درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/03/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : ادامه بحث تقسیم بندی قدما در مقدمه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث این بود که قدما مقدمه را تقسیم کردند به مقدمه الوجود، مقدمه الصحه مقدمه العلم، مقدمه الوجوب مرحوم آخوند در کفایه فرمودند اما مقدمه الوجوب که خارج از بحث ماست، ما در مقدمه واجب هستیم و اما مقدمه العلم هم، چون علم در تنجیز تکلیف است، آن اصلاً مقدمه واجب نیست، مقدمه واجب را اگر بخواهیم حساب کنیم باید مثل وضو و غسل، مثل رکوع و سجده و اما آن برای اصل تنجیز تکلیف است و از بحث بیرون است. راجع به مقدمه الصحه هم فرمودند ما در مقدمه واجب الهی هستیم یعنی صحیح و ما در مقام بیان این نیستیم که یک چیزی داریم مسمیاش این واجب است اما حقیقتاً واجب نیست پس مقدمه الصحه برمیگردد به مقدمه الوجود، این خلاصه فرمایش مرحوم آخوند بود.
ما راجع به فرمایش مرحوم آخوند اشکال داریم، گفتیم همین طور که قدما این تقسیم را کردند تقسیم درستی است مرحوم آخوند همچنین استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میخواهند بگویند این تقسیم اصلاً غلط است برای این که اما، اما ندارد همه برمیگردد به مقدمه الوجود لذا توی بحث نداریم مثل همان قبلی که گفتند نداریم میخواستند همه را سالبه به انتفاء موضوع کنند، اینجا هم میخواهند همه را سالبه به انتفاء موضوع کنند ما ایراد داشتیم گفتیم این مقدمه الصحه درست است برای خاطر این که مثل وضو این مقدمه الصحه است نه مقدمه الوجود دلیلش هم این است خودتان میگوئید که الصلاه اما صحیحه او فاسد این تقسیم الصلاه اما صحیحه او فاسد یعنی مقدمه، یا مقدمه برای وجود است یا مقدمه برای صحه الا این که کسی بگوید این تقسیم مجاز است، اصلاً واقعیت ندارد و یک واقعیت عرفی، یک واقعیت فقهی مسلم دارد وقتی این تقسیم واقعیت داشت این تقسیم اینجا درست در میآید، مقدمه، یا مقدمه الوجود است یا مقدمه الصحه است یعنی آن که همه اجزا و شرایط آمد مقدمه الوجود میشود، آن که بعضی آمد، بعضی نیامد مقدمه الصحه میشود. این حرفی که راجع به مقدمه الصحه داشتیم.
راجع به مقدمه العلم هم گفتیم که بله علم برای تنجیز تکلیف است به اندازهای که ما واجب نفسیاش میدانیم اما بالاخره آیا نماز نباشد اجزا و شرایط را نمیتواند بیاورد، مگر نماز را نمیتواند بیاورد برای این که اجزا و شرایط را نیاورده پس آن علم در حالی که واجب نفسی است این واجب مقدمی هم هست مثل خود وضو، در وضو اختلاف است آیا فقط واجب غیری است یا نه؟ خب خیلیها گفتند نه، علاوه بر این که واجب غیری است، این مستحب هم هست، مستحب ذاتی، مستحب نفسی هم هست که از آن افراد ما هستیم میگوئیم وضو یک عبادت است و میتواند بعنوان مستحب وضو بگیرد در حالی که نماز متوقف بر آن وضو است هم مقدمه میشود برای نماز هم ثواب داده میشود یک مستحب حالا اگر وضویش را نگوئید غسلش را همه گفتند دیگر کسی نگفته که غسل جنابت فقط مقدمی است نه نفسی همه گفتند غسل جنابت خود، مستحب است اما مقدمه است برای نماز خیلی جاها داریم خیلی مقدمات داریم که اینها علاوه بر این که نفسیت دارند مقدمیت دارند لذا به مرحوم آخوند عرض میکنیم که این مقدمه العلمی که شما گفتید برای تنجیز تکلیف است ما هم قبول داریم، برای تنجیز تکلیف است، اگر تکلیف نباشد، تکلیف منجز نمیشود حالا یا کتک بخورد، کتک نخورد مثل جاهل قاصر کتک نمیخورد، جاهل مقصر کتک میخورد اما بالاخره اگر هم نداشته باشد تنجیز تکلیف نیست خب معلوم است برای این که تکلیف ما لایطاق که نمیشود باشد، مثل این که قدرت نباشد، علم نیست تکلیف هم منجز نیست.
این را قبول داریم تنجیز تکلیف بواسطه علم اما این علم یک وجه دیگر هم دارد یا نه؟ و آن این است که این مقدمه است برای اجزا و شرایط مقدمه است برای نماز در حالی که وجه تنجیز تکلیف و وجه نفسیت دارد، وجه غیریت دارد این هم راجع به مقدمه العلماش.
یکی مقدمه الوجوب، ایشان میگویند از بحث ما بیرون است خب بله از بحث ما بیرون است اما خود همین مرحوم آخوند در تقسیم بعدی که انشاءالله دربارهاش صحبت میکنیم که مقدمه یا مقارن است یا مقدمه است یا موخر است و تقسیم را قبول میکنند بعد از آن یک اشکالی جلو میآید میخواهند اشکال را جواب بدهند، آنجا مقدمه الوجوب را دربارهاش حرف میزنند.
خب به مرحوم آخوند میگوئیم اگر از بحث ما بیرون است چرا دربارهاش حرف میزنید؟ اگر آنجا طرداً للباب است، اینجا هم طرداً للباب است. اگر آنجا اصلی است، اینجا هم اصلی است این مقدمه الوجوب را کجا باید حرفش را زد؟ خب همین جاها دیگر، المقدمه اما مقدمه برای وجوب است اما مقدمه برای واجب است. و قدما مقدمه الوجوب را درستش کردند برای این که رویش صحبت بکنند چنانچه مرحوم آخوند در همان مقدمه بعدی روی مقدمه وجوب صحبت میکنند که مقدمه وجوب 3-2 قسم هم هست یک قسمت این که برای انشاء لحاظ میکند اجزا و شرایط را ثم امر میآورد روی آن، آن لحاظ مقدمه برای وجوب است گاهی هم وجوب در خارج مثل بلوغ، مثل عقل مقدمه الوجوب است و باید رویش حرف بزنیم دیگر باید بگوئیم که این مقدمه الوجوب آیا واجب است یا نه؟ اصل مقدمه الوجوب چیست؟ کجایش مثل علم برای تنجیز تکلیف است؟ کجایش مثل علم نیست برای تنجیز تکلیف نیست و بالاخره این مقدمه الوجوب یک جا باید صحبت بشود، اینجا صحبت شده حالا مرحوم آخوند اینجا میفرمایند خارج از بحث ما است اما توی آن مقدمه بعدی نصف صفحه بلکه یک صفحه کفایه رویش صحبت شده.
فتلخص مما ذکرنا این که این هم مثل همان تقسیم قبلی، تقسیم صحیحی است که قدما کردند مقدمه الوجود، مقدمه الصحه ، مقدمه العلم، مقدمه الوجوب.
خب اینها خیلی حرفی نداشت و اهمیت هم نداشت و آن که اهمیت دارد معرکه آراست اینجا، مقدمه را تقسیم کردند، این تقسیم آخر هم هست، تقسیم کردند به مقدمه مقارنه مثل اجزا برای نماز، مقدمه متقدمه مثل وضو برای نماز و مقدمه متأخره مثل غسل استحاضه زن در شب برای صحت روزه در روز اگر غسلش را بجا آورد بنابر مشهور، نماز روز قبلش درست است و الا نه اسمش را گذاشند مقدمه متأخره یعنی صحت صلاه متوقف بر روزههای بعد است.
