درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/03/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : ادامه تقسیم مقدمه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث ، بحث مشکلی است و آن این است که مقدمه را منقسم کردند به مقدمه مقارنه، متقدمه متأخره گفتم مثالش هم فراوان است اشکال کردند که متقدمه یعنی تأثیر و تأثر شرط است لذا باید مقارن باشد و شرط متأخر یعنی چه؟ چه جور میشود شرط متأخر درست کرد؟ گفتم همه اشکال را پذیرفتند و رفتند در صدد رفع اشکال و هر کسی جوری جواب دادند و ما اصل اشکال را نپذیرفتیم گفتیم این شروط و اقتضائات و استعدادات و علت تامه و علت ناقصه در احکام در اعتباریات اینها شرط نماست، اینها شرط واقعی بمعنا تأثیر و تأثر نیست اسمش را گذاشتند شرط اسمش را گذاشتند علت تامه، اسمش را گذاشتند علت ناقصه لذا نه تأثیری در کار است، نه تأثر وقتی تأثیر و تأثر در کار نباشد گاهی مقارن، گاهی متأخر این قرار دادی میشود شارع مقدس قرار داد کرده شرط را گاهی متقدم قرار داده گاهی مقارن، گاهی متأخر این قرار داد از شارع مقدس است لذا شارع مقدس فرموده که عقد را بخوان مقارناً تقدیم اضافتنین پیدا میشود اضافتین پیدا میشود همان شارع هم فرموده عقد را بخوان اما فضولی یکسال دیگر که اجاره میدهد آن وقت تأثیر و تأثر پیدا میشود عقد در وصیت فرموده عقد را بخوان اما بعد از حرکت تأثیر و تأثر پیدا میشود انتقال پیدا میشود ، منجز میشود شارع مقدس فرموده است که روزه را بگیر اما شب آینده هم غسل را بکن قرارداد است طبق آن قرارداد باید عمل کنیم همان نتیجه همان علت و معلول تأثیر و تأثر و امثال اینها میشود اما این نتیجه نه این که راستی تأثیر و تأثر لذا این که چه جور میشود شرط متأخر تأثیر بکند در مشروط متقدم بگوئیم بله اگر این امر تکوینی باشد که این حرفها مربوط به تکوین است، مربوط به وجود است وجود شرطش باید مقارن باشد، علتش باید مقارن باشد معلوم هم هست تأثیر و تأثر است، تأثیر و تأثر اگر مقارن باشد میشود و الا معقول نیست یک چیزی که جدای از چیزی باشد ما شرط و مشروط درست کنیم بگوئیم اثر هذا فی هذا، این مثل آتش است که آهن را بگذارند روی آتش میشود داغ کتری را بگذارند روی آتش میشود آب جوش اما کتری جدا باشد، آتش جدا باشد معلوم است این کتری هیچ وقت جوش نمیآید معلوم است دست انسان دور از آتش باشد نمیسوزاند وقتی دست توی آتش باشد میسوزاند همه اینها مربوط به تکوین است و در تشریع اصلاً تأثیر و تأثر نیست پس شرط مقارن شرط متأخر شرط متقدم قرارداد شارع است و هیچ اشکال ندارد.
آن حسن و قبح ذاتی غیر از این حرفهاست، حسن و قبح ذاتی این است که نماز این مصلحت تامه ملزمه دارد، نماز هم چیست؟ همان که شارع تعیین میکند خب آن مصلحت تامه ملزمه آن موجب میشود شارع مقدس انشاء بکند، آن همه امر تکوین است یعنی آن مصلحت تامه ملزمه موجب میشود شارع مقدس بگوید صل ما شیعهها این را میگوئیم در مقابل سنیها که میگویند نه گترهای هم شارع میتواند تحمیل بکند بگوید صل آن مصلحت تامه ملزمه، آن علت است، آن تکوین است آن موجب میشود شارع مقدس بگوید نماز بخوانید، انشاء بکنید از آن انشاء یک منشأ درست میشود اعتباری آن دیگر وجود خارجی ندارد. منشأ یعنی مأمور به و آن مأمور به قراردادی است، البته اصلش از کجا سرچشمه میگیرد؟ خب مصلحت تامه ملزمه اما این شرطی که الان شارع میکند، این اعتبار است، این قراردادی است، شرطش را تأخیر میاندازد، مقدم میاندازد، مقارن میاندازد، مصلحت تامه ملزمه هم روی همین است که شرط متأخر باشد مصلحت تامه ملزمه هم روی همین است که شرط مقارن باشد، شرط متقدم باشد روی آن مصلحت تامه ملزمه حساب نکنید بیائید توی احکام شرعیه این احکام اعتباریات که ما به از در خارج ندارد الا اعتبار یعنی الان تا نماز نخواندیم یک چیزی به معنا مأمور به در عالم تکوین نداریم در عالم اعتبار داریم ما نماز را میخوانیم مأتی به مطابق میشود با آن مأمور به اعتباری نه مأمور به واقعی، مأمور به واقعی، نفس الامری، وجودی، این را که نداریم.
