درس خارج اصول آیت الله مظاهری
87/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
الفضل
جلسه 14
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
در مسئله امر یعنی الف، میم، را بحثهایی مرحوم آخوند در کفایه کردند بحث اول راجع به معنایش بود 8-7 معنا مرحوم آخوند در کفایه برای این لفظ امر کردند و من دیروز عرض کردم، ظاهراً امر 2 معنا بیشتر ندارد؛
یکی بمعنا شیء است، که در قرآن زیاد استعمال شده کلمه امر و از آن اراده شده شیء . یک هم بمعنای طلب است، که آنهم در قرآن زیاد استعمال شده و از او اراده کرده است طلب را و اما مابقی معانی همه برمیگردند به این 2 تا معنا، این بحث اول بود.
بحث دوم که ناقص ماند درباره این است که آیا علو و استعلا جزء امراست یا نه؟ یعنی یک کسی که عالی است فرمان میدهد، به این میگوئیم امر، فارسی میگوئیم فرمان آیا این علو میخواهد یعنی باید رئیس قوم باشد، باید پدر خانواده باشد، مادر راجع به بچههایش باشد تا امر صادق باشد و اگر این علو نباشد، امر صادق نیست مثل اینکه بچه به پدرش امر بکند یا رفیق به رفیق امر بکند، اینها التماس است اینها سوال است و نمیشود گفت امر ولو اینکه این سوالها منقسم به 3 قسم میشود؛
یکی عالی ازدانی، یک دانی از عالی، یکی متوسط از متوسط. که به اول در فارسی میگوئیم فرمان به دومی میگوئیم سوال، سومی را میگوئیم التماس، التماس دعا و اگر عالی نباشد و امر بکند مرحوم آخوند میگویند این امر نیست، امر مقید به قید علو است آیا اینجوری است یا نه؟
بگوئیم که همان کسی که گدا است گاهی مثلاً به صاحب خانه میگوید چیزی به من بدهید خدا برکت بدهد، یک دفعه هم آمرانه میگوید باید چیزی به من بدهید، این امر است یا نه؟ مرحوم آخوند میگویند نه ، استاد بزرگوار ما میگویند نه اما ما میگوئیم این امر است، دلیلش هم این است که مردم میگویند عجب گدائی است، چقدر حرفهای زشتی میزند، بجای سوال امر میکند، یا مثلاً بچه آمرانه با پدرش حرف میزند مردم میگویند عجب بچه بی ادبی، خب اگر امر نباشد چرا مردم میگویند بچه بیادبی است بعد هم میگویند چرا بیادب است ؟ میگویند آمرانه دارد حرف میزند، باید متواضعانه حرف بزند، آمرانه حرف میزند، این دلیل بر این است که علو شرط نیست. لذا توبیخش اینکه شأنش نیست این کار را بکند اما نه این که این امر نیست امر است لذا میگویند آمرانه حرف میزند یا 2 نفر، 2 تا رفیق یکدفعه مثلاً این رفیق به آن رفیق میگوید ببخشید این ظرف آب را به من بدهید اما یکدفعه آمرانه میگوید که برو آب بیاور همین رفیق میگوید خیلی خوب، اما چرا آمرانه؟ مگر رئیسی که آمرانه به من میگوئی برو این کار را بکن، لذا امر میبیند و میگوید شأنت نیست که این کار را بکنی. دیگر این تفاوت نمیکند، این حرفی که الان داریم میزنیم هم راجع به الف، میم ، را است و هم راجع به صیغه افعل و هر چه امر باشد مثل بچه به پدرش گاهی میگوید که برو نان بگیر، بجای اینکه پدر به پسر بگوید برو نان بگیر این پسر بیادب به پدرش میگوید برو نان بگیر، پدرش میگوید خب چقدر بیادبی هستی میروم نان میگیرم. چرا آمرانه؟ به قول مرحوم آخوند میگوید این امر نیست، میبینم که امر است، از همین جهت هم میگوئیم بیادب است، اگر امر نبود که بیادبی نبود گاهی هم صیغه افعل و باب معنا نیست میگوید پدر من امر میکنم برو نان بگیر، الف، میم ، را است. باز هم همین است به او میگویند این بیادبی است و باید سوال مانند، متواضعانه حرفهایش را بزند، آمرانه حرف میزند، چنانچه اگر پدر به پسر امر نکند، متواضعانه حرف بزند عزیزم توی خانه نان لازم است، الان ظهر میشود میگویند چه پدر خوبی، بجای امر کردن التماس میکند، نمیگویند این امر نیست، در آنجا هم نمیگویند این سوال نیست، اصلاً غلط است، نه هر دو را، چه آنجا که تواضع میکند چه آنجا که امر میکند، هر دو باید بگوئیم که آن تواضع سوال است، اما به این صورت در آمده، امر است اما به این صورت درآمده، آن امر هم تواضع است به این صورت درآمده، ما هستیم و این لفظ که ما میگوئیم مقول به تشکیک است یعنی فرمان داریم، التماس داریم، سوال داریم، این فرمان و التماس و سوال هم اینجوری است که آن فرمان مختص به پدر، آن التماس هم مربوط به زن و شوهر، آن سوال هم مربوط به بچهها و پدر و مادرها، این تا اینجا.
