درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : دائر مدار نسخ و تخصیص
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله آخری که مرحوم آخوند در کفایه متعرض شدند و مسئله را مشکل کردند این بود که اگر چیزی دائر باشد مدار این که نسخ باشد یا تخصیص آیا بگوئیم تخصیص است یا بگوئیم نسخ است؟ مرحوم آخوند مسلئه را متعرض شدند و منقسم کردند به 4 قسم و دیروز بحث ما راجع به 4 قسم مرحوم آخوند تمام شد.
دیروز عرض کردم گویا این مسئله سالبه به انتفاء موضوع است برای 3-2 جهت و ندیدم کسی متعرض این حرفها بشود از همین جهت همهشان مسئله را متعرض شدند اقسامش را نقل کردن بعضی از اقسام را گفتند نسخ است بعضی از اقسام را گفتند تخصیص است و دیروز عرض کردیم اصلا این مسئله سالبه به انتفاء موضوع است هیچ جا نداریم که شک بکند.
مطلب اولی که در این باره عرض کردم گفتم که این روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده این تقدم و تاخرش اصلاً تقدم و تأخر ندارد گفتند خاص از امیرالمومنین است عام از امام صادق است و ما هیچ وقت این فکر را نکردیم که آیا خاص میشود مقدم بر عام شود یا نه؟ و بواسطه آن تخصیصی که مقدم است تخصیص میزنیم عامی که موخر است و اصلا فکر این که یک کدام مقدم است یک کدام موخر است حتی این روایاتی که دست ماست بسیاری از این روایتها خاص ذکر شده عمل به وقت خاص هم آمده مدتها عمل شده ثم ماتخصیص میزنیم یا عام در کلمات رسول گرامی نه در قرآن است خاصش در کلام امام صادق است تاخیر بیان از وقت حاجت 7 سال بیشتر گذشته مردم عمل به این عام کردند حالا امام صادق میآید تخصیص میزند و اصلا فکر این را کسی تا به حال نکرده که آیا نسخ است؟ آیا تخصیص است؟ آیا میشود بواسطه خاص مقدم تخصیص زد؟ نمیشود و این حرفهایی که توی این فصل آمد همه توی فقه ما سالبه به انتفاء موضوع است.
لذا عام در زمان نزول قرآن دادند پیغمبر اکرم دست اجرا مردم تا زمان امام عسگری به این عام قرآن عمل میکردند همه همه حالا آقا امام عسگری خاص آن عام را گفتند حالا یک کسی بگوید که تاخیر بیان از وقت حاجت است این نسخ است، این تخصیص نیست اصلا نمیشود تاخیر بیان در وقت حاجت است اصلا این روایت حجت نیست و این زمزمههایی که در این فصل آخر اصول شده هیچ کس نگفته تا حالا اصلا به فکر کسی هم نمیآید مثلا شما مسئله فقهی را میخواهید درست بکنید مسئله فقهی را میبینید که این مسئله یک عامی دارد یک خاصی دارد بواسطه آن خاص تخصیص میدهید آن عام را اما فکرش را بکنید که گاهی این خاص از امیرالمومنین است از امام حسن است از امام حسین است از امام باقر است نه امام صادق عامش از امام باقر است پس نشود تخصیص داد و این تاخیر بیان از وقت حاجت است پس اصلا حجت نیست هیچ کس فکرش را نکرده نه اصلا فکرش را میکنیم نباید فکرش را بکنیم.
دیروز عرض میکردم اصلا مرحوم شیخ انصاری روایات صحیح السند در فرائد نقل میکنند که ائمه طاهرین گفتند اصلا کلامها تقدم و تاخر ندارد خب همین جور هم هست دیگر برای این که قرآن علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن دارد اینها هم علم ماکان وما یکون و هو کائن دارد و اینها عام قرآن را تخصیص میزنند اول هم میدانستند همه چیز را.
بنابراین از یک جهت که تاخیر بیان از وقت حاجت و امثال اینها.
یک مسئله دیگر هم اصلاً این مسئله تاخیر بیان از وقت حاجت این در میان عقلا هم همیشه بوده چه رسد به اسلام مسلم است که تاخیر بیان از وقت حاجت ، این یک مصلحتی باید باشد و بدون حاجت نه، مسلم یک مصلحتی باید باشد و اما تاخیر بیان از وقت حاجت موجب شود ما قائل به نسخ شویم این هم توی فقه ما راه ندارد و سراغ نداریم مشکلی که مرحوم آخوند اینجا آوردند میگویند که این خاص نسخ میکند عام را خب فرمایش ایشان درست نیست دیگر برای خاطر این که نسخ که نمیکند آن خاص میآید میگوید به این عام یک مقدارش عمل کن یک مقدار عمل نکن خب همان عام اصطلاحی است دیگر عام اصطلاحی مگر چه میگوید؟ اول عام را گفتند ضربا للقانون بعد تبصرههایش را میزنند گاهی قبل تاخیر بیان میدهند دست مردم، مردم عمل میکنند به متخصص گاهی هم نه، عام را میدهند دست مردم آن وقت عرف مردم نمیداند که این بعد تخصیص میخورد معمولاً این جور است بعد میفهمند باید این عام را تخصیص بزنند، بعد تخصیص میزنند خب تاخیر بیان از وقت حاجت درست آمده اما طوری نیست چرا طوری نیست؟ برای این که نمیدانست اما در شریعت مقدس اسلام میدانستند یعنی عام کتابی را که دادند دست مردم خود پیغمبر اکرم میدانستند گفتند که بچههای من میآیند این قرآن را تفسیر میکنند یعنی قرآن را تقیید میکنند تخصیص میکنند تبیین میکنند تفسیر میکنند و شما یک جا نمیتوانید در کلمات چنین چیزی نداریم که یک جا بواسطه روایت بخواهیم نسخ قرآن بکنیم قدماء متاخرین همه همه ادعای اجماع کردند ادعای ضرورت کردند این که اگر نسخی باشد نسخ کتاب به کتاب اما نسخ کتاب به روایت هیچ کس نگفته گفته محال است مگر میشود؟
لذا تاخیر بیان از وقت حاجت آن وقتی که قرآن نازل شده عام است آن که پیغمبر اکرم فرموده عام است الان تخصیص میخورد 100 سال 200 سال با هم تفاوت دارد تاخیر بیان از وقت حاجت است میگوئید طوری نیست میگوئید تخصیص اصلا به ذهن کسی نمیآید که این ممکن است نسخ باشد میگوید تخصیص از شما هم میپرسند تاخیر بیان از وقت حاجت هست راجع به این امر یا نه؟ میگوئید که بله میگوئید تاخیر بیان از وقت حاجت که نمیشود میگوئیم نه میشود قبل احکام ظاهریه میبیند شما احکام ظاهریه را چه جور درست میکنید؟ خب بحثی که توی کفایه داریم مرحوم شیخ انصاری یادمان دادند وقتی که حکم ظاهری با حکم واقعی تعارض بکند چه باید کرد؟ گفتند خب طوری نیست برای این که مولا رفع ید بکند از واقع یا تقبل ناقص بجای کامل بکند خب اینجا هم همین میشود این عامی که تا اینجا به آن عمل شده حالا تخصیصش آمده خب این تخصیص حالا معنایش چیست؟ یعنی این عامی که تا اینجا به عمومش عمل شده یک مصلحتی توی کار بوده دیگر از این به بعد نه میشود تا اینجا حکم ظاهری بوده مصلحت هم نه، غیر از این چاره نبوده یعنی اگر 84 جنگ روی دست پیغمبر نگذاشته بودند مردم هم لیاقت داشتند پیغمبر اکرم عام قرآن را میگفت، پیغمبر جلسه تفسیر داشت اما خب جلسه تفسیرش یک مشت مرد و زن متدین حسابی، بی سواد حسابی، خب پیغمبر با اینها چه کار بکند؟ اما تفسیر داشتند اما خب اگر گذاشته بودند پیغمبر بعدش هم پیغمبر میگفتند ای مردم بیائید دست علی را بگیرید تا رستگار شوید این 35 سال امیر المومنین که غصب خلافتش شد اگر گذاشته بودند ایشان همه تفسیرها و تبیینها و تقییدها و خب حالا نگذاشتند بعدش هم تا زمان امام صادق سلام الله علیه یک فرصتی پیدا کرده فرصتش هم همیشگی که نبود بعضی اوقات در خانه را میبستند بعضی اوقات شاگردها را متفرق میکردند زندان میکردند تا زیانه میزدند همین فرصتی که پیدا کردند البته یک طلبههای حسابی محیائی هم پیدا کردند 300 هزار روایت توی فقه داریم این یعنی تبیین قرآن و انزلنا الیک الکتاب لتبین لناس ما نزل الیهم همهاش تبیین کتاب ما یک روایت نداریم تبیین کتاب نباشد اما حالا تاخیر بیان از وقت حاجت حالا دیگر این تقصیر خداست یاتقصیر پیغمبر اکرم است یا تقصیر ائمه طاهرین است؟ یا تقصیر مردم نانجیب ؟ نگذاشتند بگویند دیگر لذا همینجور هم هست حالا ما طلبهها مجتهد جامع الشرایط میشویم و احکام هم میگوئیم این احکام هم یاتی به دین جدید میشود خیلی از این احکام ما مطابق واقع نیست اما حجت است حجت بودنش مسلم است اسمش را میگذاریم حکم ظاهری به قول مرحوم آخوند توی کفایه میفرماید ان طابق الواقع تنجز و الا فهو معذور .
حالا معذور چه؟ میگوئیم رفع ید از واقع یا تقبل ناقص بجای کامل هر کدام را بگوئید طوری نیست جمع بین حکم واقعی و ظاهری از همین جهت هم این الان پاداش میگیرد این مجتهد الان پاداش میگیرد، یک پاداش اگر مخالف با واقع باشد 2 پاداش اگر مطابق با واقع باشد.
حضرت امام بعضی اوقات به ما میگفتند ما اشکال میکردیم ایشان میگفتند که من سپر را به سر میگیرم تو شمشیر را به کمر میزنی یک دفعه آقای سبحانی میگفت حقش همین است شما سپر را درست گرفتی ما هم شمشیر را درست زدیم حالا الان قضیه ماست من دارم کجا حرف میزنم شما دارید کجا ایراد میکنید.
لذا تاخیر بیان از وقت حاجت 2 قسم است ، یک قسمت نمیتوانست بگوید اما مثل همین احکامی که الان عرض کردم یک قسمت میتوانست بگوید اما بیانش اشکال داشته مصلحت تامه ملزمه این بوده تاخیر بیان از وقت حاجت باشد هر دو اشکال ندارد اگر بگوئید نتوانست بگوید تاخیر بیان از وقت حاجت خب تقصیر مردم بوده اگر هم می توانست بگوید نگفته آن دیگر عصمتش اقتضا میکند این که تاخیر بیان از وقت حاجت یک مصلحت تامه بوده یعنی مثل ظواهر که حجت است که گفتم اصلا مجتهد جامع الشرایط این رساله را که میدهد دست مقلدین اینها همهاش که حکم واقعی نیست اما حجت است به قول حضرت امام میفرمودند که باید تنور گرم بماند ایشان میفرمودند خب امام صادق میتوانست یک رساله عملیه بنویسد بهتر از رسالههای ما بدهد دست مردم اما مصلحت این بوده این تنور گرم بماند برای این که اگر این روحانیت نبود الان تشیع نبود تشیع را این طلبهها این ان قلت قلتها این مدرسها تشیع را از زمان امام صادق آوردند تا اینجا تا وقتی هم بدهند دست آقا امام زمان و نصفش هم احکام ظاهریه است احکام واقعیه نیست نصفش احکام ظاهریه است حجت هم هست پاداش هم دارد حسابی این کسی که نماز میخواند واقعاً نمازش باطل است این تارک الصلاه که نیست حتی قضا هم نمازش ندارد برای این که به قول شیخ انصاری میفرمایند که اجزا اگر جایی نگفتیم توی اصول نگفتیم اما در باب اجتهاد و تقلید مسلم اجزا یعنی نه قضا دارد نه اعاده نماز واقعی خوانده؟ نه. پس چه؟ یک نماز ظاهری خوانده البته هم حجت است چون که گفتند قول تو حجت است و هم علاوه بر این که حجت است پاداش دارد دیگر این نماز ظاهری پاداش دارد.
بله اگر مطابق واقع شد خدا 2 تا پاداش میدهد یکی قهری و این که تطابق واقع شده این که نمیخواست تطابق با واقع نشود یا بشود، شده اما خدا پاداش میدهد دیگر یکی هم زحمت کشیده مسئله توی رساله نوشته یا آن آقا نماز درست خوانده نماز ظاهری خوانده، درست خوانده این علی الظاهر اصلا از این نظر هم مسئله که در این آخر بحث عام و خاص بزرگان مثل مرحوم آخوند گفتند باز هم سالبه به انتفاء موضوع است.
مسئله سومی که داریم باز مسئله سالبه به انتفاء موضوع است این است شک در نسخ مساوق با عدم نسخ است این بعضی اوقات در اصول هم ما داریم راجع به بعضی چیزها که شک در او مساوق با عدم اوست.
مرحوم آخوند در کفایه در جلد دوم جاهایی را میگویند میفرمایند اگر یک کسی یک چیزی در عام البلوا باشد مردم احتیاج به آن داشته باشند اما نفیا و اثباتا درباره او چیز گفته نشده باشد میفرمایند شک در او مساوق با عدم اوست مرحوم آخوند مثال میزند به قصد وجه آیا واجب است بگوید نماز میخوانم قربه الی الله نماز واجب آیا این قصد وجه باید باشد یا نه؟ مرحوم آخوند میگویند نه چرا؟ میگویند برای این که اگر بود میگفتند، اگر واجب بود سوال میکردند واجب میشنیدند به ما میرسید و حیث این که نیست همین عدم الوجدان دلیل بر عدم الوجود است این که مشهور شده عدم الوجدان دلیل بر عدم وجود است مرحوم آخوند اینجاها همین را میگویند که عدم الدلیل دلیل بر عدم وجود است. در ما نحن فیه همین است راجع به نسخ همین است برای این که نسخ یک امر فوق العاده مهم است البته خیلی نادر
است .
در روایات که ما نتوانستیم تا حال پیدا کنیم حالا این چند روزه که راجع به نسخ صحبت میکنم یک قدری بگردید ببینیم یک جا در روایات اهل بیت نسخ داریم یا نه؟ که روایات اهل بیت مثلاً امام صادق ، روایت امام باقر را نسخ کرده باشد ما تا حال نتوانستیم پیدا کنیم.
در قرآن گفتند نسخ هست و حتی مثلاً که اتقان درباره قرآن نوشته و این اتقان بهترین کتابها هم هست انصافا البته سنی است اما کتابش خیلیخوب است ایشان میگوید 166 تا آیه نسخ شده و ما میگوئیم 166 تا آیه نقل نشده ما هیچ جا در قرآن نسخ نداریم از کسانی که خیلی لطف کردند خیلی کار کردند خیلی در این باره صحبت کردند مرحوم آقای خوئی است و انصافا در این تفسیرشان ایشان آن آیاتی که راستی همه گفتند نسخ شده ایشان میگویند نه نسخ نشده دلیلش هم این.
البته نتوانستند تمامش بکند، تمام نیست ولی ما قائلیم به این که نسخی در قرآن نیست اصلا نسخ در شریعت مقدس اسلام یوخدور ما نسخ نداریم حالا اگر هم کسی بگوید داریم راجع به قرآن است آن هم کم ، یعنی 6666 آیه را هم بگوئید مثلاً چند تایش نسخ شده نسخ نادر است.
لذا شک در نسخ مساوق میشود با عدم نسخ یعنی همان شک دلیل بر این است که نسخ نیست.
خب وقتی چنین شد دیگر این مسئله باز از این باب سالبه به انتفاء موضوع میشود بر ای این که اصلا هیچ جا نمیتوانید پیدا کنید دوران امر بین نسخ و تخصیص تا شکش میآید میگوید تخصیص ، نسخ نه، تخصیص آری.
لذا این خلاصه حرف است حالا چون که البته نمیشود که بحث نسخ بکنیم اینجا بیش از یک ماه، دو ماه طول میکشد ما راجع به نسخ یک بحث مختصری که به اصول بخورد یک بحث دیگر هم بعضی آن آیات که گفتند نسخ شده انشاء الله چند روزی متعرض میشویم.
وصلی الله علی محمد و آل محمد