درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1389/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : مبحث حرمت تجری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
در جلسه قبل عرض کردم تجری منقسم میشود به 3 قسم ؛
یک قسم این که از شقاوت کسی سرچشمه بگیرد طغیانگر باشد هتک حریم مولا باشد این بحث ما نیست این مسلم است شقی است آن شقاوتش را باید رد بکند و مسلم است اگر هتک حریم مولا بشود طغیان علی المولی باشد باید نه او را تعزیرش بکنند، خودش هم به فکر بدبختی خودش باشد.
لذا میگفتیم این که مرحوم آخوند در کفایه میگویند که اگر کسی به نیت گناه ، گناهی را انجام بدهد ، طغیان علی المولی هتک حریم علی المولی کاشف از سوء سریره این شخص گفتیم اینها درست نیست کم پیدا میشود کسی راستی در گناهش طغیان علی المولی باشد گناه کند برای این که در مقابل خدا بایستد حتی مثلاً آنهائی که آدم کشی هم میکنند حالا این طغیان علی المولی برای این که خدا گفته نکن این بکند خیلی کم پیدا میشود.
لذا این قسم را میگذاریم کنار.
یک قسم دیگر تجری آن که فقط در ذهن باشد مبرزی نداشته باشند که اسمش را میگذارند خطورات یا بالاتر از خطورات نیت گناه بکند جدی تصمیم بگیر گناه بکند آیا این حرام است یا نه؟ خب این هم بحث ما نیست حالا یک عدهای میگویند که تصمیم بر گناه، گناه است یک عده هم میگویند نه، گناه، زنا یعنی آن که در خارج واقع میشود اما نیت کند غیبت کند و نکند این غیبت نیست پس گناه نکرده و تمسک به روایاتی هم کردند و گفتند روایت هم داریم این که نیت گناه ، گناه نیست که این را هم ما میگوئیم گناه است اما مربوط به بحث ما نیست برای این که خود همان روایاتی که میگوید ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء خود همین آیه میگوید گناه است حالا خدا بیامرزد مثلاً خطورات را میآمرزد اما نیت جدی را هم میآمرزد یا نه؟ ظاهراً دلیل نداریم مرحوم سید در اول مکاسب خیلی پافشاری دارد این را درستش بکند که نیت گناه، گناه نیست اما مشکل است انسان بگوید مخصوصاًً اگر برود در علم اخلاق و بحث اخلاقی بکند که راستی مشکل است انسان این حرف را بزند اما علی کل حال این بحث ما نیست بحث ما کجاست؟ آنجا که نیت گناه بکند مبرز هم برای این نیتش باشد که گاهی این مبرز مطابق واقع است نیت دزدی میکند، تصور و تصدیق و شوق موکد و اراده و راه میافتد مبرز دارد و میرود و دزدی هم میکند اما یک دفعه سرش به سنگ میخورد و میخواست گناه بکند و نشد تصور و تصدیق و شوق موکد و اراده و راه افتادن و رفتن و برخورد که در بسته دزدی نتوانست بکند که مبرز دارد آیا این حرام است یا نه؟ آیا این استحقاق عقوبت دارد یا نه؟ اسمش را میگذاریم تجری.
میخواست دزدی بکند نشد میخواست شراب بخورد نشد برای این که همین مثال مشهور همین است میخواست شراب بخورد اما نشد یعنی شیشه را برداشت یعنی برای خوردن شراب تصور کرد، تصدیق کرد شوق پیدا کرد اراده کرد شیشه را برداشت بعنوان شراب خورد اما شراب از کار در نیامد آیا این گناه است یا نه؟
لذا مثل این که انسان وقتی مطالعه حرفها را بکند میبیند که خلط شده گاهی آن که میگوید تجری حرام است طغیان علی المولی و شقاوت و از کمون ذات سرچشمه گرفته و اینجورها میگوید و میگوید حرام است آن کسی که میگوید حرام نیست گاهی میرود روی خطورات که جامع عمل هم نمیپوشد یا میرود روی نیات که جامع عمل نمیپوشد. یعنی مظهر ندارد و میگوید حلال است.
لذا نه آن اولی بحث ماست نه دومی آن وسط بحث ماست که مبرز دارد و راستی نیت فقط نبوده بلکه آن نیت یعنی تصدیق ، شوق موکد شده ، شوق موکد اراده شده آن اراده فعل را انجام داده اما عوضی انجام داده یا سرش به سنگ خورده ، نتوانسته انجام بدهد این آیا حرام است یا نه؟
لذا اگر مبرز نداشته باشد بحث ما نیست اگر مبرز شقاوتی داشته باشد بحث ما نیست یعنی بحث ما نیست یک مصداقش است اما آن که مشهور است و مثال هم به همین شراب میزنند که شیشه را برداشت خیال میکرد شراب است خورد، آب از کار درآمد اگر شراب بود میخورد اصلا بعنوان شراب خورد این حرام است یا نه؟ و ما میگفتیم که علاوه بر حرف مرحوم آخوند که میفرمایند قبیح است ، استحقاق عقوبت دارد میگفتیم علاوه بر این قرآن هم دلالت دارد، علاوه بر این روایات اهل بیت هم دلالت دارد روایتها هم تا سر حد تواتر است ، علاوه بر این قول مشهور در میان فقها هم در موارد متعدد گفتند که گناه است.
لذا این خلطی که شده باید مواظب باشیم یک دفعه نگوئیم حرام نیست یک مثالی بزنیم که مورد بحث نیست یعنی نگوئیم حلال است یک مثالی بزنیم که آن مثال مورد بحث نیست و آن که مثالش است همین است طغیان علی المولی نمیخواهد بکند به قول حضرت امام (رض) این بدبخت سر بزیر پیش خدا هم هست اما غلبه شهوت زنایش را میکند غلبه پول دوستی ، دزدیش را میکند اما شرمنده پیش خدا هم هست معمولاً 90 درصد گناهکارها این جوری هستند دیگر توجه کنند مثل زلیخاه است و آن چادرش را انداخت روی سر بتش اما زنایش را هم میخواست بکند دیگر.
و علی کل حال ما مدعی هستیم تجری حرام است به ادله اربعه از نظر عقل ، عقلا استحقاق عقوبت برای این میدانند از نظر قرآن آیاتی فراوان دلالت دارد منجمله ان تبدوا انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء از نظر روایات هم من رضی یفعل کفاعله از نظر قول فقها هم مثل این که یک کسی مال خودش را بدهند به او بگویند بخور اما بعنوان مال مردم باشد وقتی خورد متوجه بشود متوجه شود مال مردم خورده خب علاوه بر این که ضامن است این گناه کرده ولو مال خودش را خورده ضمانت ندارد اما گناه کرده با زن خودش نزدیکی کند خیال کند خواهر زنش است العیاذ بالله بعد بفهمد زنش بوده خب همه میگویند گناه کرده حالا آن آثار را نمیخواهیم بار بر آن بکنیم یعنی تعزیرات و حدودات و امثال اینها تعزیر البته بار است و اما این کار حرام است یا نه؟ گفتند حرام است.
لذا کار این عقلا میگویند حرام است از محرمات تجری است و این تجری مصالح و مفاسد نفس الامری دارد اینها اینجور میگویند دیگر آن کسانی که میگویند حرام است میگویند تجری مثل شراب خوردن است یک مقدار کمتر و این که گفتند آقا مگر میشود اگر تجری حرام باشد 2 تا عقاب دارد ما میگوئیم باشد 2 تا عقاب داشته باشد و یا بالاتر عقاب شدید داشته باشد اگر مطابق واقع شد 100 تا تازیانه بخورد اگر مخالف با واقع شد 50 تا تازیانه بخورد همان که مرحوم صاحب فصول فرموده.
لذا ما میگوئیم تجری مفسده ملزمه دارد نفس الامری هم هست و حرام است هذا کله راجع به تجری.
اما فعل متجری به یعنی این بعنوان شراب آب خورده این آب آیا حرام است یا نه؟ خب نه آب است دیگر برای این که روی مصالح و مفاسد نفس الامری آب حرام نیست بقول مرحوم آخوند هم در کفایه میفرماید نمیشود که علم من دخالت در نفس الامری در حرمت این فعل داشته باشد.
لذا علم تجری، علم متجری دخالت داشته باشد ولو جهل مرکب و این را حرامش بکند بقول مرحوم آخوند علم از اعتبارات است روی نفس الامر نمیتواند اثر بگذارد نفس الامر علی ما هو واقع شراب حرام است، آب هم حلال است.