مرحوم آخوند میفرمایند که آن فرمان قید دارد، که اگر جایی استعمال کنیم بدون قید، این یا مجاز است یا غلط، مثل پدر باید بگوید برو نان بگیر، خفض جناح میکند میگوید که نان میخواهیم من بروم یا تو؟ یا زن یا شوهر با هم باید التماس مانند حرف بزنند، آمرانه حرف نزنند، حفض جناح هم لازم نیست اما زن قلدر است، آمرانه به شوهرش امر و نهی میکند ما میگوئیم که همه اینها درست است نه اینکه به قول مرحوم آخوند یا استاد بزرگوار ما حضرت امام که میگویند همهاش غلط است، نه همه درست است، دلیلش هم این است که به زن مردم میگویند که چقدر بیادب است، آمرانه دارد با شوهر حرف میزند، همین که آمرانه دارد حرف میزند یعنی درست است، یعنی غلط نیست، یعنی قید نیست. مثل نور میبیند، نور مقول به تشکیک است یک لامپ 25 واتی نور است، یک لامپ 1000 واتی نور است، امر اینجور است راجع به عالی، امر است، فرمان اسمش را میگذاریم، راجع به متوسط، التماس اسمش را میگذاریم، راجع به دانی اسمش را سوال میگذاریم، حالا اگر جابه جا شد، از نورانیت بیرون نمیرود، اگر پدر به پسر امر کرد، وقع فی محله، اگر زن به شوهر امر کرد، را وقع فی محله، نه اینکه واقع نشده، وقع فی غیر محله، چنانچه اگر پسر به مادرش، به پدرش امر کرد، نه اینکه امر نیست، امر است اما وقع فی غیر محله. و فرق است بین اینکه وقع فی محله وقع فی غیر محله ، و غلط ما میگوئیم غلط نیست، لذا عرف میگوید که دارد به پدرش امر میکند. اگر غلط بود، اگر مجاز بود نمیگویند سرزنش کنند، دارد به پدرش امر میکند، چه کار بیجایی میگویند کار یعنی امر، اما میگویند کار بیجا و راجع به زن و شوهر هم همین است راجع به بچهها هم همین است که گاهی بچه آمرانه حرف می زند، گاهی پدر آمرانه حرف نمیزند، به او میگویند چقدر حفض جناح میکنی، بارک الله چقدر میتواند تربیت بکند، بجای اینکه امر کند، سوال میکند، اما حالا این سوال که کرد نمیگویند غلط است میگویند سوال کرده اما وقع فی غیر محله، یعنی حفض جناح این را پسر باید بکند، پدر کرده. لذا همه اینها حقیقت است همه اینها صحیح عرفی است، لذا نه علو شرط است، نه استعلا مثلاً وقتی پدر به پسر گفت برو نان بگیر، میگوید که امر کرده حالا استعلا بکند تا امر صادق باشد یا اینکه وقتی بچه از پدرش چیزی میخواهد، این استدنا بکند اینها هیچکدام شرط نیست، یعنی قید نیست قید میخواهیم یعنی بمعنای که اگر آن پدر حفض جناح کرد اگر قید باشد باید بگوئیم این غلط است لاوقع فی محله، اصلاً لم یقع در حالیکه مسلم وقع. اما وقع بصورت سوال گاهی واقع بصورت امر، گاهی وقع بصورت التماس، وقع . مرحوم آخوند در کفایه میگوید لاوقع، برای اینکه علو قید است و ما نمیفهمیم چرا قید باشد؟ لذا همان جا که پدر به پسر حفض جناح میکند اگر نرود نان بگیرد عقوبتش میکنند اما آن سوال اگر نرود عقوبتش نمیکنند.
لذا هر کسی از هر چه بخواهد اگر عالی باشد فرمانش میگوئیم، اگر متوسط باشد این را التماس میگوئیم، اگر دانی باشد، این را سوال میگوئیم، اما حالا آن علو شرط است یا نه؟ ما میگوئیم شرط نیست، قید است یا نه؟ میگوئیم قید نیست. برای اینکه آن فرمان اگر از دانی هم شد میگویند امر است، میگویند فلانی امر کرد، بد کاری کرد. فرق است بین اینکه بگویند این غلط است یا بگویند امر کرد، بدکاری کرد. یا آنکه به پدر میگویند چقدر خفض جناح میکند، چقدر تواضع. بعضی اوقات به او میگویند اینقدر تواضع هم لوس بار میآید، اینجور نکن. نمیگویند این غلط است میگویند نکن. این کار یعنی این سوال این التماس، نکن. بلکه آمرانه بگو، اما آمرانه طوری باشد که با تلطف و مهربانی باشد همه اینها دلیل بر این است که علو و استعلا هیچ کدام شرط نیست، یعنی قید نیست که اگر قید باشد غلط است و ظاهراً عرف اینها را هیچ کدام غلط نمیداند.
