درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/03/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : چه طورمیشود شرط متأخر، شرط متقدم داشته باشیم؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث ما، بحث مشکلی است در اصول در حالی که مرحوم آخوند (رض) از جاهائی که به حسب لفظ آسانش کردند اما به حسب معنا مشکل است مثل این که بنای مرحوم آخوند (رض) هر کجا که مقصود مشکل باشد الفاظ را مشکلش نکنند و هر کجا که مقصد مشکل نباشد الفاظ را مشکلش بکنند تا بشود همه کفایه مشکل. تا طلبه بواسطه فکر این کفایه را همهاش را مثل موم در دستش یک دوره اصول منقح حالا اینجا مطلب مشکل است لذا در این 2 صفحه مرحوم آخوند از نظر لفظی رسا صحبت کردند انصافاً بالاخره مشکل این بوده که آقا شرط متأخر، شرط متقدم چه جور میشود داشته باشیم؟ در حالی که شرط جزء العله است و معلوم است که جزء العله باید مقارن باشد برای این که اگر مقارن نباشد تأثیر و تأثر ممکن نیست بین 2 چیز بخواهد تأثیر باشد باید مقارنه باشد.
مرحوم آخوند میخواهد جواب بدهند، فرمودند اما در شرط تکلیف آن که شرط است لحاظ است، اراده است بنابراین لحاظ و اراده تکلیف همیشه مقارن با تکلیف است که صحبت کردیم دربارهاش و گفتیم که اشتباهی که اینجا شده فرق بین انشاء منشأ است لحاظ مربوط به انشاء است، بحث ما مربوط به منشأ است و منشأ نمیتواند شرطش متأخر باشد یا متقدم باشد و اما راجع به مأمور به ایشان فرمودند که آن شرط متأخر، آن شرط نیست بلکه اضافه مأمور به به او اضافه، آن عنوان، آن اتصاف شرط است بنابراین همیشه مقارن است برمیگردد به این که صلاه همان منشأ، صلاه متصف به غسلهای شب آینده یا نماز متصف به وضوی گذشته بنابراین ولو متقدم است ولو آن غسلها متأخرند اما آن اتصاف با مأموربه است بنابر به قول ایشان ینخرم قاعده الفلسفیه، نه، انخرام پیدا نکرده و شرط مقارن با مشروط، علت مقارن با معلول شد این فرمایش مرحوم آخوند بود که دیروز عرض کردم.
ایرادی که داشتم این که آقا چه جور میشود اتصاف بدون صفت؟ اضافه بدون مضاف الیه؟ مضاف الیه معدوم است، بعد میخواهد پیدا شود یا معلوم است پیدا شد و تمام شد حالا میخواهید این نماز را متصف کنید، اضافه بدهید به قول ایشان به آن امر متأخر معدوم یا به آن امر متقدم معدوم.
همین الان این را جواب بدهید که شما میخواهید صلاه را متصف بکنید به چه؟ به صفت معدوم شما میخواهید تأثیر و تأثر درست بکنید میخواهید بگوئید که این مضاف، این اتصاف یک امر موجودی است ولو مضاف الیه آن موجود نیست و آن تأثیر و تأثر روی نماز دارد و این را باید بگوئید شما همه حرفها همین است که حرف من که سابقاً گفتم جایی نیست که من گفتم همه اینها امر اعتباری است و هیچ اشکالی ندارد اصلاً علت و معلول نیست علت و معلول نما، شرط و مشروط نما اینها را که مرحوم آخوند نمیخواهند بگویند مرحوم آخوند میخواهند راستی این انخرام قاعده را درستش بکنند بگویند تأثیر و تأثر هست متأخر هم نیست متقدم هم نیست میخواهند امر وجودی درست بکنند دیگر میخواهند یک مضافی درست بکنند موجود آن واجب ما متأثر بشود از این مضاف اما مضافی که اضافه او معدوم است. میگویند متضایفین مثل کلمه ابن و اب خب این کی تضایف است؟ وقتی هر دو موجود باشد اما آقا اب است برای چه؟ 10 سال دیگر زن میگیرد پسردار میشود آن وقت میشود اب الان به او بگوئیم اب یک دفعه مجاز است خوب است اما راستی این اب است خب نمیشود دیگر برای این که متضایفین به قول بزرگان وجوداً و عدماً متوقف بر یکدیگری است شما اینجا میخواهید تضایف درست بکنید و تضایف نمیشود یک کدام موجود باشد، یک کدام معدوم باشد و این جمله خب در فلسفه آمده توی اصول ما هم آمده که متضایفین وجوداً و عدماً اینها لازم و ملزوم یکدیگر هستند ما اگر بخواهیم نماز را اضافه بدهیم و یک مضاف درست بکنیم، یک صفت درست بکنیم بگوئیم یک کدام امر موجود دیگری امر معدوم، اضافه درست میشود. مجازاً اعتباراً انتزاعاً اینها همه خوب، اما وجوداً، تأثیر و تأثراً این نمیشود یک کدام موجود باشد دیگری معدم باشد اصلاً همه اشکالها توی همین است که چه جور میشود که مشروط حالا شرطش گذشته یا آینده این از همین باب تضایف است دیگر شرط و مشروط از باب تضایف است، علت و معلول از باب تضایف است، تضایف مصادیق فراوانی دارد مثل غلام زید فقط نیست توی فلسفه ما این تضایف خیلی کار میکند لذا علت و معلول امر متضایف است شرط و مشروط امر متضایف است مانع و ممنوع امر متضایف است و بالاخره هر چه که دو تا وابسته به یکدیگر باشند باید یا موجود باشند یا معدوم، معدوم هم باشند که دیگر یک امر اعتباری میشود اما وجوداً متضایفان، متکافئان .
این ایراد اول ماست به مرحوم آخوند اما ایراد مهمتر به مرحوم آخوند این است که راستی از نظر عقل، حالا آن هیچ، از نظر ظاهر، از نظر عرف ما میتوانیم که آن اضافه را شرط بگیریم؟ اضافه که شرط نیست اگر مثلاً شارع مقدس فرمود که اذا قمتم الی الصلاه فغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق شما حالا وضو گرفتید یک ساعت بعد نماز خواندید این اضافه شرط است یا وضو؟ قرآن میگوید اذا قمتم الی الصلاه شرط این صلاه اضافه صلاه به وضو، خب نمیشود که این را حالا درستش کرد ما شرط را برداریم جایش اضافه بگذاریم بگوئیم آن که شرط است و آن شرط خارجی آن غسلهای شب که نیست آن غسل روز برای شب نیست آن که شرط است اضافه است میگوئیم عقلاً، عرفاً، شرعاً میشود ما به جای آن غسلها اضافه غسل را بگوئیم شرط است؟ باید این را از یک جا بیرون بیاوریم، عقلی نقلی عرفی خب اگر بدهی به عرف، عرف روی این حرفها هم حرفی نمیزند این جور میگوید که وضو شرط نماز است اما اضافه صلاه به آن وضو، این شرط نماز است اصلاً استیحاش میکند با ظواهر ادله هم نمیتوانیم این را بگوئیم، شواهر ادله یک جا مرحوم آخوند پیدا بکند که شرط و مشروط را گفته باشد اضافه شرط است نه خود شرط و راستی تأثیر و تأثر هم اضافه که نمیتواند تأثیر و تأثر داشته باشد، آن که تأثیر و تأثر دارد مشروط و شرط است نه اضافه، اضافه یک امر اعتباری است، از کجا پیدا میشود؟ از آن مضاف و مضاف الیه اما بخواهیم تأثیر و تأثر درست بکنیم، عرفاً، عقلاً تأثیر و تأثر مال شرط است، مشروط هم متأثر میشود و ما بگوئیم که شرط است هیچ چیز، تأثیر مال اضافه مأمور به، به شرط.
