درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/03/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : مقدمات
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مقدمه را تقسیم کردند به مقدمه عقلیه و مقدمه شرعیه و مقدمه عالیه.
مقدمه عقلیه آنجا که عقل ما ببیند توقف ذی المقدمه بر مقدمه و اگر مقدمه نباشد ذی القدمه موجود نخواهد بود، مثل پیودن راه برای حج، اسم نویسی زاد و توشه تهیه کردن. کسی که مستطیع است خب معلوم است که عقل ما میگوید 1 سال قبل اش باید تهیه مقدمات بکند برای این که پیمودن این راه با آن قوانیین که دارد رفتن به مکه بدون اینها ممکن نیست همان مثال مشهور برای رفتن روی پشت بام. بالاخره زیاد است آنجا که عقل ما میگوید اگر این ذی المقدمه که شرعی است یا عقلی است یا عرفی است بخواهی بجا بیاوری متوقف بر این مقدمات است بدون این مقدمات نمیشود.
مقدمات شرعیه آنجاست که ربطی به عقل ندارد شارع مقدس گفته نماز بخوان بعد هم گفته وضو بگیر خب این مقدمه، مقدمه شرعی است نه عقلی، عقل ما نمیتواند بگوید این مقدمه برای این ذی المقدمه شارع است که میگوید این مقدمه برای این ذی المقدمه.
یکی هم عرفی، عادی و عقل، شرع کاری به او ندارد اما عرف میگوید اگر میخواهی این کار را انجام بدهی متوقف است برای این که این مقدمه را انجام بدهی، اگر میخواهی مثلاً فلانی تو را بپذیرد باید نامه بنویسی باید اظهار ارادت به او بکنی تا بالاخره پذیرفته شوی، این هم زیاد است در میان عرف ما یک مقدمات عرفی داریم کاری به عقل ندارد، یک مقدمات شرعی داریم کاری به عقل ندارد، یک مقدمات عقلی داریم که آن هم مربوط به شرع و عادت نیست. لذا مقدمه را تقسیم کردند به عقلی، شرعی و عادی.
مرحوم آخوند (رض) همچنین استاد بزرگوار ما استاتید بزرگوار ما آقای بروجردی آقای داماد و حضرت امام اینها میفرمایند نه، همه اینها بر میگردد به مقدمه عقلی برای این که همان وضو وقتی که عقل فهمید این وضو مقدمه برای این نماز است، اگر وضو نگیری، نماز نخواندهای خب این را مقدمه میبیند وقتی که دید شارع مقدس یک مقدماتی تعیین کرده، داخلیه، خارجیه خب دیگر خواه ناخواه یک صغری، کبری درست میکند میگوید نماز مقدمات دارد مقدمات را باید فراهم کرد تا ذی المقدمه درست شود پس این مقدمات پیش من واجب است مقدمات را باید فراهم کرد تا ذی المقدمه درست شود پس این مقدمات پیش من واجب است همچنین مقدمات عادی گفتند که اگر مقدمه نباشد، عرف مردم را مقدمه بدانند که اصلاً از بحث ما بیرون است اما اگر راستی توقف باشد نه دیگر بر میگردد مقدمه عادی به مقدمه عقلی لذا این 3 بزرگوار گفتند این تقسیمی که قدما کردند ، این تقسیم درستی نیست و این که مقدمه یا عقلی است یا شرعی است یا عادی، باید بگوئیم مقدمه اگر مقدمه باشد عقلی است هر مقدمه شرعی مقدمه عقلی است، هر مقدمه عادی هم مقدمه عقلی است همه مقدمات برمیگردد به عنوان علّت، به عنوان شرط برمیگردد به مقدمات عقلیه.
این به حسب ظاهر حرف خوبی است اما یک مطلب دیگر هست توی مسئله که روی آن مسئله باید فکری بکنیم و آن این است که این مقدمات شرعی که میگوئید برمیگردد به مقدمات عقلی میگوئیم که نه بعضی اوقات مقدمه هست مثل حمد و سوره برای نماز یا رکوع برای نماز، رکوع برای نماز در هر حالتی بیاید یا نیاید اگر بیاید نماز درست است، اگر نیاید نماز باطل است خب این توقف، توقف عقلی است اما مثل حمد و سوره خب شرط ذکری است اگر در حال عمد بیاید نماز باطل است، اگر در حال سهو نیامد نماز صحیح است خب وقتی نماز صحیح شد معنایش این است که این مقدمه در حالی که شرعاً مقدمه گفتند اما عقلاً مقدمه نیست، نماز درست است دیگر و ما همین مسما را یعنی اوله التکبیر، آخره التسلیم اگر بسنجیم خب معلوم است این مقدمات خیلی اوقات نمیآید، ذی المقدمه میآید مثل این که نماز بدون حمد و سوره نیسان میکند جهل دارد حمد و سوره را غلط میخواند، یا حمد و سوره را نمیآورد نماز آمده اما مقدمه نیامده و این که اینها میگویند که مقدمه عقلی است میگوئیم نه.