مأتی به ما مطابق میشود با آن منشأ با آن مأمور به، مأتی به امر وجودی است تطابق یک امر اعتباری است آن مأمور به هم یک امر اعتباری است آن امر اعتباری ساقط میشود بواسطه این کاری که من اسمش را
میگذارم مأتی به بجا آوردم.
انشاء گفتیم امر تکوینی است اما از این انشاء چه پیدا میشود؟ این امر اعتباری لذا وضو آن که ما میگیریم یک امر تکوینی آن که شارع مقدس گفته اذا قمتم الی الصلاه فغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق آن گفته شارع، انشاء معلوم است این امر تکوینی است ، انشاء اما از این وجوب وضو درست میکنید، این وجوب وضو کجاست؟ ظرفش کجاست؟ عالم اعتبار این که دیگر عالم تکوین نیست وقتی عالم اعتبار شد مائیم که در خارج وضو میگیریم امر تکوینی تطابق پیدا میکند با آن منشأ نه با انشاء تطبیق پیدا میکند با آن منشأ یعنی وجوب وضو یعنی واجب آن امر اعتباری ساقط میشود آن کاری که من میکنم که اسمش را میگذاریم مأتی به آن که از انشاء شارع پیدا شده اسمش را میگذاریم مأمور به و میگوئیم مأمور به ولو این که تابع مصالح و مفاسد است ولو این که انشائش هم تکوین است اما منشأش دیگر تکوین نیست یعنی شارع مقدس بواسطه انشاء ایجاد در خارج نمیکند ایجاد میکند اما چه چیزی را؟ وجوب وضو را وجوب وضو یک امر اعتباری است برکرسی تشریع مینشیند تشریع میکند و تشریع همه، همه امورات اعتباری هستند. این خلاصه حرف ماست، مو هم زیر درزش نمیرود، حالا نگفتند رفتند روی تکوین و امثال اینها، اینها یک حرفهای دیگری است والا این عرض من یک مقدار تعقل بکنید مولای درزش نمیرود نمیشود که ما عالم اعتبار را بگوئیم خارجیت دارد، خب عالم اعتبار را بگوئیم خارجیت دارد، خب عالم اعتبار خارجیت اعتباری دارد، خب خارجیت اعتباری دارد یعنی وجود نیست، وقتی وجود نشد تمام احکام وجود دیگر بر آن بار نیست یعنی دیگر نمیتوانید شما یک چیزی که مربوط به وجود است آنجا بار کنید چنانچه یک چیزی که در عالم اعتبار است شما این را موجودش بکنید مسلم نمیشود لذا شما مأمور به نمیتوانید بیاورید شما مأتی به میتوانید بیاورید به تو گفتند نماز بخوان این هم طرزش است شما میآوردی، این موجود است، این مأتی به شما که امر وجودی است تطابق پیدا میکند با آن مأمور به که یک امر اعتباری است، آن امر اعتباری ساقط میشود و اما مأمور به یک امر تکوینی باشد نمیشود درستش کرد دیگر دیگر اینجاها که رسید موقوع تحشیه است، خیلی خوب حالا اگر کسی حرف ما را نپذیرفت بگوید آقا، آخوند که نگفته وقتی آخوند نگفته خب حرف تو هم بیخود است. خیلی خوب حالا آخوند چه میگویند؟ مرحوم آخوند و استاد بزرگوار ما حضرت امام و استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی بروجردی الفاظ با هم مختلف است اما واقع یک حرف دارد و آن حرف مرحوم آخوند است البته حرفهای استاد بزرگوار ما حضرت امام دقیقتر، علمیتر اما خودشان هم در آخر درس اعلام میکردند که تفاوتی ندارد همان است که مرحوم آخوند گفتند ایشان، مرحوم آخوند در کفایه میفرمایند شرط وجوب داریم، شرط واجب داریم شرط وجوب را میفرمایند که آن لحاظ مولا آن علت تامه آن شرط است لحاظ میکند انشاء میکند.
