درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1389/02/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : مبحث در قطع موضوع
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
راجع به قطع موضوعی یک مقدار صحبت کردیم و بالاخره مبحث رسید به اینجا که ما در فقه پیدا نکردیم جایی که قطع دخالت در موضوع داشته باشد حالا فرق هم نمیکندگاهی قطع با آن مقطوع 2 تا را موضوع قرار میدهند برای حکمی مقطوع النجس نجس گاهی هم آن قطع و مقطوع را موضوع قرار میدهند برای حکمی حکم را موضوع قرار میدهند برای یک حکم دیگر که مرحوم آخوند مثال میزند توی کفایه اذا علمت بوجوب شیء یجب علیک التصدق یا دیگران مثال میزنند اذا علمت بوجوب صلاه الجمعه یجب علیک صلاه الجمعه و بالاخره توی این بحثها ما گفتیم که اینها همه قطع موضوعی نیست قطع طریقی است والا اگر بخواهد قطع موضوعی باشد نماز جمعه واجب نیست نماز جمعه معلومه واجب است و هیچ کس این را نمیتواند بگوید که گفتم یک جملهای مرحوم نائینی دارد که به مقام مقدس ایشان نمیخورد مرحوم نائینی آدم ملایی بوده مخصوصاً در اصول افراد بالایی هم تحویل جامعه داده و ایشان میفرماید اصلاً همه احکام متقید به علم است یعنی همه احکام در اسلام اینها قطع موضوعی حکم آمده روی او یعنی مثلاً اگر میگوید نماز واجب است میگوید نماز مقطوعه بقطع متعارف واجب است اگر میگوید روزه واجب است روزه بقطع متعارف با چشم مصلح نبینیم با چشم عادی ببینیم این واجب است تا آخر که ما در جلسه قبل عرض کردیم که اولاً این فرمایش مرحوم نائینی را که هیچ کس ملتزم نشده خود ایشان هم جای دیگر التزام به آن ندارند این است که قطع درج در موضوع نشده بلکه قطع طریق است الا این که این طریق را شارع مقدس گفته طریق اگر متعارف باشد قبول دارم اگر متعارف نباشد قبول ندارم اگر مخالف با واقع شد معذور نیستی این یک بحث دیگر است میگوید اگر از راه غیرمتعارف قطع پیدا کردی و این مخالف با واقع شد تو معذور نیستی بلکه قطع از راه متعارف ، این برای تو چیز اثبات میکند و خیلی تفاوت دارد با این که ما بگوئیم قطع، قطع متعارف دخالت در موضوع دارد اگر دخالت در موضوع داشته باشد معنایش این است که باید بگوئیم که نماز من حیث انه صلاه واجب نیست بلکه به قول ایشان متقید به علم متعارف است روزه من حیث واجب نیست بلکه متقید است موضوعش متقید علم متعارف است و همچنین تا آخر و اگر علم دخالت در موضوع داشت موضوع میشود مرکب و وقتی که اذا انتفی الجزء انتفی الکل معنایش این است که اصلا روزه مصالح و مفاسد و نفس الامری ندارد همچنین نماز همچنین سایر عبادات.
خب این حرفها زده شد و چون که ندیدم کسی بگوید از این جهت تکرار میکنم شاید هم از شما بتوانیم چیزی در بیاوریم و قول مشهور را بگیریم قول من را رد بکنید.
مسئله آخری که در باب قطع موضوعی است و مرحوم آخوند راجع به اصل قطع موضوعی 5-4 سطر دارند راجع به این مطلب بیش از 2 صفحه دارند و آن این است که آیا امارات و اصول به جای قطع موضوعی میتواند بنشیند یا نه؟ اگر مثلاً گفت معلوم النجس نجس حالا معلوم نیست اماره خبر میدهد نجس است آیا این نجس است؟ اماره بجای قطع نشسته یا این که نه، اماره نیست استصحاب است یا برائت هست آِیا آن برائت آن استصحاب بجای قطع میتواند بنشیند یا نه؟ مرحوم شیخ بزرگوار خیلی مفصل در این باره صحبت کردند و ایشان قائلاند به این که امارات و اصول بجای قطع موضوعی میتوانند بنشینند همان طوری که بجای قطع طریقی میتوانند بنشینند بجای قطع موضوعی هم میتوانند بنشینند دلیلشان هم این است میفرمایند که عقلا این طوری هستند که چون که عمل به قطع بکنند فقط لازم میآید حرج و مرح لازم میآید اختلال نظام .
