درس خارج اصول آیت الله مظاهری
1388/01/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : مبحث دلالت صیغة افعل بر فور
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
حرف این بود که آیا صیغه افعل و ما بمعناها دلالت برفور دارد یا نه؟ به این معنا که اگر واجبی را به او گفتند تسامح بکند و چند روز بعد بجا بیاورد البته گفتم فور در اینجا، فور عقلی نیست فور عرفی. یعنی این که بلاواسطه تا گفت سجده کن این سجده بکند، نه یک چیزی الان در میان این قراء مشهور است که دارند قرآن میخوانند، آنوقت به سجده که میرسند قبل از آن مثلاً 10-8 آیه داریم همهشان مهرشان را مهیا میکنند، تا آن سجده را بخواند آیه سجده را بخواند و همه اینها به سجده بروند، آنهم که فور گفته به این اندازهها نه، لذا مثلاً آیه سجده را میشنود مثلاً بلند میشود میرود مهر میآورد و اگر بخواهد وضو بگیرد، میرود وضو میگیرد و میآید سجده را بجا میآورد این فور است فور عرفی، فور عقلی مراد نیست اما حالا آیا صیغه افعل و ما بمعناها دلالت بر این فور دارد یا نه ؟
مرحوم آخوند (رض) فرموده بودند نه برای مقدمات حکمت، خب مقدمات حکمت را گفتیم اگر جاری نبود دلالت میکند بر اصل وجوب، اعم از فور و تراخی برای این که مولا در مقام بیان است، قید نیاورده پس اصل وجوب را اراده کرده و اما پس وجوب فور را وجوب تراخی را ظاهراً مقدمات حکمت نمیتواند این حرف را بزند.
بله اصل بجای مقدمات حکمت میتواند کار بکند میدانم واجب بر ذمهام هست نمیدانم قید فور دارد یا نه؟ نه. رفع مالایعلمون میگوید میتوانی تأخیرش بیندازی تمسک شده است به آیاتی مثل سارعوالی مغفرت من ربکم و جنت ارضها السموات و الارض اعدت للمتقین یا فستبقوا الخیرات، گفته این آیات به ما میگوید فوراً ، سارعوا الی مغفره، فستبقوا الی الخیرات.
این هم دلالتش بر فور نه برای این که این جور آیات ارشاد است به عقل، معلوم است عقل ما میگوید هر چه زودتر بهتر اما هر چه زودتر واجبتر، عقل ما دیگر نمیگوید آیات فستبقوا الی الخیرات و سارعوا الی مغفرت هم همین جورهاست تابع ما یرشد الیه است گاهی عقل ما میگوید فور، شکی نیست مثل یک امر فوق العاده مهم در کار است یکی از فضلا میگفت که مثلاً پول به او میدهد برو بگذار بانک، او نمیرود بگذارد میگوید فردا میگذارم خب اتفاقاً این چک دارد، این چک باید واخواست نشود، این پول را نبرده گذاشته، چک واخواست شده، آبروی این رفته، حالا فردا به او بگویند چرا پول را نگذاشتی به حساب؟ بگوید که حالا گفتیم فردا میگذاریم طوری نیست. آنجاها کتک میخورد، اما این یک امر عقلی است، که تابع مایرشد الیه است، گاهی میگوید واجب است،گاهی میگوید مستحب است، گاهی هم نه، اصلاً وجوب و استحبابش هیچ کدام را نمیگوید، بنابراین سارعوا الی مغفرت معلوم است، هر چه زودتر بهتر، اما هر چه زودتر واجبتر، این را دیگر انسان مشکل است بگوید، عقلاً، از آیات استفاده بکند.