خب این را همه قبول دارند یک اشکال هست اینها همه افتادند تا جواب این اشکال را بدهند دلیل بر این است که همه، هم قدما که این تقسیم را کردند هم متأخرین مثل مرحوم آخوند و شاگردهایشان این تقسیم را قبول دارند یعنی هست و توی خارج هم هست. در خارج ما مقدمه داریم، مقدم است، مقدمه داریم مقارن است، مقدمه داریم متأخر است، زیاد هم هست. لذا همه قبول دارند آن وقت یک اشکال شده، اشکال را همه تویش ماندند لذا به قول ایشان مرحوم آخوند اقرار به اشکال کرده یعنی دیگران هم همین طور استاد بزرگوار ما حضرت امام متابعت کرده از مرحوم آخوند همچنین استاد بزرگوار ما آقای بروجردی ولو الفاظ تفاوت کرده اما در درس ایشان حرف مرحوم آخوند را پسندیده، اشکال چیست؟ گفتند مقدمه جزء العله است مگر علت میشود متأخر از معلول باشد؟ مگر میشود علت متقدم باشد، حتی متقدم هم نمیتواند باشد بلکه تأثیر و تأثر است و چون تأثیر و تأثر است پس هر مقدمی میباید مقارن باشد مثل علت و معلول همه جا علت و معلول که مقارنند باید هم اینجا ما شرط متأخر نداشته باشیم باید ما شرط متقدم نداشته باشیم، باید همه شروط برگردد به مقارن، این اصل اشکال است و معمولاً وقتی که انسان برود توی کتابها ندیدم کسی قرار به اشکال نکند همهشان در صدد این هستند جوابی بدهند اما قضیه را مفروغ عنه گرفتند این که بله، ما مقدمه داریم، مقارنه داریم، متأخره داریم. مرحوم آخوند از بس جوابشان را پسندیدند در آخر کار میفرماید لم یسبقنی الیه احد، میفرمایند ما در فوائد، آنجا گفتیم اینجا هم تکرار میکنیم یعنی در کفایه و لم یسبقنی الیه احد.
این جواب اشکالی که من میخواهم بگویم ندیدم کسی بگوید و شما بگردید ببینید کسی گفته یا نه و آن این است همه این حرفها این است که فلسفه آوردند توی اصول برای این که از او نتیجه بگیرند بعضی اوقات از آن نتیجه سوء میگیرند، نتیجهای که مثل اینجا تویش میمانند این علت و معلول و تقدم و تأخر و مقارن و شرط و مشروط همه اینها مربوط به فلسفه است موضوعش وجود است آن وجود این جوری است که باید موجود بشود، علت میخواهد، آن علت باید مقارن باشد، شرطش هم باید مقارن باشد، صحبتهایش توی فلسفه است و اما بیاوریمش توی اصول ما در اصول نه شرط فلسفی داریم نه علت فلسفی داریم علت موخر از معلول، طوری نیست قرار داد است دیگر شارع مقدس یک قرارداد میکند اعتباری است یک اعتبار میکند میگوید آقا اگر میخواهی نماز بخوانی حالا وضو را کی، یک ساعت قبل، باشد.
لذا وقتی که جعل کرد وضو را اسمش را میگذاریم مقدمه متقدمه برای نماز اما این مقدمه بمعنی آن علت و معلول و تأثیر و تأثر اصلاً نیست یا مثلاً غسل استحاضه زن باید غسل استحاضه را شب بجا بیاورد والا روزه قبلش باطل است، یک قرار داد است شارع مقدس فرموده اگر شب غسل کردی، کردی والا روزه قبلت باطل است، خب قرارداد است دیگر شارع مقدس یک قرارداد کرده روی اعتباریات همه معاملات همه احکام بمعنی الاعم، بمعنی الاخص اعتباری است، اصلاً احکام یعنی اعتباری حالا کاری به احکام شارع هم نداشته باشید نه اصلاً همه احکام دنیا، جعل قوانین اینها همه اعتباری است، اعتباری است یعنی چه؟ یعنی خارجیت ندارد، عالم اعتباری است، معتبر در عالم اعتبار است، معتبر در عالم اعتبار یک وجودی برایش درست میکند که آن هم وجود نیست اعتبارات را عقلا قبول دارند وقتی که مثلاً خانه را میگوید که چند؟ میگوید عقدش را بخوان، عقدش را که دارد میخواند بعد عقد تمام میشود بعد عقلا میگویند تبدیل اضافتین اما راستی تبدیل اضافتین خارجی باشد مثل این که دستبند را از دست این درآورده دست او کرده النگو را مادرش در آورده دست عروسش کرده این جور که نیست یک اعتبار است اسمش را میگذارند تبدیل اضافتین یعنی شباهت به خارج دارد همین طور که خارج یک تبدیل اضافتین گاهی میشود، النگو را از دستش در میآورد دست او میکند گاهی هم عقلا میگوید بعت او هم میگوید قبلت تبدیل اضافتین میشود آن هم باز حکم است، این فرمایش شما حکم است بله توی خارج است برای این که در خارج هم این جور است نماز دیگر یک چیز خارجی است افعال است وجود است افعال و اقوال و حکم است همان دکتر هم که میگوید این نسخه را بگیر و مثلاً 6 ساعت یک مرتبه این شربت را بخور قبل و بعدش هم آب نخور یا بعدش آب بخور و امثال اینها، یک اعتبار است این هم به آن اعتبار عمل میکند وقتی عمل کرد آن عمل خارجیت است، آن خارجیت مربوط به فلسفه است و اصلاً بحث احکام نیست و وقتی بحث احکام نباشد شرط مقدم باشد یا موخر یا مقارن تفاوت نمیکند شرط نیست تا بگوئیم تقدم و تأخر و مقارن شرط نماست و وقتی شرط نما شد دیگر عقلا راجع به همه احکام شروطش را مقدم، گاهی هم موخر، گاهی هم مقارن توی مجلس همه دنیا یک احکامی را وضع میکنند اول کلیاتش درست میشود خب این بمنزله شرط است دیگر اما شرطها که متحقق نمیشود یک امر اعتباری کلیاتش تصویب شد بعدش هم یک ان قلت، قلتها میکنند در یک جلسه بعضیاش تصویب شد و بالاخره در آخر کار قانون تصویب شد این علت تامه موجود شد این معلول را، علت تامه که نیست، این معلول را، یعنی حکم را میدهند دست اجرا میگویند این را اجرا بکن، قوه مقننه میدهد به قوه مجریه، قوه مجریه حکم را اجرا میکند تمام اجزا و شرایطش قبل بوده علت تامهاش هم یک سال قبل بوده اما حالا یک حکم میدهند درست قوه مجریه میگویند اجرا بکن نه این که انفکاک علت از معلول شده، نه علت و معلولی در کار نیست، نه انفکاک شرط از مشروط شده، نه تقدم علت بر معلول یا تقدم معلول بر علت شده یا تقدم مشروط بر شرط شده اصلاً آن چه که ما داریم بحث میکنیم فلسفه بحث نمیکند، آن که فلسفه بحث میکند ما بحث نمیکنیم و به قول آقای بروجردی (رض) میفرمودند با یک تبسم شیرینی خودشان اهل فلسفه بودند خیلی بالا، حتی اشارات گفتند، شفا گفتند، خیلی علاقه به اسفار داشتند اما با یک تبسمی میفرمودند که فلسفه را آوردند توی اصول برای این که حال بیاید متأسفانه نشد و یکی از جاهائی که راستی همه را به دردسر انداخته و دردسر درست کرده حال نیامده تو از او استفاده بکنی همین جاهاست قیاس شرط و جزء علت و علت و معلول و مشروط به فلسفه در حالی که ما در اصول اصلاً شرط فلسفی بمعنا تأثیر و تأثر، علت بمعنا تأثیر و تأثر، معلول بمعنا متأثر اصلاً در همه فقهمان نداریم در همه قوانین نداریم وقتی نداشتیم اصلاً مسئله سالبه به انتفاء موضوع است این حرف را کسی بگوید حالا اگر کسی آن را پیدا کنید خیلی خیلی خوب میشود که ما متابعت کنیم از آن بزرگ این همه دردسرها که مثل مرحوم نائینی بیش از 10 صفحه، خیلی بیشتر در این باره صحبت کرده، این بحث یک ربع من تمام بحثهای مرحوم نائینی را سالبه به انتفاء موضوع میکند اما چون که صرفیین چنین کردند ما هم باید بکنیم یکی دو روز راجع به کلمات مرحوم آخوند صحبت میکنم گرچه دیگر بحث ما ظاهراً اگر قبول کردید حل شده، حالا اگر قبول ندارید بحث فردایمان راجع به جوابی که مرحوم آخوند (رض) و استاد بزرگوار ما مرحوم آقای بروجردی (رض) دادند اگر حالش را داشته باشید این 3-2 کتاب را لااقل کفایه را مطالعه کنید تا فردا انشاء الله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد