درس خارج اصول آیت الله مظاهری
87/01/18
بسم الله الرحمن الرحیم
دفعه یا دفعات
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
دیروز عرض کردم که صیغه افعل و مابمعناها این لاتدل لا علی المره و لا علی التکرار برای این که هیئت که وضع نشده برای طلب مرهای یا طلب تکراری، وضع شده برای طلب. آن هم همان ماهیت لابشرط است . مفهوم هم یعنی ماده آن که هیئت میآید روی آن، آن هم وضع نشده برای مره یا تکرار یعنی فعل مقید به مره یا فعل مقید به تکرار، آن هم وضع شده برای طبیعت من حیث هی، هی اگر بخواهیم مره، دلیل خارجی میخواهیم، اگر بخواهیم بگوئیم تکرار دلیل خارجی میخواهد.
دیروز عرض کردم دلیل خارجی همین که عقلا میگویند اگر امری شد آن امر باید امتثال شود و این آقا یک مرتبه که امر مولا را امتثال کرد، امر ساقط میشود دیگر امتثال بعد از امتثال اصلاً محال است. مگر این که خود مولا بگوید بیا، هر روز بیا، آن دیگر حرف دیگر میشود یعنی یک طلب کرده است اما طلب تکراری، طلبش از هیئت فهمیده میشود، آمدنش از ماده طلبش فهمیده میشود، آن شرطش که گفته بیا هر روز بیا، آن هم از یک قرینه خارجیه است، این خلاصه حرف دیروز بود.
بحث امروز که دیگر خیلی اهمیت ندارد اما نمیدانم چه جور شده قوم به آن اهمیت دادند این است که این مره و تکرار آیا دفعه و دفعات مراد است یا فرد و افراد؟ این که میگوئیم امر دلالت بر مره و تکرار ندارد آیا مراد یعنی دفعه و دفعات یا فرد و افراد؟ که اگر مثلاً گفتیم دفعه و دفعات این جور باشد که گفته است مثلاً یک دفعه این کار را انجام بده یا چند دفعه این کار را انجام بده این میتواند همان یک فرد را چندین مرتبه تکرار کند میگوید اکرام کن انسان را، این اگر کسی قائل به تکرار بشود معنایش این است که این میتواند یک نفر را چند مرتبه اکرام کند اما اگر گفتیم فرد و افراد، نه دیگر یک نفر را 2 مرتبه نمیشود باید چند فرد را اکرام بکند تا تکرار صادق شود.
اگر یادتان باشد مرحوم آخوند میفرمایند اولی، مراد قوم دفعه و دفعات است ادعای ظهور میکنند استاد بزرگوار ما حضرت امام میگویند فرد و افراد است ادعای ظهور میکنند ولی ظاهراً اگر بدهیم دست عرف این را اعم میداند، اعم از دفعه و دفعات یا فرد و افراد یک معنای عامی میگیرد آن جا که دفعه و دفعات باشد، میگیرد آن جا که فرد و افراد باشد لذا مثلاً اگر کسی قائل به تکرار بشود این میتواند چندین مرتبه یک فرد را اکرام بکند چنانچه میتواند چند نفر را یک مرتبه اکرام بکند، تکرار صادق است. چنانچه مثلاً در مره این میتواند بگوید قرآن بخوان، این قرآن بخوان میتواند 3 تا قل هو الله بخواند، میتواند یک قل هو الله بخواند، میتواند ختم قرآن بخواند البته یک ختم قرآن به این معنا که آن دفعه که امتثال شده، امتثال بعد از امتثال نشود، دیگر خواه ناخواه اگر یک قل هو الله خواند درست میشود 3 تا قل هو الله خواند ثواب بیشتر است برای او یک دفعه هم راجع به فرد و افراد میتواند یک نفر را اکرام بکند در آن واحد میتواند 10 نفر را اکرام بکند میتواند هم به تناوب امروز زید، فردا عمرو پس فردا بکر تا به آخر و ما بخواهیم بگوئیم مراد از قوم که گفتند مره و تکرار یعنی دفعه و دفعات، نمیدانم مرحوم آخوند از کجا این را استفاده میکنند که میگویند ظهور دارد به عکس آن که استاد بزرگوار ما حضرت امام میفرمایند که مراد فرد و افراد است ظهور دارد، نمیدانم این ظهور را از کجا استفاده میکنند. قوم که گفتند صیغه افعل و مابمعناها هل یدل علی المره او التکرار آنها یک کلی گفتند اگر این مره و تکرار را دفعه و دفعات بکند یعنی یک نفر را چند مرتبه اکرام بکند این تکرار صادق است. اگر هم چند فرد را اکرام بکند تکرار صادق است، ما صدق میخواهیم اما ظهور دارد در فرد و افراد، ظهور دارد در دفعه و دفعات هیچ ظهوری نمیتوانیم پیدا بکنیم. اگر بگوید 2 بار، معنای 2 بار این است که زید و عمرو را اکرام میکنم میشود 2 بار یک دفعه هم خود زید را 2 بار اکرام میکنم میشود 2 بار و اما این که مرحوم آخوند میگویند اگر بگوید 2 بار ظهور دارد در این که یک نفر را 2 دفعه یا استاد بزرگوار ما حضرت امام میفرماید نه باید 2 نفر اکرام بشود تا تکرار صادق شود، خب هیچ کدام نه قول حضرت امام، نه قول حضرت آخوند میگوئیم میرویم در عرف تکراری هم هستیم یعنی میگوئیم امر، صیغه افعل دلالت میکند بر تکرار، خب میرویم امروز زید را اکرامش میکنیم فردا هم زید را اکرام میکنیم، تکرار صادق است یا نه؟ یا این که همان وقت که زید را اکرام میکنیم، عمرو را هم اکرام بکنیم، تکرار صادق است یا نه تکرار ماهیت؟ معنای صیغه افعل و ما بمعنا این است که بیاورد، اکرام را بیاورد توی خارج اگر کسی تکراری بشود در آن واحد اکرام میکند زید و عمرو و بکر و خالد را یک دفعه هم نه، امروز اکرام میکند زید را فردا هم اکرام میکند زید را آن اولی فرد و افراد است، این دومی دفعه و دفعات است در هر دو صورت امر خارجیت پیدا کرده مأمور به را آورده طلب کرده اکرام را، این اکرام را آورده، دفعه و دفعات باشد این اکرام را آورده فرد و افراد باشد مأمور به را آورده لذا این ظهوری که اینها میگویند که ما نمیفهمیم و میفهمیم این که عرف این تکرار را اعم از دفعه و دفعات و فرد و افراد میداند. ما گفتیم صیغه افعل و ما بمعنا نه دلالت بر مره دارد نه دلالت بر تکرار، تمام شد. حالا یک بحث دیگر مرحوم آخوند و دیگران جلو آوردند و آن این است که مراد از قوم که میگویند مره و مرات آیا دفعه و دفعات مرادشان است یا فرد و افراد مرادشان است؟ اگر گفتید دفعه و دفعات مرادشان است وقتی که میگوید اکرام کن به نحو تکرار باید همین زید را 5-4 مرتبه اکرام بکند میشود دفعات اما اگر گفتیم افراد نمیتواند زید را 3-2 مرتبه اکرام بکند باید چندین فرد را اکرام بکند، زید و بکر و عمر تا بشود تکرار.
مرحوم آخوند اولی را میگویند حضرت امام دومی را میگویند من عرض کردم هیچ کدام بیا توی عرف وقتی بیائیم توی عرف دفعه و دفعات، فرد و افراد این مثل هم میبیند یعنی مأمور به را که در خارج ایجاد میکند، مأتی به مطابق با مأمور به میشود حالا این معطی به گاهی 2 مرتبه یک نفر را اکرام میکند میشود دفعات، گاهی 4-3 تا فرد را گفته، اکرم الانسان 4-3 فرد را اکرام میکند میشود دفعات، هم صورت اول میشود دفعات، هم صورت دوم چرا؟ برای این که مأمور به را توانسته در خارج ایجاد بکند و این گاهی دفعه و دفعات است گاهی هم فرد و افراد است، ظاهراً حرف من خوب است دیگر.
اگر بخواهیم حرف مرحوم آخوند یا حرف حضرت امام را درست بکنیم باید توی چند نفر یا توی یک نفر، یک نفر را اکرام بکند مکرر، این دفعات است. این خلاصه حرف است.
فتلخص مماذکرنا این که بحث ما این است آیا صیغه افعل و مابمعناها دلالت بر مره دارد یا دلالت بر تکرار؟ گفتیم هیچ کدام یک بحث دیگر اگر بگوئیم دلالت دارد بر تکرار آیا میشود 4-3 مرتبه یک نفر را اکرام کنیم یا نه؟ اگر بگوئیم دفعه و دفعات آری، اگر بگوئیم فرد و افراد نه. اما اگر حرف مرا بزنید بگوئید صدق عرفی دارد هم دفعات هم افراد. اگر یک نفر را چند مرتبه اکرام کنی این امر را چند دفعه آوردی، اگر هم چند فرد را اکرام کنی باز مأمور به را چند مرتبه آوردی این خلاصه حرف است.
به عبارت دیگر اگر کسی قائل شود به تکرار این بحث است، حالا این که قائل به تکرار شد یعنی مولا گفت مکرراً اکرام انسان بکن مکرراً حالا اگر هم دلالت نداشته باشد دلالت را خود مولا آورد گفت که اکرام انصافاً مکرراً این باید چند نفر را اکرام بکند یا یک نفر را 3-2 مرتبه اکرام بکند کفایت میکند؟ حضرت امام میگویند چند نفر را باید اکرام بکند، مرحوم آخوند میگویند باید یک نفر را اکرام کنی اما مکرراً ما چه گفتیم؟ ما گفتیم نه قول او ، نه قول این، اگر یک نفر را چند مرتبه اکرام کنی مکرراً صادق است، اگر هم چند را اکرام کند باز تکرار صادق است بنابراین هم دفعه و دفعات را میگیرد این لفظ مکرر هم فرد و افراد را میگیرد.
مسئله بعدی راجع به فور ترافی است که این خیلی بدرد هم میخورد آن مسئله مره و مرات خیلی متنابه نیست اما مسئله فور و ترافی خیلی متنابه است یعنی آیا همه واجبات فور دارد؟ بمعنا اینکه مولا میگوید بیا فوراً – فور عرفی- باید برود اگر عقب بیندازد تسامح بکند گناه است. آیا این است یا نه ترافی؟ اگر میگوید بیاور خب این میآورد دیگر حالا امروز نه، فردا، فردا نه، پس فردا ولو تسامح هم بکند طوری نیست یا این که اعم از فور فرافی است اگر فوراً بیاورد طوری نیست فوراً و فوراً بیاورد طوری نیست تا آخر و در اسلام زیاد هم داریم هم فورش را هم تراخیاش را مثلاً نماز قضا دارد حالا این فوراً به این معنا که همه کارهایش را فدای نماز قضایش بکند؟ نه. یا مثلاً روزهای ماه مبارک رمضانش را خورده، مریض بوده یا العیاذ بالله عمداً خورده، حالا بعد از ماه رمضان حتماً باید فوراً این روزهها را بگیرد یا نه؟ خب گفتند نه، لااقل تا سال آینده و این که حالا مثلاً تا ماه مبارک رمضان، بعد از ماه رمضان خسته، هوا گرم فوراً باید قضا بکند گفتند لازم نیست، گفتند تراخی اما راجع به بعضی از واجبات گفتند فور مثل تجهیز میت و نماز احتیاط و سجده سهو اینها همه گفتند فور حالا ما کدام را بگوئیم؟ اگر شک کردیم آیا فور است یا تراخی؟ عرض کردم این فور و تراخی که میگویند فور عقلی نمیگویند فور عرفی یعنی مثلاً نامه به دستش رسید مولا گفتند بیا این همه موقع همه کارهایش را تعطیل کند و برود این نه، میتواند مثلاً صبحانهاش را بخورد، کارهایش را انجام بدهد، بعد برود حالا یک ساعت دیر و نزدیکش خیلی اهمیت ندارد اما عرف میگوید فوراً این امر را جا آورد اگر عقلی گفتیم –کسی نگفته عقلیاش را- اگر عقلی گفتیم معنایش این است به مجردی که مولا امر میکند باید این بیاورد و اما اگر تراخی گفتیم نه، تسامحش اشکال ندارد. یعنی عمداً این امر را نمیآورد میشود تراخی.
اگر شما مثلاً گفتید دلیل داریم بر این که مأمور به را نمیشود تأخیر انداخت میشود فور اگر گفتید دلیل داریم که مأمور به را میشود و تأخیر انداخت میشود تراخی و تراخی یک امر وجودی است.
دیروز راجع به مرده و تکرار صحبت کردیم عین آن مطالب و همین جا میآید که در ذات امر و در ذات متعلق امر نه فور خوابیده نه تراخی بنابراین دلالت نمیکند لاعلی الفور و لاعلی التراخی برای اینکه امر یک طلب است، آن طلب تویش نه فور است نه تراخی، مادهاش هم یک طبیعت است در آن طبیعت نه فور است نه تراخی. بنابراین صیغه افعل و ما بمعنا لایدل علی الفور و لایدل علی الترخی.
خب پس بنابراین دلالت ندارد نه فور، نه تراخی اگر بخواهیم فور درست بکنیم دلیل خارجی میخواهد اگر بخواهیم تراخی درست بکنیم دلیل خارجی میخواهد. مرحوم آخوند میگویند مقدمات حکمت اگر نه اصل کار را تمام میکند دیگر مولا در مقام بیان مراد است فور نگفته پس میتواند تأخیر بیندازد درست در میآید دیگر.
این راجع به حرف مرحوم آخوند که میفرمایند مقدمات حکمت جاری بکن و اگر نه اصل جاری بکن نمیدانم که فور بر من واجب است یا نه، رفع مالایعلمون میگوید نه.
مرحوم آقای داماد (رض) استاد محقق عزیز ما از مرحوم حاج شیخ یک چیزی نقل میکردند میگفتند مرحوم حاج شیخ میگویند که امر دلالت میکند بر فور چرا؟ مرحوم حاج شیخ روی منبر گفته بودند مگر میشود بعث از انبعاث منفک شود؟ خب وقتی مولا امر میکند مأمور به موجود میشود و این عالم تکوینش است، عالم تشریع هم باید چنین باشد برای این که بعث از انبعاث منفک نمیتواند بشود، امر از مأمور به منفک نمیتواند بشود عدم انفکاک یعنی فور یعنی اصلاً قهراً فور است.
به آقای داماد عرض میکردیم که آقا این اشتباه تشریع به تکوین شده آن که مرحوم حاج شیخ گفته راجع به امر و مأمور به است، آن که ما میگوئیم راجع به مأتی به و مأمور به است یعنی مأتی به از مأمور به که انفکاک پیدا میشود. مأتی به یعنی کار من، مأمور به یعنی کار مولا امر میکند، نمیشود که امر مولا از مأمور به انفکاک کند، درست است تشریع هم هست اما در حالی که تشریع است محال است امر مولا از مأمور به انفکال پیدا کند اما امر مولا از مأتی به من، یا مأمور به مولا از مأتی به من میشود تفکیک پیدا شود یا نه؟ آری مولا 1000 سال قبل گفته نماز بخوان، من حالا نمازش را میخوانم، مأتی به غیر از مأمور به است آن که مرحوم حاج شیخ گفتند بعد هم میرسیم در واجب تعلیقی که نزاع عجیبی است بین مرحوم شیخ انصاری و مرحوم آخوند اما حالا این که مرحوم استاد عزیز ما آقای داماد از مرحوم حاج شیخ نقل کردند به مرحوم حاج شیخ میگوئیم نه این اصلاً دور کردن ماست از بحثمان راجع به این است، اگر مولا امر کرد مأمور به در عالم تشریع فوراً موجود شد میباید آن مأمور به را فوراً بیاورم یعنی مأتی به را؟ یا این که میتوانم عقبش بیندازم؟ لذا ربطی ندارد مأمور به با مأتی به و بحث ما در مأتی به است نه مأمور به میخواستم بحث را تمام بکنم دیر شد بگذارید فردا هم دربارهاش صحبت بکنیم انشاءالله.
وصلی الله علی محمد وآل محمد