درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تقسیم مقدمه توسط قدمای اصحاب
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
قدمای اصحاب مقدمه را تقسیم کردند به چهار قسم مقدمه الوجود، مقدمه الصحه، مقدمه العلم ، مقدمه الوجوب، بعضی چیزها وجود ذی المقدمه دائر مدار آن مقدمه است مثل همه علت و معلولها که وجود معلول متوقف بر علت تامه، بر علت ناقصه مقدمه الصحه مثل عبادات که متوقف بر مقدماتی است مثل نماز متوقف بر وضواست، نماز ممکن است بیاید اما صحتش نیاید، صحتش در وقتی میآید که همه اجزا و شرایط آمده باشند مقدمه العلم اگر عالم باشد ذی المقدمه را میتواند بیاورد و اما اگر جاهل به مسئله باشد خب معلوم است که ذی المقدمه نمیتواند بیاید بواسطه این که مقدماتش را جاهل است تا بیاورد. یکی هم مقدمه الوجوب که از این بحثها بیرون است و آن این است که بلوغ، عقل وجوب متوقف بر آن است اگر عقل باشد، اگر بلوغ باشد وجوب هست والا نه.
این چیزی که قدما گفتند و مثل این که از اصول مسلمه است در میان قدما و شک و شبههای هم دربارهاش آن اندازه که ما سراغ داریم نشده است. اما مرحوم آخوند (رض) در همهاش اشکال دارد و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی (رض) تبعاً لاستاد بزرگوارشان مرحوم آخوند اشکال دارند، این بزرگوارها میفرمایند اما مقدمه الوجوب این اصلاً خارج از بحث ماست برای این که ما در مقدمه واجب داریم صحبت میکنیم نه در مقدمه الوجوب اصلاً از مقسم بیرون است برای این که مقدمه الوجوب مثل بلوغ و عقل و اینها مربوط به وجوب است یعنی وجوب کی متحقق میشود؟ کی منجز میشود؟ وقتی این عاقل باشد که اصلاً مقدمه هم نیست بلکه یک نحو علت است و یک نحو موجب است و امثال اینها بالاخره عقل و بلوغ مقدمه برای واجب نیست مقدمه برای وجوب است یعنی وجوب منجز نیست تا این که بلوغ باشد عقل باشد لذا میفرمایند مقدمات الوجوب که از بحث ما بیرون است میفرماید مقدمه علم هم از بحث ما بیرون است برای این که مقدمه برای واجب است اما این مقدمه نیست این تنجیز تکلیف است باید اگر بخواهد تکلیف برایش منجز باشد عالم باشد و الا اگر عالم نباشد مثل عاجز خب اصلاً تکلیف برایش منجز نیست تکلیف کی منجز میشود؟ یعنی واجب کی منجز میشود وقتی این علم داشته باشد میفرماید این اصلاً مربوط به مقدمه نیست مربوط به تنجیز تکلیف است و مربوط به اصل تکلیف است که متوقف است بر علم اگر علم باشد تکلیف هست اگر علم نباشد تکلیف نیست در حقیقت برمیگردد مرحوم آخوند مقدمات واجب را به مقدمات وجوب و میگوید مقدمات وجوب از بحث ما بیرون است.
راجع به مقدمه صحت هم میگویند که بحث ما در مقدمه واجب است، واجب یعنی صحیح دیگر واجب مسمی که اصلاً بحث ما نیست ما که میگوئیم مقدمه واجب است یا نه؟ یعنی واجب صحیح واجب با تمام اجزا و شرایط لذا مقدمات الصحه برمیگردد به مقدمات الوجود اگر صحیح بجا بیاورد موجود میشود اگر صحیح بجا نیاورد هیچ چیز.
لذا مرحوم آخوند اگر مطالعه کرده باشید به طور فشرده میفرماید این تقسیم همهاش غلط است و ما یک چیز بیشتر نداریم و آن مقدمات الواجب که اسمش را میگذاریم مقدمه الوجود، یعنی مقدمهای که موجب میشود آن مأموربه موجود شود. و اما مقدمه الصحه و مقدمه العلم و مقدمه الوجوب اینها هیچ کدام مقدمه نیست.
مرحوم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی همین طور تبعاً لاستاد عزیزشان همه اینها را برمیگرداندند به همین مقدمه الوجود و میگفتند این تقسیم، تقسیم بیخودی است.
از نظر ما این تقسیم خیلی تقسیم بجائی است. اما مقدمه الوجود که خب معلوم است اینها همه را برمیگردانند به مقدمه وجود یعنی وجود مأمور به متوقف بر یک چیزی، این مأمور به وجودش متوقف بر چیزی باشد اسمش را میگذاریم مقدمه الوجود مثل همین که مأتی به مطابق با مأموربه، وقتی مأتی به مطابق با مأمور به شد این واجب به واسطه مقدمات آمده موجود شده نماز با تام الاجزاء و الشرایط میآورد مأتی به مطابق با مأمور به میشود و این مأتی به که مأمور به اسمش است ساقط میشود، به چه چیزی ساقط میشود؟ به آن مقدمات لذا وجود مأمور به متوقف بر اجزا و شرایط خب این معلوم است اما ما مقدمات الصحه هم داریم و آن این است که گاهی مقدمه برای مسمی است گاهی مقدمه برای وجود، نماز را خوانده بدون وضو خب الان این نماز بدون وضو، این مسمی خب این نماز است، مقدماتش چیست؟ اوله التکبیر آخره التسلیم صحتش چیست؟ اوله التکبیر آخره التسلیم با آن وضو لذا اگر وضو بیاید وجود این مأمور به آمده اگر وضو نیاید این مأمور به آمده اما باطل آمده مسمی آمده به قول مرحوم آخوند و نمیشود بگوئیم این نماز نیست این نماز است اما صحتش نیامده این وصف صحت نیامده لذا اسمش را میگذاریم آن وضو را مقدمه الصحه لامقدمه الوجود وجودش آمده، صحتش نیامده و حتی بنابر اخصی هم همین حرف را میزنید یعنی مرحوم آخوند در صحیح و اعم اخصی هستند که میگویند عبادات وضع شده برای اخص، نه اعم از اخص و صحیح میگوئیم خیلی خوب آن را هم قبول داریم اما این چیزی که این میآورد این هیچ چیز است یا چیز است؟ اما باطل است یعنی نماز بدون وضو نماز باطل است. لذا وصف بطلان دارد نماز تام الاجزاء و الشرائط نماز وصف صحت دارد و مابیش از این نمیخواهیم. مقدمه الصحه کجاست؟ آنجا که یک چیزی تارتاً باطل است تارتاً نه صحیح مقدمه گاهی برای صحتش است گاهی برای وجودش است لذا این مقدمه الوجود نیست مقدمه الصحه است برای این که وجودش متوقف بر آن وضو نیست، وجودش متوقف بر این است که این نماز باشد بوصف بطلان. یک دو دفعه اصلا هیچ چیز نمیآورد یا هیچ چیز نمیآورد یا بعضی چیزها میآورد آن 2 رکعت نمازی که مرحوم علامه در مقابل هولاکو خواند و توانست خیلی کارها بکند 2 رکعت نماز این جوری که مرحوم علامه گردن عامه گذاشت خب این نماز است اما صحیح نیست یا حالا آن نماز هم نه، همین. یک کسی سهواً نماز خوانده بدون وضو میآید از شما میپرسد آقا من نماز خواندم نمیگوئید دیگر هیچ چیز دیگر نماز خواندم این نماز من صحیح است یا فاسد؟ یک دفعه میگوید حمد و سوره را نخواندیم میگوئید نمازت صحیح است در حالی که ناقص است یک دفعه هم میگوید نماز خواندم بدون وضو میگوئید نمازت باطل است.
لذا همین که از شما سوال میکند شما هم نمیگوئید به او که آقا تو که هیچ چیز نیاوردی میگوید آقا هیچ چیز نیاوردم چیست؟ من نماز تامالاجزاء و الشرایط آوردم یادم رفته وضو بگیرم میگوید تو هیچ چیز نیاوردی خب پس آن وضو میشود مقدمه الصحه نه مقدمه الوجود لذا شما به او میگوئید که نمازت باطل است برو نمازت را صحیح بکن برو نمازت را دو دفعه بخوان تا نمازت صحیح بیاید این خیلی مربوط به صحیحی و اعمی هم نیست برای این که لو ما اعمی هم باشیم و لو ما صحیحی هم باشیم همین جور میگوئیم یعنی همان صحیحی مثل مرحوم آخوند صحیحی است یکی میآید پیش مرحوم آخوند میگوید آقا من نماز بدون وضو خواندم مرحوم آخوند نمیگویند که هیچ چیز نیاوردی مرحوم آخوند میگویند این نمازت باطل است برو وصف صحت را برایش بیاور، اخصی است اما نمیتواند بگوید که نماز وضع شده برای آن تام الاجزاء و الشرایط به معنا این که اگر نماز بدون وضو آورد نماز باطل نیست، نماز نیست لایصدق انه صلاه چنانچه اگر حمد و سوره را نیاورد میآید پیش شما میگوید حمد و سوره را نیاوردم یادم رفت میگوئید نمازت صحیح است معلوم میشود آن حمد و سوره شرط واقعی نیست، شرط ذکری است اما میآید میگوید من نماز آوردم بدون وضو میگوئید نمازت باطل است معلوم میشود آن طهارت شرط واقعی است اما حالا که شرط واقعی این جور میشود مأتی به مطابق با مأمور به نیست نه مأتی به اصلاً نیست مأتی به است تطابق با مأمور به ندارد وقتی تطابق با مأمور به ندارد شما میگوئید نمازت باطل است نمیشود بگوئیم اصلاً صدق نماز ندارد.
لذا این جور میشود که این مقدمه الصحه هست به این معنا که نماز گاهی متصف میشود به فساد گاهی متصف میشود به صحه نماز یعنی وجود بی وجود که نیست وجود است، وجود محقق توی خارج است حتی آن امر اعتباری هم نه این مأتی به یک امر خارجی است همان مصداق وجود فلسفی است یک افعالی آورده، یک اقوالی آورد اوله التکبیر آخره التسلیم حسابی درست شده و نمیشود بگوئیم که هیچ چیز همه این مقدمات الصحه برمیگردد به مقدمه الوجود میگوئیم اگر شما آن الصلاه اما صحیح او فاسد را نداشتید این حرف خوب بود بگوئیم مقدمه الصحه برمیگردد به مقدمه الوجود اما این الصلاه اما صحیحه او فاسده پیش همه حتی اخصیها که میگویند وضع شده برای تام الاجزاء و الشرایط نمیتوانند بگویند که این تقسیم غلط است الصلاه اما صحیح او فاسد خب وقتی که این جور باشد خب مقدمه صحه داریم، مقدمه الوجود داریم، مقدمه الوجود آنجا که نیاورد، نشود بگوئی نمازت، آنجا که بیاورد وصف صحت نداشته باشد.
لذا در حقیقت وضو مقدمه الصحه است نه مقدمه الوجود اما آن نماز مرحوم علامه آن مقدمه الوجود است نه مقدمه الصحه.
مرحوم علامه در مقابل آن هولاکوخان که یک آدم بیسواد قلدری بود میخواست بگوید که نماز شیعه درست است ، نماز سنیها درست نیست گفت من 2 رکعت نماز میخوانم به فتوای ابوحنیفه تو ببین آیا این نماز است یا نه؟ لذا بجای ستر عورتین قبلاً تهیه کرده بودند یک پوست سگی تهیه کرده بود و به خود پیچید و الله اکبر مدهامتان گفت 2 برگ سبز 2 برگ زرد، رفت به رکوع هیچ چیز نگفت سر از رکوع بر نداشته رفت به سجده هیچ چیز نگفت و سر از سجده بر نداشته 2 دفعه رفت به سجده رکعت دوم هم همین جور در تشهد هم اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله آن وقت صل علی محمد در سلامش هم یک کاری کرد همه خندیدند.
ابوحنیفهایها دادشان بلند شد این که نماز نیست این مسخره است ما کی گفتیم؟ روی فقه ابوحنیفه اثبات کرد این نماز صحیح است که یکی از چیزهایی که توانست عاطفه این مردک را تحریک کند از کسانی که خیلی سروسامان دادند به این تشیع مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی با سیاستش مرحوم علامه هلی با فقهش با علمش، با درایتش حالا اینجا مرادم است یک دفعه نماز ابوحنیفهای است که همه دادشان بلند است این نماز نیست این دولا و راست است اما یک دفعه نه، دولا و راست نیست اوله التکبیر آخره التسلیم تمام اجزا و شرایط آمده وضو یادش رفته بگیرد میآید پیش شما میگوید نماز تام الاجزاء و الشرایط اما وضو یادم رفت میگوئید نمازت باطل است وصف صحت ندارد. ما واجب را داریم میگوئیم همان واجبی که گاهی صحیح است، گاهی فاسد و باید صحیح بجا بیاوریم نه فاسد. نماز یعنی واجب، وجوب فاسد نداریم والا واجب فاسد داریم برای این که نماز یا صحیح است یا فاسد ما هم در مقدمه واجب داریم صحبت میکنیم دیگر، واجب فاسد یعنی الان به این مردم همه حتی فقها میگویند، روایت میگوید لا تعاد الصلاه الا من خمس، صلاه اطلاق کرده.
در روایات فراوان است شاید بیش از 1000 بار در روایات ما صلاه اطلاق شده چنانچه مثلاً حضور قلب ندارد همه اینها فرض کردند یک نمازی است گاهی برای این که نفی حقیقت میکنند مجازاً، تأکیداً لاصلاه لجاری المسجد الاّ فی المسجد، لاصلاه، صلاه گفته، قضیه لاتعاد الصلاه الا من خمس هم صلاه گفته ، گفته این صلاه اعاده نمیشود الا 5 جا . بنابراین ، این صلاه اما صحیح او فاسد این توی روایات ما هست، صلاه یعنی واجب ما دیگر غیر از این نداریم، یک واجب داریم، یک صلاه داریم، یک وجوب، چیز دیگری نیست ما یک وجوب داریم، یک صلاه،واجب. این واجب است اما صحیح او فاسد.
بنابر این ، این که مرحوم آخوند میفرمایند مقدمه صحه همچنین استاد بزرگوار ما آقای بروجردی مقدمه الصحه برمیگردد به مقدمه وجوب برای این که بحث ما در مقدمه المسمی نیست میگوئیم ما مقدمه صحت و مقدمه وجود داریم، بعضی جاها همان مسمی به قول شما صلاه است عرفا اما صحیح نیست بعضی اوقات هم صلاه اصلاً نیست مثل ارکان فقط بیاید مردم میگویند این اصلاٌ نماز نیست، این که نماز نشد یادم نمیرود این ریش پرفسوری که حالا مشهور هم شده مرحوم آقای خوئی (رض) اجازه داده بودند، حضرت امام خیلی عصبانی شده بودند از ایشان کسی پرسید این ریش پرفسوری چیست؟ فرمودند این که ریش نیست، تو ریش سوال کن حرام است یا نه، که بگوئیم ریش گذاشتن واجب است تراشیدن او حرام است. لذا یک دفعه این که نماز نیست، خب آن هیچ چیز اما یک دفعه نماز است اما فاسد است، چرا؟ برای این که مقدمه الصحهاش نیامده بنابراین، این مقدمه صحت حتماً باید تقسیم کنیم الصلاه اما صحیح او فاسد آن وقت مقدمهاش هم اما مقدمه الوجوب اما مقدمه الصحه.
اما راجع به آن حرف که علم منجز تکلیف است، این عجب است از مرحوم آخوند و آقای بروجردی هر دو برای این که اینها یک قدری که میرویم جلو میرسیم به برائت آنجا تصریح میکنند این که این علم در حالی که واجب نفسی دارد، واجب مقدمی دارد اسمش را مرحوم مقدس اردبیلی گذاشته واجب نفسی تهیوئی یعنی در حالی که وجوب نفسی است، کتک هم دارد حسابی، قرآن هم میگوید کتک دارد اما این وجوب نفسی برای چیست؟ برای نماز و ما نمیگوئیم که علم وجوب ندارد نه، علم وجوب دارد برای تعلیم و تعلم ثواب گذاشتند، برای تعلیم و تعلم عقاب گذاشتند اسمش را هم میگذاریم واجب نفسی طوری هم نیست مرحوم آخوند هم پذیرفته اما این همه داد و فریاد در تعلیم و تعلم برای چه؟ برای احکام اسلام میشود مقدمه، اسمش را میگذاریم مقدمه العلم برای این که این مقدمه العلم نباشد گاهی مقدمه الوجوب نیست، گاهی مقدمه الصحه نیست گاهی هیچ چیز نیست، گاهی هست بالاخره یکی از مقدمات مهم در نماز، مقدمه العلم است در اسلام.
لذا این که ایشان میفرماید این تنجیز تکلیف میکند به ایشان میگوئیم بله تنجیز تکلیف میکند اما کتک هم میخورد که چرا؟ هل لاتعلمت داریم، اما این برای چه شارع مقدس این قدر روی علم و امثال اینها، علم بی عمل که خود آن یک وبال است، علم برای عمل ، تعلیم و تعلم برای احکام است که احکام صحیح بجا آورده شود بنابراین ما مقدمه العلم داریم، حسابی هم داریم اگر مقد م بر سایر مقدمات نباشد مسلم کمتر نیست.
خب بحث ناقص است میخواستیم تمامش کنیم نشد انشاء الله برای فردا.
وصلی الله علی محمد و آل محمد