درس خارج اصول آیت الله مظاهری
87/12/27
بسم الله الرحمن الرحیم
شک در توصلی و تعبدی
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث امروز بحث مشکلی است انصافاً و اگر بخواهید بگوئید که مرحوم آخوند در اینجا معما گفتند و راستی بحث مشکل است اگر شک کنیم چیزی توصلی است یا تعبدی ما گفتیم توصلی دلیلش هم اینکه نگفته قصد امتثال کن آن نگفتش نمیتواند گردن ما بگذارد که با فرضی که نگفتم چرا قصد امتثال نکردی بعدش هم گفتم کسی توی این اطلاق اشکالی بکند، برائت است. نماز را مثلاً شمرده و قصد امتثالش را نشمرده بگوئیم که آنچه گفتی آوردم آنچه نگفتی مشکوک است رفع ما لایعلمون. این حرف ما بود.
در مقابل مرحوم شیخ انصاری فرموده بودند چون قصد امتثال را مولا نمیتواند درج در حکم بکند بنابراین مجبوری که اگر شک کردی قصد امتثال میخواهد یا نه قصد امتثال را بیاوری، چرا؟ عقلت میگوید که گفتم مرحوم آقای داماد میگفتند اگر مولا دسترسی به تو نداشته باشد هر چه شک کنی عقلت میگوید باید مشکوک را بیاوری رفع مالایعلمون آنجاها جاری است که دسترسی به مولا باشد لذا مرحوم شیخ فرمودند که نمیتواند مولا قصد امتثال را درج در حکم بکند چون نمیتواند عقل تو میگوید اگر شک کردی که قصد امتثال درج در حکم است یا نه میخواهد یا نه بگو بله میخواهد دلیلشان هم این بود که قصد امتثال از انقسامات لاحقه حکم است یعنی باید اول حکمی باشد تا قصد امتثال و الا حکم نباشد قصد امتثال هیچ، پس از انقسامات لاحقه حکم است یعنی بعد از آن که حکمی بود آن وقت میگوئیم اما تعبدی او توصلی و چیزی که لاحق است نمیتواند تجافی کند برود سابق بشود چون از انقسامات لاحقه حکم است نمیتواند درج در حکم شود پس مولا نمیتواند درج در حکم بکند چون نمیتواند عقل ما میگوید که اگر شک کنی قصد امتثال میخواهیم یا نه؟ با قصد امتثال بیاور.
اگر مطالعه کرده باشید، چون شیخ انصاری است خیلی ان قلت قلت در اینجا شده و ما گفتیم که این قصد امتثال از انقسام لاحقه حکم است آنجاست که به مکلف باشد یعنی مکلف اگر بخواهد قصد امتثال بکند باید حکمی باشد، این خوب است و اما در جائی که انشاء حکم بخواهد بکند نه مکلف، مکلّف ، آن دیگر از انفسامات لاحقه حکم که نیست حکم را در نظر میگیرد میبیند باید این حکم با قصد امتثال باشد لذا امر میکند با قصد امتثال و آنجا که مربوط به مکلف است قصد امتثال دست مکلف است آنجا هم که مربوط به مکلف است قصد امتثال دست مکلف است آن فعل مکلف مربوط به فعل مکلف نیست، آن فعل مکلف هم مربوط به فعل مکلف نیست، ما این جوری گفتیم.
مرحوم آخوند (رض) در حالیکه این حرف را دیروز گفتم خود مرحوم آخوند در کفایه دارد ایشان وقتی جواب میدهند خودشان در یک دغدغه عجیبی گیر میکنند، یک شبهه میکنند میفرماید این قصد امتثال به نحو شرطیت است یا به نحو جزئیت اگر به نحو شرطیت باشد معنایش این است که این شرطیت خارج است، تعبد جزء است.
فرق بین شرط و جزء این است که جز این است که جزء داخل در مقید است یعنی اجزاء و شرایط را در نظر میگیرد حکم را رویش میآورد اما خود شرط خارج است اما تقید داخل است به قول حاجی سبزواری میگوید تقید جزء و قید خارجی، خب مسلم است دیگر اگر جزء باشد مثلاً مثل قبله که جزء است باید این را از اجزاء قرار بدهیم در حالی که از اجزاء قرار نمیدهیم و از شروط قرار میدهیم لذا آن که واجب میشود مقید، مقید یک امر بسیط است و مکلف نمیتواند بیاورد چرا نمیتواند بیاورد؟ برای این که یک امر واقعی نفس الامری خارجی است و دست مکلف نیست، در قدرت مکلف نیست تا بیاورد. برای این که اجزاء و شرایط که نیست شرط هم که نیست قید است، شرط به نحو قیدیت، به نحو تقید آمده در مکلف به، در حقیقت میشود مقید مکلف به است.