لذا این فعل متجری به را بخواهیم که تغییرش بدهیم معنایش این است که علم من تغییر واقع بدهد خب نمیشود بقول مرحوم آخوند درست هم هست علم من تغییر واقع بدهد نمیشود لذا تجریاش را حرام میدانیم فعل متجری به را حلال میدانیم برای این که آن چه خورده است آب است یا آن چه خورده است مال خودش است ولو بعنوان مال غیر خورده آن چه نزدیکی کرده زن خودش است دیگر با زن خودش نزدیکی بکند نمیشود علمش تغییر بدهد و بگوید این نزدیکی حرام است، نزدیکی با اجنبی است، نمیشود که.
لذا فعل متجری به حلال است اما خود تجری چه؟ حرام است و اینها را باید انفکاک کنیم از هم تجری الافعل متجری به، فعل متجری به الا تجری.
بله ما یک حرفی داریم اگر این حرف ما را بپذیرید ممکن است فعل متجری به را هم حرامش بکنیم بگوئیم آقا این عنوان ثانوی دارد بعنوان اولی آب است بعنوان ثانوی فعل متجری به است و از این جهت که نسبت به تجری دارد این حرام است عنوان ثانوی و خیلی جاها اذا نظر الی ذات شیء حلال است و اما اذا نظر الی عوارضه حارم است به آن میگویند عنوان ثانوی.
مثلاً مشهور در میان اصحاب است اگر کسی در جلسه، جلسه گناه هم نیست برای این که مردم را بخنداند یک لیوان برداشت و بعنوان شراب خورد میداند شراب نیست آب است بعنوان شراب خورد بعد هم بد مستی کرد جلسه خندید این حلال است یا نه؟ خب مشهور میگویند حرام است میگویند تشبه است تشبه به حرام، حرام است مثل این که لباس کفر میپوشید خب این لباس که اشکال ندارد این کلاه سرش گذاشتن یا این کرابات را تو سینهاش آویزان کردن این من حیث هو هو که خب طوری نیست اما چون تشبه به کفر است بعنوان ثانوی حرام است زیاد داریم ما طلبهها توی بازار یک کارهای خلاف عرف بکنیم که جلب نظر دیگران بشود خب حرام است یک حرفهایی بزنیم شکست برای روحانیت باشد حرام است و بالاخره یک کارهایی که یک عنوان ثانوی این فعل ما پیدا بکند حرام است دیگر و شاید کسی بتواند ادعا بکند که یک دهم از محرمات عنوان اولی ندارد عنوان ثانوی دارد و همین طور که آن عناوین اولیه فعل را حرامش میکند عناوین ثانوی هم فعل را حرامش میکند و ما نحن فیه این است ما نحن را لذا میگوئیم که فعل متجری به یعنی فعل آب است من حیث هو هو حلال است اما من حیث این که تجری به آن شده عنوان متجری به گرفته به این عنوان حرام است لذا اگر من را قبول بکنید میگوئیم که فعل متجری به بعنوان ثانوی حرام است.
مرحوم آخوند (رض) اگر مطالعه کرده باشید 2 تا وجه میآورد برای این که فعل متجری به حرام نیست یکی میفرید علم متجری نمیتواند حلیت و حرمت بیاورد نمیتواند ذات شیء را تغیین بدهد حرف خوبی است ما هم میگوئیم نیت متجری آن تجری نمیتواند فعلش را یعنی آن آب را حرام بکند برای این که برمیگردد به این که علم ما یا جهل ما دخالت داشته باشد در نفس الامر واقع. فرمایش درست است اما آنکه ما میگوئیم، میگوئیم بله علم این نمیتواند آب را شراب بکند اما چون نسبت به این دارد همسایه بد همسایه را بد میکند این عنوان تجری که صادق بر این فعل است بعنوان ثانوی این فعل را حرام میکند. فعل بما انه فعل آب من حیث هو هو حلال و علم متجری به این که این شراب است به قول مرحوم آخوند از اعتبارات است و نمیتواند اثر روی نفس الامر بگذارد اما یک حرف دیگر هست این آب مثل این که سرد است گرم است مال فلانی است آب تصفیه شده آب آلوده اینها همه عناوین ثانوی برای این آب است تغییر در ذات آب نمیکند اما معلوم است آب گرم با آب سرد خیلی تفاوت دارد اینجا هم همین طور است معلوم است آب بخورد بعنوان آب، آب بعنوان شراب تفاوت دارد این تفاوتش چه میشود بعنوان ثانوی عرضی فعل متجری به را حرام میکند، این یک دلیل از مرحوم آخوند.
مرحوم آخوند دلیل دوم میآورند که این ناتمام است میفرماید آقا فعل متجری به غالها غفلت رویش است و وقتی غالباً غفلت رویش است این نمیتوانیم بگوئیم که حرام است و الا لازم میآید چیزهایی که در اختیار من نیست اگر بجا بیاورم حرام باشد در حالی که این طور نیست.
به مرحوم آخوند عرض میکنیم این میان مردم یعنی عقلا کاری به عوارض ندارد اختیار باشد نباشد متوجه الیه باشد نباشد آن که کار دارند روی اختیار و عدم اختیار است یک دفعه شراب را با اختیار میخورد خب این میشود حرام یک دفعه شراب را توی دهانش میریزند و حسابی شراب حرام اما حلال میخورد چرا؟ اولی با دومی چه فرقی کرد؟ اولی اختیار است دومی اضطرار است آن رفع مضطروا الیه میگیردش آن هم اختیار داری کتک باید بخوری میگیردش اما خیلی چیزها در همان فعل اختیاری در اختیار من نیست خیلی چیزها این شراب مست میکند خب این که در اختیار آن شراب خور نیست زمان مکان این میتواند بخورد میتواند بلع بکند قوه هاضمه او میتواند جذب بکند اینها همه اضطراری است اصلا این حرفی که من اختیار دارم دیگر میتوانم بزنم میتوانم نزنم شما که اینجا نشستید میتوانید گوش بدهدی میتوانید گوش ندهید ثواب و عقاب هم روی همین توانستن و نتوانستن است اما این گفتن من هزارها اضطرار رویش است گردش خون میخواهد نطق میخواهد هوا میخواهد و شعور میخواهد تا حرف را بجا بزنم فکر میخواهد همه اینها اضطراری است اینها که دست من نیست دیگر اینها همه دست خداست در افعال اختیاری نود و نه اضطرار است یکی اختیار است و ثواب و عقاب هم روی همان یکی است که میگویند آقا چرا خوردی فقط همین اما مابقیاش را دیگر چرا هم رویش ندارد همه هم اضطرار است اما همان که اختیار است یک درصد عقاب رویش است یا ثواب رویش است.
لذا به مرحوم آخوند میگوئیم آقا در آن حال مغفول عنه هم باشد که این دارد شراب میخورد مغفول عنه هم باشد که این دارد تجری میکند مغفول عنه است معمولاً برای این که این میخواسته شراب بخورد آب از کار در آمده این جهل مرکب بوده خیلی چیزهایش مغفول عنه است اما اینها مناط در مثوبت و عقوبت نیست اینها مناط در این که استحقاق عقوبت دارد یا نه نیست آن که مناط است اختیار و اضطرار است لذا حرف مرحوم آخوند را بر فرض هم بپذیریم بگوئیم بله مغفول عنه است و در آن حال این حالت تجری و این حالت فعل متجری به را در نظر نداشته بگوئیم.
بله غیر اختیاری باشد مغفول عنه باشد و همه عبادات همه معاملات همه معاصی اینها معمول مغفول عنه است در آن وقت که مرتکب میشود و اجزایش هم شرایط هم مغفول عنه است اما آیا مختار است یا نه؟ اگر مختار است عقاب دارد اگر نه، نه، و این چون که مختار بوده برای خوردن این آب بعنوان شراب مختار بوده اما تصادف و عدم تصادفش بگوئید غیر اختیاری آن موجب نمیشود غیر اختیار این اختیار را از متجری بگیرد. لذ ا این 2 تا دلیلی که مرحوم آخوند آوردند استاد بزرگوار ما حضرت امام هم میآوردند قبول نمیکردیم از مرحوم آخوند هم قبول نمیکنیم آن حرف اولشان خوب است اما اگر کسی عنوان ثانوی نیاورد و ما بعنوان ثانوی میگوئیم ندیدم کسی بگوید ظاهراً اگر خودپسندی نباشد حرف خوبی است.
فتلخص مماذکرنا این که تجری حرام است بعنوان اولی فعل متجری به حلال است بعنوان اولی اما فعل متجری به هم حرام است بعنوان ثانوی. دیگر مرحوم آخوند نمیدانم چرا، چه جور شده برای چه رفتند توی جبر و تفویض و قضا و قدر و چون ما چندین مرتبه این بحثها را کردیم و در جلد اول هم این بحثها مثل دیگر اینجا مزاحمتان نمیشود بحث فردایمان راجع به قطع موضوعی.
و صلی الله علی محمد و آل محمد