درس خارج اصول آیت الله مظاهری
89/03/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : آیا علم اجمالی تکلیف آور است؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث آخر در باب قطع بحث علم اجمالی است این بحث علم اجمالی را بزرگان مثل مرحوم شیخ 2 جا مفصل دربارهاش صحبت کردند:
یکی در باب اصول عملیه، یکی هم در باب قطع، مرحوم آخوند هم 2 تا مفصل یعنی مفصل کفایهای دربارهاش صحبت کردند؛
یک جا در اصول عملیه، یک جا هم اینجا در باب علم اجمالی. بحثها هم معمولاً تکرار است ولو این که میفرمایند ما اینجا درباره ثبوت تکلیف صحبت نکنیم و آنجا در باب سقوط تکلیف اما وقتی که وارد بحث میشوند میبینیم نه این جورها نیست اینجا هم در باب ثبوت تکلیف هم در باب سقوط تکلیف صحبت میکنند 2 دفعه هم در باب اصول عملیه هم در باب ثبوت تکلیف هم در باب سقوط تکلیف صحبت میکنند.
2 تا بحث هست در باب علم اجمالی؛ یکی راجع به ثبوت تکلیف آیا علم اجمالی مثل علم تفصیلی برای ما تکلیف ثابت میکند یا نه؟ خب معلوم است آری اینکه اصلاً ما علم اجمالی نداریم این کلاه صدر اعظم سر نوکر گذاشتن ما علم اجمالی اصلاً نداریم اجمال در متعلق است این که یک کسی میداند یا عبایش نجس است یا قبا علم اجمال ندارد، در علم، علم نور است اجمال در متعلق است یعنی در این علمی که متعلق به چیزی شده آن مجمل است که نمیدانیم عباست یا قبا؟ انائین مشتبهین نمیدانیم این ظرف است یا آن ظرف لذا توی خود علم اجمالی نیست گاهی متعلق معلوم است میداند عبایش نجس است گاهی هم متعلق مجهول است نمیداند عباست یا قبا؟ امامیداند احدهما نجس است.
لذا ثبوت تکلیف به علم اجمالی معلوم است عرفا عقلا شرعا اشکالی نیست تا اینجا که زود هم رد شدند در باب همین جا زود رد شدند اشکالی در مسئله نیست که بواسطه علم اجمالی، العلم الاجمالی کالعلم التفصیلی فی اثبات التکلیف فی ثبوت التکلیف به اما چیزی که مسئله دار شده و مرحوم شیخ انصاری هم خیلی رویش حرف نزده اما مرحوم آخوند رویش مبنا دارد این است که در اطراف علم اجمالی آیا میتوانم اصل جاری کنم یا نه؟ خب همه میگویند نه میداند که عبایش نجس است یا قبا راجع به عبا کل شیء طاهر حتی تعلم راجع به قبا کل شیء طاهر حتی یعلم میشود اصل را جاری کرد؟ حالا یا در احدهما یا در هر دو یک چیز مسلمی شده در فقه ما اصل در اطراف علم اجمالی جاری نیست اما مرحوم آخوند هم اینجا هم در باب اصول عملیه در باب تخییر ایشان میفرمایند که اصل در اطراف علم اجمالی جاری است.
البته اگر مطالعه کرده باشید مرحوم آخوند میترسد بگوید که هو کنند لذا هی در لفافه حرفش را میزند که اصل در اطراف علم اجمالی جاری است و هیچ اشکال ندارد و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میگویند اصل در اطراف علم اجمالی جاری است البته جواب اشکال میدهند.
استاد بزرگوار ما آقای داماد هم معتقد بودند اصل در اطراف علم اجمالی جاری است مگر دلیل بیاید بگوید جاری نیست اما عقلا اصل در اطراف علم اجمالی جاری است ما هم تبعا از این 2 تا استادمان و کفایه میگوئیم اصل در اطراف علم اجمالی جاری است اشکال ندارد چرا؟ میگوئیم برای این که در علم اجمالی کل واحد مجهول است . گفتم روی علم اصلاً اجمالی نیست روی متعلق اجمال است لذا کل واحد مجهول است یعنی دست میگذارد روی عبا من حیث انه عبا نمیداند پاک است یا نجس ؟ کل شیء طاهر حتی تعلم میگوید پاک است و حتی آن یکی را هم با اصل درست میکند کل واحد مجهول است کل شیء طاهر حتی تعلم و از نظر ظواهر و قاعده اشکالی نمی بینند فقط اشکالی که هست حرف مرحوم شیخ است در فرائد با اشاره رد میشوند و مثل مرحوم آخوند و دیگران جوابش را میدهند.
مرحوم شیخ انصرای میفرماید اگر اصل در اطراف علم اجمالی جاری بکنید تناقض لازم میآید برای این که آن علم اجمالی میگوید اجتنب عن هذا کل شیء طاهر میگوید لاتجتنب توی 2 تا دلیل تناقض میشود وقتی تناقض شد دیگر در اطراف علم اجمالی نمیتوانیم اصل جاری بکنیم یعنی کل شیء طاهر حتی تعلم میگوید لایجتنب که دیگر نمیتوانیم جاری بکنیم برای این که اجتنب عن النجس فی البین داریم.
این عمده دلیل است که مرحوم شیخ انصاری فرمودند دیگران هم متابعت از همین دلیل از شیخ انصاری کردند و میگویند در اطراف علم اجمالی چون تهافت میشود چون تناقض میشود اصل جاری نیست.
مرحوم آخوند جوابش را میدهند همچنین آقای بروجردی و آقای داماد جواب میدهند میگویند آقا اگر اجتنب را تو اثبات بکنی خب حرف خوبی است میگوید اجتنب عن هذا، اجتنب عن النجس فی البین اما گر جمع حکم واقعی و ظاهری بیاید اینجا بگوید رفع ید از تکلیف اینها که جمع حکم واقعی و ظاهری میکنند بعد میآئیم در همان بحث بعدمان انشاء الله همین است جواب این قبه را میدهند میگویند مثلاً اماره میگوید اگر واقع و نفس الامر لازم باشد اماره چه جور میتواند تصرف در واقع بکند؟ خب جوابها دادند بهترین جوابها همین است مولا رفع ید از تکلیف میکند یعنی به قول مرحوم آخوند ان صادق الواقع فتنجز و الا فمعذور یعنی شارع مقدس برای خاطر اهم و مهم برای این که اماره اگر نباشد اختلال نظام لازم میآید میداند هم خیلی احکامش از بین می رود اماره را حجت میکند هر کجا که مخالف با واقع شد دست از واقع برمیدارد.
بعبارت دیگر تکلیف بالفعل برای این نیست لذا در همین جا که مرحوم شیخ انصاری میفرمایند تهافت میآید برای این که میگوید اجتنب عن النجس فی البین خود شیخ انصاری و دیگران در جمع بین حکم واقعی و ظاهری میگویند اجتنب عن النجس فی البین نداریم، نیست به این معنا که واقع و نفس الامر هست در مقام انشاء هست حتی بگوئید در مقام فعلیت هم هست در مقام تنجز نیست.
مثل خون قروح و جروح نجس است با خون نمیشود نماز خواند اما شارع مقدس میگوید که نجس اما تو با این خون نماز بخوان برای این که اگر بگویم نماز نخوان عسرو حرج لازم میآید ما نحن فیه هم همین طور است انا حین مشتبهین است میدانم از نظر علم همی یکی از اینها نجس است نمیدانم کدام است شارع مقدس میگوید اصل جاری کن وقتی اصل را جاری کردی دیگر اگر مطابق شد با آن ظرفی که نجس است نجس داری می خوری اما من رفع ید از تکلیف کردم مثل آنجا که مجبور باشد نجس بخورد چه جور میگوئید نجس است دهانش را هم بعد باید آب بکشد اگر شراب است مست هم میشود اما کتک ندارد چرا؟ رفع ید مولا از تکلیف بگوید که یقینا شراب است اما اگر نخورد می میرد میگوید شراب را بخور دیگر نه تجتنب ندارد بلکه میگوید حتما اشرب ما نحن فیه هم همین است وقتی کل شی طاهر در یکی جاری کردی اصل میگوید که این پاک است میگوئیم اگر واقعاً این ظرف همان نجس باشد چه؟ میگوید مثل آنجا که مجبور است چه جور آنجا میگوئید رفع ید از تکلیف اینجا هم میگوئیم لذا مرحوم آخوند در کفایه میفرمایند کل واحد مجهول و مشکوک است و کل شیء طاهر حتی تعلم، کل شی لک حلال حتی تعلم روی کل واحد میآید فان قلت که اگر اصل را در هر دو جاری کنید لازم میآید نجس خورده باشید لازم میآید با نجس وضو گرفته باشی میگوئیم بله اما واقعی توی کار نیست دیگر و ما بگوئیم اصل را نمیشود چون تکلیف واقعی است مرحوم شیخ انصاری همین را میگویند اصل نمیتوانی جاری بکنی چون میدانیم تکلیف هست؟ ما میگوئیم تکلیف نیست، ما میگوئیم اجزا، رفع ید از تکلیف، تقبل ناقص بجای کامل نماز 10 جزئی است اما تو نمیدانی آیا جلسه استراحت واجب است یا نه؟ واقعاً هم واجب است در اینجاها که دیگر مسلم است رفع ما لایعلمون میگوید جلسه استراحت واجب نیست میگوئیم شرط ذکری در جایی واجب است که بدانیم اگر ندانیم واجب نیست اسمش را توی فقه گذاشتیم شرط ذکری بر میگردد به همینها که مثلاً نماز 10 جزء است 9 جزء شرط واقعی است 1 جزئش شرط ذکری یا این که نه، همه شرط واقعی رفع ید از تکلیف تقبل ناقص بجای کامل .
مرحوم آخوند در کفایه در هر 2 جا میگویند هم اینجا هم در باب اسقاط تکلیف در باب اصول عملیه می بینیم که میترسند البته از هوچی بازی میترسند لذا هی توی لفافه با ان قلت قلت به شاگردها میفهمانند اصل اطراف علم اجمالی جاری کردنش اشکال ندار.
بله گفتم کسی نگفته از این جهت لنگیم.
یک حرفی من دارم ببینید این حرف چه جور است و آن این است که این استیحاش عرفی دارد ولو با ان قلت قلت کفایه درستش بکنیم ولو با همین مباحثهای که من الان کنیم استیحاش دارد عرف نمیپسندد و همان که شیخ انصاری و دیگران گفتند العلم الاجمالی کالعلم التفصیلی فی ثبوت التکلیف این هم میگوید العلم الاجمالی کالعلم التفصیل فی ثبوت التکلیف واین حرفهایی که تو میزنی از توی مدرسه در آمده نمیپسندد عرف اگر این حرف را بزنید آن وقت انصراف دارد یعنی ادله کل شی طاهر حتی تعلم عرفا اطراف علم اجمالی را نمیگیرد که اسمش را میگذاریم انصراف از حاق لفظ و دیگر حرف شیخ انصاری میشود که در
اطراف علم اجمالی اصل جاری نیست.
یک حرف هم استاد بزرگوار ما آقای داماد دارد این دیگر بهتر از حرف من است حالا یا مثل حرف من خودشان خیلی، ما ذره بودیم و ایشان دریا، ، ایشان میفرمود که از نظر عقلی همین است از نظر شرعی روایت داریم که در اطراف علم اجمالی روایت جاری نیست خب این دیگر خیلی خوب است که برمیگردد به تخطئه یعنی شارع مقدس عقل را تخطئه میکند، ردع میکند و میگوید اصل در اطراف علم اجمالی جاری نیست روایات داریم منجمله روایت که آقای داماد میفرمودند سوال میکند من 2 تا ظرف آب دارم یک کدام از آنها نجس است چه بکنم؟ حضرت میفرماید یحریقهما و یتیمم هر دو را بریز و تیمم کن نماز بخوان خب اگر اصل در اطراف علم اجمالی بود ولو در یک طرف حضرت میفرمودند یک کدام آب را لاعلی التعیین اصل جاری کن وضو بگیر اما فرمودند نه، هر دو آب را بریز و تیمم کن معلوم میشود در اطراف علم اجمالی اصل جاری نیست.
تا اینجا خلاصه مطلب این شد العلم الاجمالی کالعلم التفصیلی فی ثبوت تکلیف شرعا و اما عقلا العلم الاجمالی کالعلم التفصیلی فی ثبوت التکلیف نه، عقل ما در اطراف علم اجمالی اصل جاری میکند اگر هم به او بگوئید تهافت است جوابت را میدهد که معنای اصل یعنی آنجا که مخالف با واقع است رفع ید از تکلیف اگر حرف من زده شود بگوئیم بله عقل دقی فلسفی اصل در اطراف علم اجمالی جاری میکند اما عرف جاری کردن این اصل را جایز نمیداند عقل دقی را تخطئه میکند و ما هم در فقهمان باید تابع عرف باشین نه تابع دقت عقلی و اصل در اطراف علم اجمالی را عرف جاری نمیکند استیحاش دارد خب معلوم است عرف حجت است ردعی نشده این راجع به ثبوت تکلیف.
اما راجع به سقوط تکلیف نمیداند آیا نماز جمعه واجب است یانماز ظهر آیا میشود هر دو را خواند؟ نمیداند عبایش نجس است یا قبایش 2 تا نماز میخواند یکی توی عبا یکی توی قبا خب مسلم تکلیف را آورده و سایر چیزها گاهی بواسطه علم تفصیلی گاهی بواسطه علم اجمالی تکلیف را ساقط میکند آیا میشود ؟ خب مشهور یعنی شیخ بزرگوار و دیگران گفتند که آنجاهایی که مجبور است خب معلوم است باید این کار را بکند اصلاً معنای احتیاط یعنی همین آنجاهایی که مجبور است باید جمع بکند بین متشابهات تا حتماً تکلیف آورده شود و این احتیاطی که توی رسالهها هم آمده همه همه از این باب است سقوط تکلیف بواسطه علم اجمالی.
و اما آنجاهایی که چیزی توی کار نیست و مثلاً نمیداند عبایش نجس است یا قبا میتواند از زنش بپرسد که کدام از اینها را آب کشیدی؟ حالا نمیپرسد میتواند 2 تا نماز بخواند؟ یکی در این لباس یکی در آن لباس برای این که 2 تا نماز که بخواند مسلم تکلیف ساقط میشود چون میداند نماز خوانده در پاک این میشود یا نه؟
خب این اختلافی بعضی فرمودند نه نمیشود گفتند این لعب به امر مولاست و این بازیاش میآید میخواهد بازی کند با امر مولا و گفتند جایز نیست.
خب جواب این را چند چیز دادند؛ اولاً لعب به امر مولا اگر باشد که منجر به کفر میشود و این معمولاً داعی عقلایی دارد العیاذ بالله با زنش قهر است نمیخواهد با زنش حرف بزند از زن چیزی نمیپرسد بجای این که بپرسد کدام پاک است توی هر دو نماز میخواند داعی عقلایی هست دیگر یا نه مثلاً این آقا بیکار است میخواهد برای خودش یک کاری درست بکند همین جوری نماز بخواند حالش را ندارد اما داعی پیدا شود برای این که چند تا نماز بخواند خب این یک داعی عقلایی است برای این که خیلی نماز بخواند بازی به امر مولا نیست داعی عقلایی هست.
اما حرف سوم که مرحوم آخوند در کفایه هم دارند آقا این بر فرض هم لعب باشد بازی باشد راجع به کیفیت است نه راجع به اصل امر مولا راجع به اصل نماز خواندن ادعای عقلا دارد و از خدا پاداش میخواهد.
اما راجع به خصوصیات خب مثل این که توی نماز ایستاده بازی میکند از نظر ذهنی لعب به امر مولا از نظر عمل هم آن ادبی که باید باشد ندارد این لعب به کیفیت امر است نه به اصل امر.
من کفایه اینجا راپیش مرحوم آقای سلطانی خواندم خدا رحمتش کند ایشان مثال میزدند یک مثال قشنگی میزدند میگفتند که انگشتر مولا میافتد روی زمین مولا به عبدش میگوید انگشتر را بده خب یک دفعه انگشتر را بر میدارد و پاک میکند و میدهد به مولا یک دفعه میخواهد مولا را بخنداند مثلاً دستهایش را میبرد زیر خاکها انگشتر روی خاکها با خاکها میآورد در مقابل مولا آن هم انگشتر را برمیدارد خب این بازی کرده اما راجع به امر مولا که بازی نکرده انگشتر را داده لعب به کیفیت است لعب به کیفیت بعضی اوقات خوب هم هست مثل همین مثال آقای سلطانی علاوه بر این که انگشتر را داده مولا را هم خندانده.
لذا اگر ما راستی بازی و امثال اینها بیاوریم جلو که بعضی اوقات منجر به کفر میشود و اگر هم نه لعب مولا نیست لااقل راجع به کیفیت است نه راجع به اصل پس بواسطه علم اجمالی سقوط تکلیف هم میتوانیم بکنیم. 3-2 تا دلیل دیگر هم هست برای این که نمیشود انشاء الله برای جلسه بعدمان.
وصلی الله علی محمد و آل محمد