درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/07/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : الامر بالامر بالشیء هل امر بذلک الشیء ام لا؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
فرمودند که اگر کسی امر کرد به کسی که تو امر بکن فلان چیز، فلان کس، فلان چیز را انجام بده الامر بالامر بالشیء هل امر بذلک الشیء ام لا؟ بجای این که خودش به زید بگوید بیا به نوکرش امر میکند به رفیقش امر میکند برو به فلانی امر بکن بیا این آقا حتماً باید برود بگوید؟ آن آقا حتماً باید بیاید یا نه؟ الامر بالامر بالشیء امر میکند به مثلاً نوکرش که تو امر بکن به چیزی آیا این امر به شیء است یا نه؟
نمیدانم مسئله را چرا در اصول آوردند مسئله واضحی است اما برای چه در اصول آمده احتمالهایی هست یک مقدار روی این احتمالها حرف بزنیم ببینیم سر و سامانی به مسئله میشود داد یا نه؟
مسئله واضح است عرفاً این که گاهی خودش به زید مستقیماً میگوید فردا ساعت 8 کارت دارم بیا یا به او میگوید فردا فلان کار را انجام بده خب این امر کرده آن امر را باید مأمور متابعت بکند و ساعت 8 برود یا آن کار را انجام بدهد اما گاهی واسطه میگیرد به رفیقش به نوکرش به پسرش میگوید که برو به زید بگو پدرم گفت فردا ساعت 8 بیا آقا گفت فردا ساعت 8 بیا خب معلوم است آن آقا ساعت 8 باید برود نرود کتک میخورد لذا الامر بالامر بالشیء امر بذلک الشیء یک امر واضحی است این احتیاج به این که بیاورندش توی اصول و رویش بحث بکنند ظاهراً لازم نیست.
الا این که گاهی آن امر اول موضوعیت ندارد بلکه امر اول امر امتحانی است مثل این که به پسرش میگوید برو نان بگیر و نان هم نمیخواهد میخواهد ببیند این پسر چه کاره است یا این که به پسرش میگوید برو به فلانی بگو برای ما نان بگیرد، برای ما نان بیاور اما این امر، امر واقعی نیست نان نمیخواهد، میخواهد ببینید این چه کاره است حالا امر بالامر آیا امر به آن شیء است یا نه؟ خب میگوئیم نه میخواهد واسطه میخورد، میخواهد واسطه نخورد اوامر امتحانیه خود امر است که اگر مخالفت شد کتک دارد اما آن شیء مامور به هیچ موضوعیت ندارد مطلوبیت ندارد نظیر امر به حضرت ابراهیم سر پسرت را ببر اتفاقاً حضرت ابراهیم هم به پسرش گفت خدا گفته سرت را ببرم هم امر به شیء است مستقیماً هم امر به امر است با واسطه؛
برای حضرت ابراهیم امر مستقیم است دیگر واسطه امر نمیخورد.
راجع به حضرت اسماعیل واسطه میخورد یعنی گفته خدا به من گفته به تو بگویم که میخواهم سرت را ببرم.
خب حالا در اینجا آیا بریدن سر مطلوبیت دارد؟ نه چه چیزی مطلوبیت دارد تسلیم حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل چه چیزی موضوعیت دارد تسلیم حضرت هاجر بارک الله به این زن که میگوید شیطان مایوس از حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل شد که مایوس هم بود آمد وسوسه پیش این زن آن زن هم در حالی که همین یک بچه را داشت گفت که حضرت ابراهیم هر چه بکند صد در صد بجاست من هم هر چه بکند تسلیمم خب حالا این پسر تسلیم در برابر این امر یک کدام به واسطه یک کدام بدون واسطه آیا اینها واسطه بخورد، واسطه نخورد آیا آن مامور به مطلوبیت دارد یا نه؟ خب نه.
بعد که حضرت ابراهیم آماده شد برای بریدن سر آن هم آماده شد برای این که سرش بریده شود جبرئیل آمد بارک الله نمره 20 آوردید هر دو قد صدقت الرویا حالا اینجا الامر بالامر بالشیء امر بذلک الشیء؟ نه آن صورت اول الامر بالامر بالشیء امر بذلک الامر فرق نمیکند مطلوبش این است ساعت 8 زید بیاید کارش دارد حالا یک دفعه خودش میگوید تلفن میکند زید بیاورد یکدفعه پسرش را روانه میکند میگوید پدرم گفته بیا در اینجا مطلوب آمدن است لذا میخواهد واسطه بخورد میخواهد واسطه نخورد همین جور که امر دال بر وجوب است با واسطهاش هم امر دال بر وجوب است آن قسم اول، اما قسم دوم چه؟ واسطه بخورد یا واسطه نخورد امر واجب است اما مامور به واجب نیست مطلوب نیست چرا؟ امر امتحانی است میخواهند این را بواسطه امر یا بواسطه نهی امتحانش بکنند حالا واسطه بخورد مثل گفتن حضرت ابراهیم به حضرت اسماعیل، واسطه نخورد مثل گفتن خدا به خود حضرت ابراهیم.
آن صورت اول که باب امر به معروف و نهی از منکر از همین باب است یعنی به ما گفتند به دیگران بگوئید نماز بخوانید خب این امری که به ما شده به نام امر به معروف و نهی از منکر این موضوعیت ندارد این طریقیت دارد شارع مقدس میخواهد احکامش در خارج پیاده شود واجباتش را بیاورند محرماتش را ترک بکنند.
لذا به ما گفتند امر به معروف و نهی از منکر بکنید که اگر مردم هم امر به معروف و نهی از منکر میکردند دیگر فساد اخلاقی نبود دیگر واجبات بجا آورده میشد محرمات ترک میشد از همین جهت هم خود این امر به معروف و نهی از منکر ولو این که امرش واسطه است اما ثواب خیلی بالا بر آن است اما گاهی آن مامور به هیچ موضوعیت ندارد آنچه موضوعیت دارد نفس الامر است خب در آنجا که واسطه نخورد میگوئیم امر به شیء امتحانی امر به آن شیء نیست دیگر آنجا هم که واسطه بخورد میگوئیم امر به شیء باز امر به آن شیء نیست چرا؟ برای این که مامور به اصلاً ندارد مامور یک امر ظاهری است اصلاً واقعیت ندارد این 2 احتمال. معمولاً هم این جور هست که مامور به را هم اگر بجا بیاورد مامور به مطلوب مولا نیست مصلحت و مفسده ندارد آن که مصلحت و مفسده دارد کار آن آقاست که میخواهند امتحانش بکنند حالا بعضی اوقات اصلاً بجا نمیآورد میفهمد میفهمانندش که امر امتحانی بوده بعضی اوقات هم بجا میآورد مثل این که به پسرش میگوید که برو به زید بگو بیا این هم میرود به زید میگوید میآید وقتی که زید آمد میگوید کاری به تو ندارم تشکر میکنم آمدی کاری به تو ندارم اما میخواستم ببینم این پسرم حرف شنواست یا نه؟
حتی آمدن زید، مثل قضیه حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل مامور به اصلاً نیامد اما در اینجاها گاهی مامور به هم میآید اما مطلوبیت ندارد لذا میگوید کاری به تو ندارم تشکر میکنم بروید دنیال کارتان اما به آن پسر که رفته و این کار را انجام داده این موضوعیت دارد این مصلحت تامه ملزمه دارد، خب این هم قسم دوم.
لذا در همین قضیه اوامر امتحانیه این خود امر مصلحت تامه ملزمه دارد برای این که بفهماند به خودش یا بفهمد این که این آقا چه کاره بوده.
قسم سوم که در اینجا احتمالش هست که شاید هم این بحث را اهل اصول آوردند توی اصول مرادشان این وجه سوم باشد و آن این است که گاهی خود امر مصلحت دارد خود مامور به مصلحت دارد مثلاً میخواهد پسرش دست از گناه بردارد اما برای این که رویش توی روی پدر باز نشود خودش به پسر نمیگوید یا به مادرش یا یه کسی دیگر میگوید این گناه کار است من میخواهم به او نگویم گناه نکن برو به او بگو گناه نکن این زیاد هم اتفاق میافتد در میان مردم که بعضی اوقات خودش نمیتواند امر بکند خودش نمیتواند نهی بکند خود امر، خود نهی مفاسد دارد یک واسطه میگیرد حالا که واسطه گرفت آن واسطه، آن مامور به را به آن آقا میگوید و نمیگوید فلانی گفت جداً از طرف خودش میگوید خب در این اوامر و نواهی چه جور میشود؟ هم خود امر مصلحت تامه ملزمه دارد هم مامور به مصلحت تامه ملزمه دارد هر دو، الامر بالامر بالشیء امر بذلک الشیء این پسر بفهمد پدرش گفته خب معلوم است که نتیجه دارد، نفهمد هم باز نتیجه دارد آن کسی هم که رفته از طرف پدر گفته این هم مصلحت تامه دارد هم خود امر مصلحت دارد هم مامور به امر مصلحت دارد، صلاح نبوده خودش بلاواسطه بگوید مامور به مصلحت دارد برای این که اصلاً میخواهد بواسطه این کارش آن واجب در خارج موجود شود یا آن که آن گناه در خارج موجود نشود.
ظاهراً بیشتر از 3 قسم نداریم یک قسمت امر به امر، آن امر هیچ مصلحت ندارد بلکه آنچه مصلحت دارد مامور به است قسمت دوم، امر مصلحت دارد، مامور به هیچ مصلحت ندارد.
قسمت سوم هم امر و هم مامور به هر دو مصلحت تامه ملزمه دارند برای این که خودش صلاح نیست امر بکند، آمر خودش باشد صلاح نیست باید واسطه بخورد امر میکند به دیگری مامور به هم مصلحت دارد برای این که مامور به میخواهد اگر واجب است آن واجب در خارج بیاید اگر حرام است آن چیز در خارج نیاید لذا الامر بالامر بالشیء امر بذلک الشیء هم خود آن امر مصلحت تامه ملزمه دارد، امر دوم مصلحت تامه ملزمه دارد مامور به که آن شی باشد آن هم مصلحت تامه ملزمه دارد.
علی الظاهر بیشتر از این 3 فرض نمیشود و من خیال میکنم بزرگان که این بحث را آوردند برای این قسم سوم باشد که گاهی خودش نمیتواند امر بکند صلاح نیست امر بکند امر میکند به کسی که تو برو امر کن به فلانی که واجب را بجا بیاور یا گناه را ترک بکن آن وقت بحث کردند حالا این امری که این آقا میکند آیا آن مامور واجب است برود به او بگوید یا نه؟ میگوئیم بله آن کسی که رفت گفت آیا واجب است او بپذیرد یا نه؟ آری برای این که مصلحت هم در نفس الامر است و هم در مامور به هر دو.
بنابراین این جور میشود که آن قسم اول امر دوم موضوعیت ندارد در فرض دوم امر موضوعیت دارد، مامور به هیچ موضوعیت ندارد در فرض سوم هم امر موضوعیت دارد هم مامور به و آن امر موضوعیت دارد حتماً واجب میشود بر او آن مامور به موضوعیت دارد برای این که مصلحت تامه ملزمه دارد.
دیگر بحث امروز بس است یک فرع دیگر باقی مانده تا اوامر تمام شود انشاء الله برای بعدمان.
و صلی الله علی محمد و آل محمد