درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : واجب موقت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث در واجب موقت است معنای واجب موقت معلوم است این که گاهی وجوب مقید شده در زمان خاصی انجام بدهد مثل مثلاً ماه مبارک رمضان و روزه آن هم از اول فجر تا مغرب یا مثل نماز اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل به اینها میگوئیم واجب موقت.
درمقابلش واجب مطلق است ولو این که زمانی است یعنی باید در زمانی انجام بدهد نمیشود چیزی مادی، زمانی باشد و ما در زمانی آن را انجام ندهیم.
لذا یک وقتی باید این انجام شود اما قید وقت ندارد مثل این که میفرماید اکرم العلماء خب این یک وقت خاصی ندارد هر وقتی که این کار را انجام بدهد بجاست ولو وقتی که میخواهد کار را انجام بدهد یک زمانی است اما این زمان دخالت ندارد به آن میگوئیم زمانی اما میگوئیم واجب مطلق در مقابل واجب موقت آن واجب موقت هم منقسم میشود به دوقسم؛
یکی موسع یکی هم مضیق یعنی یک مرتبه آن واجب ظرفش از اول واجب است تا آخر به این میگوئیم مضیق گاهی نه، ظرف ما بیش از مظروف ماست مثل نماز مثل روزه واجب مضیق است مثل نماز واجب موسع است، واجب موسع است یعنی اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل خب اول ظهر میتواند انجام بدهد وسط روز میتواند انجام بدهد آخر روز هم میتواند انجام بدهد زمان توسعه دارد برای آوردن واجب اما در باب روزه این جور نیست به اندازه وجوب زمان است به اندازه زمان وجوب است یعنی روزه از اول طلوع فجر است تا مغرب شرعی زمانش این است خود روزه هم که یک واجب است زمان به اندازه واجب است واجب به اندازه زمان به این میگویند واجب مضیق.
این واجب موقت غیر از آن واجب کفایی یا آن واجب تخییری است انسان خوب میتواند درک بکند از نظر اثبات از نظر ثبوت.
از نظر اثبات که در اسلام خیلی واجب موقت داریم چنانچه خیلی واجب مطلق داریم و مثلاً مثل نماز ما، مثل روزه ما، اینها همه واجب موقتاند مثلاً مثل زکات و خمس هم اگر کسی بگوید فوراً باید بدهد، در سال باید بدهد باز هم میشود واجب موقت مثل حج واجب موقت است در یک وقت خاصی باید برود مثل جهاد واجب موقت است در یک وقت خاصی لازم است اما امر به معروف و نهی از منکر یا مثلاً عمره مستحبی نماز مستحبی روزه مستحبی اطعام به دیگران اینها همه واجب مطلق است وقت خاصی ندارد.
لذا همه واجبات میتوانیم بگوئیم منقسم میشود به واجب موقت، به واجب موسع و همین طور که موسع زیاد است همین طور مضیق زیاد است از آن طرف همین طور که واجب مطلق یعنی بدون قید زمان زیاد
است واجب موقت هم چه موسع چه مضیق زیاد است.
لذا از نظر اثبات حرفی نداریم معلوم است مثل همان واجب تخییری، واجب کفایی، از نظر اثبات از نظر دلیل هر سه یک امر واضحی است.
در واجب کفایی آن که معلوم نبود وجداً هم تویش مانده بودیم از نظر ثبوتی بود تصویر، کیفیت جعل. اما آن حرف در اینجا هم نمیآید یعنی کیفیت جعل را حسابی میدانیم چیست و تصویر جعل را خوب میتوانیم بکنیم شارع مقدس دیده مصلحت تامه ملزمه دلیل است که در ماه مبارک رمضان هر روزی از اول طلوع فجر تا مغرب روزه بگیر این مصلحت تامه ملزمه دارد همین را انشاء میکند یا میبیند که نماز واجب یک مصلحت تامه ملزمه دارد در یک وقت خاصی. هم نماز صبحش هم نماز ظهر و عصرش هم نماز مغرب و عشایش در وقتی هم جعل میکند، همین جور جعل میکند یعنی به آن واجب قید وقت میزند اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و خوب انسان میتواند درک کند واجب موقت چه جوری است؟ کیفیت جعل چه جور بوده؟ همین طور در واجب مطلقش خوب میتواند تصور بکند شارع مقدس فرموده همه باید امر به معروف و نهی از منکر بکنند باشرایطش اما در وقت خاص و در زمان خاص و در فرد خاص و امثال اینها نیست میگوئیم واجب مقید به زمان نیست ولو زمانی است اما آن زمان قید نیست پس واجب مطلق است گاهی هم میبینیم که واجب را جعل کرده اما با یک وقت خاصی.
نماز صبح بخوان از اول طلوع فجر تا قبل از این که آفتاب طلوع بکند در این زمان لذا اصل واجب موقت را خوب میتوانیم درک بکنیم آن واجب موقت که موسع است یا مضیق است خوب میتوانیم درک کنیم لذا از نظر ثبوتی در رفاهیم از نظر اثباتی هم در رفاهیم.
