درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : نسخ در قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
کسانی که قائل به نسخاند تمسک کردند به قرآن به 2 تا آیه تمسک کردند به روایات مخصوصاً یک روایتی که در خطبه اول نهج البلاغه است راجع به قرآن.
آیه اول ما ننسخ من آیه او ننسها نات بخیر منها او مثلها پروردگار عالم هر آیهای را که نسخ بکند بهترش را یا مثلش را برای شما میآورد تمسک کردند به این لفظ نسخ تمسک کردند به لفظ آیهی یعنی آیات قرآن و گفتند که خب قرآن میگوید در قرآن نسخ هست برای این که آیاتی نسخ شده و قرآن میفرماید مثلش یا بهترش در قرآن آورده شده اشکالی که هست این است که مراد از این آیه ما ننسخ من آیه این آیه تشریعی است یا تکوینی؟ و کل شیء له آیه تدل علیه انه واحد این آن است؟ اگر این باشد خب معنایش این است که حتی اگر خدا نعمتی را هم سلب بکند آن هم از الطاف خفیه خداست به قول قرآن اگر روز برود شب بیاید اگر شب برود روز بیاید اینها همه از الطاف خفیه خدا از الطاف جلیه خدا و شبانه روز این نسخ در عالم تکوین هست حتی مرحوم شیخ الرئیس توی قاعده لفظ بعد خلع میگوید که این انسان را 2 مرتبه نمیشود دید مرتبه دوم غیر از مرتبه اول است اصلاً یک حرکت حالا او میگوید که حرکت این جوری میرود بهترش میآید تا آخر و کل شیء آیه خداست دنیا در حرکت است حرکت استکمالی چرا آیه را این جور معنا نکنیم؟ که برویم آیه را معنا بکنیم این جوری که فرمودند مثلاً قرآن من آیهاش را نوشتم میفرماید که فمحونا آیه اللیل و جعلنا آیه النهار مبصره هم لفظ نسخ تویش است هم لفظ آیه تویش اما از آیه اراده شده روز و شب که تو یک فکری بکنی همین روز و شب دلیل بر این که خدائی در این عالم هست مدبر حکیمی بر این عالم حکم فرماست.
لذا اگر این عرض من مسلم نباشد از آیه شریه لااقل احتمالش هست اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال دیگر نمیتوانیم استدلال بهش بکنیم و مخصوصاً این که ما میخواهیم در زمان پیغمبر هم بود یکی اشکالها هم که الان این شبهه افکنها مخصوصاً بهائیها که دینشان را یک اسلام کامل میدانند یک دخترکی عاشق بود آمده بود میگفت مسلمان میخواهم بشوم جوان را هم آورده بود و به من میگفت بهائی گری یک اسلام کامل گفتیم خب اگر اسلام کامل است پس پیش من آمدی مسلمان بشوی چرا؟ ارتجاع چرا؟ اینها یکی از کارهایشان ایجاد شبهه است چرا؟ چرا؟ خب معلوم هم هست جوانها یکیاش را هم نمیتوانند جواب بدهند جواب چراها را که نمیشود داد باید اصل را درست بکنیم.
لذا یکی از چراهایشان این است میگویند قرآن تناقض دارد آن وقت که میخواهند تناقضها را درست بکند این آیاتی که ناسخ و منسوخ است این را میآورند یعنی اینها تناقض حالا هر چه به جوانان بگوئیم اینها عام و خاص است اینها مقید و مطلق است اینها مبین و مجمل است اینها سرش نمیشود میگوید خب 2 تا آیه متناقض آمده.
لذا راستی اگر ما بتوانیم بگوئیم نسخ در قرآن نیست ولو از نظر ثبوتی گفتم اشکال ندارد از نظر ثبوتی نسخ یعنی تخصیص در زمان تایید در زمان اما از نظر اثباتی با این آیه ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیر منها او مثلها با اینها نمی شود ما بگوئیم نسخ در قرآن هست ظاهراً این نسخ در اینجا همان است که در آن آیه است آیه هم مراد آیه تکوینی است نه تشریعی بنابراین ربطی به بحث ما ندارد اصلاً و ابداً .
مسجد ذوقبلتین آن خیلی حرف تویش است و بالاخره در قرآن نیست یک کاری از پیغمبر اکرم است از این چیزها در این 23 ساله زیاد بوده که اسلام رو به کمال بوده لذا قبله در دنیا، در دنیای تدین در نصرانیت در یهودیت همه همه این مسجد الاقصی را اهمیت میدادند پیغمبر اکرم هم اهمیت دادند اما بعد هم آیه شرفه آمد که مسلمانها رو به قبله نماز بخوانند آیه بخواهد آیه را حذف بکند در آن مسجد ذوقبلتین نیست اما پیغمبر اکرم کارهایشان تکونیا تشریعا اینجور بوده زیاد هم بوده بحثها را نکشانیدروی کار پیغمبر یا ائمه طاهرین ( علیهم السلام) نه بحث را ببرید روی قرآن میخواهیم ببینیم در قرآن نسخ هست یا نه؟ والا در کارهای پیغمبر اکرم نسخ میتوانید پیدا بکنید به این معنا که گفتم این هم نمیدانم نسخ هست یا نه؟برای خاطر این که کارهای پیغمبر اکرم نظیر کارهای ائمه طاهرین ( علیهم السلام) عام و خاص روش خیلی هست و ناسخ و منسوخ مثل همین قبله که ایشان میگویند بسیار کم است اما همین مسجد ذوقبلتین هم این که مشهور شده که نمیشود هم درستش کرد پیغمبر اکرم رو به بیت المقدس بودند رو به شمال بودند ناگهان جبرئیل آمد ایشان را کشاند رو به جنوب و همه هم به جوری که زنها شدند جلو و مردها شدند عقب خیال نمیکنم این جورها باشد درست نیست علی الظاهر این جوری است که آقا نماز ظهر را خواندند فبلغ وجهک شطر المسجد الحرام بودند نماز ظهر را خواندند نماز عصرشان رو به قبله خواندند مسجد شد ذوقبلتین و اما توی نماز فعل کثیر این ذوقبلتین این عالی الظاهر این جورها نباشد گرچه روایت هم داریم وقتی که میبینیم، میبینیم که عام و خاص است خواندم دیگر 5 تا آیه خواندم یکیاش همین بود دیگر که عام و خاص بود حضرت فرمودند نسخ و گفتم هم برای این که نسخ بالاخره عام و خاص را هم عام را بالاخره یک مقدراش را ضربه میزند دیگر میگوید به این عام عمل نکن یعنی به یک مقدارش عمل کن به یک مقدار عمل نکن لذا اسمش را گذاشتن نسخ حالا فعلاً آن چه که تا من گفتم رد کنید راجع به آن 5 تا آیه که مهم است افرادی که میگویند نسخ شده همان 5 تاآیه هست که گفتم ما در دورههای اول در قم همین تمسک به 5 تا آیه میکردیم این 5 تا آیه را جواب میدادیم ما تمام میشد اما این جا دیگر در دوره دوم 20 -10 آیه خواندیم حالا اگر بخواهید انشاء الله این 20 10 آیه را مباحثه میکنیم ببینیم که حتی خیلیاش هم در روایات آمده نسخ اما مراد مطلق و مقید است یعنی وقتی که برویم توی فرمایش شان برویم توی آیه شریفه می بینیم حمل عام بر خاص شده حمل مطلق بر مقید شده اسمش را گذاشتند نسخ حالا اگر پیدا کردید یک آیه که من نتوانستم جواب بدهم آن وقت قول من باطل میشود یک آیه از این 134 آیه یا 136 آیه و همچنین گفتند که نسخ شده شما یکی از این آیات را بگوئید که نسخ شده خب حرف من باطل میشود و اما اگر نتوانید و من بتوانم جواب بدهم که نسخ نشده خب هیچ چیز.
همین ننسها معنای نسیان که نیست معنا این است که ندادیم یعنی اگر متمولت کردیم صلاحت بوده اگر هم متمولت نکردیم آن هم صلاحت بوده بعضی اوقات یک نعمتها که تو خیال میکنی نعمت است خدا نمیدهد نه این که ما نسیان کردیم و ذکرش نکردیم این که چه تشریع چه تکوین معنا ندارد.
لذا لفظ ننسها دلیل بر این است که مربوط به تشریع نیست مربوط به تکوین است.
لذا میگوید ما ننسخ من آیه یعنی شب را بردیم روز را آوردیم این نسخ است او ننسها یا نیاوردیم اصلاً نعمت را نعمت را به تو ندادیم به جامعه ندادیم نه نسیان کردیم ندادیم نسیان که نه گاهی میگوئیم دادیم خدا میفرماید گاهی هم میگوید ندادیم اگر دادیم اگر ندادیم همه همه مصلحت تامه ملزمه دارد.
و اما این که ننسها را بخواهیم راجع به قرآن بگوئیم که اصلاً معنای نسخ دیگر معنا ندارد معنایش این است که ما آیه آوردیم برویم بعضی اوقات هم فراموش کردیم آیه بیاوریم خب باید بگوئیم یعنی آیه نیاوردیم آیه نیاوردیم یعنی زود نیاوردیم معنا نیست که ما بگوئیم در قرآن یک چیزی نیست علم ما کان وما یکون و ما هو کائن تویش است کپی عالم وجود است شما نمیتوانید یک چیزی پیداکنید که توی قرآن نباشد بله ندانستگی ما حرفی است و اما ما من شیء یبعدکم الی النار و یقربکم الی الجنه الا وقد امرتکم به و بعکسش میگوید نه بابا همه چیز در این قرآن هست ننسها توی این قرآن نیست و اگر ننسها را بردی توی تشریح معنایش این جوری میشود که یک آیاتی که باید باشد ما نیاوردیم برای خاطر مصلحت تامه ملزمه این نیست یعنی نمیشود این را معنایش این است که قرآن ناقص است و همین جوجه فوکولیها که تصرف در قرآن میکنند یکی حرفهایشان همین است میگویند که اگر پیغمبر اکرم 100 سال هم عمر میکرد هی آیه میآمد پس معلوم میشود این قرآن ناقص است، نه این قرآن در 23 سال یک کپی عالم وجود نمیشود تویش پیدا کنیم یک چیزی که مردم احتیاج به او داشته باشند یا کاشف از عالم وجود باشد توی قرآن نباشد و اینها حرفهای من نیست دیگر خب مسلم حرفهای بزرگان است هیچ کس تا به حال نگفته که در قرآن یک آیاتی نبوده صلاح نبوده خدا بگوید احدی نگفته اونهم همین طور حالا این طرف و آن طرف هم نزنیم سنقرئک فلا تنسی یعنی یا رسول الله تو راجع به قرآن نسیان نداری هر چه به تو گفتیم گفتی اما ما بالاتر از اینها معنا میکنیم سنقرئک فلا تنسی یعنی یا رسول الله اینهائی که خیال میکنند تو قرآن را خوب به مردم نمیرسانی نه، تو معصومی سهو و نسیان و تردید و جهل در تو راه ندارد بنابراین آن قاعده کلی موجب میشود هر چه به تو وحی شده به تمام معنا به مردم رساندی.
ما وقت حاجت را مفصل دربارهاش صحبت کردیم و مرحوم آخوند هم خوب در اینجاها صحبت کرد و گفتم یک نعمتهائی بوده مبدل شده به یک نعمتهائی تقصیر تو پیغمبر میگذارند میگویند یا رسول الله تقصیر توست قرآن میگوید تقصیر پیغمبر نیست تقصیر خداست شما نمیفهمید و خدا هر کاری بکند درست و بجاست.
اگر آیه را اینجور معنا کنیم چه اشکال پیدا میکند؟ که باز هم آیه را تکوین بگیریم نه تشریع و شاهد هم در قرآن زیاد دارد در قرآن زیاد هست وقتی که قرآن میفرماید وقتی یک نعمتی بیاید میگوید خودمان وقتی یک نعمتی بیاید میگویند تو که قرآن از زبان قوم بنی اسرائیل و سایر اقوام هم نقل میکنند طیرنا بک و بمن معک یا رسول الله میگفتند تو شومی به پیامبرها هم میگفتند کی؟ وقتی بلائی میآمد جلو مثلاً خشکسالی میگفتند تقصیر تو وقتی باران میآمد حسابی میگفتند خب خدا داده است و ما آدمهای خوبی هستیم 10- 8 آیه در قرآن به این صورت است و قرآن میفرماید این شومی اصل حرف غلط است و هیچ کس نباید نسبت شومی به دیگری بدهد طیره نباید باشد اما مشهور در میان همه هم هست آیه شریفه را این جور معنا بکنیم یا رسول الله به تو انگ میزنند میگویند ما خشکسالی آوردیم میگویند تقصیر توست بگو نه، خدا بلد است خشکسالی بیاورد یا ترسالی بیاورد اگر آن آورد درست است اگر آن آورد درست است البته مااصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر خدا داده اما برای بدی شما شومید دیگر گناهتان شومی آورده گناهتان بلا آورده تقصیر پیغمبر میگذارید؟ به پیغمبر افترا میزنید؟ انگ میزنید؟ قرآن میفرماید نمیفهمید اگر راجع به نسخ تشریعی بود این جمله بل اکثر هم لایعلمون این که معنا نداشت خب نسخ شده اکثر مردم میدانند این بل اکثر هم لایعلمون یعنی نمیفهمند مردم عقلشان توی چشمشان است وقتی که ببینند نعمت است دیگر اینها را برای خوبی خودشان حساب میکنند وقتی ببینند نقمت است گردن پیغمبر گردن اسلام گردن دین میگذارند و این حالا هم همینجورهاست که گردن دین میگذارند میگوید چون مقدسم این قدر بدبختم یا مردم میگویند این مقدسها بدبختند برای خاطر تقدسشان است و اگر قرآن بفرماید که و اذا بدلنا آیه مکان آیه والله اعلم بما ینزل تنزیل، تنزیل تکوینی است آن آیه هم آیه تکوینی است دیگر اصلاً نسخ معنا ندارد و مثل همان آیهها ننسخ من آیه او ننسها نات بخیر او مثلها اگر بپسندید حرف مرا دیگر خواه ناخواه باید بگوئید آیه نداریم دلالت بکند برای این که نسخ، نسخ تشریعی در اسلام داریم در قرآن داریم اگر حرف مرا نپسندید آن وقت دیگر خودتان یک فکری بکنید یا قائل به نسخ بشوید که مشهور شدند یا برای آیه فکری بکنید.
بحث مهم است دیگر تقاضا دارم ازتان فکر بکنید تا فردا باز راجع به همین 2 تا آیه و آن روایت نهج البلاغه صحبت کنم انشاءالله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد