درس خارج اصول آیت الله مظاهری
87/01/16
بسم الله الرحمن الرحیم
امر عقیب حذر
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله امروزمان، مسئله مشکلی است لذا مرحوم آخوند هم توی مسئله ماندند و نتوانستند به طور جزم فتوایی بدهند اما متأسفانه دیگران اصلاً به مسئله اهمیت ندادند به طوری که متعرض مسئله نشدند.
مثلاً استاد بزرگوار ما آقای بروجردی اصلاً متعرض مسئله نشدند رفتند روی قضیه مره و فور و ترافی .
همچنین استاد بزرگوار ما حضرت امام با بیاهمیتی از مسئله گذشتند، اصلاً مسئله را متعرض نشدند از آن بیاعتنائی آقایان آن فرمایش مرحوم آخوندکه نتوانستند مسئله را حل بکنند و با تأمل از مسئله گذشتند مسئله هم مبتلا به است امر عقیب حذر زیاد هم در قرآن هست فأذن سلخ الاشهر الحرم فقتلوا المشرکین. خب در آن 4 ماهه جنگ کردن حرام بود حالا امر عقیب نهی آمد فاذن سلخ الاشهر الحرم فقتلوا المشرکین کافه این امر عقیب حذر چه دلالت دارد؟ اذا قضیت الصلاه فانتشروا فی الارض وبتغوا من فضل الله. این اذا قضیت الصلاه نهی است از این که دکانها باز باشد تلاش و کوشش کنند، باید بروند دنبال نماز اما بعد از نماز فنتشروا، این امر چه دلالت دارد؟ آیا دال بر وجوب است؟ آیا دال بر اباحه است؟ هیچ کدام؟ حالا یک مسئله دیگر که اصلاً قوم حتی مرحوم آخوند و مرحوم شیخ و اینها متعرض نشدند امر عقیب حذر ر ا گفتند حالا نهی عقیب امر آن را چه کارش میکنیم؟ امری مولا کرد بعد نهی از آن امر کرد آیا این نهی عقیب الامر دال بر نهی است؟ دال بر اباحه است؟ هیچ کدام دلالت ندارد؟ چیست؟ این نهی عقیب الامر را اصلاً قوم متعرض نشدند. امر عقیب الحذر حتی توهمش را گفتند اما نمیدانم چه شده، امر عقیب الحذر، امر عقیب تتو هم الحذر ، اما نهی عقیب الامر دیگر چه رسد تو هم الامر، آن را اصلاً متعرض نشدند.
لذا بعضی گفتند این امر تو هم الحذر خب دال بر وجوب است که مرحوم آخوند در کفایه هم اول میفرماید دال بر وجوب است اگر چه نقل میکنند از بعضی العامه یعنی در میان اهل اصول شیعه این نیست برای اینکه مشهور در میان اهل اصول شیعه گفتند اباحه اما مرحوم آخوند در کفایه میگوید امر عقیب الحذر یدول علی الوجوب، فاذن سلخ الاشهر الحرم فقتلوا المشرکین میگوید خب امر است، فقتل المشرکین، فاذا قضیت الصلاه فانتشروا فی الارض وبتغوا من فضل الله میگوید که این دال بر وجوب نباشد قرینه هست که همان روز جمعه واجب باشد برویم سر کار، خب قرینه هست، قرینه خارجیه ولی ما نمیتوانیم همین جور بدون قرینه دست از ظهور امر برداریم، امر دال بر وجوب است. بعد مرحوم آخوند میفرماید اما این گونه عقیب الحذر ممکن است کسی بگوید قرینه است برای این که این دال بر وجوب نیست و آن هیئت وقتلوا المشرکین دیگر این عرضه را نداشته باشد که وجوب گردن ما بگذارد بعد هم میگویند فتأمل یک قرینه هست که اسمش را میگذارند موجودیت القرینه آیا میتواند برایمان کار کند یا نه؟ بخواهیم بگوئیم نه، مشکل است، بخواهیم بگوئیم آری مشکل است لذا مرحوم آخوند به طور اجمال از مسئله میگذرد، حالا دال بر وجوب است یا دال بر وجوب نیست دیگر در کفایه نیست و به عبارت دیگر مرحوم آخوند میگویند نمیدانم باید یک قرینه دیگر بیاید بگوید امر عقیب الحذر دال بر وجوب است یا دال بر اباحه است یا دال بر استحباب است یک قرینه دیگر بیاید یعنی این کونه عقیب الحذر برای ما نمیتواند کار بکند اما من هم بخواهم بگویم واجب نمیتوانم بگویم واجب لذا از مسئله میگذرم نتوانستند فتوا بدهند میگوید نمیدانم بنابراین یک قرینه دیگر باید بیاید بگو واجب است، مستحب است یا مباح است و امثال اینها این قرینه باید کار کند اما این مجمل است نمیدانم چیست مجمل هم که نیست لذا مرحوم آخوند تویش ماندند نمیدانند چه بگویند عمده هم همین است که این فانتشروا یا اقتلوا امر است و دال بر وجوب است اما آن عقیب الحذرش این وجوب را از ما میگیرد، برای این که ما بخواهیم بگوئیم این عود است نمیشود این خودش الان دال بر وجوب است، با این کونه عقیت الحذر نمیسازد.
مشهور در میان اهل اصول گفتند اباحه، اباحه آنها معنای عام دارد یعنی یا آن اباحه اصطلاحی است یا استحباب آنها هم تمسک به همین آیه کردند گفتند فانتشروا فی الارض ببین دال بر استحباب است. خب به آنها میگوییم یک جا دال بر استحباب باشد این دلیل بر این نیست که جای دیگر دال بر استحباب باشد، صاحب معالم یادمان داده، گفته استعمال اعم از حقیقت است فانتشروا دال بر حقیقت باشد، نه استعمال است دیگر، استعمال ممکن با قرینه دال بر اباحه باشد لذا این قول مشهور که گفتند امر عقیب الحذر دال بر اباحه این دیگر خیلی ضعیف است ولو مشهور هم هست و صرف فاذا قضیت الصلاه فانتشروا فی الارض وبتغوا من فضل الله با این مثال بگوئیم همه جا دال بر اباحه است معنایش این است که این کونه عقیب الحذر این قرینه برای اباحه است خب میگوئیم این چه وجهی دارد؟ این چه قرینهای است؟ برای این که فاذن سلخ الاشهر الحرم فقتلوا حالا این که دال بر وجوب است، بگوئیم این قرینه برای این که فانتشروا اگر قرینه خارجیه نباشد دال بر وجوب است لذا قول به اباحه هم هیچ وجه ندارد. عرف میگوید که این نهی دال بر حرمت است، آن امر میگوید دال بر حرمت نیست، این نمیخواهد آن امر را بگوید خودش میگوید فاذن سلخ الشهر الحرم یعنی وقتی که من دیگر نهی نداشتم آن وقت فقتلوا حالا ولو آمده برای این که آن را از بین ببرد اما ما بواسطه این عقیب الحذر بگوئیم این هیئت دال بر اباحه ظاهراً وجه ندارد دیگر، وجه عرفی بعضی گفتند که قول مشهوری هم شده در میان متأخرین گفتند نگاه به قبل نهی میکنیم هر چه قبل نهی است همان را میگوئیم. آن وقت این 2 تا مثال را زدند گفتند سلخ الاشهر الحرم فقتلوا گفته قبلش چه بوده؟ واجب بوده، حالا هم واحب است. قبل از این که نهی بیاید فاذا قضیت الصلاه فانتشروا فی الارض وبتغوا من فضل الله گفته قبل از این نهی اذا قضیت الصلاه، این نهی که آمده قبلش چه بوده کار کرده، فانتشروا فی الارض، استحباب، یا اباحه حالا هم همان است. گفتند که نهی را بردار به قبلش نگاه بکند هر چه قبلش است به آن عمل بکن خب این قول مشهوری شده که حتی شاگردهای مرحوم آخوند همین قول را انتخاب کردند گفتند هر چه قبل از نهی بوده. خب اینهم به چه دلیل؟ وجی برای آن نمیتوانیم پیدا بکنیم باید عدد درست بکنیم، بگوئید که واجب بوده، آن واجب عودکرده یک دفعه آن قول به وجوب نمیگوید واجب عود کرده میگوید هیئت دال بر وجوب است اما یک وقت میگوید عودکرده اول مستحب بوده، مستحب از بین رفته دوباره آن مستحب عودکرده یا اول واجب بوده، واجب از بین رفته دو دفعه آن واجب عود کرده ولو قول خیلی مشهور شده است اما اضعف از همه اقوال میشود.
لذا وقتی که نهی آمد امر اول تمام شد. یعنی در قبل از ماه رجب واجب بود قتال یا مستحب بود قتال روز اول ماه رجب دیگر آن استحباب نیست دیگر آن وجوب نیست، حرام است، حالا ماه رجب تمام شد، بخواهیم بگوئیم واجب هست، مستحب هست به چه دلیل؟ میگوئیم عود کرد، اگر بگوئید ابتدائاً پیدا شد همان است که گفته دال بر وجوب است اما اگر بخواهیم بگوئیم حکم قبل از نهی را دارد، یعنی عود. گفت خرج و مخارج این آقا را بده حالا سر سالش که شد گفت دیگر ایشان احتیاجی به این حرفها ندارد، آدم فاسق و فاجر شده دیگر به او نده تمام شد، دیگر واجب باشد اکرامش، دیگر واجب نیست.
حالا دوباره گفت بده خب اگر کسی بگوید این خودش یک امر است، دال بر وجوب است، خوب است همین است که مرحوم آخوند میگویند از بعضی عامه هم نقل شده اما اگر بخواهیم بگوئیم آن حکم قبلی آمد دودفعه میشود عدد آن حکم قبلی دیگر تمام شد، گفت اکرام نکن این ماهی 100 تومان که به این میدهی دیگر نده حالا دودفعه اثبات شد که باید بدهند، گفت بده عود که نیست خودش مستقل یک حکم است 3 تا حکم داریم یکی قبل از نهی و یکی حین نهی ویکی هم بعد از نهی. این دیگر خیلی تفاوت نمیکند خودشان هم فرمودند که حالا علتش رفته باشد یا نرفته باشد مثل همین مثالی که من میزنم گفته تا اینجا اکرامش بکن از امروز نمیخواهد برای این که علت اکرام ندارد آن وقت فقیر بود حالا متمول است اگر علت رفته ما بگوئیم این امر دوم دال بر وجوب است، علت هم نرفته باشد ما بگوئیم نه دال بر وجوب نیست آن خیلی اهمیت ندارد، روی آن خیلی حساب نکنید روی این حساب کنید که آن امر اول که اول امر کرد بعد نهی کرد، بعد امر کرد، آن امر اول و آن نهی که وسط واقع شده این 2 تا امر قبل از نهی و بعد از نهی بخواهیم بگوئیم یکی است، خب نمیشود گفت 2 تا امر است و 2 تا حکم است و بخواهیم عود هم بکنیم بگوئیم همان عدو کرد، این هم نمیشود گفت عود معنا ندارد، باید بگوئیم آن امر مستقلی بود تمام شد این هم یک امر مستقلی است حالا پیدا شده این امر مستقل که حالا پیدا شده ظهورش دال بر وجوب است مگر کسی بگوید عقیب الحذر این قرینه موجود است این وجوب را از ما میگیرد این جور بگوئیم والا اگر کسی بگوید عقیب الحذر فقط برای خودش کار میکند میگوید آن امری که داشتم دیگر ندارم اما بعد که امر کرد میگوید امر دارم ظهور صیغه دال بر وجوب لذا همین طور که مرحوم آخوند تویش مانده انسان بخواهد جازم بشود نمیشود به معنا این که عقیب الحذر یک قرینه باشد برای این که این قرینه بکند امر بعدی را چنین عرضهای ندارد. عقیب الحذر فقط عرضه دارد بگوید که آن امری که بود دیگر نیست اما عرضه اینکه بگوید آن امر بعدی هم دو دفعه هست چنین عرضهای ندارد باید به خود آن امر نگاه بکنیم ببینیم که آیا دال بر وجوب است یا نه؟
لذا مرحوم آخوند (رض) بالاخره رسیدند به این جا که عقیب الحذر نمیتواند قرینه باشد برای این که تعیین بکند، نمیتواند مفسر باشد نمیتواند مبین باشد که تعیین بکند امر بعدی را بنابراین مجمل است. اما دیگر حالا نگفتند حالا مجمل، حالا چه؟ ظاهراً به وضوح باقی گذاشتند دیگر نمیدانم چرا نگفتند باید بگوئیم حالا امر دوم مجمل است ببینیم قاعده چه اقتضا میکند، قاعده گفته فانتشروا نمیدانم واجب است یا نه، نه. گفته فقتلوا المشرکین نمیدانم واجب است یا نه، نه. بالاخره اصل داریم یک اصل حسابی. صبح نماز بر من واجب نبوده عصر نماز بر من واجب بوده یا نه؟ شک ابتدائی رفع مالایعلمون میگوید که زن حائض نماز نخواند حالا بعد از پاک بشود واجب است نماز بخواند، به چه دلیل؟ الا اینکه بگوئید قرینه است برای این که بینماز نمیتواند باشد والا اگر این دلیل نباشد خود این امر بعدی نمیدانم وضعش چیست وقتی نتوانستم وضعش چیست رفع مالایعلمون میگوید نماز برای تو واجب نیست.
این خلاصه حرف است در حالی که مشکل است اما یک بیاعتنائی به مسئله شده در حالی که مشکل است به اندازهای که مرحوم آخوند تویش مانده و توی کفایه هم نمیدانم چه جور شده آن تویش ماندن را تصریح میکند نمیدانم اما با این فرض مثل آقای بروجردی حضرت امام، اصلاً مسئلهاش را متعرض نشدند. نه آقای بروجردی مسئله را متعرض شدند توی درس و نه حضرت امام دیگر مسئله قبلی که تمام شد رفتند روی مرّه و تکرار.
حالا شما یک فکری رویش بکنید ببینید آیا میشود خود مسئله را یک جوری درستاش بکنیم قائل بشویم به وجوب یا اباحه بمعنی الاعم اگر راستی فکر بکنید، یک چیز اساسی درست بکنید یک خدمت به اصول کردید. اگر هم نه، آن که مرحوم آخوند گفته بگیرید بروید جلو. البته عبارات مرحوم آخوند هم مشکل است لااقل عبارات مرحوم آخوند را خوب درست بکنید یک حاشیه منهُ، یک حاشیه منهِ هم بزنید برای این که هر وقت مراجعه کردید آن مطالعهتان برای شما مفید باشد. تقاضا دارم فکر رویش بکنید امیدواریم از فکرتان بتوانیم استفاده بکنیم.
وصلی الله علی محمد وآل محمد