خب این حرف تا اینجا مطلب تمام شده، لذا مرحوم آخوندگفتند و دیگران هم گفتند و مطلب تمام شده اما یک چیزی همیشه در ذهم من خلجان دارد و آن بنای عقلا یعنی بنای عقلا در واجب این فور میداند، نه آن طور که مرحوم حاج شیخ فرموده، مرحوم حاج شیخ اگر یادتان باشد، فرموده که اصلاً امر مولا از مأمور باید تخلف پیدا نکند چنانچه تکوین این طور است، تشریع هم این جور که به مرحوم حاج شیخ گفتیم نه، امر هیچ وقت از مأمور تخلف پیدا نمیکند وقتی مولا امر کرد مأمور در عالم اعتبار موجود میشود ولی یک چیزی خلجان ذهن است و آن این است که عقلا میگویند که اگر امری از مولا شد و تو عذری نداری باید این امر را در اول ازمن امکان بجا بیاوری اگر این را بپسندید آن وقت صیغه افعل و ما بمعناها دلالت نمیکند بر فور این بنای عقلا، این دلالت بر فور میکند و اگر بگوئید نه بنای عقلا آنجاهاست که عقل ما بگوید لازم است مثل همین که پول را داده به شاگردش که بگذار بانک، این نرفته، فردا رفته گذاشته، اینجاها را عقل میگوید و اما همه جا را عقل بگوید فور، نمیگوید بنای عقلا هم روی همان عقل است همه جا را بگوید فور نه اما معلوم است الافضل فلافضل فوراً ففوراً اما استحباباً، تفضلاً، تفصیلاً عقل میگوید، آیا در چهار چوب عبودیت واجب است امر مولا را فوراً بجا بیاورم یا نه؟ مثل همین مثال مثلاً میداند که این پول را که میگوید برو بگذار بانک این امروز احتیاج ندارد، فردا احتیاج دارد این شاگردش است، تمام اوضاع را میداند چه امروز بگذارد چه فردا تفاوت نمیکند، امروز کار دارد نرفت بگذارد فردا گذاشت بگوئیم این تخلف کرده، یک دفعه میگوئید از رسم عبودیت تخلف کرده، حرفی است، مسلم شما وقتی موذن میگوید الله اکبر یک تلاطم درونی پیدا میکنید و حتماً نماز اول وقت میخوانید در حالی که واجب که نیست اما آن رسم عبودیت این جور اقتضا میکند این رسم عبودیت اقتضا بکند این معنایش وجوب نیست، وجوب فقهی، اما رسم عبودیت اقتضا میکند امر مولا را فوراً ففوراً من بجا بیاورم اما حالا این رسم عبودیت واجب است یا نه؟ عقل میگوید موارد فرق میکند آنجا که فوت مصلحتی نباشد مستحب است نه واجب اگر فوت مصلحت باشد میگوید چرا؟ لذا چرا را هم میگوید از عقلت بپرس، چرا هست یا نه؟ برای اینکه فوت مصلحت بود تو هم میدانستی خب معلوم است باید امر را بجا بیاوری .
لذا این عرض من که در دورههای آخر هم میگفتم اینکه عقلا فور عرفی در امر میببنید این خوب است اما نمیدانم عقلا در همه اوامر باز این فور عرفی را میبینند یا نه؟ اگر گفت نماز بخوان، خب رسم عبودیت میگوید که فوراً نماز را بخوان امر مولا است و تو عبد هستی او هم مولا و رسم عبودیت میگوید که فور و ففور و ففور تا نماز را بخوانی، این را رسم عبودیت میگوید، اما رسم فقه هم میگوید؟ بطوری که اگر نخواند؟ اول ناهار خورد بعد نماز خواند، آیا عقابی دارد، ندارد؟ ظاهراً عقل نمیتواند بگوید عقاب دارد. لذا یک جای دیگر عقل میگوید فور، احتمال میدهد بمیرد احتمال میدهد دیگر نماز نتواند بخواند، احتمال میدهد نتواند وضو بگیرد، خب اینجاها را میگوید فور. اما یک روایاتی هست، این روایات مربوط به فقه نیست مثلاً قرآن میفرماید و یک للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون، گفتند در وقت نماز غفلت از نماز قرآن میگوید وای به تو اما راستی حالا عمداً نمازش را نخواند بنشیند ناهار بخورد بعد هم خوابش را برود، بعد هم برود نماز بخواند، حالا این حرام بجا آورده؟ آیه و روایت میگوید آری، فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون اگر کسی بدون جهت واجب را تأخیر انداخت گناه است اما فقه ما خب میگوید خدا گفته اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق الیل این بین، بین هر وقت بخوانم طوری نیست این همان است که بگوئیم رسم عبودیت اقتضا میکند فور را عقل ما هم بعضی اوقات آنجا که فوت مصلحتی باشد اقتضا میکند فور را و اما اگر از رسم عبودیت گذشتیم فوت مصلحتی هم در کار نباشد دیگر باز هم بخواهیم بگوئیم فور حرف من را باید بزنید در دورههای قبل که عقلا میگویند فور در همه واجبات و عقلا میگویند اگر بدون کار، بدون جهت امر مولا را بجا نیاوردی میتواند مولا تو را توبیخ بکند. آیه شریفه ما کان لهم الخیرت من امر هم چون و چرا غلط است، برای این که اصلاً چون و چرا برمیگردد به این که پیغمبر را پیغمبرش هم نمیداند.
خلاصه حرف این است اگر شما بروید روی رسم عبودیت و علم اخلاق حتماً باید بهم عبودیت اقتضا میکند فور را مگر یک عذری داشته باشد. اگر شما رسم عبودیت را گفتید مربوط به اخلاق، نه مربوط به فقه بگوئیم عقل میگوید فور آنجا که فوت مصلحتی باشد این دو، سر عقلا مطلقاً میگویند فور برای این که سارعوا الی مغفره من ربکم این که امر شده، این امر نباید تأخیر انداخت مگر لعذر. اگر این 3 چیز که سومیش بدرد فقه میخورد، اگر این 3 چیز را بگوئید میشود فور، اگر این 3 چیز، هیچ کدام را قبول نداشته باشید دیگر اصل اقتضا میکند عدم فور را، اصل اقتضا میکند این که تراخی جایز است.
مسئله بعدی فور ففور است، یعنی اگر کسی حالا بگوید فور و لحظه اول را عمداً تأخیر انداخت حالا لحظه دوم تأخیر انداخت، لحظه سوم، این فوراً ففوراً باز هم واجب است یا نه؟ مرحوم آخوند در کفایه میگوئید نه برای این که دیگر دلیلی برای فور بعد از فور نداریم، آن اندازه که دلیل داریم این است که وقتی امر شد فوراً بجا بیاور حالا اگر این معصیت کرد و تأخیر انداخت دیگر دلیلی برای فور بعدی نداریم این حرف مرحوم آخوند است اما ما عرض میکنیم آقا همان دلیلی که شما میگوئید دلالت بر فور میکند، همان دلیل دلالت بر فور بعد فور بعد فور هم میکند، هر دلیلی بیاروید و مثلاً سارعوا الی مغفره خب میگوید آن اول، آن دوم، سارعو الی مغفره آن سوم سارعوا الی مغفره، یا به قول علم اخلاق رسم عبودیت اقتضا میکند فور را، حالا فور اول نیامد، رسم عبودیت اقتضا میکند فور دوم را آن هم گناه کرد، رسم عبودیت اقتضا میکند فور سوم را. فوراً ففوراً مثل الاعلم فالاعلم است، وقتش تمام نشده این معصیت کرد فور اول را حالا سارعوا الی مغفره میگوید چه؟ میگوید معصیت کردی حالا دو دفعه، یا رسم عبودیت میگوید تخلف کردی پس در آن دوم همین جور تا آخر را اینکه اگر فوراً نیامد، فوراً ففوراً دلیل نداریم بر مرحوم آخوند عرض میکنیم همان دلیلی که میگوید فور، همان دلیل هم میگوید فوراً ففوراً تا آخر، بناست گناه نباشد اگر گناه باشد آن یک حرفی است گناه که نیست، اگر گناه باشد آن یک مطلب دیگری است.
خب این مطلب هم تمام شد من خیال میکنم که انسان بتواند بگوید صیغه افعل و ما بمعنا به خودی خود دلالت بر فور و تراخی ندارد اما عقلا میگویند چنانچه رسم عبودیت میگوید چنانچه عقل میگوید، میگوید آقا امر مولا را بیاور آن وقت میگوید اگر فوت مصلحتی هم بشود تو را توبیخ بکند حتی فوت مصلحت هم نشود تو را توبیخ بکند جا دارد به تو گفته بیا کارت دارم، این امروز امر را شنید گفت ما امروز کار داریم فردا برود حالا مولا توبیخ کند بگوید چرا دیروز نیامدی؟ مثل این که جا دارد نمیتواند بگوید خوب بود بگوئی، میگوید گفتم بیا چرا تأخیر انداختی؟ باید برای این چرا تأخیر انداختی یک عذر داشته باشد، اگر عذر داشته باشد خیلی خوب، اگر عذر نداشته باشد توبیخ کردن این بنده علی الظاهر جایز است. قرینه برای فور و تراخی نداریم، اگر قرینه داشتیم که آن قرینه دلالت میکند مثال زدم گفتم که شاگرد میداند الان بانک پول را میخواهد، خب این قرینه هست این پول را نخواهد ببرد، مسلم کتک میخورد میگویند آقا آبرویم را بردی تو که میدانستی الان این پول باید توی بانک باشد، قرینه توی کار نیست بدون قرینه آیا فور است یا نه؟ عقلا میگویند فور اگر شما نپسندید، دیگر همین حرف مرحوم آخوند است و نمیدانم فور است یا نه، اصاله عدم فور میگوید فور نه.
اگر راستی عقلا این جور بگویند که چرا به او نگفتی فوراً آن وقت دلیل حرف مرحوم آخوند میشود که دال بر فور نیست الا اینکه قرینهای بیاورد.
دیگر اینجا چیزی نداریم، آن که خیلی چیز است فوق العاده هم بدرد میخورد مسئله اجزا است که مرحوم آخوند اینجا مفصل هم صحبت کردند و این مسئله اجزا خیلی مسئله مشکلی است و آن این است که مثلاً ثقه، روایت به شما گفته تسبیحات اربعه یک مرتبه، ما تسبیحات اربعه را یک مرتبه خواندهایم، بعد فهمیدیم 3 مرتبه واجب است، نمازهای گذشته آیا قضا دارد، یا نه؟ اعاده دارد یا نه ؟ اگر گفتید که قضا دارد، عدم اجزاست، اگر گفتید قضا ندارد یعنی اجزاست. مشهور در میان فقها گفتند عدم اجزا خیلی هم این طرف و آن طرف زدند منجمله مرحوم آخوند در کفایه و ما تبعاً لاستاد بزرگوارمان آقای بروجردی (رض) میگوئیم مطلقاً اجزا 8-7 دلیل هم بر طبق قولمان داریم.
این مسئله اجزا را تقاضا دارم مطالعه دقیقی رویش بکنید، حرفها را هم ببینید اقوال را هم ببینید تا از شما این هفته استفاده کنیم انشاءالله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد