درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : ادامه بحث در واجب موقت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
راجع به واجب موقت یک اشکالی شده است راجع به واجب موسع دیروز دربارهاش صحبت کردم یک اشکال هم شده راجع به واجب مضیق که بحث امروز است گفتند که بعث از انبعاث فاصله دارد.
وقتی که مولا میگوید بیا این تا بخواهد منبعث شود از امر مولا یک
مقدار طول میکشد و تقدم بعث از انبعاث همه جا هست بنابراین ما واجب مضیق نداریم هر چه واجب هست موسع است برای این که همین طول کشیدن بعضی اوقات اسم هم میآورد میگوید فردا بیاور خب این فردا که میخواهد بیاید آن وقت منبعث میشود از امر مولا، شب امر کرده و منبعثش فردا این تقدم بعث از انبعاث تأخر انبعاث از بعث یعنی واجب، واجب موسع است لذا میگوید واجب مضیق نداریم.
نمیدانم چه میخواهد بگوید برای این که اصلاً بحث ما راجع به بعث و انبعاث نیست بحث ما راجع به مامور به است میگوئیم این مامور به گاهی قید دارد گاهی نه، آنجا که قید دارد میگوئیم قید زمان میگوئیم واجب موقت آنجا که قید ندارد میگوئیم واجب مطلق آن قید زمان گاهی به اندازه آوردن مامور به است میگوئیم واجب مضیق گاهی زمان توسعهاش بیشتر است میگوئیم واجب موسع همه حرفها توی مامور به است نه در مکلَف و مکلِف معلوم است که بین بعث و انبعاث بعضی اوقات یکسال طول میکشد بعضی اوقات هم فور است میگوید بیا اگر ما بگوئیم امر دلالت بر فور دارد، این فوراً باید برود گاهی هم میگوید فردا بیا خب فردا میرود گاهی هم میگوید یکسال دیگر بیا، یک سال دیگر میرود آن مربوط به گفته مکلَف و مکلِف و بعث و انبعاث را فاصله بین بعث و انبعاث هم نمیشود نباشد مسلم است که فاصلهای بین بعث و انبعاث هست این بعث مربوط به مکلِّف است انبعاث مربوط به مکلَّف است و اصلاً این بحث ما نیست بحث واجب موقت مربوط به مکلف به است مربوط به مامور به است که آن مامور به ما که زمان در او آمد. چه زمانی؟ آیا به اندازه آوردن واجب است مثل روزه که گفته باید روزه باشی از طلوع فجر تا مغرب شرعی این زمان تمام آن تکلیف را میگیرد تمام مکلف به را میگیرد مکلف به هم در زمان تمام زمان را میگیرد گاهی هم میگوید نماز بخوان از اول ظهر تا مغرب، خب این نمازش مثلاً یک ربع است از اول ظهر تا مغرب مثلاً 6 ساعت است خب این زمان زیاد میآید آن اشکال اول انصافاً بهتر از اشکال دوم است اشکال دوم اصلاً نباید در کلمات آمده باشد اما چون در کلمات مرحوم آخوند و دیگران آمده لذا مجبوریم متعرض شویم.
خلاصه حرف این است این آقا اشتباه کرده بین مکلف به و مکلِّف و مکلَّف را بحث ما در مامور به است در مکلف به است این که مولا اگر زمان را آورد در مکلف به آورد در مامور به آیا آن زمان به اندازه وجوب است یا نه؟
به اندازه وجوب است میگوئیم واجب مضیق آن زمان بیشتر باشد
میگوئیم واجب موسع و اما مکلف بعث میکند، مکلِّف از آن بعث مولا منبعث میشود یعنی مأتی به میآورد بین مامور به و ماتی به فاصله هست معلوم است آن که مربوط به مکلف است ماتی به است نه مامور به آن که مربوط به مکلف است مامور به است نه ماتی به.
مکلَّف نمیتواند مامور به بیاورد برای این که آن امر مولا است و یک امر انشائی و یک امر انتزاعی و یا یک امر نفس الامری .
چنانچه مکلِّف هم نمیتواند ماتی به بیاورد نمیتواند امر به ماتی بکند تحصیل حاصل میشود کار مکلِّف انشاء است بگوید نماز بخوان کار مکلَّف آوردن آن نماز توی خارج است آن ماهیت را میآورد توی خارج به آن میگوئیم ماتی به، ماتی به غیر از مامور به است مامور به غیر از ماتی به است.
بله تطابق پیدا میکند ماتی به با مامور به تکلیف ساقط میشود. بنابراین اشکالی که این آقا کرده اصلاً ربطی به بحث ما ندارد مربوط میشود به مکلِّف و مکلَّف، آمر و مامور به و بین فعل آمر و فعل مامور به همیشه فاصله هست خیلی هم فاصله هست.
خب این اشکال، دیگر واجب موقت تمام شد، یک تتمهای بزرگان منجمله مرحوم آخوند در کفایه یک تتمه آوردند تتمه خوبی است و آن این است که اگر یک واجبی را بدانیم قضا دارد این قضا آیا به امر اول است یا به امر جدید؟ لذا توی فقه ما مشهور شده که آیا قضا به امر اول است یا به امر جدید؟
مشهور در میان اصحاب گفتند به امر جدید برای این که آن امر اول زمان داشت قید داشت گفته بود نماز از اول ظهر تا مغرب وقتی که مغرب آمد دیگر آن امر ساقط شد اذا انتقی القید انتفی المقید تکلیف، مامور به مقید بود به زمان وقتی زمان رفت دیگر تکلیف هم رفته دیگر حالا اگر بدانیم، اگر شارع مقدس بگوید قضا باید به امر جدید باشد باید بگویم اقض ما فات کما فات تا این امر جدید و امر دوم نباشد قضائی به ذمه مکلف نمیآید و آن کسانی که میگویند به امر اول است اگر بدانیم قضا دارد به امر اول است هیچ وجه برایش نمیشود پیدا کرد برای این که مامور به آن امر بعد از آن که زمان هم رفت امر هم رفت مامور به رفت.
لذا اقض مافات میگوید آن چیزی که فوت شد را باید بیاوری لذا امر دوم به ما میگوید که باید نماز قضا بخوانی اما امر اول به ما نمیگوید نماز قضا بخوان آن میگوید نماز توی وقت بخوان امر اول به ما میگوید نماز در وقت بخوان، وقت رفت امر هم رفت امر شد سالبه به انتفاء موضوع هیچ معنا ندارد که ما بگوئیم امر اول برایمان کار میکند.
لذا امر اولی رفت مقید بود به قید تمام شد مثل این که پشت سر عادل نماز بخوان مدتی نماز میخواند بعد دید فاسق است، یا فاسق شد خب دیگر نماز نمیشود پشت سرش بخوانی.
زید عادل را اکرام بکن حالا از او غیبت شنید دید فاسق و فاجر است خب دیگر اکرام لازم نیست، این قیدهای غیر زمانی.
قید زمانی هم همین طور است میگوید از اول ظهر تا اول مغرب نماز بخوان حالا مغرب آمد زمان که قید است رفت اذا انتفی القید انتفی المقید لذا اگر نماز را قبل از وقت بخواند نمازش باطل است چرا؟ برای این که مامور به نیست اگر نماز بعد از وقت هم بخواند نمازش باطل است برای این که مأمور به نیست. و تأکید نیست تأسیس است یعنی امر اول آمده بود روی مضیق روی مقید، این مقید بسیط است خب مقید رفت امر هم رفت دیگر آن امر دوم نمیشود تأکید باشد باید تأسیس باشد و آن امر دوم میشود تأسیس این است که میگویند قضا به امر جدید است نه قضا به امر قدیم باشد حتی کاشفیت هم نمیتواند داشته باشد آن تابع اداست معنایش این است که اقض مافات کما فات یعنی هر جور نماز ظهر است اگر حمد و سورهاش آهسته بوده حالا هم حمد و سوره را آهسته بخواند اگر 4 رکعت بود حالا هم 4 رکعت بخوان همین طور تا آخر اقض مافات کمافات یعنی قضا مثل ادا.
لذا الان در حضر است میخواهد نماز قضای در سفر بخواند باید 2 رکعت بخواند، اقض مافات کمافات و اما این که حالا نماز در سفرش خوابش برد یا عمداً العیاذ بالله خیلی از مردم این جوری هستند که مشهد میرود، کربلا میرود اما نماز صبح توی راه نمیخواند میگوید میرسیم انشاء الله حرم توی حرم نماز میخوانیم.