عرض کردم وقع فی غیر محله اما وقع آنکه مرحوم آخوند میگوید لم یقع، این هم امر دوم. یعنی اگر پدری به پسرش امر نکرد، آنطوری که بچه وظیفهاش است با پدر بکند، اینطوری با بچه رفتار کرد، این امر نکرد؟ بلکه این امر نکرده، خب حالا چه کرده؟ تواضع، سوال، میگویند سوال کرد اما فی غیر محل بود، بعضی اوقات هم میگویند نه خفض جناح کرده بجای اینکه امر کند سوال کرد. چنانچه زن و شوهر با هم باید حرف بزنند معمولی اما قلدر بازی میگویند اینها امر میکنند به هم، زن و شوهر رفیقند نباید به هم امر بکنند. یا زن و شوهر آمرانه میگوید که برو چه بکن، یا بچه به پدر، همه اینها وقع فی محله اما وظیفه غیر از این است که لغت را استعمال نکرده وقتی بچه به پدر میگوید برو نان بگیر این امر کرده اما این امروقع اما فی غیر محله یعنی پدر باید بگوید پسر امر میکند بنابراین دلیل بر این است که علو یا استعلا هیچکدام در آن شرط نیست، ما میگوئیم که باید خواهش بکند، حالا اگر امر کرد، این غلط است یا نه ؟ امر کرده یا نه؟ اگر قید باشد، مرحوم آخوند میگویند لم یقع، ما میگوئیم وقع، این بچه وقتی که به پدرش امر کند میگوئیم امر وقع اما بیادب است ولی آنجوری که مرحوم آخوند میگویند که وقتی بچه امر کند چون علو ندارد ، لم یقع اصلاً امر واقع نشده، امر واقع شده، در محلش واقع نشده و فرق بین اینکه لم یقع یا وقع فی غیر محله. راجع به عالی میگوئیم باید امر کند، راجع به متوسط میگوئیم باید التماس کند، راجع به دانی میگوئیم باید سوال بکند، اینها خوب است حالا اگر بعکس شد، آنکه عالی است امر نکرد، یعنی به پسر گفت عزیزم نان میخواهیم، من بروم یا تو می روی؟ حالا این پسر نرفت نان بگیرد، بعد به او بگویید چرا نرفتی؟ میگوید پدر که امر نکرد، اگر امر کرده بود میرفتم، میشود گفت؟ مسلم کتکش می زنند، میگویند پدرت تواضع کرد، امر نکرد یعنی چه؟ خب مسلم است خودش را پائین آورده، امر وقع اما آن تواضع به این صورت درآمده همچنین اگر پسر به پدر گفت که برو فلان کار را انجام بده و به این آقا میگویند چرا امر میکنی؟ خیلی خوب می رود، ولی بگوئیم که این پسر که پدرش میگوید که برو نان بگیر و پسر دانی است وقید در امر این است که علو باشد و این لم یقع. مسلم میگوئیم وقع، امر وقع او وقع فی غیر محله، اگر قید نداشته باشد مجاز نیست. نه علو میخواهیم، نه استعلا بمعنا قیدیت نه علو میخواهیم، نه استعلا بلکه حرف زدن میخواهیم، این حرف زدنها به 3-2 صورت در میآید و آنجا که امر است ، وقع فی محله، آنجا که بجای امر التماس است، خفض جناح است و بعکسش آنجا که دانی باید سوال کند، امر کند یا متوسط باید التماس کند امر کند اینها، وقع اما فی غیر محله و فرق است بین لم یقع و وقع فی غیر محله.
مرحوم آخوند و استاد بزرگوار ما حضرت امام میگویند لم یقع، اصلاً اینها امر نیست میگوئیم امر است اما این امر گاهی لم یقع، گاهی وقع اما فی غیر محله. اینها هیچکدام مجاز هم نیست. علو را میخواهیم، برای چه؟ برای اینکه وقع فی محله و اما حالا که امر کرد میگوئیم لم یقع، خب اگر لم یقع به او میگویند چرا امر میکنی؟ معلوم میشود که قیدی در کار نیست اما معلوم است فرمان مختص به رئیس است، التماس مختص به آن کسانی است که رفتند با هم، مساوی سوال هم مختص به دانی، اینها خوب است، مثل مقول به تشکیک نیست که یک لامپ 30 واتی یکی 50 واتی، اختصاص هست، یعنی فرمان مختص به عالی است، حرفی نیست، اما حالا اگر غلط است یا نه؟ مرحوم آخوند میگویند آری، ما میگوئیم نه، غلط نیست اما وقع فی غیر محل.
وصلی الله علی محمد وآل محمد