لذا میبینیم که اینها در حالی که مقدمه هستند از نظر شرعی یعنی شارع مقدس گفته است من یک شرایطی دارم، یک اجزا دارم این شرایط و اجزا عقل میگوید خب دیگر اگر نیامد ذی المقدمه نیامده اما شارع مقدس میگوید نه بعضی اوقات اگر نیامده، ذی المقدمه آمده آنجا که شرط ذکری باشد خب آنجاها که شرط ذکری است دیگر مسلم نماز آمده دیگر عقل میگوید نه، شرع میگوید آری مثلاً بنابر صحیحی و اعمی آن کسانی که بگویند که ما اعمی هستیم که خوب ما اعمی هستیم دیگر این است که نماز اگر ارکانش آمد مابقی نیامد نماز آمده یصلح انه صلاه در حالی که این نماز باطل است اما بنابر اعمی این عرفاً نماز است یعنی عرفاً نماز شد، نماز عرفی آمده در حالی که مقدماتش نیامده و خیلی جاها این جور است.
بنابراین اگر ما صحیحی بشویم که مرحوم آخوند در کفایه صحیحی هستند خب بله میگویند که این نماز بدون حمد و سوره نماز نیست، نه عرفاً نماز است نه شرعاً نماز است، نه عقلاً نماز است و اما اگر اعمی باشیم دائر مدار مسمیایم و دائر مدار مسمی این است که نماز مسمایش نه آن مأتی به که مأمور به را ساقط میکند عمداً کسی حمد و سوره نخواند، عمداً کسی تشهد نخواند خب نمازش باطل است برای این که مأتی به مطابق با مأمور به نیست اما این نماز خوانده یا نه؟ عرفاً ؟ حالا بگوئید نماز باطل، نماز خوانده دیگر در حالی که مقدمات نیامده، این نماز خوانده پس این که ما برگردانیم مقدمات شرعی را به مقدمات عقلی جور در نمیآید بنابراین اگر اخصی باشید حرفی است بگوئید که این نماز بدون حمد و سوره نماز نیست واقعاً، نه این که مأتی به مخالف با مأمور به است، مأمور به است، مأمور به ساقط نیست، نه. بگوئید عرفاً نمازی که شارع مقدس تعیین کرده و گفته اوله التکبیر آخره التسلیم اگر یک جزئش نیامد این واقعاً که نماز نیست عرفاً هم نماز نیست، خب این اخصی این جور میگوید اما اگر اعمی شدید که ما اعمی هستیم میگوئیم این نماز است عرفاً الا این که مأتی به چون مطابق با مأمور به نیست، مأمور به ساقط نمیشود نماز است در حالی این اجزا و شرایطش بعضی نیامده، بالاخره مقدمه است از همین جهت هم اگر کسی عمداً نیاورد نمازش باطل است اما اگر نه، عمداً هم نیاورد اما شما قائل قائل به اعم باشید خب میگوئیم این نماز است دیگر این نماز است عرفاً، متوقف بر اجزا و شرایط نبود یعنی عقل که میگوید هر کجا مقدمه نه، ذی المقدمه هم نه، اینجا میگوئیم مقدمه نه، ذی المقدمه آری. وقتی عمداً نیاورد اگر صحیحی باشید هیچ چیز نیامده، اذا انتفی المقدمه ، انتفی ذی المقدمه، اذا النتفی القید انتفی المقید و اما اگر اعمی شدید میگوئیم که اگر یک دفعه ارکان نیامده ، عرف میگوید این نماز نیست، اذا انتفی القید، انتفی المقید عرفاً، شرعاً ، عقلاً هیچ چیز و اما اگر حمد و سوره فقط نیامد، عمداً اگر سهواً هم نیامد هم همین است حالا سهواً را ایشان میگویند که اصلاً شرط نیست اما عمداً که دیگر شرط است، جزء است عمداً نیامده نماز آمده یا نه؟ باید بگوئیم آمده.
این الان عقلاً مقدمه است مرحوم آخوند میخواهند بگویند هر کجا انتفی القید، انتفی المقید عقلاً پس اجزا و شرایط شرعی برمیگردد به شرایط و اجزای عقلی پس تقسیم بکنیم بگوئیم اما عقلاً، اما شرعاً نداریم جایی. بنابراین برمیگردد همه اجزا و شرایط شرعی، عادی به عقلی، این حرف مرحوم آخوند بود دیگر.
اگر کسی اعمی شد و گفت این که نماز است، بدون حمد و سوره نماز است، واقعاً نماز است یعنی عرفاً. نماز صحیح نیست مأتی به مطابق با مأمور به نیست تا مأمور به را ساقط کند اما نماز است واقعاً و هستند دیگر، این نماز است لذا به آن میگوئید نماز باطل، نماز صحیح. این نماز باطل اگر کسی صحیحی باشد نمیتواند بگوید نماز باطل، باید بگوید هیچ چیز نیامده، اذا انتفی القید انتفی المقید اما اگر کسی اعمی باشد میگوید این نماز است اما باطل است، باطل است یعنی چه؟ یعنی مأتی به مطابق با مأمور به نیست، مأمور به دو دفعه باید بیاورد اما این نماز است یا نه؟ واقعاً نماز است، یعنی عرفاً خب وقتی واقعاً نماز شد پس متوقف نیست بر مقدمات عقلاً، بلکه ذی المقدمه میآید در حالی که مقدمه نیامده و تفاوت پیدا کرد بین مقدمه عقلی و مقدمه شرعی.
این خلاصه حرف راجع به مقدمه شرعی، مقدمه عادی هم همین است، مقدمه عادی معنایش این است که مثلاً گفتند نردبان بگذار برو بالا خب عقل ما میگوید این نردبان که یک معنای عرفی است، این معنا عقلی است نمیشود بدون نردبان رفت روی پشت بام حالا اگر کسی بگوید که این مقدمات عادیه، مقدمه متعارف، مقدمه است. اما مقدمه غیر متعارف نمیدانیم مقدمه هست یا نه مثلاً این میتواند دست بگیرد، برو دروی شاند کسی از آنجا برود روی پشت بام یا میتواند طناب ببندد با طناب برود روی پشت بام خب اینها همه مقدمه عقلی است دیگر عقل میگوید روی پشت بام برو دیگر هر جور میتوانی اگر راه پله، راه پله. اگر نردبان، نردبان . اگر آسانسور ، آسانسور . اگر هم دست بگیرند، دست اگر هم طناب ببندند، طناب. اما عرف چه میگوید ؟ عرف میگوید نه، اینها هیچ کدام مقدمه نیست غیر از متعارف، از همین جهت هم اگر شک کند، گفته برو روی پشت بام، شک کند من نردبان که ندارم، آسانسور هم که نیست اما میتوانم با طناب بروم روی پشت بام، بروم یا نه؟ رفع ما لایعلمون میگوید نه لازم نیست این جور مقدمه تعیین کنی عقل ما میگوید مقدمه عرف، عادت میگوید مقدمه نیست، غیر متعارف است و دلیل انصراف دارد از این گونه مقدمات واجب الحج است نمیگذارند برود اما این آقا طی الارض دارد حالا واجب است برود؟ اصلاً اگر کسی مقدمات را به طور غیر متعارف بتواند تهیه بکند مثل این که یک کسی واجب الحج است نمیگذارند برود اما میتواند با طی الارض برود، توی خانهاش باشد تا روزی که باید محرم شود همان روز با طی الارض برود محرم بشود، عمرهاش را بجا بیاورد بعد هم با طی الارض بیاید خانه، هیچ کس هم نفهمد بعد هم با طی الارض برود مسجد الحرام و محرم بشود و برود عرفات این میتواند این کار را بکند خب خیلیها میکنند دیگر، خیلیها بودند و کردند حالا این حج برایش واجب است یا نه؟ عقل میگوید آری، اما عرف و شرع میگوید نه. میگوید از راه متعارف و لله علی الناس حج البیت من استطاع، من استطاع عرفاً چون که همه موضوعات را باید از عرف گرفت خب من استطاع عقلی، این استطاعت دارد یا مثلاً الان میتواند 15-10 میلیون بدهد و برود مکه با فیش کسی 20-10 میلیون، پول هم دارد حسابی. یک دفعه پول ندارد هیچ چیز، یک دفعه پول دارد و 20-10 میلیون میدهد امسال میتواند برود مکه امسال هم واجب الحج شده آیا این واجب است یا نه؟ شما فقها میگوئید نه، چرا نه؟ میگوئید برای این که مقدمات از راه تعارف، به عبارت دیگر مقدمات عادیه اگر مقدمات غیر عادی شد عقلاً درست است مقدمات را فراهم کرده از راه غیر عادی ولی واجب است این مقدمات را تهیه بکند یا نه؟ ما میگوئیم نه اگر نه پس مقدمات عادیه بر نگشت به مقدمات عقلیه برنگشت به مقدمات شرعیه بلکه و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا شما یک قید به آن میزنید میگوئید ای من استطاع سبیلا عرفاً . لذا وقتی غیر عرفی شد خب میتواند مقدمات را تهیه بکند اما از راه غیر عادی یعنی برود اسم بنویسد و اصلاً تا 10-8 سال دیگر اسم نمینویسند برود کارهایش را انجام بدهد، به قول روایات ما فقه زاد و توشه تهیه بکند و خب اینها همه مقدمات است باید این مقدمات را طی میکرد اما از راه متعارف مثل این که مثلاً الان توی بیابان آب ندارد اما میتواند چاه بکند یک دفعه مشقت ندارد مثل بعضی جاها نیم مترکه میکند آب پیدا میشود خب این باید چاه را بکند اما یک دفعه میتواند چاه بکند اما با زحمت با مشقت آیا باید چاه بکند برای وضو گرفتن یا نه؟ نه. چرا؟ برای این که وضو، طهارت شرط است عرفاً و اما اگر عرف نه، عقل آری این معلوم است که واجب نیست.
یکی از فضلا یک آقایی در قم که خیلی دقیق بود آن آقا (رض) اما خیلی دقیق بود، دقیق زیادی میگفت این آقا میگوید که اتاق را با گچ میشود سفید کرد؟ آری با پوست تخم مرغ هم میشود سفید کرد؟ آری پس اگر گفتند اتاق را سفید کن ، اگر نمیتواند گچ باید با پوست تخم مرغ اتاق را سفید کند و آن آقا که نمیگفت میخواست مسخره کند معنایش این است که اگر گفت اتاق را سفید کن یعنی متعارف گچ کم یاب است این میتواند گچ را بخرد اما چندین برابر واجب است یا نه؟ نه حتی مثلاً آب را میتواند بخرد واجب است یا نه؟ خب بعضی گفتند بله اگر شأنیت داشته باشد، اگر پول دادن برایش خیلی اهمیت نداشته باشد و اما اگر پول دادن برایش اهمیت دارد، (پول) ندارد فقیر است بگویند که یک میلیون بده تا آب بدهیم وضو بگیری تا آب بدهیم غسل بکنی خب هیچ فقیهی نگفته واجب است در حالی که مقدمه است عقلاً، عقلاً مقدمه است یعنی راستی اگر این پول را داد، آب تهیه کرد وضو گرفت که وضویش صحیح است ، وضویش باطل نیست که اما شارع مقدس میگوید نه.
لذا هذه مقدمه که هست هم عقلاً هم شرعاً هم عاداً یعنی اگر موجود شد هم عقل و هم شرع و هم عرف میگویند مقدمه دیگر نمیتواند که آب را بریزد و مسلم باید با این آب وضو بگیرد اما تهیه کردن این مقدمه به طور غیر متعارف آیا واجب است یا نه؟ همه فقها میگویند نه مقدمه است اما همه فقها میگویند نه در حالی که مقدمه عقلی است اما شرع میگوید نه مخصوصاً عرف میگوید همه مقدمات، همه ذی المقدمات، همه احکام شرعیه متوقف بر عرف است هر کجا عرف بگوید برو، برو. هر کجا بگوید نه، نه. بنابراین از مقدمات غیر متعارفه دلیل انصراف دارد، حالا انصراف هم نه، یک مقدار بالاتر نگوئید دلیل انصراف دارد بفرمائید اصلاً دلیل من اول الامر انصراف را نمیگیرد دیگر تمام شد خلاصه حرف این است این که مرحوم آخوند میفرمایند مقدمات شرعیه، مقدمات عادیه برمیگردد به مقدمات عقلیه به ایشان میگوئیم نه، تقسیم قوم درست است مقدمه اما عقلی است نتیجه دارد، اما شرعی است نتیجه دارد اما عادی است و آنهم نتیجه دارد و ما مقدمه را تقسیم بکنیم برای خاطر نتیجهاش میخواهیم بگوئیم مقدمه عادی غیر از مقدمه شرعی است، مقدمه شرعی غیر از مقدمه عقلی است و این تقسیم درست است به این تقریبی که من عرض کردم.
وصلی الله علی محمد و آل محمد