درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/01/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : مبحث اجزای مأموربه، به امرظاهری از مأمور به، امراختیاری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مرحوم نائینی (رض) فرمودند که مأمور به، به امر ظاهری مجزی نست از مأمور به، به امر اختیاری میگویند اول وقت مضطرب است. آب ندارد اما میداند عصر آب پیدا میکند یا این که نمیدانست اما آب پیدا کرد باید نمازش را دو دفعه بخواند و مأمور به، به امر اضطراری امتثال این مأمور به کافی نیست، مجزی نیست از امتثال مأمور به، به امر اختیاری. میفرمایند به قاعده تخییر و تعیین و این قاعده را ما در اصول گفتیم باید معینه را انتخاب بکند نه مخیره را. گفته است که اکرم رجل، نمیدانم رجل عالم را گفته یا رجل جاهل را 2 تا مرد هست یکی عالم، یکی جاهل. یا یکی عادل، یکی فاسق حالا گفته اکرم رجل عقل ما میگوید که آن عادل است چرا؟ میگوید اگر مخیر باشی آن عادل را اکرام کنی تکلیف آمده، تکلیف امتثال شده، اگر هم معین باشد باز هم تکلیف آمده، امتثال شده اما اگر آن رجل جاهل را اکرام بکنی نمیدانی آیا امتثال شد، یا نه. عقل میمیگوید آن معینه را میگوئی، لذا دوران امر بین تعیین و تخییر در اصول مشهور شده به تعیین، نمیتواند بگوید مخیرم، باید بگوید تکلیف برای من معین است دلیلشان هم عقل است، میگویند عقل به تو میگوید این که حالا که دوران امر بین تعیین و تخییر است، آن تعیین را بگیر، بدون دردسر مسلم تکلیف ساقط میشود، اگر مخیر باشی ساقط میشود، اگر هم عینی باشد باز ساقط میشود.
مرحوم نائینی میفرمایند ما نحن فیه همین است دوران امر بین تعیین و تخییر، برای این که اگر بگذاری نماز را عصر بخوانی، مخیر باشی نماز درست است، معین هم باشد نماز درست است اما اگر نماز را اول وقت بخوانی، اگر مخیر باشی درست است اگر معین باشد درست نیست. لذا به قول عوام چه داعیداری که روزه شکدار بگیری این نماز را باید بخوانی، اول وقت بخوانی، نمیدانی درست شد یا نه، آخر وقت بخوانی حتماً درست است، و چون دوران امر بین تعیین و تخییر است معین است.
2 تااشکال مهم به مرحوم آقای نائینی هست، کبری و صغری؛
یک اشکال این است که دوران امر بین تعیین و تخییر این که شما میگوئید حتماً عقل میگوید معین میگوید قبول ندارم برای این که آن تعیینیت نمیدانم هست یا نه؟ رفع ما لایعلمون میگوید نه. گرچه گفتم در اصول اگر یادتان باشد دوران امر بین تعیین و تخییر، گفتند تعیین اما به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام (رض) میفرمودند که خیلی خوب تعیین را بگیریم خوب است اما معین است؟ واجب است؟ خب وقتی رفع مالایعلمون میگوید آن معین، آن قید تعیینیت نیست، نمیدانم قید تعیینیت به گردنم آمده یا نه؟ قید تعیینیت را با رفع ما لایعلمون برمیدارم. این آقا میخواهد نماز اول وقت بخواند عصر برایش درد سر درست میشود توی غسل میافتد، اما حالا الان بیکار است و میخواهد نماز اول وقت بخواند و میگوید با تیمم نماز بخواند. نمیداند وجوب انتظار هست یا نه؟ که ما گفتیم رفع ما لایعلمون حالا روی فرمایش مرحوم نائینی نمیدانیم آیا این مخیر است بین حالا و عصر یا معین بین عصراست ؟ میگوئیم خب آن قید تعیینیت را رفع ما لا یعلمون برمیدارد. وقتی قید تعیینیت برداشته شد دیگر مخیری، میخواهی اول وقت بخوان، میخواهی آخر وقت بخوان لذا ما در دوران امر بین تعیین و تخییر متابعت کردیم از استاد بزرگوارمان حضرت امام و گفتیم که دوران امر بین تعیین و تخییر که مشهورشده به تعیین ما میگوئیم نه با برائت تخییر. این اشکال کبری.
اما اشکال صغروی این است که اصلاً ما نحن فیه دوران امر بین تعیین و تخییر نیست، یک قاعده کلی دستتان بدهم، دوران امر بین تعیین و تخییر در موضوعات است، نه در احکام در احکام اقل و اکثر ارتباطی است همه جا دوران امر بین تعیین و تخییر نیست، اسمش را میگذاریم اقل و اکثر ارتباطی و الا فرمایش آقای خوئی باید در اقل و اکثر ارتباطی بیاید آنجا هم، ایشان احتیاطی شوند. نمیدانم نماز 9 جزء است یا 10 جزء بگوئیم آقا اگر 10 جزء را آوردی حتماً تکلیف را آوردی اما اگر 9 جزء را آوردی نمیدانی تکلیف آمد یا نه. دوران امر بین تعیین و تخییر، مخیری 9 تا بیاوری یا 10 تا، یا 10 تا حتماً دوران امر بین تعیین و تخییر بگوید که معین میشود اشتغال میشود دوران امر بین تعیین و تخییر اشتغال. و اصلاً در اصول ما، دوران امر بین تعیین و تخییر باشد. هیچ کجا هم پیدا نمیکنید در موضوعات دوران امر بین تعین و تخییر نباشد و دوران امر بین اقل و اکثر باشد. موضوعات یعنی دوران امر بین تعیین و تخییر همین مثالی که میزنند که به من گفته اکرام بکن، هیچ شکی در حکم ندارم اما نمیدانم زید این عمروا را گفت یا زید ابن بکر را، این جوری. آن وقت راجع به زید ابن بکر میدانم اگر اکرام بکنم دیگر ساقط است یا نه؟ میشود دوران امر بین تعیین و تکلیف. نمیدانم زید عالم را گفت یا اعم از عالم وجاهل میشود دوران امر بین تعیین و تخییر اما حکم را نمیدانم ، نمیدانم 9 جزء است یا 10 جزء این دوران امر بین تعیین و تخییر نیست، این اقل و اکثر ارتباطی است میدانم 9 جزء است نمیدانم یک جزء دیگر هم هست یا نه؟ رفع مالایعلمون میگوید نه لذا هیچ کجا نمیتوانید پیدا بکنید، اصلاً همین که در اصول وقتی که برائت را میگویند نوبت میرسد به اشتغال، وقتی اشتغال را میگویند، نوبت میرسد به دوران امر بین تعیین و تخییر و 2 تا فصل است، یکیاش مربوط به احکام است، یکیاش مربوط به موضوعات. لذا حکم را میدانم نمیدانم روی آن فرد، روی آن مصداق، وضعش چیست میشود دوران امر بین تعیین و تخییر نمیدانم آیا باید حتماً شخص مسکین باشد یا نه؟
موضوع احکام، دوران امر بین تعیین و تخییر در موضوعات مربوط به
احکام است اقل و اکثر ارتباطی یا اقل و اکثر استقلالی مربوط به احکام است، کاری به موضوعات ندارد آن موضوعات کاری به احکام ندارد، احکام کاری به موضوعات ندارد. من بواسطه دوران امر بین تعیین و تخییر موضوع حکم درست میکنم یعنی مثلاً کفارات را نمیدانم که اول باید 60 مسکین، طعام باشد؟ یا اعم است، هر کدام باشد طوری نیست؟ این را میگویند دوران امر بین تعیین و تخییر اقل و اکثر ارتباطی حکم را نمیدانم، نمیدانم شارع مقدس 9 جزء را گفته یا 10 جزء ، نماز 9 جزء است یا 10 جزء؟ این را میگویند اقل و اکثر ارتباطی و الا اگر این فرمایش مرحوم نائینی درست باشد باید همه جا اشتغالی بشوند حتی در دوران امر بین اقل و اکثر استقلالی نمیدانم من 9 تومان به شما بدهکارم یا 10 تومان ؟ خب دوران امر بین تعیین و تخییر است به این معنا که اگر 10 تومان را بدهم حتماً برائت ذمه پیدا کردم اگر 9 تومان را بدهم نمیدانم برائت ذمه پیدا کردم یا نه؟ دوران امر بین تعیین و تخییر میگوید 10 تومان بده خب هیچکس نگفته اگر کسی هم در دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی بگوید اشتغال اما در اقل و اکثر غیر ارتباطی احدی نگفته اشتغال همه گفتند برائت. سببش هم این است که یک دفعه ما داریم حکم را بررسی میکنیم، آن حکم گاهی برائت است و گاهی اشتغال است و گاهی اقل و اکثر استقلالی است، گاهی اقل و اکثر غیر استقلالی یعنی ارتباطی است و امثال اینها. گاهی هم استصحاب است گاهی ما حکم را میدانیم موضوع را نمیدانیم، گاهی برائت است و گاهی استصحاب است و دوران امر بین تعیین و تخییر اینجا، جایش است آنجا اقل و اکثر است، اینجا دوران امر بین تعیین و تخییر است، همه جا دوران امر بین تعیین و تخییر همان اقل و اکثر است شما یک جا پیدا نمیکنید که دوران امر بین تعیین و تخییر اقل و اکثر نباشد، همه جا اقل و اکثر است. مثل همین است که رجل عالم یا رجل مطلق. اینجا هم همین طور است، رجل عالم یک طرفش اقل است، یک طرفش اکثر همه جا این جور است و اقل و اکثر غیر از دوران بین تعیین و تخییر است عرض کردم یک قاعده کلی، اقل و اکثر استقلالی یا غیر استقلالی ارتباطی مربوط به احکام است و آنجا دوران امر بین تعیین و تخییر نمیآید، لذا عقل ما در همان که نمیدانیم 9 جزء یا 10 جزء جلسه استراحت نمیدانیم واجب است یا نه عقل ما میگوید رفع مالا یعلمون، نمیگوید آقا اگر جلسه استراحت را آوردی حتماً تلکیف را آوردی اما اگر نیاوردی نمیدانم تکلیف آمد یا نه، دوران امر بین تعیین و تخییر معین، عقل ما میگوید نه، عقل ما میگوید نمیدانم این جزء از شارع مقدس است یا نه، شارع مقدس نگفته رفع مالایعلمون میگوید واجب نیست همان که مشهور در میان اهل اصول است، دوران امر بین تعیین و تخییر، تعیین الا حرف حضرت امام را بزنید و بفرمائید بله، دوران امر بین تعیین و تخییر عقل میگوید تعیین اما اگر من تعیینیت را از این تعیین برداشتم با رفع ما لایعلمون مثل آنجاست که من میگوید دوران امر بین تعیین و تخییر، شارع مقدس بگوید که تعیین میخواهی باشد، میخواهی نباشد. خب رفع مالا یعلمون همان جای امارات مینشیند، جای گفته شارع مینشیند .
اگر این حرف را بپسندید دیگر خواه ناخواه دوران امر بین تعیین و تخییر نداریم یعنی به این معنا عقل بگوید تعیین، اصل میگوید عدم تعیین نمیدانم حتماً باید این رجل عالم را اکرام بکنم یا نه؟ خب این حتماً باید، این خصوصیت رفع ما لایعلمون است.
دوران امر بین تعیین و تخییر این است میدانم یک تکلیف دارد توی خارج موضوع هست، نمیدانم زید عالم است یا مطلق زید؟ اگر زید عالم باشد معین است، اگر مطلق باشد چه این زید عالم باشد چه زید جاهل باشد خب مشهور در اصول، عقلا گفتند که روزه شک دار نگیر، برای تو که فرق نمیکند میخواهی کفاره بدهی، حالا چه داعی داری به سید بدهی؟ به عام بده، لذا گفتند دوران امر بین تعیین و تخییر گفتند نه. معین را انتخاب بکن تا حتماً برائت یقینی پیدا بشود اما اگر شما گفتید که بله دوران امر بین تعیین و تخییر تعیین را، آن معینه را من انتخاب بکنم مسلم است تکلیف ساقط میشود و اما آن غیر معینه را، اگر انتخاب بکنم نمیدانم تکلیف ساقط میشود یا نه ولی یک حرف دیگر هست و آن این است که این معین بودن برای من واجب است یا نه؟ حضرت امام میگفتند نه. رفع ما لایعلمون دارد دیگر لذا خصوصیت تعیین را برمیدارند وقتی خصوصیت تعیین را برداشتند مخیرند بین این که زید را اکرام بکنند یا زید عالم را این خلاصه حرف است فتلخص مماذکرنا تا اینجا این که مأمور به، به امر اضطرار این کافی است از مأمور به، به امر اختیاری، یعنی اجزا. اول ظهر آب ندارد اما عصر آب پیدا کرد ولی اول ظهر نماز خوانده یا این که میدانست آب پیدا میکند اول ظهر میخواهد نماز اول وقت بخواند، بخواند یا نه؟ خب همه گفتند میتواند نماز بخواند.
مرحوم آخوند فرمودند که عدم وجوب اعاده میگوید میتواند نماز بخواند ما هم گفتیم عدم وجوب انتظار میتواند نماز بخواند دیگر حرف دیروز آقای بروجردی و حضرت امام هم درست نبود، حرف مرحوم نائینی هم درست نیست فقط یک حرف میماند و آن این است که این اول ظهر است، عصر میداند آب پیدا کند این لم تجدوا صادق است یا نه؟ ما میگفتیم عرفاً لم تجدوا صادق نیست اگر از اول ظهر تا شب آب ندارد، لم تجدوا صادق است و اما اگر عصر میداند آب دارد، لم تجدوا صادق نیست وقتی لم تجدوا صادق نیست پس موضوع نیست نمیتواند نماز بخواند این حرف مرا اگر بپسندید دیگر مأمور به، به امر اضطراری کافی از مأمور به، به امر اختیاری نیست اگر این حرف مرا نپسندید مأمور به، به امر اضطراری کافی است، مجری است از مأمور به، به امر اختیاری. حالا مجاز باشد یا حقیقت، آن فرقی نمیکند، اصلاً بحث ما این نیست ، حالا مجاز بگویید، مجاز که من نمیگویم، برای این که میگویم فلم تجدوا الان، یعنی الان فلم تجدوا صادق نیست، بر کسی که عصر آب پیدا میکند، فلم تجدوا الان یعنی الان فلم تجدوا است، الان عدم وجدان الماء است حقیقتاً، کسی که الان آب ندارد اما عصر آب دارد لم تجدوا برایش صادق نیست این جور میخواهیم بگوئیم و معنایش چه میشود این لم تجدوا مائاً فتیمموا آنجا را میگوید که مستوعب باشد، این اصلاً مربوط به مشتق هم نیست، حالا مربوط به مشتق هم باشد حالا مجاز هم باشد آنها ربطی به حرف ما هم ندارد این معنای عرفی است که این لم تجدوا مائاً صادق نیست بر آن کسی که در آخر وقت آب دارد همچنین سایر مثالها، حالا این مثالش خیلی مثال خوبی است که قرآن شریف میفرماید اذاقمتم الی الصلاه فغسلوا و جوهکم و ایدیکم الی المرافق فلم تجدوا مائاً فتیمموا سعیدا. حالا این الان آب ندارد اما عصر میداند آب دارد، لم تجدوا عرفاً صادق بر این است؟ اگر گفتید صادق است میگوئیم که میتواند نماز بخواند اگر گفتید عرفاً صادق نیست و باید در ظرف اول وقت تا مغرب لم تجدوا باشد همین است اگر بگوئید لم تجدوا یک فعلی ، بس است و این که بتواند این آقا نماز بخواند و اما عرفاً اگر بگوید لم تجدوا عرف میگوید که این وجدان الماء است، حالا وجدان الماء است برای نماز، کی وجدان الماء است؟ عصر. وقتی عصر وجدان الماء باشد، فلم تجدوا الان بر این صادق نیست این مصداق فلم تجدوا ماء نیست . این خلاصه حرف است، اگر نپسندید، نپسندید.
دیگر در اینجا چیزی نداریم، بحث عمده راجع به امارات و اصول است که آیا امارات کسی بر طبق امارات عمل کند، معدیات امارات، معدّیات اصول و بعد کشف خلاف شود، روی فتوای مجتهدش عمل کرده، حالا الان مجتهد از فتوایش برگشته، نمازهایی که خوانده باید قضا کرد؟ اگر در وقت است باید اعاده بکند یا نه؟ خیر ثقه به شما چیزی میگفت و گفت این پاک است یا نه خانم شما گفت لباستان را آب کشیدم پاک است، با این لباس نماز خواندید بعد دیدید لباس منی تویش است، خون تویش است، آیا آن نمازی که خواندید مجزی است یا نه؟ این بحث اجزء بالاترین از مهمترین بحثهای اصول است.
مشهور در میان متأخرین از شیخ انصاری به این طرف گفتند عدم اجزا اما استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی آقای بروجردی میگفتند قدما تا زمان شیخ میگویند اجزا چنانچه ایشان میفرمودند عامه هم میگویند اجزا. لذا در میان مسلمین چه شیعه، چه سنی، اجزا بوده مطلقاً تا زمان شیخ انصاری دیگر زمان شیخ انصاری که خیلی ان قلت، قلتها شد و آن اصول مثل معالم ، فرائد شد و اینها در این زمان گفتند عدم اجزا، شهرت هم پیدا کرد و ایشان اصلاً یکی از ادلهای که برای اجزا میآوردند همین اجماع بود، میفرمودند اجماع قدما داریم بر اجزا.
مرحوم شیخ انصاری (رض) خیلی بحث مفصل همین الان هم چاپ شده در کتاب اصول لفظیه ایشان، خیلی مفصل میفرمایند عدم اجزا، دیگر معمولاً هم بعد از شیخ انصاری همه میگویند، عدم اجزا فقط مرحوم آخوند است تفصیل قائل شده، تفصیلش را عرض میکنم و دلیل میآورند لذاآقای بروجردی میگفتند که دلیل بر یکی از ادله برای اجز ا اجماع قدما، یک چیزی که تأیید میکند فرمایش آقای بروجردی را، این است که مرحوم شیخ انصاری بعد از ان قلت، قلتها و فتوا به عدم اجزا یک کتابی دارند بنام اجتهاد و تقلید، آن هم چاپ شده، الان در دسترس است ایشان در آنجا ادعای اجماع میکنند برای اجزا میگویند در فتوا در اجتهاد و تقلید اجزا ، ادعای ضرورت هم میکنند، اگر آقای بروجردی ادعای اجماع میکردند مرحوم شیخ انصاری در اجتهاد و تقلید ادعای ضرورت هم میکنند. که احدی نداریم بگوید ضرورت در شیعه است که اگر به فتوایی عمل شد بعد این فتوا خلاف واقع در آمد به او بگویند قضا کن، اعاده کن، نیست این جور و همین طور هم هست این دیگر مسلم است، لذا در باب اجتهاد و تقلید یک ضرورت در مذهب است ،چه قدما، چه متأخرین میگویند اجزا در غیر اجتهاد و تقلید تا زمان شیخ انصاری میگویند اجزا، از زمان شیخ انصاری به بعد مشهور میگویند عدم اجزا، یک شبهه هست، این شبهه را من الان نقل میکنم، انشاء الله از شما استفاده کنیم و آن این است در غیر اجتهاد و تقلید کجاست اصلاً ؟ خب همه جا اجتهاد و تقلید است، لذا ما اصلاً نداریم جایی، خیلی شاذ است، یک حکم مربوط به اجتهاد و تقلید نباشد ما بگوییم اجزا یا عدم اجزا، خب اگر توی اجتهاد و تقلید فرمودید اجزا، عبارت آخری همان است که قدما میگویند و این یک شبهه است خیلی شبهه بزرگی هم هست که آقای شیخ انصاری چرا در اجتهاد و تقلید میگوئید اجزا بالضروره اما در فرائد میگوئید، در اصول میگوئید عم اجزا و این همه بحث رویش میکنید؟ در حالی که اگر اجزا باشد، همه جا باید بگوئید، اگر عدم اجزا باشد همه جا باید بگوئید، اصلاً همه این حرفها برمیگردد به اجتهاد و تقلید، یک جا پیدا کنیم غیر از اجتهاد و تقلید ظاهراً نداریم یا کم داریم این را یک فکری رویش بکنید تا ببینیم فردا میشود از شما استفاده کنیم یا نه.
و صلی الله علی محمد و آل محمد