یعنی الان عرفاً اگر کسی حرف مرحوم آخوند را بزند خب عرف میگوید اضافه یک امر اعتباری است، شرط واقعی وضو است حالا واقع و نفس الامر هم همین است کاری به عرف هم نداریم اما عقل ما میگوید شرط وضو است این یک حرف دیگر است که آیا غسلات و مسحات شرطاند یا طهارت شرط است؟ که از غسلات و مسحات فهمیده میشود؟ معمولاً میگویند طهارت شرط است که از غسلات و مسحات راستی پیدا میشود که حضرت امام توی درس البته اخلاق و عرفان و امثال اینها توی درس قبول نداشتند گفتند یعنی چه؟ که میگوید؟ وضو یعنی غسلات و مسحات به این میگوئیم طهارت حالا کسی بگوید طوری نیست خوب هم هست، بگوید از این غسلات و مسحات طهارت پیدا میشود، آن تأثیر و تأثر است، آن علت و معلول حسابی است خب این میشود تطهیر این متطهر نماز میخواهد بخواند از اول نماز تا آخر نماز مقارن است، این متأخر و متقدم نیست این اصلاً از بحث ما بیرون است همین ایراد به مرحوم آخوند هست که آقا اصلاً باب طهارت را نکش اینجا برای این که از غسل جنابت یا از هر غسلی یک طهارت پیدا میشود اللهم اجعلنی من التوابین و جعلنی من المتطهرین که مستحب انسان در وضو یا در غسل بگوید، بگوید طهارت پیدا میشود یک علت و معلول درست شد، علت چه؟ غسلات و مسحات معلول چه؟ طهارت مقارن یکدیگر این طهارت را میآوریم توی نماز، الله اکبر، اوله التکبیر آخره التسلیم این طهارت را دارد میشود شرط مقارن و آن هم میشود شرط مقارن یعنی علت و معلول با هم است دیگر و از بحث ما بیرون یک کسی وضو بگیرد، آن طهارت را هم حساب نکند و این را میگوید شرط است برای نماز یا به زن مستحاضه بگویند غسلهای شب را بکن نمازهای قبلت صحیح است این شرطها خب حرف در این است که میتواند تأثر پیدا کند یا نه؟ مرحوم آخوند میبینند نمیتواند بگوید آری میگوید اضافه آن شرط است یعنی دست بردار از روایات از ظهور روایات ، ظهور روایات را تأویل کن و بگو آنچه شرط است اضافه به شرط است نه خود شرط است میشود گفت؟ اولاً نمیشود برای این که در فلسفه چنین چیزی ما نداریم یعنی توی فلسفه هم ما نمیتوانیم جائی اثبات بکنیم که اضافه تأثیر و تأثر دارد آن هم همین طور است همان تقید جزء و قید خارجی هم همین طور است، تقید یک امر واقعی، نفس الامری آن کسانی که میگویند و نماز یک دفعه مطلق است هیچ، یک دفعه نماز با قل هو الله است آن هم جزء است یک دفعه نماز اما به او گفتند شرطش این است که مثلاً با وضو باشی تقید جزء میشود، واقعاً جزء میشود شرط هم خارج میشود حالا آن که الان هست این است که ما یک جا درست بکنیم اضافه، اتصاف، اینها تأثیر و تأثر داشته باشد هیچ، علت و معلول دیگر بالاتر از علت و معلول که نیست که متکافئان هستند همین علت و معلول که متکافئان هستند همین علت تأثیر است تأثیر میکند معلول است متأثر میشود اما آن علت که یک امر اضافی است آن معلول که یک امر اضافی است، آن هیچ تأثیر و تأثر در آن نیست اضافه هست یعنی علت بدون معلول نمیشود، معلول بدون علت نمیشود اب بدون ابن نمیشود، ابن بدون اب نمیشود اما چه متأثر است؟ چه موثر است؟ یک کسی مثل مرحوم آخوند بگوید که آقا این تأثیر و تأثر مال اضافه هست، مال صفت است نه مال موصوف مال اضافه است نه مال مضاف الیه نه توی فلسفه همچنین چیزی داریم، نه توی اصول شما یک جا در فلسفه پیدا بکن که بگویند اضافه تأثیر و تأثر دارد؟ آن که تأثیر دارد متأثر همهاش امور خارجیه است، امور خارجیه نماز است و غسل اگر کسی تأثیر و تأثر گفت نماز میشود مشروط معلول آن غسل میشود شرط، مشروط بله وقتی که نگاه بکنم یک اضافه در اینجا میفهمم چون امران متضایفانند دیگر میفهمم که وضو رابطه دارد با صلاه، صلاه رابطه دارد با وضو، این رابطه را میفهمم این رابطه چه در فلسفه چه در عرف، یک امر اعتباری است ما به ازا ندارد الا اضافه اشراقیه آن یک مسئله دیگر است که مربوط به بحث ما نیست نباید هم این بحثها را اینجا بیاوریم در اضافه اشراقیه اصلاً مضاف و مضاف الیه و اینها نیست اما اضافه مقولیه که مرحوم حاجی سبزواری این قدر فراوان دربارهاش صحبت میکنند، اضافه مقولیه یعنی همین اضافه مثل غلام زید مثل تضایف اینها هیچ کدام تأثیر و تأثر تویش نیست تقید هم نمیشود باز هم آن تأثیر و تأثر، آن مقاربهاش را یک کسی درست بکند مثل همان طهارت است که درست میکند طهارت میشود شرط مقارن ولی حالا عمده که اینها را گیر انداخته این عقود و شرایط متأخره مثل اغسال و امثال اینهاست حالا آن که الان مراد من است این است که ایراد دوم به مرحوم آخوند این است که آقای آخوند کجا میشود توی فلسفه پیدا کرد که تضایف یک امر خارجی باشد؟ تأثیر و تأثر باشد شما درست هم بکن یعنی ما دست از اشکال اولمان برداشتیم شما درست بکن بگو تضایف شرط است میگویم تضایف که نمیتواند تأثیر و تأثر داشته باشد الا اضافه اشراقیه، اضافه مقولیه این چند تا اضافه مقولیه که داریم همهشان انتزاعات است توی فلسفه انتزاعات است میگویند که ما از مضاف و مضاف الیه انتزاع میکنیم اضافه، انتزاع میکنیم اتصاف، انتزاع میکنیم تضایف و اما یک کسی توی فلسفه یا توی اصول بگوید که اینها تأثیر و تأثر دارند، تأثیر و تأثر مال کیست؟ مال چیست؟ مال ذات شرط، مال ذات مشروط و ذات شرط، ذات مشروط الا اضافه ، اضافه از آن 2 تا پیدا میشود.
آن وقت حرف سوم ما همین است که آقا کی گفته؟ چه جور میشود روایات اهل بیت یا آیات شریفه را ما تأویلش بکنیم؟ تأویل به چه؟ بگوئیم که غسلها شرط نیست اضافه نماز به آن غسلها، آن شرط است خب نمیسازد با روایتها نمیسازد با ظواهر آن که عرف می فهمد این است وضوی متقدم، عقد متقدم شرط است از برای آن تبدیل اضافتین یا برای آن نماز غسلهای متأخر شرط است برای صحت صوم و اما همه اینها را ما بهم بزنیم بگوئیم که شرط متأخر یوخدور شرط متقدم نداریم پس چه داریم؟ اضافه به شرط داریم و آن مقارن است خب نمیشود دیگر.
رد من این است که عرف میگوید اگر از عرف بپرسند که آقا شرط نماز چیست برای مستحاضه؟ میگوید غسلهائی که شب باید بکند اما بگوید که اضافتین نماز مستحاضه به غسل شب آینده ، این اضافه شرط است خب نمیتواند بگوید دیگر برای این که روایات ما که نمیگوید آن اتصاف روایت میگوید ذات شرط غسل است، ذات شرط آن وضو است ذات شرط آن عقود است و همچنین تا آخر حالا عقد متأخر، عقد مقارن، بالاخره چه مقارن، چه متقدم چه متأخر آن ذات ذات شرط ، شرط است توی روایات ما واقعاً هم این جوری است یعنی از نظر فلسفه از نظر واقع اینها آن اتصاف که نمیشود شرط باشد، شرط چه است؟ ذات، ذات چیست؟ حالا بگوئید امر اعتباری یا امر واقعی ذات شیء شرط است حالا اعتباراً یا واقعاً.
دیگر عل کل حال چیزی نداریم در اینجا دیگر اگر بخواهم دنبال بکنم
باید کلمات استاد بزرگوار ما آقای بروجردی و همچنین کلمات استاد عزیز ما حضرت امام را بیان بکنم یک هفته طول میکشد و دیگر نتیجه هم بعد از آن که من نتیجه را سالبه به انتفاء موضوع کردم دیگر علی الظاهر نتیجه هم ندارد و تأسف بیشتر شما هم حال شنیدن این گونه مباحث را ندارید. امیرالمؤمنین میگفتند اگر گوش بدهید به حرفهایم یک سال با شما صحبت میکنم خسته هم نمیشوم .
و صلی الله علی محمد و آل محمد