بنابراین این که گفتید شرط متأخر متقدم است خیر شرط مقارن است و میفرماید همه شروط در وجوب یعنی در انشاء اینها همه شروطشان مقارن است لحاظ و اراده مولا میگوید صل اذا قمتم الی الصلاه فغسلوا .
در جلسه قبل میگفتم حرف خوبی ا ست اما ربطی به بحث ما ندارد برای این که لحاظ و اراده مربوط به انشاء است هردوی اینها تکوینی است آن کار مقدس آن شارع مقدس که تصور کرده است این که نماز مصلحت تامه ملزمه دارد تصدیق کرده است که بله شوق موکد و عزم پیدا کرده است آری اراده را لحاظ میکند این که باید در خارج بیاید لذا میفرماید اذا قمتم الی الصلاه فغسلوا اینها همه درست است همهاش هم تکوینی هم هست اعتباری هم نیست اینها لحاظ است که به عبارت دیگر اراده است شرط مقارن است درست است اما بحث ما در انشاء نیست بحث ما در منشأ است و منشأ اگر بخواهیم مثال بزنیم همان است که توی فقه ما مخصوصاً مرحوم شهید دوم در شرح لمعه به هر کجا میرسد میفرماید که یشترط در این شرایط عامه تکلیف آنها شرط عامه تکلیفاند نه این که مرحوم آخوند میگویند، مرحوم آخوند رفتند روی لحاظ، لحاظ و انشاء ما اگر بخواهیم شرط درست بکنیم برای تکلیف آن شرایط عامه تکلیف است یکی عقل است، یکی بلوغ است یکی علم است، یکی قدرت همان که موجب تنجیز تکلیف میشود اینها کاری به فعلیت تکلیف هم ندارند موجب تنجز تکلیف میشوند اگر بخواهیم تکلیف منجز بشود شرطش این است که عاقل باشد و بالغ باشد، قادر باشد عالم باشد والا تنجیز تکلیف نیست یعنی مأمور به ولو از حال انشاء به حال فعلیت اما منجز تکلیف نیست اینها را اسمش را میگذاریم شرایط عامه برای تکلیف مرحوم آخوند اگر میخواستند مثال بزنند مثال به اینها بزنند و اینها خارجیت هم دارد درست هم هست یعنی هم عقل و هم بلوغ و هم قدرت و هم علم خارجیت دارد وجود است این شرایط عامه تکلیف برای چه؟ برای اصل تکلیف برای وجوب که وجوب کی هست برای ما؟ شرایط عامه تکلیف اما آن که مرحوم آخوند فرمودند شرط تکلیف لحاظ مولا میگویم این شرط تکلیف بمعنا اسم مصدری نیست بمعنا مصدری است یعنی مولا باید لحاظ کند باید اراده کند، بتواند بگوید صل و الا بدون اراده که نمیشود اینها انشاء است از آن انشاء یک منشأ پیدا میشود آن منشأ چیست؟ واجب در خارج این خارجیت دارد؟ نه اعتبارات، در عالم اعتبار از آن انشاء منشأ درست میشود بنام وجوب شرایط عامه تکلیف هم روی این میآید لذا به مرحوم آخوند میگفتیم که خوب فرمایش است فرمایشتان، اما این مربوط به انشاء است و این منشأ است نه انشاء و منشأ را که تکلیف باشد یک امر بسیط مصدری این تکلیف است خب معلوم است که شرایطی دارد به آن میگویند شرایط عامه تکلیف.
این راجع به شرط وجوب که اگر یادتان باشد سابقاً میگفتیم مرحوم آخوند میفرمایند شرط وجوب خارج از بحث ماست برای آن که ما در شرایط واجبایم اما حالا خودشان حسابی شرط وجوب و بحث از وجوب و شرایط وجوب را جلو آوردند خیلی خوب است و اما آن آن منشأ یعنی مأمور به این را باید درستش بکنیم عمده اشکال هم همین جاست این هم مرحوم آخوند میفرماید آن شرط متأخر، آن شرط متقدم اینها هیچ کدام شرط نیست پس چه شرط است؟ اضافه مأمور به شروط آن اضافه آن اتصاف به عبارت دیگر صلاه با وضو، با غسل و امثال اینها میفرماید خب این صلاه با وضو، وضو یک روز قبل باشد اما اضافهاش که الان هست، اضافهاش مقارن است میفرمایند که برای غسل مستحاضه صوم با غسل شب آن غسل شب 5-4 ساعت دیر است اما صوم الان دارد متأخر است اما اضافه این صوم به آن شرط مقارن است و میگویند آنچه شرط است اتصاف است آنچه شرط است آن اضافه است مضاف الیه دخالت دارد اما نه عنوان شرطیت به عنوان مضاف الیه آن مضافه الیه موجب میشود این نماز ما متصف شود به شرایطی تمام شرایط را ایشان این جور درست میکنند چه شرط متقدم، چه شرط متأخر همهاش را متعارف میکنند میفرمایند کلیه شروط، متقدم یا متأخر آنها شرط نیست اتصاف شرط است، اضافه شرط است بعد هم میفرماید که ما در قواعدمان گفتیم ولم یسبقنی الیه احد.
خب اول ایرادی که به مرحوم آخوند هست این است این اضافه که شما کردید که مضاف الیهاش هنوز معدوم است چطور اضافه درست میشود؟ مضاف و مضاف الیه و اضافه باید همه موجود باشد و اما معدوم شما میگوئیم که مضاف الیه نیست اما مضاف الیه که شب پیدا میشود ما این روزه را اضافه میکنیم به آن مضاف الیه میگوئیم خب حالا چرا نیاورد؟ الان چه جور میشود این نماز باید اتصاف پیدا کند این نماز که متصف نشد وقتی متصف میشود که آن غسل را بکند یا در وضو آن وقت که وضو میگیرد که نماز معدوم متصف نمیشود باید نماز را بخواند آن وضو را هم گرفته باشد آن وقت بعد از آن که نمار را خواند حال اتصاف و اضافه با آن وضو پیدا بکند و مرحوم آخوند میخواهند این اصل مأمور به را که مضاف است بدون مضاف الیه اتصاف درست بکند و این میشود این جور چیزی؟ استاد بزرگوار ما حضرت امام یک چیز دیگر گفتند، گفتند آن واقع التقدم و واقع التأخر کار میکند یعنی این وضو یا آن غسل موجب میشود یک اتصافی برای این مأمور به درست بشود به واقع التقدم و واقع التأخر یعنی واقعاً این متأخر است یا متقدم است همین ایراد را من به حضرت امام هم میکردم میگفتم این واقع التقدم و واقع التأخر بدون احدهما به یکدیگر میشود درست شود؟ هنوز غسلی نیست اما واقع التقدم برای نماز درست بکند این همه امر اعتباری هم هست اما حالا بگوئید امر واقعی و امر حقیقی. ولی اول ایراد ما به اینها همین است که آقا این اضافه که شما میگوئید متوقف بر مضاف و مضاف الیه است اضافه تحقق پیدا نمیکند به غیر این که مضاف و مضاف الیه موجود باشد و اما بخواهیم لحاظ بکنیم این که اضافه نیست.
ما هنوز مضاف و مضاف الیه نیست اضافه درست بکنیم، مضاف هست مضاف الیه نیست ما اضافه درست بکنیم، اتصاف درست بکنیم، خب اتصاف وقتی است که آن صفت باشد، صفت نباشد شما چه جور اتصاف میگوئید؟
یادم نمیرود من بچه بودم میخواستم طلبه شوم با بعضی از خوبها رفته بودیم باغ از همان صبح اسم من را گذاشته بودند حجه الاسلام بعد از این و به من میگفتند، خب مجازی باشد خوب است، نمیدانم شوخی باشد خوب است و اما اتصاف بدون صفت، اضافه بدون مضاف الیه، مرحوم آخوند این جور میخواهد درست کند، میخواهد بگوید که اتصاف هست اما صفت نیست، صفتش بعد پیدا میشود. به مرحوم آخوند میگوئیم آخر چه جور میشود که صفت نباشد، اتصاف درست باشد؟
حالا وقت گذشت اگر حرف مرا بزنید که اینها نزدند اینها همه حل میشوند که آقا اعتبار است و توی اعتبار این حرفها نیست و هر چه بخواهید در عالم اعتبار میشود کرد، میشود گفت و اما فعلاً مرحوم آخوند میخواهند تأثیر و تأثر درست بکنند به معنا این که راستی شرط فلسفی، مشروط فلسفی، تأثیر و تأثر ، روی این میخواهند جواب بدهند، آن سوالش همین بود که آقا چه جور میتواند شرط متأخر اثر گذار باشد؟ مرحوم آخوند میگوید آن شرط که نیست، اتصاف شرط است میگوئیم خب آقای آخوند اگر تأثیر و تأثری باشد چه جور میشود اتصاف بدون صفت؟ اضافه بدون مضاف الیه؟ اصلاً اصل اشکال همین است اشکال مرحوم آخوند مضاعف میکند.
میخواستم تمامش بکنم نشد یک مقدار رویش فکر کنید تا فردا انشاءالله
وصلی الله علی محمد وآل محمد