میرفتیم مشهد 45-44 نفر توی اتوبوس بودیم صبح شد و فقط 3 نفر آمدند پائین و نماز خواندند و به آنها میگفتیم چرا نماز نخوانید؟ گفتند انشاء الله میرویم حرم نماز میخوانیم حالا اینجا مرادم است که بالاخره نماز قضا شد این معنای قضا یعنی، تمام شد حالا شارع مقدس با اقض مافات کمافات میگوید که آن نماز که از شما قضا شده باید بیاروی.
خب عرض باشد یا جوهر وقتی تمام شد، تمام شد وقتی وقت تمام شد اذا انتفی الموضوع انتفی الحکم گفته نماز را تا مغرب، این تا مغرب، مغرب تمام شد خب دیگر امر رفت تمام شد دیگر.
الا این که کسی اینجا نه توی واجب نمیشود، مشهور در میان قدما راجع به مستحبات گفتند که این قیدها میان قدما راجع به مستحبات گفتند که این قیدها قید زمان، این از باب تعدد مطلوب است نه از باب قیدیت و این حرف خوبی هم هست لذا مثلاً نماز ظهر و عصر قید زمانش گفته تعدد مطلوب معنا ندارد مسلم است که نماز را باید در وقت بخواند، سر وقت نمیتواند بخواند مگر این که دلیل بیاید بگوید حتماً باید بخوانی، اگر دلیل نیاید بدعت است اصلاً.
گفتند راجع به واجبات نه اما راجع به مستحبات مشهور در میان قدما بلکه در میان متأخرین هم این شهرت هست گفتند قیودات چه زمانی چه غیر زمانی گفتند اینها از باب تعدد مطلوب است اگر مثلاً به تو گفتند که نوافل ظهر و عصر 16 رکعت و باید هم قبل از نماز خواند حالا این قبل از نماز وقت ندارد خب میگویند که در وسط نماز بخوان، وقت ندارد همهاش را بعد از نماز بخوان 16 رکعت را همهاش را بعد از نماز بخوان گفتند این تقید به زمان این قید نیست این بیان فضیلت است به آن میگویند تعدد مطلوب مولا مطلوبی دارد و آن نماز خواندن نوافل است برای ظهر و عصر است بتواند 51 رکعت نوافل وقت برایش تعیین کرده، فضیلت است گفته قبل از نماز ظهر، قبل از نماز عصر حالا این نمیتواند حتی اگر بتواند یا حالش را ندارد، وقتش را ندارد میخواهد نماز جماعت بخواند گفتند خیلی خوب میتوانی این نوافل را قبل بخوانی همهاش را میتوانی در وسط نماز بخوانی همهاش را میتوانی بعد بخوانی همهاش را.
لذا راجع به زمان که نه راجع به قیودات دیگر هم گفتهاند، گفتند نماز را باید ایستاده بخوانی، نماز واجب بله اما نماز مستحب چه؟ این قید قیام قید مطلوبیت است میتوانی هم نشسته بخوانی اگر هم نمیشود نشسته بخوانی یا نمیخواهی نشسته بخوانی توی راه باید بخوانی.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله زنجانی را من نماز ظهر و عصر در مدرسه فیضیه میرفتم پشت سر ایشان منزل ما با منزل ایشان اشتراکی داشت آن وقت من دنبال ایشان میرفتم چون علاقه خاصی به ایشان داشتم خدا رحمتش کند تا خانه ایشان 16 رکعت نماز میخواند.
لذا همین جور که گفتنیهایش را گفت دیگر رکوع اشاره نمیخواهد سجده هم اشاره نمیخواهد الله اکبر تا السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، گفتند پس این قیدها چیست؟ گفتند تعدد مطلوب است آنچه مطلوب مولاست نافله است آنچه مطلوبتر مولاست آوردن آن آداب و رسوم مثل آداب و رسوم نمازهای واجب.