تقریباً واجب موقت همین مقدار دیگر کفایت میکند اما دیگر خب معلوم است باید یک ان قلت قلتهایی هم توی مسئله داشته باشیم لذا بحث امروزمان راجع به 2 تا اشکال است یکی راجع به واجب موسع یکی راجع به واجب مضیق.
بحث جلسه بعد ما هم انشاء الله راجع به یک امر مهم در فقه است که در اصول باید صاف شود و این که آن واجبهای موقت وقتی وقتش تمام شد بعدش قضا دارد به امر جدید است یا نه؟ همان امر اولی کار میکند دیگر امر جدید نیست یا نه امر اول نمیتواند کار بکند به امر بعد است اگر امر بعد داشته باشیم قضا دارد اگر امر بعد نداشته باشیم قضا هم ندارد.
در واجبات مطلق هم همین است که بعضی اوقات دلیل بر قضا نداریم مثلاً راجع به نفقه پدر و مادر یا غیر پدر و مادر نفقه پسر یعنی اولاد گفتند که اگر نداد گناه بزرگی کرده است حق الناس هم هست کسی میتواند دختر و پسرش را اداره کند نمیکند، کسی میتواند پدر و مادرش را اداره کند نمیکند. گفتند گناه خیلی بزرگ است اما حق باشد.
لذا اگر پدر و مادر مثلاً مردند بخواهند نفقهای که نداده به این مادر ورثه از این پسر بگیرند گفتند دیگر قضا ندارد حتی مثلاً اگر حاکم شرع مجبورش کرد نفقه مادر را حسابی بدهد آن نفقههایی که نداده حاکم شرع نمیتواند از این بگیرد از این به بعد باید نفقه بدهد راجع به گذشتهها هم حتی رضایت پدر و مادر هم شرط این است باید توبه کند، حسابی توبه کند اما راجع به نفقه زن گفتند این حق است لذا اگر نداد باید قضا کند امروز نفقه نداد، فردا باید نفقه بدهد، نفقه گذشته را هم باید بدهد.
لذا این به امر جدید است یا به همان امر اول است؟ بعضی گفتند به همان اول است بعضی گفتند به امر جدید است مثلاً نماز کسی نخواند، نماز قضا شد حالا الان نماز قضا لازم است.
به امر جدید لازم است اقض مافات کمافات با آن امر است یا نه؟ همان امر اول میگوید که باید نمازهای گذشته را قضا بکنی.
خب این بحث مال جلسه بعدمان انشاء الله معلوم است بحث مفید در فقه است و در فقه ما این بحث خیلی فایده دارد.
اما 2 تا اشکال امروز؛
یکی راجع به واجب موسع، یکی راجع به واجب مضیق.
راجع به واجب موسع گفتند که خب معنای واجب موسع این است مثلاً نماز را از ظهر تا مغرب لذا اول ظهر برایش واجب است یا نه؟ میگوئید نه میتواند اول ظهر نماز نخواند میگویم خب اگر واجب نیست منافات با اصل وجوب دارد شما میفرمائید که نماز واجب است حالا میگوئید نماز واجب نیست لذا در واجب موسع این جوری میشود آن زمان اول واجب نیست، زمان دوم واجب نیست، زمان سوم واجب نیست و این منافات دارد با وجوب، این جواز تأخیر منافات با وجوب دارد، این اشکالی که شده.
اشکالش خیلی اهمیت ندارد از نظر اثباتی ولو ما نتوانیم جواب این اشکال را بدهیم اما میدانیم در اسلام همین جور است همه واجبات موسع را میگوید که اول وقت، اگر نه بعد، هر چه جلو بیندازی افضل و اگر خوانده نشد تا آخر واجب مضیق رسید آن وقت دیگر میشود واجب موسع، واجب مضیق از نظر اثباتی در رفاهیم اما از نظر ثبوتی چه جور درستش بکنیم؟ باید این جور بگوئیم مطلبی که هست اینجا این است، این که شارع مقدس واجب کرده است نماز را چه نمازی؟ من دلوک الشمس الی غسق اللیل یعنی قید زمانرا به آن زده این قید زمان ظرف بیشتر از مظروف است یعنی میتواند اول ظهر بخواند بعد بخواند، بعد بخواند، تا آخر. خب این قید را زده اما دیگر اینها که آیا جایز است؟ واجب است؟ چسیت؟ دیگر مربوط به شارع نیست آن که شارع جعلش کرده اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل است. دیگر از نظر مصداق، از نظر خارج این دیگر دست ماست وقتی دست ما شد دیگر راجع به کل و جزء میشود واجب تخییری برای ما.
مثلاً در واجب تخییری غیر تدریجی هم، همین است بالاخره آنجا گفتیم شارع مقدس گفته اکرم احدهما این یعنی یکی از این دو اما دیگر خارج دست شارع نیست از همین جهت هم گفتیم متعلق تکلیف یک مجتمع انتزاعی، یک عنوان انتزاعی آن وقت مائیم که تدریجاً نه، فوراً یا این را انتخاب بکنیم یا آن را اگر آن را مثلاً زید را انتخاب کردیم دیگر تکلیف ساقط است عمر را انتخاب کردیم تکلیف ساقط است این مقام اسقاط تکلیف است نه مقام جعل تکلیف. جعل تکلیف روی احدهما بوده اما در اسقاط تکلیف این است که مکلف مخیر است عقلاً یا این را اکرام بکند یا آن را.
ما نحن فیه هم همین است تخییر است، تخییر تدریجی. در واجب تخییری فوراً یا این یا آن، در اینجا تدریجی است طولی است شارع مقدس آن که جعل کرده کلی است اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل اما این که حالا تو نماز را اول بخوان، دوم بخوان این دیگر مربوط به شارع نیست یعنی ماتی به است، مامور به نیست مامور به آن عنوان اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل است اما مائیم که به نحو تدریج به آن میگوئیم تخییر تدریجی جزء را همان اول وقت بیاوریم تکلیف ساقط میشود این اصلاً ربطی به جعل ندارد تا اشکال بکند بگوید آقا جواز منافات با وجوب دارد این اصلاً در جعل جوازی در کار نیست آن که هست وجوب است وجوب چیست؟ وجوب موقت وقتش هم توسعه دار این یک کلی است اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل همین طور که اقم الصلاه شارع مقدس نماز را جعل میکند برای همه و اما ماتی به دیگر دست شارع مقدس نیست دست مکلف است.
در اینجا هم این که در چه زمانی بجا بیاورد دست مکلف است مکلف است میتواند در جزء اول بجا بیاورد، دوم بجا بیاورد، سوم بجا بیاورد تا آخر.
لذا این که این آقا اشکال کرده گفته که واجب موسع لازمهاش این است که آن جزء اول جایز باشد نه واجب میگوئیم نه جزء اول هم واجب است اصلاً جزء در کلمات شارع نیست تا ما بخواهیم بگوئیم شارع مقدس واجب را مقید کرده به زمان مائیم که این تکلیف شارع را باید در ظرفی بجا بیاوریم در هر زمانی بجا بیاوریم مصداق است ماتی به مطابق با مامور به است آن کلی گفته جزئی مال ما.
در همه واجبات همین است، کلی یعنی امر را آورده روی طبیعت آن کلی است نظر به اجزاء ندارد مائیم که باید آن کلی را جزئیش بکنیم آن مامور به را ماتی به بکنیم آن ماتی به صد در صد مطابق با مامور به باشد تا آن مامور به ساقط شود به آن میگوئیم تخییر تدریجی عقلی آن اول را در باب تخییری میگوئیم تخییری دفعی عقلی یعنی عقل ماست که میگوید در این زمان، در آن زمان هر وقت آوردی درست است مصداق آن کلی است، آن کلی ساقط میشود.
لذا اگر نخواند آن واجب را بجا نیاورده یعنی اصلاً ماتی به نیامده وقتی ماتی به نیاید مامور به ساقط نشده کتک میخورد، اگر ماتی به را در یک زمان بیارود آن مامور به کلی ساقط میشود دیگر وقتی ساقط شد عقاب ندارد بلکه ثواب هم دارد.
این راجع به واجب موسع که ایراد شده لازمه واجب موسع این است که همه اجزائش جایز باشد نه واجب.
لذا شما میگوئید هم واجب است هم جایز است، هم واجب است راجع به جعل هم جایز است برای این که گفته میخواهی این زمان، آن زمان، آن زمان.
جوابش هم این است که شارع مقدس نگفته این زمان، آن زمان آن زمان، گفته اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل یک کلی آن مامور به است اما ماتی به تدریجیاش تخییریاش دست ماست به آن میگوئیم واجب تخییری تدریجی عقلی چنانچه در باب تخییر نه موقت در آنجا هم همین را میگوئیم میگوئیم شارع مقدس حکم را آورده روی کلی گفته یکی از این دو من هم که در خارج یا این را یا آن را اکرام میکنم اگر این را اکرام کردم تکلیف ساقط است اگر آن را اکرام کردم تکلیف ساقط است و تکلیف نیامده روی تشخصها اصلاً تکلیف روی تشخصها نمیتواند بیاید تکلیف روی فرد نمیتواند بیاید تکلیف باید روی کلیات باشد. و اما راجع به وجوب مضیق، مثل این که وقت گذشت اشکالش را بکنم تا جلسه بعد.
گفتند آقا این واجب مضیق خب لازمهاش این است بعث و انبعاث با هم باشند و در اینجا این دو با هم یک تفاوت زمانی دارد اول باید بعث بکند وجوب درست شود وقتی وجوب درست شد بعد از آن این آقا آن واجب را بجا بیاورد در حالی که واجب مضیق است واجب موسع شد در حالی که واجب موسع است واجب مضیق شد.
این را تصور بکنید که چه میخواهد بگوید تا جلسه بعد انشاء الله دربارهاش صحبت بکنیم.
وصلی الله علی محمد و آل محمد