خب پس اگر شرط باشد همین جور که شیخ در آن تقریرشان گفتند دست مکلف نیست، این جا هم مکلف قدرت ندارد بیاورد اگر گفتید قصد امتثال جزء است که جزء هم هست دیگر یک اشکال دیگر میآید و آن این است که خب اگر جزء باشد خود قصد امتثال را باید با قصد امتثال بیاوریم و این محال است. الله اکبر را به قصد امتثال میشود اما قصد امتثال را به قصد امتثال محال است. مرحوم آخوند میفرمایند اگر شرط باشد مکلف نمیتواند بیاورد اگر هم جزء باشد مکلف نمیتواند بیاورد وقتی نتوانست دیگر خواه ناخواه باید بگوئیم عقل ما میگوید اگر شک کردی که آیا جزء است یا نه؟ شک کردی آیا تعبدی است یا توصلی؟ بگو تعبدی.
اگر مطالعه کرده باشید خلاصه حرف مرحوم آخوند همین است اما میدانید که خیلی با ان قلت قلت و به قول یکی از بزرگان رسم مرحوم آخوند این است اگر مطلب ظاهر باشد با لفظ مشکلش میکند اگر هم لفظ در معنا مشکل باشد. که مشکل است لذا کفایه یعنی مشکل.
ما در دورههای قبل هم در قم، هم در این جا در دوره اول و دوم 6-5 جواب به مرحوم آخوند دادیم از این 6-5 تا 2 تا امروز انتخاب میکنیم که دیگر بحث ما هم تمام شود.
یک اشکال نقضی داریم به مرحوم آخوند میگوئیم این مربوط به قصد امتثال که نیست مربوط به همه شرایط چنین است بر ای این که توی رسالهها شما مینویسید که مقدمات داریم اجزاء داریم، مقدمات نماز را میگوئید 6 تا اینها شرط است اجزاء نماز را میگوئید 12 تا خب به مرحوم آخوند میگوئیم اگر قصد امتثال تقید جزء و قید خارجی راجع به طهارت هم همین را بگو برای این که طهارت خودش جزء نیست لذا از اجزاء نماز شمرده نشده بلکه تقید جزء و قید خارجی، قید بیرون است تقید، نماز متقید است به طهارت میگوئیم خب نماز متقید به طهارت من نمیتوانم بیاورم چون یک امر خارجی است مقید به عبارت دیگر، مقید یک امر خارجی نفس الامری است دست من نیست تا بیاورم یا نیاورم، خب شما هر چه راجع به این مقدمات گفتید ما این جا میگوئیم قصد امتثال شرط است و همین را میگوئیم و نمیشود که ما بگوئیم طهارت را نمیتواند بیاورد، قبله را نمی تواند بیاورد لباس پاک را نمیتواند بیاورد. این اشکال نقضی که این مربوط به قصد امتثال نیست، مربوط به کل و شرط است اگر راستی شرط خارج باشد که هست قیدش داخل باشد، مقید یک امر بسیط است، یک امر است که دست مکلف نیست باشد همه شروط، یعنی همه مقدمات نماز که در رسالهها 6 تا نوشته شده این اشکال میآید هر چه آنجا گفتید اینجا هم میگوئید و جوابش هم این است که چه کسی گفته مقید را نمیتوانم بیاورم؟ خب وقتی که میگوید الله اکبر با طهارت تا السلام علیکم با طهارت نماز را آورده با طهارت آن مقید آمده است من نبود اما مثل امور انتزاعی است دیگر خود به خود میآید مقید را نمیتوانم بیاورم اما اجزاء و شرایط را میآورم، وقتی اجزاء و شرایط را آوردم خود به خود مقید میآید به عبارت دیگر وقتی من نماز را با طهارت خواندم گفتم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته مقید آمده.
لذا به مرحوم آخوند میگوئیم خیلی خوب ما قصد امتثال را شرط میگیریم مثل طهارت است شرط میگیریم، آن وقت که میگوید الله اکبر با قصد قربت تا السلام علیکم و رحمه الله و برکاته با قصد قربت آن وقت این اجزاء و شرایط که آمده آن مقید امر بسیط هم آمده.
حرف حالا این است که مرحوم آخوند میفرمایند اگر این قصد قربت را شرط بگیریم تقید که یک امر نفس الامر است و دست ما نیست آن جزء است گفتم به قول حاجی سبزواری که مرحوم آخوند هم این جا همین را میگویند میگوید تقید جزء و قید خارجی به خلاف جزء که تقید و جزء هر دو داخلاند.
مرحوم آخوند میفرمایند خیلی خوب وقتی شرایط بیرون است تقید داخل است، تقید را من نمیتوانم بیاورم، اجزاء و شرایط را میتوانم بیاورم اما تقید را نمیتوانم بیاورم برای این که تقید دیگر دست من نیست یک امر تکوینی است که خودش باید بیاید.
به مرحوم آخوند میگوئیم ما شرط میگیریم این جواب نقضی را هم خودمان جواب میدهم و آن این است که شما نماز را با تمام اجزاء و شرایط وقتی که آوردید امر ساقط میشود، امر ساقط میشود یعنی چه؟ یعنی من نماز را با همه اجزاء و شرایط آوردم، نماز را با همه اجزاء و شرایط بیاورم چه میشود؟ یعنی من تقید را آوردم. یعنی آورده شد، وقتی شرایط را آوردم تقید آورده میشود بنابراین آن که دست ما نیست، نه مسلم دست ماست اما با واسطه بعضی چیزها دست ماست بدون واسطه، بعضی چیزها دست ماست با واسطه. مثلاً در خود امر هم همین طور است من امر مولا را نمیتوانم بیاورم، من مأمور به واقعی را نمیتوانم بیاورم، من چه میتوانم بیاورم؟ مأتی به را یعنی من نماز میخوانم اوله التکبیر، آخر التسلیم این آوردن من مطابق میشود با آن مأمور به، مأمور به ساقط میشود، من که مأمور به نمیآورم مأمور به مال مکلف است، نه مکلف. من مأتی به میآورم یعنی میگویم الله اکبر مطابق با آن الله اکبری که شارع گفته، حمد و سوره میخوانم مطابق میشود با آن حمد و سورهای که شارع گفته، بالاخره اوله التکبیر و آخره التسلیم، من میگویم وقتی من گفتم، این گفتن و اعمال من مطابق میشود با مأمور به شارع، مأمور به شارع که دست من نیست ساقط میشود. لذا این کاری به شرط ندارد همه مأمور بههاکه مربوط به مکلف است دست مکلف نیست، مکلف فقط میتواند این الله اکبر را بگوید، میتواند رکوع برود، میتواند سجده برود اما تطابق مأتی به با مأمور به دست مکلف نیست، خود مأمور به دست مکلف نیست. همه اینها خارجی است، دست مکلف نیست، دست مکلف چیست؟ بتواند وضو بگیرد، رو به قبله بایستد، لباس پاک و اوله التکبیر، آخره التسلیم وقتی که این کار را بجا آورد آن چه به جا میآورد مطابق میشود با مأمور به که شارع گفته، آن مأمور به خود به خود ساقط میشود مقید را میخواهد، من هم مقید را با واسطه میآورم، مأمور به را هم میخواهد اما من مأتی به میآورم، مطابق میشود با مأمور به میگویم آنچه میخواستی آوردم و اما آن مسئله جزء که قصد امتثال را به قصد امتثال نمیشود اورد، چه کسی گفته قصد امتثال را به قصد امتثال بیاور؟ اگر این جو باشد ما بگوئیم الله اکبر را با الله اکبر بیاور، اینها که نیست شارع مقدس این جو رگفته، گفته اوله التکبیر آخر التسلیم، توی این قصد قربت هم آورده من هم با قصد قربت همه اینها را میآورم دیگر خواه ناخواه نماز ساقط است، یک مثال عوامانه بزنم بیینید اینها چه جور است، از مثالهای عقلائی هم است به مرحوم آخوند میگویم شما امر کن به ما هر چیزی را با نمک بخور خب هر چیز نمک را هم میگیرد، نمک را با نمک بخور؟ این که دیگر نیست یعنی میشود هر چیزی غیر از نمک را با نمک بخور، خود نمک شور است این همان است که برای عوام مردم ما طلبهها میگوئیم که توی رسالهها هم آمده بود که اگر کسی بگوید تو را چه کسی خلق کرد؟ بگو خدا، خدا را چه کسی خلق کرد؟ بگو خودش آمده، میگوید مگر میشود؟ بگو بله هر چیز چربی به روغن است، روغن خودش است هر چیز تری به آب است اما تری آب خودش است ذاتش است. هر چیزی خالقش خداست اما خود خدا چه؟ مثل همان چربی که خودش است، آب از خودش است، این جا هم همین است. هر چیزی را با آب بخور. دکتر میگوید هر چیزی را با آب بخور، حالا آب را با آب بخور، دکتر میخندد میگوید اینها چیست که میگوئی به نظر میآید مریض شدی، هر چیزی را با آب بخور، غیر از آب هر چیزی را با چربی بخور، خود چربی را با چربی بخور نه دیگر، خود چربی چرب است. اینها یک امر خیلی عرفی هم هست این که مرحوم آخوند میگویند پس اگر جزء باشد خود جزء هم با قصد قربت باید بیاوریم میگوئیم نه، دیگر جزء را جزء نمیشود آورد.
خب رکوع جزء است، حالا رکوع را هم با رکوع بیاورم این که دیگر معنا ندارد معنایش این جور میشود همه اجزای نماز را با قصد قربت بیاور، قصد قربت چه؟ دیگر قصد قربت، قصد قربت ندارد لذا پیش ما یک لُغز از مرحوم آخوند است اما همین جور هم مرحوم شیخ و مرحوم آخوند را که دیروز و امروز من رد کردم و شما هم شنیدید و همین طور هم ساکت نشستید و بلند شدید رفتید و اینها نمیشود مرحوم آخوند است و 1200 مجتهد تحویل جامعه دادن مثل نائینیها و مثل مرحوم آقا ضیاءها مرحوم شیخ الشریعهها یا مرحوم شیخ انصاری شما میدانید هر وقت مرحوم آخوند در کفایه اسم شیخ را میشنود یک وحشتی برایش پیدا میشود. قاعده مرحوم آخوند توی کفایه این است که دیگران را خوب بلد است رد بکند خیلی قرص بایک شهامت خاص مثل هدایه المسترشدین و مثل فصول و اینها را رد میکند اما وقتی میرسد به حرف شیخ یک لرزندگی علمی پیدا میکند لذا با یک ادبی این طرف بزن، آن طرف بزن شیخ این جور فرمودند.
حالا ما دیروز شیخ انصاری را رد کردیم و تمام شد شما باید جداً روی این چیزها فکر کنید معنای ترقی علم هم همین است که اتفاقاً ما افت علم داشتیم یعنی از زمان مرحوم آخوند به این طرف شاگردان مرحوم آخوند هم بله اما بالاخره ما افت علم داشتیم هم در اصول هم در فقه ولی اینها موجب نمیشود که ما دست از حرفمان برداریم. ما این شهامتی که از استاد بزرگوارمان حضرت امام گرفتیم حضرت امام خیلی شهامت داشتند بعضی اوقات مثلاً حرف مرحوم نائینی را نقل میکردند 14 ایراد یکی پس از دیگری خب اینها خیلی شهامت میخواهد حالا آن شهامت علمی را دیروز و امروز مابخرج دادیم و پیش ما هم واضح است، شیخ انصاری درست نگفتند مرحوم آخوند درست نگفتند و بالاخره اذا دارالامر بین تعبدی و توصلی میگوئیم توصلی نه تعبدی و این که ما نمیتوانیم قصد امتثال را درج در کلمه بکنیم، نه. حتماً میتوانیم قصد امتثال رادرج در حکم بکنیم هم حرف مرحوم شیخ درست نیست هم حرف مرحوم آخوند در کفایه، این خلاصه حرف است.
دیگر حرفی اینجا نداریم فردا مباحثه هست اما مباحثه اخلاق است چون روز چهار شنیه است، بحث اصول ما دیگر انشاء الله 15 فروردین. ما اینها هیچ کدام را قبول نداریم ما میخواهیم روز عید هم درس داشته باشیم من یادم نمیرود که آقای بروجردی (رض) روز اول عید، روز عید نوروز نه فردا، در مدرسه حجتیه داد زدند درس حضرت آیت الله العظمی بروجردی شروع شد، ما این چیزها را باید از آقای بروجردی گرفته باشیم نگرفتیم، حالا قم یک ماه تعطیل است، ما هم دیگر باید 15 روز تعطیل کنیم.
وصلی الله علی محمد وآل محمد