درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : حجت بودن عام مخصص در مابقی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث این بود که عام مخصص حجت است در مابقی چرا؟ هر کس چیزی گفته است و یک مقداری دربارهاش صحبت کردم و گفتم بهترین دلیل این است که بگوئیم عام مخصص حجت است در مابقی عرفا به این معنا که اگر گفته است اکرم العلماء الا فساق منهم ، فاسق را اکرام کردن حرام است اما عالم غیر فاسق را اکرام کردن واجب است به چه دلیل؟ به دلیل اکرام العلماء و آن تخصیص اکرم العلماء را از کار نینداخته است چه مخصص متصل و چه منفصل و من خیال میکنم اگر نخواهیم در ان قلت قلت اصولی بیفتیم این بهترین دلیل باشد حالا ولو این که نفهمیم لم قضیه چیست درمناطات عرفی لازم نیست ما حکمت و علت را بدست بیاوریم آن که لازم است ما باید اثبات بکنیم که این سیره هست ردعی هم نشده مثلاً مثل حجیت خبر واحد سیره عقلا هست حجت است اگر یک آدم موثقی از طرف کسی چیزی به شما گفت و شما عمل نکردید میتواند مواخذه بکند بگوید چرا عمل نکردی؟ شما بگوئید نمیدانستم خودت نگفتی میگوید مگر واسطه موثق به تو نگفت؟ میمانیم دیگر حالا این خبر واحد حجت است لم آن چیست؟ چرا حجت است؟ خب ما بدانیم یا ندانیم ضرر به حجیت خبر واحد نمیخورد حالا مثلاً کسی بگوید که خبر واحد حجت است خبر موثق حجت است برای این که اگر حجت نباشد اختلال نظام لازم میآید آن اختلال نظطام مناط حکم است حکمت حکم است ما به آن نمیتوانیم تمسک بکنیم مولا هم به آن نمیتواند تمسک بکند فقط من و شما میتوانیم با هم احتجاج بکنیم روی خصوص خبر واحد بگوئیم خبر واحد حجت است در میان عقلا ردعی هم نشد پس حجت است در شریعت مقدس اسلام پس باید طبق آن عمل بکنیم حالا مناط حکم و علت و حکمت حکم را بدانیم یا ندانیم.
90 درصد این حجتها که داریم از همین باب است مثلاً ظهور حجت است شما یک جملهای میگوئید مثلاً به کسی میگوئید برو فلان چیز را بگیر بیاور این آقا رفت گرفت و آورد گرفت در مقابل شما، شما بگوئید آقا من شوخی کردم، پاداش که نباید بدهم تو باید بروی بگذاری در خانه و بیائی خب همه به او میخندند حالا این ولو علت بیاورد بگوید من شوخی کردم برای این که کسی اینجا بود من میخواستم بفهمانم سخی هستم اینها را عقلا هیچ کدام نمیپسندند میگوید که این لفظ تو ظاهر بود در این معنا ظهور در میان عقلا حجت است شارع مقدس ردع که نکرده امضا کرده پس این گفته تو حجت است ، مناطش چه و علتش چه؟ این را دیگر نمیدانیم.
لذا مناطات و حتی حکم احکام خب ما در شریعت مقدس اسلام قائلیم به این که اوامر و نواهی تابع مصالح و مفاسد نفس الامری اما هیچ کس در فقه تا حالا نیامده مصالح و مفاسد نفس الامری را بگیرد و رویش فتوا بدهد از همین جهت هم شاید اصلاً میگویند که ما در فقه علت نداریم همه اینها حکمت است همه اینها مناطات است هیچ کدام هم حجت نیست حجت ظهور لفظ است حجت خبر واحد است و چرخ روزگار هم در میان مردم میگردد روی همین ظهور و خبر واحد.
لذا در ما نحن فیه من خیال میکنم این که همین طور بگوئیم که عام مخصص، این حجت است در مابقی لماش چه؟ هر چه میخواهند باشد علتاش چه؟ هر چه میخواهد باشد و آن که بدرد ما میخورد عرف است، احتجاج عرفی دارد عام مخصص بگویند مجاز است و دیگر بدرد نمیخورد و مجمل است و اینها را عرف نمیپذیرد حتی اگر بالاتر از حرف مرحوم آخوند که نیست اراده استعمال است و اراده جد است و تطابق اراده استعمال و جد باید باشد و یک بحث ابتکاری خیلی با ذوق فقهی همین جور هم هست اما آن که حجت است بالاتر از این است حرف مرحوم آخوند خوب است اما بهتر از این نتیجه حرف مرحوم آخوند این است که عام مخصص حجت در مابقی است عرفاً همچنین آن حدیث دال و مدلول مرحوم نائینی گفتم این تعدد دال و مدلول حرف خوبی است البته حرف مرحوم آخوند بهتر است اما حرف خوبی است اما این که ما با تعدد دال و مدلول و امثال اینها بیائیم جلو و عام مخصص را حجت در ما بقی کنیم لازم نیست و بلکه مستحب هم نیست ما چه بهتر در همه جا بگوئیم ، عام مخصص حجت در مابقی عرفاً ردعی شارع مقدس نکرده پس عام مخصص حجت در مابقی است.
بنا شد در جلسه قبل یک حرف شیرینی استاد بزرگوار ما آقای بروجردی دارند و این را در درس هم خیلی تکرار میکردند و مثل این که خیلی پسندیده بودند از ابتکاراتشان هم هست تکرار میکردند نه در عام مخصص یکی در عام مخصص در خیلی جاها منجمله در باب مجاز میدانید که در باب مجاز قدما میگفتند که استعمال شیء در غیر ما وضع له قرینه میخواهد بدون قرینه نمیشود آن وقت افتاده بودند توی قرینه مثل ملا معلول که انصافاً کتاب خوبی است در بلاغتش 26 تا قرینه آورد برای این که این استعمال شیء در غیر ما وضع له باید با یکی از این 26 تا باشد قرینه صفت و موصوف قرینه علت و معلول قرینه مشاورت قرینه حال و محل و امثال اینها بزرگان از متأخرین این را آمدند گفتند این 26 تا قرینه نه لازم نیست بعضی اوقات مخل هم هست خدا رحمت کند آقای مجاهدی یکی از کفایه گوهای خوب در قم بود میگفت که یکی از این قرینهها که اینها میگویند قرینه حال و محل است خب قرینه حال و محل در همه جا میخواهیم استعمال شود یک کسی در دستشوئی نشسته به او بگوئیم آقای دستشوئی خب مسلم هیچ کس قبول نمیکند یا دستشوئی را اسم او را بگذاریم بگوئیم آقای زید قرینه حال و محل است اما بخواهیم عمومیت درست بکنیم نمیشود در بعض اوقات هم آن 26 قرینه نیست اما میشود.
لذا مرحوم آخوند در کفایه فرمودند که آقا این 26 تا هیچ کدام مناط نیست مناط استعمال شیء در غیر ما وضع له یک امر ذوقی ادبی است هر کجا ذوق شما گرفت یعنی ذوق ادبیت نه ذوق هر کس ذوق کج سلیقهها و آنهائی که ذوق ادبیت ندارند و آنها نه ذوق ادبی ، ذوق عرفی استعمال شیء در غیر ما وضع له میشود کرد؟ آن 26 تا قرینه را داشته باشد یا نداشته باشد و آن 26 تا قرینه گاهی مخل است گاهی نمیشود استعمال کرد و خیلی جاها هم آن 26 قرینه نیست و میشود استعمال کرد.
خب تا اینجاها از مرحوم آخوند استفاده کردیم استفاده خوب و آن این که این 26 قرینه شیء در غیر ما وضع له باید عرفی باشد این باز برمیگردد به آن عرض من که آقا این 26 قرینه را ما این طرف و آن طرف برنیم بگوئیم ، نگوئیم برمیگردد به این که استعمال شیء در غیر ما وضع له اگر عرفی باشد ما میگوئیم حجت است اگر عرفی نباشد میگوئیم حجت نیست باز آن عرض من توی این حرفها هم تکرار میشود اما استاد بزرگوار ما آقای بروجردی (رض) در این مجاز توی اصل مجاز میفرمودند اصلاً اینهائی که قدما میگویند اینها که متأخرین میگویند اینها هیچ کدام درست نیست ما هیچ جا نداریم استعمال شیء در غیر ما وضع له همه جا استعمال شیء در ما وضع له است آن وقت میفرمودند باب مجاز این جوری است که این که میگوئی رأیت اسداً یرمی ذهن شما وقتی که تصور میکنی ، تصدیق میکند رأیت اسداً این اسد را معبر قرار میدهد برای این که شما را ببرد روی زید شجاع استعمال شیء در ما وضع له است اسد گفتیم حیوان مفترس اراده کردیم الا این که این اسد که معنای حیوان مفترس است گاهی معنا را مستقر میکند در ذهن گاهی معنا را از ذهن میبرد جای دیگر آن لفظ است آن قرینه است که گاهی لفظ را معبر قرار میدهد گاهی لفظ را مستقر قرار میدهد آن جا که قرینه نباشد لفظ مستقر میکند معنا را در ذهن راستی شیر دیده آنجا که یرمی باشد آن یرمی میگوید اسد که همان حیوان مفترس است معنایش، این لفظ معبر است پل است پل برای چه؟ برای این که تو را از معنای حقیقی ببرد به معنای مجازی.
خب این حرف شیرینی است انصافاً ابتکاری هم هست آن وقت آقای بروجردی در اینجا هم همان حرف را میزدند الا این که اینجا همان است، جور دیگر میگفتند، میگفتند وقتی که بگوئیم اکرم العلماء الا الفساق منهم این العلماء همان در معنای حقیقی در معنای استقراقی استعمال شده الا این که این لفظ وقتی بیاید توی ذهن الا العلماء این را 2 قسم میکند بعضی از معانی را مستقر میکند بعضی از معانی را بواسطه آن الا العلماء میبرد توی معانی مجازی گفتند بنابراین اکرم العلماء الا الفساق منهم این گفتند مجاز است یا اینها که میخواهند بگویند مجاز نیست نه، نه حرف اینها درست است نه حرف آنها بلکه این لفظ معبر است برای بعضی از
معانی و مستقر است برای بعضی از معانی به قرینه الا الفساق منهم.
لذا این حرف ایشان است که معنای مجاز استعمال شیء در غیر ما وضع له نیست ما العلماء نگفتیم و بعض العلماء اراده کرده باشیم ما العلماء گفتیم همه علما را اراده کردیم آن اراده جد و استعمال مرحوم آخوند که گفتم قبول نداشتند میگفتند همان الا الفساق منهم اساس اراده جد و استعمال را به هم میزند.
لذا در رأیت اسد یرمی، آن یرمی اسد را پل قرار میدهد، معبر قرار میدهند به قول ایشان برای این که ما را ببرد توی معنای دیگران الفساق منهم هم همین طور است این قرینه است که این لفظ معبر است برای بعضی از معانی مستقر است برای بعضی از معانی قرینهها فرق میکند قرینه در رأیت اسد یرمی کارش این است که این لفظ را معبر قرار بدهد برای این که همه معانی را ببرد یک جا اما در مثل اکرم العلماء الا الفساق منهم این قرینه لفظ را معبر قرار میدهد مستقر هر دو، مستقر برای بعضی از معانی و معبر برای بعضی از معانی به قرینه الا الفساق منهم میگفتند این الا الفساق مهم وضع قرینه این جوری است که تک و پاره میکند آن لفظ را معبر قرار میدهد برای بعضی مستقر قرار میدهد برای بعضی
حرف خوبی است انصافاً حرف ذوقی است مخصوصاً در باب مجاز اما راستی وقتی که بسنجیم حرف استاد و شاگرد را و آن حرف مرحوم آخوند اراده استعمال به اراده جد آن یک معنای عرفی دقیقی است که عام گاهی استعمال میشود ضرباً للقانون گاهی استعمال میشود برای جد و برای معنا.
آنجا که استعمال شود برای جد همه معانی مراد است آن جا که استعمال شود برای ضرباً للقانون همه معنا مراد است اما جد مولا رویش نیست بلکه استعمال شده این لفظ در ما وضع له برای این که یک کلی باشد بشود تبصرهها و بشود تخصیصها بخورد ظاهراً حرف آقای آخوند بهتر از حرف مرحوم آقای بروجردی است ولی علی کل حال هم حرف مرحوم نائینی هم حرف مرحوم آقای بروجردی هم اصل بهتر از هر دو و حرف مرحوم آخوند از نظر ادبیت از نظر عرفیت 3 تا معنای دقیق خوبی است به این که عام مخصص حجت در مابقی.
اما چیزی که هست حرف من است و آن این است که اینها مناطات است اینها علل و احکام است خوب است خبو تقریر میکنند با ذوق فقهی با ذوق اصولی، با ذوق ادبی، ادبیت در اصول و در فقه و بالاخره برمیگردد به این که عام مخصص حجت در مابقی است برای این که ما بخواهیم بگوئیم عام مخصص حجت در مابقی نیست و این که قائل به مجاز هم بشویم درست نیست با آن حرفهای که زدم اما باز هم حرف خودم را تکرار بکنم میگویم این 3 بزرگوار خوب فرمودند انصافاً اثبات هم میشود عام مخصص حجت در مابقی اما حرف من ظاهراً بهتر از حرف آقایان است برای این که من راجع به دلیل صحبت میکنم آنها راجع به مناطات صحبت میکنند و ما در احکام فقهی حتی در اصول مناطات را بدانیم یا ندانیم برای ما فایدهای ندارد روز اول مثال میزدم میگفتم ببین امر 8-7 معنا دارد اما ظهور در وجوب دارد چرا؟ خب معمولاً نمیدانیم چرا؟ و همان جا میگفتم هم من میگفتم ظهور در وجود دارد برای وصف دلیل بر وضع ما فهم عرفی، استعمال عرفی.
بله همه حرفها روی عام مخصص به تخصیص منفصل است راجع به تخصیص متصل اصلاً صحبت نکردنتد آقایان اصلاً بحث ما نیست.
لذا در مخصص متصل کسی حرف ندارد همه این حرفها در مخصص منفصل است که ما میگوئیم حجت است در ما بقی عرفا.
میخواستم مقداری در بحث فردایمان صحبت کنم بحث مفصلی است شما مطالعه کنید ببینیم آیا با فهم شما میشود مختصرش کنیم یا نه؟ این که اگر مخصص ما مجمل شد آیا اجمالش سرایت به عام میکند یا نه.
و صلی الله علی محمد وآل محمد