لذا در مثل این که انسان اگر بتواند ایستاده نماز بخواند، بخواهد نشسته نماز بخواند نمیشود حتی نماز ساقط میشود الا این که دلیل بیاید این دیگر تعدد مطلوب نیست دلیل بیاید بگوید در حال اختیار ایستاده در حال مرض در حال عدم بر قدرت ایستاده، نشسته هم نماز را باید بخوانی الصلاه لایترک بحال.
مثلاً در باب روزه همین طور است این میتواند روزه بگیرد اما به شرط این که 3-2 تا لیوان آب بخورد، قرصش را بخورد، آیا این میتواند روزه بگیرد یا نه؟ نه حالا امساک و تشبه یک حرفی اما علی کل حال کسی بخواهد روزه بگیرد و مجبوراً یک لیوان آب هم بخورد خب نمیشود چرا؟ چون که دلیل نداریم برای این که روزه تعدد مطلوب باشد اما در باب نماز الصلاه لایترک بحال آن تعدد مطلوب دیگر نیست میشود در حال اختیار آن، در حال اضطرار این.
اما در مستحبات تعدد مطلوب است. شارع مقدس میگوید این قیدهایی که میآورم توی مستحبات این برای افضلیت است نه قید باشد.
لذا مشهور در میان قدما این است که حمل مطلق بر مقید نمیکنند به قول همین آقای زنجانی خدا رحمتشان کند میگفت هر چه پول بدهی آش میخوری.
حضرت امام (رض) راجع به زیارت عاشورا میفرمودند راوی آمد خدمت امام صادق گفت یابن رسول الله روز عاشورا را چه کار بکنم؟ فرمود یک توجه به قبر امام حسین بگو السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک و رحمه الله و برکاته، گفت یابن رسول الله بیش از این میخواهیم زیارت عاشورا را به او گفتند، علقمه آمد گفت بیش از این میخواهم دعای علقمه را به او گفتند.
لذا اگر کسی روز عاشورا آن زیارت مختصر را بخواند زیارت عاشورا خوانده اگر کسی آن زیارت عاشورای رسمی را بخواند، زیارت عاشورا را خوانده اگر کسی با دعای علقمه بخواند زیادتر، زیارت عاشورای کامل خوانده همهاش زیارت حسین علیه السلام است اما مراتب دارد حمل مطلق بر مقید هم نیست.
لذا مثلاً گفته است که 100 مرتبه اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک این 100 قیدیت ندارد به قول حضرت امام حالا متن زیارت را بخواند کفایت میکند دیگر و به جای 100 لعن دیگر این هم که مشهور شده که مثلاً اللهم العن را میگویند بعدش میگویند تسع و تسعون مره این دیگر از خود درآوری است نه، به قول آقای زنجانی هر چه پول بدهید آش میخورید در باب مستحبات به آن میگویند تعدد مطلوب از همین جهت مثلاً در نماز شب آن 3 رکعت آخر را میخواند روایت هم داریم میگوید خیلی خوب است.
بنابراین حرف این شد که مسلم است قضا به امر جدید است چنانچه کم آوردن و زیادآوردن به امر جدید است نماز را بخواهد کم کند نمیشود اما شارع میگویند توی مسافرت 2 رکعت آنجا بخواهد 4 رکعت بخواند نمیشود کم کند نمیشود، زیاد کند نمیشود چرا؟ برای این که قید قیدیت دارد اما در باب مستحبات همه، همه قید، زمان باشد یا غیر زمان باشد قیدیت ندارد وقتی قیدیت ندارد آن قید دلالت میکند بر تعدد مطلوب.
لذا در زمان باشد روز عاشورا نشد خب میخواهد زیارت عاشورا بخواند هر روز میخواهد بخواند خیلی خوب است خیلی هم نتیجه دارد هم برای دنیا هم برا ی آخرت میخواهد زیارت عاشورا بخواند هر روز آن قید عاشورا یک مطلوب است دیگر بعد عاشورا یک مطلوب دیگر آن مطلوب با آن مطلوب معلوم است یک تفاوت دارد به آن میگویند تعدد مطلوب، الافضل فاالافضل.
دیگر ظاهراً اینجا چیزی نداریم و انشاء الله بحث بعدمان الامر بالامر بالشیء هل هو الامر باشیء ام لا؟ مطالعه کنید برای فردا انشاء الله.
صلی الله علی محمد و آل محمد