درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1389/02/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : قطع
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
جلد دوم کفایه خلاصهای است از فرائد شیخ انصاری و شیخ انصاری (رض) اول مبحث قطع بعد هم مبحث ظن و بعد هم مبحث اصول را ذکر فرمودند در آخر کار هم تعادل و تراجیح دیگر بعد از شیخ انصاری هم رسم شده همین طور جلو رفتند اما بحث قطع را مقدمه قرار دادند بحث اصلی را میگویند امارات است برای این که او حرف دارد اما بحث قطع دیگر حرفی ندارد اما همین که حرف ندارد 8-7 تا مطلب مهم شیخ انصاری در باب قطع فرمودند و بعد هم همه از مرحوم شیخ انصاری متابعت کردند پس بحث اول ما راجع به قطع است همین که مرحوم شیخ فرمودند که المکلف اذا التفت الی الحکم اما ان یحصل له القطع او الظن او الشک انسان وقتی که متوجه حکمی شود یا قطع رویش است یا مظنه رویش است یا شک در این حکم دارد یا موضوعی را توجه به آن میکند حکمش را نمیداند آن حکم را یا قطع دارد یا مظنه دارد یا شک دارد.
لذا مرحوم شیخ دیگر این قضیه تثلیث را فرمودند و رد شدند باید بگوئیم که برای فرائدشان یک جمله برای تقریب ذهن ما طلبهها فرمودند و تمام شده دیگر در صدد این که آن قطع چیست آن امارات کدام آن مظنه چه مظنهای آن شک که دارای اصول است چه اصلی دیگر کتابشان برای همین است برای این که ما بفهمیم توی فرائد چه نوشته شده مرحوم شیخ با یک جمله میگویند در فرائد احکام قطع و احکام مظنه و احکام اصول نوشته شده احکام شکوک نوشته شده الملک اذا التفت الی الحکم اما ان یحصل له القطع او الظن او الشک خیلی عالی است ان قلت قلت کردن رویش هم هیچ وجه ندارد برای این که نظیر تعریفهاست که مرحوم آخوند یادمان دادند .
راجع به تعریفها ان قلت قلت نکن برای این که این تعریفها برای تقریب به ذهن است این تعریفها تعریف لفظی است میخواهد مانع اغیار باشد میخواهد نباشد میخواهد جامع افراد باشد میخواهد نباشد درحالی که مرحوم آخوند(رض) یادمان دادند که در تعریفها ان قلت قلت نکن حالا اینجا خودشان یک ان قلت قلتهای عجیبی علیه استادشان شیخ انصاری دارند از عجایب هم هست برای این که مرحوم شیخ انصاری برای تقریب ذهن ما و برای این که توی فرائد برای چه بحث میکنند گفت المکلف التفت الی الحکم اما ان یحصل له القطع او الظن او الشک خصوصیات چه؟ وقتی وارد قطع شدیم مسائل قطع را میگوئیم معتبر را میگوئیم وقتی وارد شک شدیم دیگر اصول عقلیه و اصول نقلیه و اصولی که در مسئله هست و میگوئیم.
لذا من خیال میکنم ان قلت قلت کردن که تقریباً یک صفحه کفایه را گرفته هیچ وجه ندارد.