لذا مجبور شدند امارات را حجت کردند و این امارات یعنی حالا که قطع نداریم به این امارات عمل بکن باز هم دیدند که اگر قطع باشد و امارات با ز هم اختلال نظام لازم میآید لذا اصول آوردند این اصول هم 2 قسم است؛
اصول عقلائیه اسمش را گذاشتند مثل قاعته ید و قاعده طهارت و قاعده اصاله الصحه و قاعده فراق واین قواعد فقهیه یا اصول عملیه آن وقتی که اصول عملیه یا اصول عقلائیه را وضع کردند دیدند مرحوم در رفاه شدند.
لذا همین جور که قطع حجت است پیش عقلا امارات هم حجت است اصول هم حجت است هر کاری که قطع از آن میآید همان کار هم امارات از آن میآید همان کار را اصول عملیه از آن میآید در ظرف شک تعیین وظیفه در ظرف شک.
لذا مرحوم شیخ فرمودند که ما نحن فیه قطع نداریم آن چیزی که عقلا دارند جای قطع مینشیند حالا آن اصول باشد یا امارات باشد. پس امارات و اصول میتوانند بجای قطع موضوعی بنشینند همین طور که میتواند بجای قطع طریقی بنشیند تنزیل هم نیست بلکه تعیین تکلیف است بلکه جعل حجت است این که مرحوم آخوند حالا قولشان را نقل میکنم هی مرتب اصرار دارند به این که انه نزل منزلت هذا این نیست بقول مرحوم شیخ اصلا تنزیل توی کار نیست عقلا نگفتند که خبر واحد بمنزله علم آن وقت تا ما بگوئیم حجت است نه، عقلا دیدند که مردم اگر به قطع فقط بخواهند عمل بکنند نمیشود یک حجت دیگر پهلویش گذاشتند دیدند نمیشود یک حجت دیگر پهلویش گذاشتند دیدند نمیشود یک حجت دیگر بنام اصول عملیه پهلویش گذاشتند تعیین حجت الا نزل هذا منزلت هذاست.
لذا مرحوم شیخ انصاری توی فرائد اصلاً اسم تنزیل را هم نمیآوردند حرف متینی است انصافاً ایشان میفرمایند که همین جور که قطع حجت است پیش عقلا امارات حجت است پیش عقلا وقتی که قطع نباشد اماره کار میکند برایمان دیگر قطع موضوعی باشد همین است قطع طریقی هم باشد همین است.
لذا روی حرف مرحوم شیخ انصاری این است که همه امارات و همه اصول میتواند کار قطع را بکند اگر قطع طریقی است حجت است کار آن حجت را بکند اگر هم قطع موضوعی است کار آن قطع موضوعی را بکند اما مرحوم آخوند و من تبع مرحوم آخوند یعنی یک شهرت بسزائی بعد از مرحوم آخوند پیدا کرده و آن این است که امارات و اصول هیچ کدام نمیتوانند جای قطع موضوعی بنشینند در آخر کار مرحوم آخوند در کفایه میگوید استصحاب میتواند برای این که آن تنزیل است استاد بزرگوار ما حضرت امام هم همین را میفرماید میفرماید امارات، اصول نمیتواند به جای قطع موضوعی باشد اما استصحاب میتواند بجای قطع موضوعی باشد حالا دلیل مرحوم آخوند چیست؟ میفرمایند که این امارات حجت است تنزیل است تنزیل کرده است اماره را بجای قطع و ثم گفته است این اماره حجت است نزل منزلت هذا در حقیقت یک صغری و کبری درست کرده گفته که این مثل قطع است قطع حجت است پس این هم حجت است تنزیل عقلا بعد مرحوم آخوند میفرماید خب این تنزیل یا منزله قطع موضوعی است یا منزله قطع طریقی جمعش نمیشود چرا جمعش نمیشود؟ میگویند برای این که در قطع موضوعی آن قطع طریقیت ندارد آلت نیست استقلال است قطع موضوعی، موضوعیت دارد قطع طریقی آلیت دارد جمع بین این 2 نمیشود یک چیزی نازل منزله آن را بشود برای این که اینها جمع بین متباینین بشود میفرمایند خب حالا که نشد پس چی؟ میفرمایند خب معلوم است این اماره را که حجت کردند نازل منزله قطع طریقی کردند نه قطع موضوعی.
آن وقت اگر مطالعه کرده باشید که کردید اگر مطالعه نکردید یک نقص است هم برای من نقص است هم برای شما بعد مرحوم آخوند که میروند تا آخر کار میفرماید بله استصحاب تنزیل است برای این که میگوید انت ذویقین به قول حضرت امام توی درس میفرمودند که لاتقض الیقین بالشک میگوید تو یقین داری حالا که تو یقنی داری پس در قطع طریقی تو یقنی داری در قطع موضوعی هم تو یقین درای پس این استصحاب هم بجای قطع طریقی مینشیند هم بجای قطع موضوعی.
این خلاصه حرف مرحوم آخوند در کفایه است گفتم که ایشان در قطع موضوعی وقتی وارد بحث میشود میخواهد بحث را درستش بکند در 6-5 سطر بدون اشکال و بدون حرفها قطع موضوعی درست میکنند اقسامش را هم فشرده میگویند دیگر تمام میشود بعد وارد میشوند امارات ، اصول آیا میتواند جای قطع موضوعی بنشیند بیش از 2 صفحه خیلی هم دقیق از آن صفحههای آخوندی دقیق است خیلی هم دقیق میگویند نمیشود در آخر کار میگویند الا استصحاب میشود برای این که استصحاب تنزیل است، تنزیل اماره تنزیل مظنه جای 100 درصدی.
ایرادی که به مرحوم آخوند است این است که آقا اصلا این تنزیلی که شما میگوئید واقعیت ندارد ما به حضرت امام میگفتیم آقا این که شما میگوئید لانقض الیقین بالشک معنایش این است که تو یقین داری خب این را خودمان درست میکنیم لانتقص الیقین بالشک که این را به ما نمیآید لاتنقض الیقین بالشک میگوید اگر شکی بود و یقینی بود آن در صورتی که شک کردی آن یقین رفت یا نه؟ آن نرفته آن متیقن رفت یا نه؟ او نرفته و اما این که تو یقین داری نزل هذا منزلت هذا این نه در باب اماره است نه در باب اصول اصلا این تنزیل از مدرسه درآمده از آن حرفهای دقی مرحوم آخوند در درس آمده ایشان میگویند که در امارات این جوری است که اماره را اولا نزل منزلت القطع ثم او را حجت کرده که در حقیقت این جور میشود هذا قطع تنزیلا و کل قطع حجت فهذا حجه میگوئیم از کجا؟ از خبر واحد از کجا ما این را اثبات کنیم ؟ برای این که خبر واحد یا قرآنی است انی جائکم فاسقا بنیا فتبینوا یا روائی است من ادا الیه عنی فانی یودی یا اجماعی است به همین ها برمیگردد یا سیرهای است عقلا عمل میکنند به خبر واحد اما عقلا اول این را تنزیلش بکنند منزله قطع و بعد عمل به آن بکنند مسلم این جور نیست اصلا توی ذهن عقلا این تنزیل نمیآید و ما طلبهها درستش میکنیم او همین است که گفتم که میبیند اگر بخواهند مردم به قطع فقط زندگی بکنند نمیشود اختلال نظام لازم میآید مثلاً یک مثال برایتان بزنم اگر ما قاعده ید قاعده سوق نداشتیم و باید با یقین جلو برویم.
لذا کسی میتواند گوشت بخرد از این بازار؟ نه برای این که ذبح شرعی شد یا نه مال خودش است یا نه؟ یقین ندارد مال خودش است یا نه پاک است یا نه؟ یقین ندارد پاک است یا نه.
لذا اگر یک روز امارات نباشد به قول امام باقر لما کان للمسلمین سوقا باید همه بازار تعطیل شود همه رفت و آمدها همه خرید و فروشها تعطیل شود لذا عقلا میبینند با قطع که نمیشود بیائی جلو لذا امارات را حجت کردند مثل خبر واحد دیدند کم است باز هم نمیشود قاعده ید را حجت کردند قاعده سوق را حجت کردند اصاله الصحه را حجت کردند میدانند هم خیلی مخالف با واقع میشود به قول مرحوم حاج شیخ گفته بودند مولا دندان روی جگر میگذارد احکامش را از دست میدهد برای این که مردم در رفاه و آسایش باشند خیلی حرف خوبی است دیگر اگر اماره حجت شد برای عدم اختلال نظام است الان شما نمیتوانید اثبات کنید که حتی یک روز چه رسد همیشه که غذای حلالی خوردید غذای پاک خوردید نمیشد اثبات کرد میدانیم کل شیء طاهر خیلی نجاست خورد مردم میدهد کل شیء لک حلال خیلی حرام خورد مردم میدهد اما چاره چیست؟ چاره نیست.
لذا اینها همه شده حجت خود قطعش هم خیلی اوقات مخالف واقع است.
بنابراین اصلا تنزیلی ما در مسئله نمیبینیم تا برسد به حرف دوم که این تنزیل برای قطع طریقی است نه برای قطع موضوعی این یک ایراد که به مرحوم آخوند و من تعبض منجمله اساتید خودمان نظیر حضرت امام داریم یک اشکال دیگر هم به مرحوم آخوند هست و آن این است که میفرمایند این تنزیل مربوط به قطع طریقی است نه قطع موضوعی برای این که جمع ندارد آن موضوعیت است آن طریقیت است آن موضوعیت است جمع ندارد.
خب به مرحوم آخوند میگوئیم کاری ندارد خب شارع مقدس این جور میگوید نزل هذا منزلت القطع بماله احکام تمام شد دیگر نمیخواهد که جزء را در نظر بگیرد تا بگوئید جمع ندارد یکی عالی است و یکی استقلالی نه، قطع را در نظر میگیرد از مظنه حجت اماره را هم در نظر میگیرد تنزیل میکند میگوید هذا نزل منزلت هذا بماله الا ربا بماله الاحکام و این حرف مرحوم آخوند که میگویند جمع ندارد خب جمع دارد حسابی جمع دارد.
و اما مهمتر که به حضرت امام هم من عرض میکردم خب آقا این استصحاب را شما خودتان میگوئید که میگوید تنزیل میکند.
لذا میگوید استصحاب جای قطع موضوعی میتواند بنشیند خب شما الان گفتید نمیتواند امارات بنشیند برای این که جمع ندارد خب استصحاب هم جمع ندارد انت ذو یقین راجع به قطع طریقی یا موضوعی؟ هر دو هم که نمیشود پس باید برای طریقی باشد نه برای موضوعی روی حرف ما هم برای طریقی میشود هم برای موضوعی این 3 تا ایراد هم به مرحوم آخوند هست.
لذا ما قائلیم به این که اگر قطع موضوعی توی دنیا پیدا کردیم سر بی صاحب نمیتراشیم امارات و اصول مطلقاً میتواند بجای قطع موضوعی بنشیند چنانچه میتواند بجای قطع طریقی بنشیند.
بحثمان تمام شد و ما یکی از پیشرفتهایمان همین است این دوره ما که در قم بوده 6-5 سال اینجا بوده 4 سال برای این که شما حرف نمیزنید ما هی مرتب میگوئیم لذا درس من از این جهت هم مشکل است برای این که درس 2 روزه درس 3 روزه میشود اما تقصیر خودتان است باید نگذارید من جلو بروم تا مباحثه امروز ما 3 روز طول بکشد آنوقت دوره اصولمان هم 6-5 سال بشود.
حالا بحث برای جلسه بعدمان راجع به این حرف مرحوم آخوند است که میفرمایند همین طور که التزام عملی میخواهیم بعضی اوقات این التزام اعتقادی هم میخواهیم این حرف مشکلی هم هست این را مطالعه کنید تا بعد انشاء الله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد