درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/08/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : مقدمات مسئله اجتماع امر و نهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
عرض کردم مرحوم آخوند در کفایه به این مسئله اجتماع امر و نهی خیلی اهمیت دادند لذا اول 10 مقدمه برای مطلب ذکر فرمودند بعد دو دفعه 6-5 مقدمه ذکر فرمودند بعد وارد بحث شدند امتناعی هست اجتماع امر و نهی را جایز نمیدانند نماز در دار غصبی را باطل میدانند و نسبت به شهرت هم میدهند و بالاخره در آخر کار امتناعی میشوند با 15-10 تا مقدمه.
بعضی از این مقدمات را باید ذکر بکنیم و در میان آن 10 تا مقدمه چند مقدمه را عرض کردم و بحث آخر ما راجع به مندوحه بود که فرمودند در باب اجتماع امر و نهی باید بتواند فرار از حرام بکند مثل این که در خانه غصبی میخواهد نماز بخواند بتواند برود توی مسجد میتواند از خانه غصبی برود بیرون و نماز بخواند و اما اگر نتواند مجبور باشد در خانه غصبی نماز بخواند گفتند نمازش صحیح است برای این که مندوحه نیست یعنی راه فرار نیست و چون راه فرار نیست لذا آن امر زنده است و دیگر این مامور به است نه منهی عنه بنابراین نماز صحیح است.
به عبارت دیگر مسئله را از باب اجتماع امر و نهی بیرون میکنند میگویند دیگر سالبه به انتفاء موضوع است دیگر این اجتماع امر و نهی چون آن نهیاش نمیتواند مخالفت بکند یا موافقت بکند بنابراین میشود مامور به، نه منهی عنه.
اصل مطلب خوب است لذا در مباحثه قبلی گفتم این مندوحه مثل این که همه فرمودند و فرمودند راه فرار باید باشد والا اگر راه فرار نباشد مامور به نه منهی عنه اما باید یک قیدی بزنند اما قید توضیحی این که اگر آن مامور به اهم باشد و اما اگر اهم نباشد ما بگوئیم این منهی عنه بالفعل نیست کار مشکلی است انصافاً اما در میان فقها همه گفتند نماز شب را میتواند توی این زندان که غصب است بخواند توی این خانهای که غصب است نماز شب بخواند مستحبات را هم میتواند بجا بیاورد واجبات را اول وقت میتواند بجا بیاورد و بالاخره همه واجبات راحتی واجب هم نه، غیر واجب، مستحب، مکروه زندگی کردن توی آن خانه گفتند همه اینها جایز است.
بعضی از فقها که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی توی رساله فرمودند مرحوم آقای بروجردی بعد دربارهاش صحبت میکنم ایشان اجتماعی هستند درتوصلیات و امتناعی هستند در تعبدیات اما در اینجاها توی رساله ایشان میفرمایند مثلاً نماز را نشسته بخواند برای این که ایستادن تصرف در غصب بیشتر میشود تیمم بکند برای این که وضو گرفتن تصرف در غصب بیشتر میشود و باید به اندازهای که مجبور است ولی آنجاها که دیگر مجبور نیست ما بخواهیم نهی را از کار بیندازیم دیگر نمیشود.
لذا بردند آنجاها که یک ضرورتی در کار باشد آن الضرورات تبیع المحذورات بشود ما نهی را از کار بیندازیم بگوئیم امر بالفعل است اما این در اصول ما دیده نمیشود لذا مرحوم آخوند در حالی که گفتم بحث مفصلی درباره اجتماع امر و نهی داردند همین قضیه مندوحه را به طور مطلق میفرمایند و میفرمایند اگر آن نهی مندوحه نداشته باشد از کار میافتد و ما بخواهیم بگوئیم که الضرورات تبیح المعذورات این را دیگر مرحوم آخوند در کفایه یا دیگران در اصول ندیدم کسی بگوید که وقتی نمیتواند فرار از این نهی بکند نهی تنجزش میافتد، از فعلیت میافتد فعلیت بمعنا تنجیز، از تنجز میافتد وقتی از تنجز افتاد آن مامور به دیگر بلا مزاحم است این میتواند نماز بخواند در خانه غصبی چنانچه میتواند تصرف بکند در این خانه غصبی چنانچه میتواند همه کار در این خانه غصبی بکند.
لذا من در بحث قبل گفتم کسی در خانه غصبی نشسته مثلاً یک دانگ خانه مال برادرش است، برادرش به هیچ وجه راضی نمیشود که مصالحه بکند، بفروشد و این هم نمیتواند از این خانه بیرون برود عرفاً، عقلاً گفتم این میتواند در این خانه تصرف بکند فقط تصرف مالکانه نمیتواند به این معنا بخواهد بفروشد، بخواهد اجاره بدهد و اما این تصرفات معمولی دیگر هست همین طور که میتواند نماز ایستاده بخواند میتواند با جماعت بخواند، وضو بگیرد میتواند در این خانه بخواهد میتواند زندگی کند تا آخر و اما ما محصورش بکنیم بگوئیم که نماز خواندن را اجازه داری تصرفات هم به اندازه ضرورت ظاهراً وجهی ندارد برای این که اگر آن ضرورت آمد و نهی را از کار انداخت دیگر امر ما میشود بلا مزاحم حتی تصرفات اباحی هم میشود غیر مزاحم وقتی شد غیر مزاحم کسی که مثلاً زندان است و نمیتواند از زندان بیرون بیاید و آن زندان غصب است خب ما بگوئیم نشسته نماز بخوان ظاهراً آقای بروجردی احتیاط کردند اما نمیشود انسان ملتزم به آن بشود بگوئیم که تیمم کن و حتی میخوابی پایت را دراز نکن این علی الظاهر هیچ کدام عرفیت ندارد از نظر دلیل هم همین است وقتی که دلیل از کار افتاد یعنی نهی از کار افتاد دیگر مابقی چه امر واجبی باشد چه مستحب چه امر مباح باشد چه غیر مباح به عبارت دیگر یجوز عن یتصرف فی هذا الدار علی ای نحو کان.
بنابراین حرفی که بعضی حتی مثلاً صاحب قوانین، صاحب فصول آنها هم، مخصوصاً صاحب قوانین گفتند اما استاد بزرگوار ما آقای بروجردی توی رساله آوردند علی الظاهر درست نباشد و ما اگر بواسطه عدم مندوحه این نهی را از کار انداختیم دیگر نهی نداریم تا بخواهیم بگوئیم که الضرورات تبیح المحذورات فتلخص این که حتماً در باب اجتماع امر و نهی ما مندوحه میخواهیم بتواند فرار از حرام بکند و اما اگر نتواند دیگر حرام نیست بالفعل یعنی تنجز ندارد ر، دیگر حرام نیست وقتی حرام برایش نباشد تصرف مطلقاً میشود برایش جایز.
بحث بعدی که باز نباید مرحوم آخوند اینجاها فرموده باشند این مسئله آیا مسئله اصولی است؟ آیا مسئله فقهی است؟ آیا مسئله کلامی است؟ خب ما میتوانیم این مسئله اجتماع امر و نهی را یک مسئله اصولی درست بکنیم به چه معنا؟ قاعده ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه و در فقه ما این مسئله اجتماع امر و نهی خیلی بدرد میخورد یک قاعده توی فقه درست میکنیم یا مجوزی میشویم یا امتناعی، امتناعی شدیم میرویم توی فقه و خیلی جاها از آن نتیجه میگیریم اگر هم امتناعی شدیم میرویم در فقه، مجوزی شدیم میرویم در فقه و بالاخره این قاعده چکش، حجت از برای فقه ما خب همین که مرحوم آخوند اول اصول تعریف علم اصول را کردند گفتند مایقع فی طریق الاستنباط تمام شد دیگر حالا اینجا دو دفعه بگوئید این مسئله اصولی است یا نه؟ خب خود طلبه باید فکرش را بکند مسئله اصولی است یا نه؟
ما به یک صورت دیگر هم میتوانیم این مسئله را فقهی بکنیم و آن این است که آیا نماز خواندن در خانه غصبی حرام است یا نه؟ خب این هم میشود مسئله فقهی از حرمت و عدم حرمت از فساد و عدم فساد صحبت میکنیم در حقیقت میشود یک صغریات برای یک کبری خب میشود اما داعی نداریم این جور بحث بکنیم یک قاعده کلی داشته باشید بحث فقهی آنجاست که طبق روایت بخواهیم برویم جلو به این میگویند مسئله فقهی و اما اگر مسئله طبق قواعد باشد توی فقه هم بیاوریم مسئله اصولی میشود برای این که مسئله اصولی آن است که حجت در فقه ما باشد و همین مسئله اجتماع امر و نهی ما روایت بر طبقش نداریم وقتی نداشتیم اگر یک فقیهی بگوید نماز خواندن در خانه غصبی نماز باطل است، نماز حرام است میگوئیم به چه دلیل؟ میگوید باب اجتماع امر و نهی همان قاعده را آورده توی فقه و اصلاً ما مسئله فقهی را به صورت حرمت و عدم حرمت هم بیاوریم اگر مبنای اصولی داشته باشد این مسئله فقهی نخواهد شد و این که مرحوم آخوند، دیگران در اینجا گفتند که ما صورت مسئله را میتوانیم تغییر بدهیم از حرمت و فساد صحبت بکنیم میشود مسئله فقهی.
به ایشان عرض میکنیم نه، مسئله فقهی اگر بخواهد ممهَّد در مسئله فقهی باشد باید طبق روایت بیاید جلو و حتی ما قائلیم به این که مسئله برائت و اشتغال و احتیاط و استصحاب و تعادل و تراجیح و همه اینها که توی فقه آورده شود اینها همه مسائل اصولی است نه فقهی میگوید این مسئله دلیل ندارد پس برائت واجب نیست به حسب ظاهر مسئله را فقهی کرد اما باطن مسئله فقهی نیست، صغری کبری درست کرد گفت این مالانص فیه است کل مالانص فیه این برائت است پس برائت است یعنی کلیاش را از اصول گرفت.
لذا این که بعضی فرمودند مسئله برائت و اشتغال و احتیاط و استصحاب و تعادل و تراجیح و اینها همه مسائل فقهی است میگوئیم نه همه اینها حجت فی الفقه است و ما میخواهیم در اصول حجت درست کنیم در فقه ما به قول مرحوم آخوند یقع فی طریق الاستنیاط به قول بزرگان قدما قاعده ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه این تعریف علم اصول خب این جور است بزرگان گفتند قاعده ممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه مرحوم آخوند همان را گفتند مایقع فی طریق الاستنباط استاد بزرگوار ما آقای بروجردی گفتند هوا الحجه فی الفقه خب به آنها میگوئیم هر سه یک چیز است همهاش برگشت به یک چیز است وقتی که اصول را گفتیم الحجه فی الفقه دیگر هر چه توی فقه ما مربوط به خاص یک روایت باشد میشود مسئله فقهی دیگر آن را نمیشود گفت مسئله اصولی و هر چه مربوط به قواعد باشد میشود مسئله اصولی نه فقهی از همین جهت ما قائلیم که توی فقه ما، نصف فقه ما اصول است و چرا نصف فقه ما اصول است؟ برای این که ما وقتی که بخواهیم بگوئیم حرام است چرا؟ برائت. دیگر ما بقی همه میشود مسئله اصولی لذا ولو صورت را هم اسمش را بگذاریم الصلاه فی الدار الغصبیه محرمه یا فاسده یا الصلاه فی الدار المغصوبه صحیحه اما معصیه.
لذا وقتی مسئله فقهی شد باید مدرک اصول نباشد والا اگر برائتش کردید اگر استصحاب کردید این دیگر مسئله فقهی نیست مسئله فقهی، اصلاً موضوع فقه شما چیست؟ میگوید کتاب دستت و عقل و اجماع یعنی روی مسائل خصوصی باید روایت باشد آن وقت اگر روایت نباشد باید برائت باشد اگر روایت باشد مسئله فقهی میشود اگر برائت باشد مسئله اصولی را آوردیم توی فقه، طوری نیست.
همین طور ما بخواهیم مسئله اجتماع امر و نهی را یک مسئله کلامی بکنیم آن وقت صورتش را عوض کنیم بگوئیم هل للمولی یجوز ان یقول صلاه در دار غصبی صحیح است یا امکان ندارد مولا این حرف را بزند خب میشود مسئله کلامی.
اما این را توجه باید داشته باشیم این دیگر مسئله اجتماع امر و نهی نیست این دیگر یک مسئله برای خودش است و یک کبرای کلی دارد و یک صغرای کلی دارد مسئله اجتماع امر و نهی آنجاست که یک صغرای
فقهی، یک کبرای فقهی.
لذا نباید اصلاً این جور بحثها بکنیم، اصلاً این جور بحثها این مشی عن غیر طریق است رفتن توی این وادیها حالا مثلاً صاحب قوانین (ره) با آن طول و تفصیلش مرحوم صاحب فصول با آن طول و تفصیل و تحقیقش از این حرفها بزنند خوب است هدایه المسترشدین مرحوم شیخ انصاری اگر مال ایشان باشد از این حرفها بزند خب خوب است حتی بیا رسایل مرحوم شیخ انصاری اما مرحوم آخوند که میخواهند یک دوره اصول منقح دست ما بدهند ظاهراً این مقدمات را نباید فرموده باشند.
دیگر در این باره مقدماتی که بدرد بخورد نداریم این 10-8 مقدمه که قابل بحث باشد آن مقدمه دهم این قابلیت بحث دارد اما در حقیقت یک دلیل است برای امتناع حالا تعجب اینجاست این را مطالعه کنید تا فردا که مرحوم آخوند بجای این دهم، مقدمه دهم باید یک دلیل برای امتناع آورده باشند که بعضی از بزرگان هم گفتند، قدماء متأخرین گفتند مبعد مقرب نمیتواند باشد.
مرحوم آخوند در مقدمه دهم در صدد همیناند چیزی که مبعد است مقرب نمیتواند باشد نماز در دار غصبی مبعد است پس مقرب نمیتواند باشد پس باطل است و اگر مطالعه کرده باشید سر تا پای این مقدمه دهم همین بحث است مبعد مقرب نمیتواند باشد اما نمیدانم چه شده وقتی مرحوم آخوند وارد بحث میشوند این دلیل را که بهترین دلیل است فراموش میکنند که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی همه دلیلشان برای اجتماع امر و نهی که امتناعی هستند توی همین مبعد مقرب نمیتواند باشد اما مرحوم آخوند به طور کلی مقدمه دهم، اصلاً این 10-8 مقدمه را که ذکر فرمودند شما یک مطالعه از این به بعد بکنید ببینید این 10 تا مقدمه هیچ ربطی به ذی المقدمه ندارد و همین جوری به عنوان مقدمه، حالا مقدمه دهم یک دلیل حسابی است ایشان این دلیل حسابی را فراموش کردند اما به مقدمکه دهم خیلی سر و صورت دادند اما بعنوان مقدمه دهم.
حالا ما قبل از آن که وارد حرفهای مرحوم آخوند بشویم همین قضیه مبعد، مقرب نمیتواند باشد.
استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میفرماید در توصلیات ما اجتماعی هستیم برای این که قصد قربت نمیخواهد تا بگوئیم مبعد مقرب نمیتواند باشد اما در تعبدیات ما امتناعی هستیم برای این که قصد قربت میخواهد و با چیزی که مبعد است نمیتواند قصد قربت شود.
مرحوم آخوند در مقدمه دهم مطلقاً میفرماید مبعد مقرب نمیتواند باشد مگر صورت جهل و نسیان اگر جاهل شد نسیان کرد که نهیای توی
کار است میگویند نماز صحیح است.
این را یک مطالعه دقیق بکنید روی آن دهم تا فردا هم حرف آقای بروجردی را نقل بکنم هم روی حرف مرحوم آخوند مقدمه دهم صحبت بکنم انشاء الله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد