درس خارج اصول آیت الله مظاهری
87/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
الفضل
جلسه 7
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث دیروز این بود که مشهور در میان اصولیین این است که اسم زمان خارج از بحث مشتق است برای اینکه در باب مشتق همینطور که محمول میخواهیم، موضوع میخواهیم زید یک ساعت قبل زده، الان زننده نیست آیا میشود به او گفت ضارب یا نه ؟ ذات داریم، زید. ضرب داریم ما یتلیس به داریم بحث میکنیم محمول هم محمول بالضمیمه است، محمول بالضمیمه نیست که دیروز میگفتم از بحث بیرون است. گفتند بحث اینجاست هم محمول میخواهیم، هم موضوع میخواهیم و تلبس آیا تلبس مامضا کفایت میکند یا نه ؟ و اما در زمان گفتند محمول هست، موضوع نیست. حسین (ع) را در روز عاشورا کشتند حالا در 11 همینطور تا آخر روز عاشورای بعد، خب این آن نیست، فقط یک موضوع دارد و آن اینکه حسین (ع) در روز عاشورا شهید شد. بنابراین اسم زمان از بحث ما بیرون است اگر هم بگوئیم ان هذا یوم قتل الحسین این مجاز است، این از بحث بیرون است نمیتوانیم رویش بحث بکنیم. بگوئیم آیا میشود حقیقت باشد یا نه ؟ این مشهور در میان اهل اصول شده و دیروز میگفتم حتی استاد بزرگوار ما حضرت امام خیلی اینطرف و آنطرف زدند و بالاخره گفتند نمیشود درستش کرد و اسم زمان خارجا است، گفتم که 3 تا حرف هست که این 3 تا حرف به ما میتواند بگوید که اسم زمان هم مثل اسم فاعل میبیند، اسم مکان و اسم زمان و اسم فاعلی و اسم مفعول همه، همه مثل هم است یک حرف مال استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که ایشان فرمودند اصلاً حقیقت است چون که زمان یک امر وحدانی است نابود شدنی نیست و نحوی وجود، و جود انصرامی نیست نه اینکه یوجد ینعدم، یوجد ینعدم به قول ایشان با آن تبسمهایشان لفظ بعد از لفظ است نه اینکه لفظ بعد خلق باشد بالاخره مشهور گفتند که، مشهور در فلاسفه منجمله مرحوم صدرالمتألهین، مرحوم حاجی سبزواری و استاد بزرگوار ما مرحوم علامه طباطبائی زمان یک امر وحدانی است، با امر استقراری هیچ فرق نمیکند الا اینکه آن مستقر است آن ینقضی ینصرم، ینقضی ینصرم تا آخر.
آقا بروجردی از همین جا استفاده کردند لذا گفتند اللهم ان هذا یوم قتل الحسین (ع) یوم تبرکت به بنو امیه یک حقیقت است برای اینکه وقتی زمان پیدا شد من الازل الی الابد یک امر وحدانی است خب این خوب است اما خب معلوم است دیگر باید توی فلسفه با آان حرف بزنیم اما آنکه بحث باقی ماند و بنا شد شما رویش فکر بکنید تا من از شما استفاده کنم، حرف مرحوم آخوند است که ایشان میفرمایند میتوانیم بگوئیم زمان یک مفهوم کلی است ولو اینکه یک فرد بیشتر ندارد و آن مفهوم، یعنی کلی طبیعی مثلاً ، کلی طبیعی که نه باید بیائید توی خارج تا کلی طبیعی شود، کلی ذهنی، یا کلی عقلی، کلی منطقی، گفته این یک فرد دارد اما مفهوم زمان، یک کلی است که امکان دارد افراد فراوانی داشته باشد الا اینکه یک فرد بیشتر ندارد و آن فرد، آن فعلی که واقع شده در آن آن ، لذا میتوانیم بحث بکنیم بگوئیم که این مفهوم کلی، آیا اگر متلیس به مبداء نباشد به اعتبار مامضی میشود گفت که این حقیقت است یا نه ؟
بنابراین روزی که حسین (ع) شهید شده است دیگر همین یک مصداق برای مفهوم زمان است اما میتوانیم بحث بکنیم، بگوئیم که حالا امروز که روز عاشورا است میتوانم بگویم اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنوامیه و حقیقتاً به اعتبار من قضا عنه المبداء به اعتبار من تلیس فی مامضا.