مرحوم آخوند اول ایرادشان به شیخ انصاری این است میگویند آقا ما این ثلاثی تو را ثنائی میکنیم این که گفتی اما ان یحصل له القطع او الظن او الشک ما این جور میگوئیم المکلف اذا التفت الی الحکم الواقعی او الظاهری این وقتی التفات به حکم واقعی و ظاهری کرد اما ان یحصل له القطع دیگر میشود مودای قطع مودای امارات برای این که خبر واحد اگر یک چیز را بگوید ما قطع داریم به حکم ظاهری همین جور که اگر یقین پیدا کنیم قطع داریم به حکم واقعی وقتی هم اماره توی کار باشد قطع داریم به حکم ظاهری آن وقت میفرمایند اگر قطع به حکم واقعی حکم ظاهری نباشد دیگر نوبت میرسد به شکوک و اصول میفرمایند بنابراین تعریف ثلاثی شیخ انصاری ثنائی شد برای این که گفتیم اما ان یحصل القطع ام لا وقتی که لا دیگر نوبت شکوک است نوبت اصول است این حرف اولیشان خب این را اول ایرادی که به مرحوم آخوند است آقا اگر این فرمایش شما درست باشد خب این اما ان یحصل له القطع در حکم ظاهری مودای امارات در اصول هم یقین به حکم ظاهری دارد مودای اصول چرا شما مودای امارات را بروید توی قطع مودای وقتی استصحاب جاری کرد یقین پیدا میکند به حکم ظاهری برائتش هم همین است برائت جاری میکند یقین پیدا میکند به حکم ظاهری لذا میگوید هم هذا ما ادی الیه استصحاب کل ما ادا الیه استصحاب فهوحکم الله فهذا حکم الله این دیگر مربوط به امارات که نیست اگر حکم را اعم از حکم واقعی و حکم ظاهری گرفتیم اصلاً ثنائی هم دیگر نیست واحدی هیچ چیز باید بگوئیم اما ان یحصل له القطع ام لا، ام لا دیگر هیچ چیز نداریم برای این که یا قطع وجدانی است یا امارات است یا اصول است مودای امارات حکم ظاهری است یقین رویش داریم مودای اصول هم حکم مشکوک است آن هم یقین رویش داریم.
لذا میگوید هذا ما ادی الیه استصحاب کلما ادی الیه الاستصحاب فهو حکم الله فهذا حکم الله رویش فتوا هم میدهد دیگر تا یقین نداشته باشد که نمیشود رویش فتوا بدهد.
لذا اصلاً روی فرمایش مرحوم آخوند بحث ثنائی و ثلاثی و واحدی و اینها نمیشود بر میگردد به این که مکلف یا قطع دارد یا نه اگر قطع ندارد هیچ چیز و دیگر هیچ چیز را هم نمیدانیم چه کار میخواهد بکند و اگر قطع دارد قطعش اعم است از این که حکم واقعی باشد یا حکم ظاهری باشد و ما میخواهیم بگوئیم که توی این مباحث عقلیه در اصول مربوط به مباحث عقلیه چکار میخواهیم بکنیم؟ مرحوم شیخ انصاری حسابی میفرمایند که چکار میخواهیم بکنیم؟ میفرماید میخواهیم در باب قطع صحبت کنیم میخواهیم در باب مظنه صحبت کنیم میخواهیم در باب اصول هم صحبت کنیم در باب مودای شک صحبت کنیم.
لذا هیچ فرقی از این نظر با امارات ندارد یعنی گاهی خبر واحد میگوید مظنه پیدا میشود اما این مظنه که حجت نیست چون خبر واحد است مظنه میگوئیم حجت است گاهی هم مظنه پیدا نمیشود شک و استصحاب رویش است همین طور که اماره حجت است همین طور که استصحاب حجت است اماره حجت است طبقش هم باید فتوا داد یعنی هیچ تفاوت نمیکند یکی حکمی را استصحاب بگوید یا خبر واحد بگوید، خبر واحد بگوید من یقین دارم حکم الله است حکم واقعی نه حکم ظاهری اگر هم استصحاب بگوید من یقین دارم حکم الله است حکم ظاهری نه حکم واقعی .
لذا اگر مسئله حکم ظاهری را آوردیم جلو این هم همه اصول را میگیرد همه اماراتی که البته حجت باشد را میگیرد ولی ما که نمیخواهیم این جوری صحبت کنیم ما میخواهیم بگوئیم که یا قطع برایش پیدا میشود یا مظنه این مظنه شک برایش پیدا میشود. شک آیا مودی چیست؟ چه جوری است؟ همین طور که مرحوم شیخ فرمودند درست هم فرمودند و مرحوم آخوند صناعیاش کنند اصلاً آمدند سرمه چشمش کنند کورش کردند اصلاً تقسیم را از کار انداختند.
لذا 2 تا ایراد به مرحوم آخوند داریم؛
يك، اصلاً چرا ان قلت قلت کردی؟ خودتان یاد ما دادی که آقا توی اینها ان قلت قلت کردن غلط است آن هم توی تعریفها دیگر چه رسد توی تقریب به ذهنها و مرحوم شیخ میخواستند تقریب به ذهن ما طلبهها بکنند و بگویند که ما توی این فرائد چکار میخواهیم بکنیم این یک ایراد است
یک ایراد دیگر، حالا که میخواهی ان قلت قلت بکنی و میخواهی ثلاثی را ثنائی بکنی اصلاً به طور کلی نابود شد قضیه سالبه به انتفاء موضوع شد نه واحدی شد و نه صناعی و نه ثلاثی.
و اما مقطوع و مظنون و مشکوک اگر حجت روی او باشد این حکم الله است قسم حضرت عباس هم رویش میخوریم حکم الله است مقطوع باشد مظنون به ظن معتبر باشد حکم الله است و مشکوک طبق اصول عقلیه، اصول عملیه باشد حکم الله است.
لذا مودای برائت را شما طلبهها یعنی بزرگانتان رویش فتوا میدهند و راستی هم به آن میگوید این حکم الله است میگوید ولله آری اما حکم الله ظاهری اصلاً به قول حضرت امام میگفت من نوکر واقع نیستم من نوکر گفته امام صادقام هر چه بگوید میگویم چشم اصلاً کاری به واقع ندارم و ظاهر من آن که حجت برای من است گاهی قطع من است گاهی هم مظنه معتبر من است گاهی هم مشکوک من است که اصل روی آن است مثل برائت و تخییر و اشتغال و استصحاب .
بعد مرحوم آخوند (رض) میفرماید خب حالا اگر میخواهی ثلاثیاش بکنی بگوئی که نه ما تابع شیخ هستیم نه تابع تو و میخواهیم ثلاثیاش بکنیم میگویند اگر میخواهی ثلاثی بکنی این جور بگو بگو که المکلف اذا التفت الی الحکم اما ان یکون له القطع او الظن المعتبر او الشک تا این که تداخل بعض به بعض نشود یعنی همان حرف مرحوم شیخ را زدند با یک لفظ معتبر مرحوم شیخ فرمودند که المکلف اذا التفت الي الحکم اما ان یحصل له القطع او الظن او الشک ایشان میفرمایند اما ان یحصل له القطع او الظن المعتبر او الشک خب حالا از خود مرحوم آخوند میپرسیم میگوئیم ظن غیر معتبر را شما کجا بحث کردید میگوید در باب ظن معتبر میگویم خب نباید کرده باشی باید برده باشی ظن غیر معتبر مثل دلیل انسداد را در باب شکوک چرا نکردی؟ اما ان یحصل له القطع او الظن المعتبر، ظن معتبر میخواهیم چکار؟ برای این که ما در مثلاً باب اصول این جور صحبت میکنیم یعنی در باب مسائل عقلیه میگوئیم یا قطع داری 8-7 تا بحث دارد یا مظنه داری 8-7 تا بحث دارد یک بحثش هم این است کدام مظنه معتبر است؟ کدام مظنه معتبر نیست یک بحث شک هم داریم این که اصول عملیه کدام معتبر است کدام معتبر نیست؟ کدام عقلی است کدام شرعی است؟ اما توی ضمن دعوا نرخ طی کن بگو اما ان یحصل له القطع یا ظن معتبر مثل خبر واحد یا شک وقتی شک داشته باشی اصول عملیه میگوئیم خیلی خب ثلاثی شما را میپذیریم برمیگردد این که بحث قطع 8-7 تا بحث دارد باید بکنیم بحث ظن معتبر هم 8-7 تا بحث دارد باید بکنیم بحث اصول عملیه را هم باید بکنیم یک چیز باقی میماند ظن غیر معتبر کجا بحث بکنیم؟ دیگر خواه ناخواه باید برود توی شک همان که همین هم هست برای این که الاصل حرمه عمل با ظن الا ما اخرجه الدلیل اما این بحث مظنهای که حجت روی آن نیست کجا باید بشود؟ طبع قضیه اقتضا میکند در باب مظنه یعنی ما بگوئیم ظن معتبر داریم ظن غیر معتبر داریم ، ظن معتبر خبر واحد است مثلاً ظن غیر معتبر دلیل انسداد است وقتی از بحث مظنه تمام شد برویم توی اصول بگوئیم اصول عملیه کدامش حجت است ؟ کدامش حجت نیست؟
لذا به مرحوم آخوند عرض میکنیم شما آمدی حرف مرحوم شیخ انصاری و اخراجش بکنی با یک کلمه معتبر بسیاری از مباحث مظنه را کنار گذاشتی یعنی اصلاً دیگران مظنه معتبر را تقسیم شما نمیگیرد اگر هم بگوئید تقسیم میگیرد آنجاست که شک باشد برای این که مظنه غیر معتبر بمنزله شک است میگویم خیلی خوب کفایهتان هم باید وقتی از خبر واحد و ظواهر یعنی بحث ظن معتبر تمام شد برود توی مباحث اصول آن وقت اولش بحث مظنه غیر معتبر را بکند منجمله دلیل انسداد در حالی که خود شما وقتی وارد مظنه شدی اول یک اصل درست کردید گفتید الاصل عدم حجیت الظن الا ما اخرجه الدلیل بعد فرمودید که ما اخرجه الدلیل یکی ظاهر است و یکی هم خبر واحد است و یکی هم لغت است و یکی هم اجماع آن وقت ثم بحث کردید آیا ظن غیر معتبر که غیر از این 4 تا آیا حجت است یا نه؟ گفتید نه بحث دلیل انسداد را کردید تمام شد.
لذا خودتان همان حرف مرحوم شیخ را توی کفایه عمل فرمودید مرحوم شیخ فرمودند اما ان یحصل له القطع 5-4 تا بحث رویش کردند.
اما ان یحصل له الظن بحث مظنه را مفصل کردند ظن معتبر، ظن غیر معتبر بعد هم وارد اصول شدند. اصول 4 گانه را فرمودند در حالی که مثلاً 20 تا اصل عقلائی و اصل لفظی، اصول شرعی داریم اما چون این 4 تا اصل خیلی مهم است مرحوم شیخ انصاری این 4 تا اصل را گفتند خیلی ناقص است برای این که ما یک ظواهر را بخواهیم حجت کنیم 20-10 تا اصل باید جا به جا کنیم همین اصول عقلائیه یا اصول شرعیه.
خب این یک بحث که اگر مرحوم آخوند مرحوم آخوند ما را معطل نکرده بودند دیگر همان یک جمله شیخ انصاری میفرمودند برای تقریب ذهن همهمان: المکلف اذا التفت الی الحکم اما ان یحصل له القطع او الظن و الشک تمام فرائد هم روی این 3 تا کلمه میگردد، این یک بحث.
بحث فردایمان یعنی مطلب دوم باید بگوئیم در باب قطع این است که مرحوم شیخ انصاری فرموده بودند القطع حجه ذاتاً لا تناله یدالجعل اثباتاً و لانفیاً این یک کلمات است نظیر وحی منزل شده در اصول ما مرحوم آخوند هم خیلی با طمطراق آمده جلو میفرماید که ما حجیت را از قطع بخواهیم بگیریم مثل این است ذاتی شیء را از شیء بگیریم بخواهیم اثبات کنیم توضیح واضحات است عقل ما میگوید القطع حجه لاتناله ید الجعل اثباتا و لانفیا.
تقاضا دارم رویش مطالعه کنید تا فردا انشاء الله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد