحب بوده تا ابد هم مستحب است و ما ماورای این احکام واقعیه که منقسم میشود به 5 قسم است؛
واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات و مباحات که تا همه اینها جعل هم شده تابع مصالح و مفاسد نفس الامریه هم هست من الازل الی الابد به اینها میگوئیم احکام واقعیه اما ماورای اینها ما دیگر احکام واقعیه نداریم و همه اینها طریق است به قول مرحوم آخوند در کفایه جمله خیلی قشنگ و زیباست ان طابق الواقعی تنجز ان خالف الواقع فعذر.
خبر واحد به ما میگوید که سوره در نماز واجب نیست مثلاً،
اگر مطابق با واقع باشد تنجز تکلیف میکند یعنی آن انشاء و فعلیت را برای ما منجز میکند خبر واحد به ما میگوید که سوره را حتما بیاور مطابق با واقع هم هست آن واقع از مقام انشاء و فعلیت میآید به مقام تنجز.
و اما اگر مخالف با واقع است برای ما حکم درست نمیکند که سوره واجب نباشد نه، ما نماز بدون سوره میخوانیم معذوریم نماز را نخواندیم آن جور که میخواهد نفس الامر و واقع این بود که سوره واجب است نخواندیم اما معذوریم چرا معذوریم؟ برای این که اماره به ما گفته سوره واجب نیست عذرمان هم بجاست اگر خبر واحد را حجت بدانید که میدانید دیگر عذر شما هم بجاست.
لذا این فرمایش مرحوم آخوند که مرحوم شیخ هم دارند بنام مصلحت سلوکیه اما حالا فرمایش مرحوم آخوند بسیار بجاست ان طابق الواقع فمنجز ان خالف الواقع فعذر.
لذا ما اصلا چیزی بنام احکام ظاهریه بمعنا این که احکام ظاهریه سبب بشود برای جعل احکام نیست این جور.
لذا حرف ابن قبه میشود سالبه به انتفاع موضوع ما اصلا حکم ظاهری نداریم تا جمع بین ضدین بشود طلب ضدین باشد.
پروردگار عالم یک طلب از ما دارد و آن نفس الامر و واقع هر چه واقع و نفس الامر است پیغمبر اکرم و امیر المومنین گفته است به ائمه طاهرین گفته است حلال محمد حلال الی یوم القیامه حرامه حرام الی یوم القیامه.
اینها احکام اسلام است و احکام واقعیه است و چیزی هم پیدا نمیشود که نگفته باشند حالا یا گفتند به ولایت گفتند یا این که نه در قرآن و ولایت علم به قرآن دارد یک چیز نمیتوانی پیدا کنی که در قرآن نباشد که دیدم بعضی از بزرگان میگویند هر چه در اسلام است از احکام این در قرآن هست اما ما بالاتر از اینها میگوئیم به قو ل حاجی سبزواری این فیلسوف عارف میفرماید در حاشیه همین منظومه میفرماید که قرآن کپی عالم وجود که به قول امام سجاد یک قطرهاش گاهی عالم را متلاطم میکند یک قطرهاش گاهی تخت بلقیس از یمن به شام میآورد امام سجاد میفرمودند همه آن علم قرآن پیش ماست که یک قطرهاش را عاصف ابن برخیا داشته.
لذا نگذاشتند ولایت برای ما حرف بزند اما بالاخره این ولایت زنده میشود رجعتی میآید همه ائمه طاهرین میآیند هزارها هزار سال هر کدامشان حکومت میکنند دیگر علم به انتها میرسد کپی عالم وجود منطبق میشود بر عالم وجود، این احکام واقعیه.
لذا ما اصلا احکام ظاهریه نداریم تا جمع بین ضدینش کنیم طلب ضدینش کنیم طلب نقیضینش کنیم اینها هیچ کدام نیست حرف ابن قبه میشود سالبه به انتفاء موضوع و من خیال میکنم ابن قبه میخواسته همین سببیت را بزند بگوید اگر قائل به سببیت باشیم جمع بین ضدین است اگر قائل به سببیت بشویم جمع بین نقیضین است طلب ضدین است طلب نقیضین است طلب مثلین است پس قائل به سببیت نشو تا این حرفها جلو نیاید شاید ابن قبه همین را بگوید.
علی کل حال چون که این مسئله سببیت مهم است گفتم به اندازهای مهم است در حالی که مرحوم آخوند دیگر مسئله برایش حل شده است دیگر اما 10-8 جای کفایه وقتی بحث را میکند میفرماید هذا کله علی طریقیه و اما السببیه یا بعکس میفرماید هذا کل علی السببیه و اما علی الطریقیه معلوم میشود این قائل به سببیت قائل به احکام ظاهریه یعنی احکام ظاهریه هم نفس الامری دارد یک احکامی هست یک واقعیاتی هست این یک امر مهمی بوده.
ولی علی کل حال ما اصلا احکام ظاهریه نداریم.
این حکم واقعی و ظاهری را مرحوم شیخ 8-7 صفحه دربارهاش صحبت کرده اما بالاخره خودشان هم رسیدند به همین جا که گفتند امارات مصلحت سلوکیه دارد به قول مرحوم آخوند طریقش مصلحت دارد معنایش هم همین است.
شارع مقدس دید که اگر بخواهد بگوید قطع حجت است یا تو باید احکام واقعی و نفس الامر را بیاوری ممکن نیست اختلال نظام لازم میآید.
لذا قطعش هم خیلی اوقات جهل مرکب است حالا چون شارع همچنین عقلا دیدند که نمیشود طبق قطع رفت جلو نمیشود واقعیات را حتما بدست بیاوریم اختلال نظام است برای رفع اختلال نظام امارات را حجت کرد میدانست که این امارات حتی قطع خیلی اوقات مخالف با واقع میشود میدانست خیلی اوقات آن مصالح و مفاسد نفس الامری از بین میرود میدانست اما به قول مرحوم حاج شیخ (رض) بنابر آن چه آقای داماد برای من نقل میکرد میگفت مرحوم حاج شیخ میگفتند که شارع دندان سر جگر گذاشت امارات را حجت کرد میدانست خیلی از واقعیات از بین میرود دیگر اما اماره حجت نباشد مثل این است که الان کسی بگوید ظهور حجت نیست حرفهای خودش میشود حجت نیست مثلا العیاذ بالله پیغمبر اکرم بگویند ظواهر حجت نیست خب معنایش است که خود کلام پیغمبر ظاهر است دیگر حجت نیست بخواهند عقلا بگویند خبر واحد، خبر ثقه حجت نیست بخواهند بگویند قاعده ید حجت نیست بخواهند بگویند سوق مسلمین حجت نیست در حالی که شارع مقدس میداند این قاعده ید که حجت کرد خیلی دزدیها میشود این قاعده ید را که حجت کرد خیلی نجاست خوری میشود شارع مقدس میداند این سوق را که حجت کرد خیلی حرام خورد مردم داده میشود اما خب حالا چه کار کند؟ مجبور است، اگر بازار نباشد اختلال نظام لازم میآید قاعده ید نباشد اختلال نظام لازم میآید اصاله الصحه نباشد اختلال نظام لازم میآید کی میتواند راستی واقع را، حلال واقعی بخورد؟ ممکن نیست طهارت واقعی هم بخورد هم نماز بخواند مسلم ممکن نیست دیگر اصلا ممکن نیست.
مرحوم شیخ انصاری یک جا نمیدانم اینجاست یا جاهای دیگر است نمیدانم کجا؟ از شیخ انصاری است در فرائد است در همین جاها میفرماید که اگر ما بخواهیم بگوئیم طهارت حجت نیست باید برویم توی بیابان توی غار آن جا علف بیابان بخوریم و آب چشمه بخوریم زندگی را رها کنیم آن وقت حلال واقعی طهارت واقعی بدست آورد اما مرحوم شیخ یک فتامل هم دارد که معلوم نیست بشود آنجا، این هم نمیشود. یک وسواسی هست خدا شفایش بدهد برای این که وسواسیها هر روزی که از عمرشان بگذرد وسواسی تر میشوند. این خیلی وسواسی بود به اندازهای که من میخواستم درستش بکنم میگفتم آقا پیغمبر اکرم با 3 کیلو هم خودشان را تطهیر میکردند هم غسل میکردند میگفتم به جدم نجاست بازی میکردند حالا این مرادم است که این میگفت من دلم میخواست 2 رکعت نماز بخوانم واقعا پاک رفتم سر یک نهری لباسهایم را اول آب کشیدم بعد هم خودم را تطهیر کردم غسل کردم مهر هم استعمال نکردم یک سنگی را برداشتم شستم رفتم 2 رکعت نماز خواندم بعد دیدم این سنگ را کسی با آن استنجا کرده دیگر همه چیزم ریخت به هم.
خود من یک وقت در مکه دلم میخواست یک طواف حسابی بکنم باران آمد حسابی خیلی خوشحال شدم و رفتم غسل و حوله پاک و رفتم وارد صحن بشوم این عرب دستش زخم بود رفت زیر شیر آنها رفع نجاست را پاک میدانند آب ریخت رویش خون رفع شد آن وقت یک تکان داد سر تا پای ما را مترشح کرد به خون.
نمیشود اصلا ممکن نیست هر وقت هم بخواهیم بشود خدا توی سرمان می زند نه بابا کل شیء طاهر حتی تعلم همین جور برو جلو کل شی لک حلال حتی تعلم همین جور برو جلو مثل مردم و غیر از این نمیشود گفتم به تجربه اثبات شده هر کس بخواهد غیر از این بکند نمیشود اگر خدا نظر لطف به او داشته باشد توی سرش میزند یعنی نمیگذارد این نماز درست بخواند نمیگذارد این حلال درست، برای خاطر این که میخواهند چرخ این روزگار بگردد اسلام عزیز هم فی الجمله پیاده شود لذا همه امارات را حجت کرد همه امارات مثل قطع است همین طور که آن طریقی است این هم طریقی است و اصلا مودای اماره بمعنا حکم ظاهری ما نداریم اصولمان هم همین است.
مثل این که وقت گذشت اجازه بدهید فردا دربارهاش صحبت کنم.
وصلی الله علی محمد و آل محمد