درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/03/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تقسیمات مقدمه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث درباره یک امر مشکلی بود در اصول و آن امر مشکل این بود که مقدمه را منقسم کردند به مقدمه متقدمه، مقارنه، متأخره و برای همه هم مثال داریم، خیلی مثال داریم معمولاً در مقدماتی که در اسلام بلکه در عرف هست مقارنش کم است اینها یا متقدماند یا متأخر بالاخره برای هر سه مثال داریم برای متقدمش مثل این که وضو میگیرد حالا نماز میخواند در ظهر، متأخرش مثل عقد فضولی اگر بله بجای عقد نباشد یا غسلهای زن مستحاضه در شب برای روزه قبلش، روزه آن روزی که گذشته است مقارنه مثل آنجا که بعت، قبلت میگوید و تبدیل اضافتین پیدا میشود یا کسی قائل به طهارت شود به واسطه آن وضو، طهارت، مسلم این طهارت از وقت الله اکبر تا آخر نماز موجود است رو به قبله در وقت خب معلوم است وقتی که اول ظهر میایستد نماز تا آخر نماز در وقت است رو به قبله است بدن پاک است و همچنین طهارت هم دارد اگر کسی قائل شود از وضو طهارت پیدا میشود.
لذا مثال فراوان است اشکالی که جلو آمده این است که چه جور میشود ذی المقدمه، مقدم شود بر مقدمه؟ مقدمه بمنزله علت است ذی المقدمه بمنزله معلول است شما معلول را مقدم میاندازید بر ذی المقدمه میگوئید که غسلهای شب آینده موجب میشود نماز روز گذشتهاش درست شود و اگر آن غسلها را نکند نمازش باطل است و شرط باید مقدم بر مشروط بلکه مقارن با مشروط باشد شما یا مقدمش میاندازید یا مؤخرش میاندازید تأثیر و تأثر بواسطه شرط متقدم در ذی المقدمهای که بعد میآید یا بواسطه شرط متأخر برای آن ذی المقدمهای که گذشته، تمام شده، چه جور میشود ؟ اگر کتابها را مطالعه کرده باشید خیلی حرف در اینجا زده شده، هر کسی به اندازه علمش، به اندازه وسعش به اندازه دقتش در اینجا دقت کرده، مرحوم آخوند یک جور، مرحوم نائینی جور دیگر، مرحوم آقا ضیاء جور سوم اساتید بزرگوار ما مثل آقای بروجردی یک جور، حضرت امام یک جور دیگر گفتم انسان وقتی کتابها را مطالعه کند هر کدامشان به اندازه آن ذهن دقیقشان، ذهن تحقیقیشان ذهن را به کار انداختند این که بتوانند این شبهه را حل کنند.
مرحوم آخوند (رض) که تقریباً حضرت امام حرف آقای بروجردی را پسندیدند ولو این که حرفهای دیگر دارند، عبارت اخرای دیگر دارند یک مقدار دقت بیشتر دارند اما لب مطلب را قبول کردند. مرحوم آخوند در کفایه میگوید که گفتیم و دیگر بیشتر از این چیزی نداریم هر چه در فرائد گفتیم میآوریم در کفایه، آوردیم در کفایه و خیلی خوب است ولم یسبقنی الیه احد یک افتخار هم به آن میکنند. ایشان میفرمایند که این شروطی که هست که گاهی مقدم است، گاهی مقارن است گاهی موخر است اینها 2 قسم است، یک قسمت مربوط به اصل تکلیف است، مربوط به مکلف به نیست مربوط به مأمور به نیست، مربوط به اصل تکلیف است میفرماید آنجا که مربوط به اصل تکلیف است و مکلف، شارع یا مولا میخواهد تکلیف را وضع بکند تکلیف را انشاء بکند باید تمام این شروط را چه مقدم، چه مقارن، چه موخر باید لحاظ بکند ثم وقتی لحاظ کرد در آن حال لحاظ میگوید که اقم الصلاه ، اتوا الزکاه صوموا و امثال اینها لذا در حالی که متقدم باشد، متأخر باشد، هر چه باشد از نظر لحاظ این مقارن با مأمور به است لذا به قول ایشان آن انخرام قاعده که شرط نمیتواند مؤخر باشد دیگر درست میشود، آن انخرام قاعده این که شرط نمیتواند مقدم باشد درست میشود همه شروط انشاء، در حال انشاء لحاظ شده است، آن لحاظ است که وامی دارد امر بکند نظیر اراده است دیگر، چه جور اراده از مراد انفکاک پذیر نیست اینجا هم همین است اراده انشاء از منشا انفکاک پذیر نیست، اراده یعنی چه؟ مثلاً تصور میکند نماز را با اجزا و شرایط، تصدیق میکند این مصلحت تامه ملزمه دارد شوق موکد اراده میگوید صل، خب آن تصور برای تصدیق است، تصدیق برای شوق موکد شوق موکد برای اراده، اراده برای مأموربه آن وقتی که میخواهد بگوید صل دیگر تمام شروط لحاظ میشود حالا یا بالاخره یا لفظ یا به نحو تفصیلی آن دیگر فرق نمیکند یعنی یا لحاظ دوم یا همان لحاظ اول که به آن میگوئیم علم اجمالی لفظ دیگر آن موقعی که میخواهد بگوید صل همه اجزا و شرایط لحاظ میشود علت تامه هم برای انشاء همین است، این راجع به تکلیف، حالا همین جا یک مقدار حرف بزنیم.
به مرحوم آخوند میگوئیم شما اصلاً دیروز یاد ما دادید گفتید مقدمه الوجوب از بحث ما بیرون است حالا چه جور شد شما این قدر روی مقدمه الوجوب دارید حرف میزنید؟ بحث ما در مقدمه واجب است نه مقدمه الوجوب و شما الان اینجا راجع به مقدمه الوجوب دارید حرف میزنید حالا ما دیروز دادیم که مرحوم آخوند هم جواب بدهند این حرفها را باید یک جا زد، اینجا داریم میزنیم، خیلی خوب اما نباید مرحوم آخوند آنجا بگویند مقدمه الوجوب از بحث بیرون است و صاحب معالم که مقدمه الوجوب درست کرده، بیخود درست کرده لازمهاش روی فرمایش خودشان این است که شما اینجا بیخود دارید حرف میزنید. حالا این هیچ فرمایش مرحوم آخوند، به ایشان عرض میکنیم بله اگر انشاء بخواهد بکند اراده میخواهد اما وجوب آن انشاء نیست، آن منشا است نه انشاء و شما به جای تکلیف علت تکلیف را آوردید اینجا و دارید رویش حرف میزنید اگر در مقدمه الوجوب بخواهید حرف بزنید باید مثال بزنید به عقل و بلوغ و علم و قدرت، آن شرایط عامه تکلیف مرحوم شهید در شرح لمعه یاد ما طلبهها داده هر جا میرسد میفرماید که شرایط عامه باید باشد شرایط عامه هم 4 چیز است؛ یکی عقل و بلوغ و علم و قدرت.
والا وجوب نیست، نه واجب نیست وجوب نیست. مقدمه برای وجوب عقل است، مقدمه برای وجوب قدرت است، علم است همان که دیروز میگفتند از بحث ما بیرون است و برمیگردد به مقدمه الوجوب بنابراین به مرحوم آخوند میگوئیم این حرفهائی که شما دارید میزنید راجع به انشاء است نه راجع به منشاء منشاء غیر انشاست، انشاء غیر منشاء است یعنی شارع مقدس یا مولای عرفی لحاظ میکنند این اراده را، ثم انشاء میکند بعد از انشاء چیزی در عالم اعتبار پیدا میشود به نام وجوب و این وجوب مثلاً نماز، وجوب صوم، خمس، زکات تا آخر این واجبات توی نماز که مشتقش واجب است، آن معنای حدثیاش وجوب اسمش را میگذاریم این وجوب عین انشاء نیست، انشاء عین وجوب نیست از انشاء منشاء درست میشود در عالم اعتبار لذا این بحثی که شما کردید که نه مقدم است، نه موخر است نه مقارن اگر میخواهید مثال بزنید، مثال بزنید به بلوغ و عقل و علم و قدرت، درست هم هست. اینها همه مقدمه مقارن هم هستند یعنی بلوغ برای وجوب مقدمه مقارن است نه متأخر است نه متقدم همچنین علم، عقل، قدرت.
به مرحوم آخوند عرض میکنیم اگر میخواهید مثال بزنید به مقدمه وجوب به اینها مثال بزن هیچ کدامش هم متأخر نیست، هیچ کدامش هم متقدم نیست بلکه مقارن یکدیگر تأثیر و تأثر از یکدیگر.
آن که مرحوم آخوند دارد میفرماید و اما تکلیف یعنی وجوب شرایط متأخر، و شرایط متقدمه، اینها همه شرایط مقارنهاند. چرا؟ میگوید برای این که مولا لحاظ میکند ثم انشاء میکند، لذا آن لحاظ شرایط مقارن است با وجوب با انشاء.
عرض میکنیم درست است حتی مثلاً آن وقتی که تصور میکند همه اجزا و شرایط را تصدیق میکند، شوق موکد پیدا میکند، اراده پیدا میکند این اراده ما میگوئیم که این بسیط است آقایان میگویند مرکب است، طوری نیست میگویند که آن تصور و تصدیق و شوق موکد اینها اجزا برای اراده است، ما میگوئیم نه تصور علت تامه برای تصدیق، تصدیق علت تامه برای شوق موکد، شوق موکد علت تامه برای اراده و اراده علت تامه برای مراد. ما این جور میگوئیم ولی مشهور در میان اصحاب این است که نه. این کل واحد اینها جزء العله هستند از همین جهت هم میگویند اراده جز اخیر علت تامه ما میگوئیم خود اراده علت تامه ما میگوئیم خود اراده علت تامه حالا اینها فرق نمیکند. اما این، وقتی که اراده نماز میکند قبلاً جزئیاتش را گفته، الان اراده میکند به نحو وساطت همان نماز با اجزا و شرایط را خیلی خوب است، از آن داعی پیدا میشود این که بگوید صل، داعی هم نه دیگر اراده انفکاک از مراد ندارد، مراد انفکاک از اراده ندارد با هم موجود میشوند خیلی خوب است، شرط مقارن هم درست کردیم همه شرایط متقدم و متأخر هم برگرداندید به شرط مقارن اما به ایشان عرض میکنیم آقا همه اینها که درست کردید وجوب درست شده علت وجوب درست شده، منشاء درست شده، شما آن انشاء برای ما درست میکند در عالم اعتبار این میگوید صل عقلا میگویند واجب است بنابراین اگر بخواهید از بحث ما بیرون نروید باید مثال بزنید به عقل و بلوغ و قدرت و علم، همان که میگویند شرایط عامه تکلیف نه شرایط عامه مکلف به، خوب اینها را یادمان دادند دیگر بزرگان گفتند توی شرح لمعه هی مرتب شرایط عامه تکلیف خیلی جاها مرحوم صاحب جواهر این شرایط عامه تکلیف که این 4 تا را میگویند فرق نمیکند این حکم تکلیفی است که مرحوم آخوند اشاره میکنند، حکم وضعیاش هم شارع مقدس همین طور که احکام تکلیفیه دارد، احکام وضعیه دارد حالا یا به نحو امضا یا به نحو تأسیس مثلاً میبیند این بیع و شرا، باید در جامعه باشد حالا مولای عادی ولی حالا ما معمولاً دیگر به قول استاد بزرگوار ما آقای داماد چارهای نداریم، شارع مقدس را هم بیاوریم پائین، تا برای تقریب به ذهن یک چیزی را بفهمیم ، حالا همان شارع مقدس را بیاور پائین، عرف، عقلا، این شارع که یکی از عقلاست میبیند باید بیع و شراء باشد، باید نکاح باشد، باید طلاق باشد، باید معاملات بمعنی الاعم باشد، به این میگوئیم احکام وضعیه، خب تصور میکند بیع و شراء را ایجاب و قبول درست میکند، شرایطش را درست میکند، موانعش را درست میکند. تصدیق میکند، تصدیق به فایده که باید این عقد باشد سپس شوق مؤکد پیدا میشود بعد از شوق موکد اراده پیدا میشود اراده بسیط است به آن شرایطی که هست به طور لفّ در این اراده موجود است، اراده میکند میگوید که بیع و شراء هست یک حکم وضعی پیدا میشود، آن انشاء میکند بعد از انشاء یک حکم وضعی به نام عقد، حالا عقد در بیع یا عقد در نکاح یا عقد در طلاق یا سایر عقود اوفوا بالعقود خب آن که شارع مقدس لحاظ کرده است آن بیع و شراء خارجی علی نحو قضایای حقیقیه آن وقت انشاء کرده است این که اوفوا بالعقود این اوفوا بالعقود برای ما بعد از آن که میگوید اوفوا بالعقود منشأ درست میشود آن انشاء میکند منشأ درست میشود انشاء غیر از منشأ است، منشأ هم غیر از انشاء است مثل این که وجوب امر میکند، بعد از امر برای ما وجوب درست میشود واجبات در عالم تشریع درست میشود، علی کل حال آن که مرحوم آخوند در احکام وضعیه در احکام تکلیفیه گفتند راجع به انشاء است نه منشأ، راجع به کار شارع است نه راجع به آن انتزاع از کار شارع و بحث ما در وجوب است، نه در انشاء، شارع مقدس انشاء میکند، از انشاء منشأ پیدا میشود، آن منشأ را اسمش را میگذاریم وجوب ثم آن وجوب به عنوان مشتق میآید توی خارج واجب درست میشود به عنوان صلاه به عنوان بیع لذا اصل فرمایش مرحوم آخوند خیلی خوب است اما از بحث ما بیرون است از 2 جهت از بحث ما بیرون است یکی خودشان گفتند، گفتند اصلاً مقدمه الوجوب از بحث ما بیرون است ما در مقدمه واجبیم درست است یکی هم، حالا که ایشان در مقدمه الوجوب صحبت کردند باید مثال بزنند به آن شرایط عامه تکلیف یعنی مثال بزنند به عقل و بلوغ و قدرت و علم اینها همه اگر فرموده بودند خیلی خوب بود بگویند و اما تکلیف شرایط متأخره ندارد، شرایط متقدمه هم ندارد شرایط همه مقارن است برای این که هم بلوغ و هم عقل و قدرت و هم علم مقارن با تکلیف است. خیلی حرف خوبی است هر چه باشد برمیگردد به این 4 تا شما نمیتوانید چیزی پیدا کنید که ماورای عقل و بلوغ و قدرت و علم باشد از شرایط تکلیف، نه شرایط مکلف به از شرایط تکلیف نداریم غیر از این 4 تا تمام این چیزهایی هم که استطاعت و امثال اینها مثال میزنند برمیگردد به همین 4 تا مرحوم آخوند اگر به این 4 تا مثال زده بودند، بحث تمام بود، عالی هم بود که باید فرموده باشند و اما شرایط تکلیف ما اصلاً شرط متأخر و شرط متقدم ندرایم همه شروز متقارناند با تکلیف خیلی خوب بود ولی مرحوم آخوند اولاً اسمش را آوردند گفتند و اما تکلیف یعنی وجوب ثم وقتی میخواهند بحث بکنند میگویند و اما الانشاء میروند روی انشاء انشاء غیر از منشأ است، منشأ غیر از انشاء است لذا رفتند مرحوم آخوند روی لحاظ میگوید مولا لحاظ میکند شرط متأخر را اما آن لحاظ مقارن با انشاء است اینها حرفهای مرحوم آخوند است دیگر نمیگوید مقارن با منشأ است میگوید مسلم مقارن با منشاء نیست، مقدم بر منشأ است میگویند مولا، مکلف لحاظ میکند شرایط را و شرط آن لحاظ است، به محل هوهو، نه حمل شایع صناعی، خارج نه. تکلیف حمل هوهو، در وقتی که باید بگوید صل لحاظ میکند، از آن لحاظ که اراده است تقریباً اراده بسیطی که ما میگوئیم یا راده لفی که بزرگان میگویند، اراده میکند دیگر بدون فاصله مراد پیدا میشود، علت و معلول، دیگر تقدمش هم تقدم فاء است و الا تقدم معنا ندارد بین علت و معلولی، اینجا هم همین جور است دیگر تقدم اراده از مراد برای این است که حرف بزنیم اراده از مراد، مراد از اراده انفکاک پذیر نیست حرفهایش خوب است مربوط به انشاء است نه مربوط به منشأ مربوط به کار شارع است که از کار شارع وجوب درست میشود.
این خلاصه حرف مرحوم آخوند و این ایرادها استاد بزرگوار ما حضرت امام، آقای بروجردی (رض) هر دو همین حرف مرحوم آخوند را میزدند قبول هم میکردند ولی مثل این که 2 تا ایرادی که کردم ایراد واردی است و به مرحوم آخوند میگوئیم ای کاش اصلاً راجع به شرط تکلیف صحبت نمیکردید حالا عمده لم یسبقنی الیه احد که مرحوم آخوند دارند راجع به شروط متأخره مکلف به، مأمور به یعنی نماز خارجی مشروط بعضی اوقات متأخر است چه کارش بکنیم؟ نمیشود که شرط متأخر از مشروط باشد مرحوم آخوند میخواهند درست کنند انشاء الله برای جلسه بعدمان.
وصلی الله علی محمد و آل محمد