گفتم به مرحوم آخوند حرف خوبی است اما بحث ما ظاهراً بحث خارجی است نه بحث مفهومی بحث این است که زید کسی را زده، آن زدن تمام شده، آن ما وقع علیه تمام شده، حالا الان به این زید میتوانم بگویم ضارب یا نه ؟ حقیقتاً بگویم الان این ضارب است، میتوانم بگویم زید کان ضاربا خب معلوم است حقیقت است اما میتوانم بگویم زید ضارب الان باید یک زیدی باشد و یک تلیس باشد و یک محمولی باشد تا بحث بکنیم آیا این زید توی خارج که متلبس به مبداء نیست اما قبلاً متلبس به مبدأ بوده الان میتوانم بگویم ضارب یا نه ؟ این بحث ماست. اما بگویم که مفهوم بر زمان یک کلی است، مصادیق دارد الا اینکه مصداقش توی خارج منصر به فرد است پس میتوانم بگویم به اعتبار من مضا آیا این حقیقت است یا مجاز، کدام حقیقت است یا مجاز ؟ لذا میگفتم که نمیدانم مرحوم آخوند چه میخواهند بفرمایند، لذا بنا شد شما فکر کنید از شما استفاده بکنیم، این حرف دوم.
حرف سوم عرض ماست که ما میگوئیم که از بحث فلسفه و منطق بیائید توی عرف ببینیم عرف چه میگوید، عرف برای زمان، بگوئید هم امر وحدانی ثانیه درست میکند، دقیقه درست میکند، ساعت درست میکند، روز درست میکند، ماه درست میکند، سال درست میکند، قرن درست میکند، اینها چیست ؟ زمان را که نمیشود تقطیع کرد، اما عرف میکند، میگوید روزهای این زمستان 10 ساعت است، شبها 14 ساعت است، تقطیع. راجع به بحث ما هم عرف درست میکند، روز عاشورا راستی همان زمان عود کرده ، لذا میگوید هذا یوم تبرکت به بنوامیه در وقتی زیارت عاشورا را امام باقر گفتند که چندین سال از واقعه کربلا گذشته بود بعد هم یادمان دادند.
این زیارت عاشورا خیلی تجربه شده، من تقاضا دارم ولو با یک لعن و یک سلام هر روز بخوانید، از چیزهائی که تجربه رویش شده اینکه زیارت عاشورا برای اهل علم، عمرشان پر برکت باشد و علمشان پر برکت باشد مزلالتی برایشان پیدا نشود.
علی کل حال خب الان ما میخوانیم اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنوامیه این عود است، یعنی عرف روز عاشورا را همان عاشورا میگوید عود کرده، عید نوروز را میگوید عود کرده، امروز روز عید است و همچنین تا به آخر. لذا عرفاً ولو عقلاً زمان یک امر وحدانی است یا اینکه یک آن در آن موقعی است که در آن واقع میشود، در فلسفه اختلاف است دیگر بعضی گفتند تتالی آنات است، بعضی گفتند آن سیال است، بعضی هم گفتند امر وحدانی است که مشهور امر وحدانی است که آقای بروجردی فرمودند. اینها عقلاً درست است یک امر وحدانی اما عرف این بسیط را مرکبش میکند برایش دقیقه درست میکند، برایش ساعت درست میکند، برایش روز درست میکند. قرآن هم میپذیرد یوم در قرآن زیاد آمده، اتم الصیام الی الیل و اینها همه زمان است، اینها که زمانی نیست، نفس زمان است و این امر دقی فلسفی بسیط وحدانی را مرکبش میکند، عودش میدهد، وقتی چنین شد، بحث ما حسابی در آن میآید، و آن این است دیگر، الان زید زننده است. میشود گفت یا نه ؟ مجازاً آری، حقیقتاً میشود یا نه ؟ اختلاف است ، بحث ماست.
لذا حقیقت نیست برای اینکه یک امر بسیط است برای اینکه عرف مرکبش میکند برای اینکه الان زننده است، به او میگوئیم راستی الان زننده است یا نه ؟ این بحث بعد ماست خب مثل مرحوم حاج سید حبیب الله رشتی میگوید بله، الان میشود گفت زننده به اعتبار موضوع. اما بحث ما این است که دیروز کرده، امروزه میشود گفت که وقع فیه الفعل، مجازاً آری، حقیقتاً آری یا نه ؟ بحث ماست .
لذا چطور شما دیروز را امروزش میکنید ما هم همین زمان را ساعت و ساعتش میکنیم اما عودش میدهیم و امثال اینها.
آن الیوم اکملت لکم دینکم همین الان است، حالا ما روز غدیر بگوئیم که الیوم اکلمت لکم دینکم این یکدفعه میگوئیم کان رسول الله یقول اینکه حقیقت است اما بخواهیم بگوئیم که همان گفته رسول گرامی الان عید غدیر، آیا میشود یا نه ؟ دائر مدار این است که آیا مشتق در ما تلبس به من قضا حقیقت باشد در حال.
ظاهراً عرض من خوب باشد و اگر بهتر از حرف آقای بروجردی و مرحوم آخوند نباشد، بتوانید حرف مرحوم آخوند را هم به کرسی بنشانید، درست باشد اما ظاهراً حرف من عرفیت دارد و در باب مشتق سر و کار ما با عرف است، ما عرفا باید ببینیم آیا زمان برگشت دارد یا نه، حقیقتاً نه عرفاً آری و ما زیاد داریم که عقل را عرف یعنی عقل دقی فلسفی کنار میگذارد با عقل خودش، عقل متعارف با آن لذا اسلام هم پذیرفته میگوید عقل دقی فلسفی حجت نیست، عقل متعارف که اسمش را میگذارد عرف حجت است و هر چه او میگوید تو بگو بله.
الا اینکه تخطئه کرده باشد شارع جائی که کم تخطئه کرده، کرده اما کم هست که تخطئه بکند عرف را بگوید بیخود میگوئی، یا توسعه بدهد بگوید تو نمیفهمی، این هست اما خیلی کم است ولی فقه ما میگردد روی فهم عرفی، خب اینهم مطلب دوم .
اتفاقاً یکی از ایرادهای بیجا که کردند همین است که زیارت عاشورا، مختص روز عاشورا است برای اینکه اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنوامیه دارد و اینجور که ما عرض کردیم دیگر نه، زیارت عاشورا آنطور که آقای بروجردی میگویند ، نه زیارت عاشورا برای همه وقتهاست.
خب اینهم حرف دوم.
راجع به دلیل اینکه حقیقت است یا مجاز بعد صحبت میکنیم.
مقدمه سوم این است که این تلبسها تفاوت پیدا میکند، همهشان یک سنخ نیست، اسم فاعل، نحوی تلبسش غیر از اسم مفعول است، او ما مصدر من الفعل است، او ما وقع علی الفعل است.
ضارب یعنی زننده، مضروب یعنی کتک خورده شده، آن صدر منه الضرب آن وقع علی الضرب، مبداء 2 تاست، چنانچه گاهی بالفعل است، یعنی اصلاً نحوی تلبس باید بالفعل باشد، مثل زید قائم، گاهی نه بالقوه، بالملکه است مثل زید عالم، زید عالم الان مشغول علم نیست، مشغول خوردن است اما به او میگوئید عالم برای خاطر آن ملکه و آن حرفه واینها که در او موجود است به اعتبار آن ملکه میگوئید عالم ولو اینکه مشغول علم هم نیست، زید کاتب، این زید کاتب یک دفعه به اعتبار اینکه حالا دارد مینویسد این یک جور بحث است، یک بحث هم، بحث حرفهای است، این آقا کاتب است خوش نویس، حالا میخواهد الان بنویسد، میخواهد ننویسد، همین مقدار که میگوئیم زید کاتب اگر آن حرفه، آن قوه، آن ملکه در او باشد ما به او میگوئیم کاتب ، اگر نباشد میگوئیم کاتب نیست. لذا اینها بحث را فرق نمیگذارد به قول مرحوم آخوند در کفایه میفر ماید اینکه اقوال مختلفهای پیدا شده برای خاطر این تلبس این اقوال بیخود است. ما 2 تا قول بیشتر نداریم؛ نفیاً، اثباتاً اما دیگر مابقی، این مربوط به نحوی تلبس است و این نحوی تلبس گاهی بالفعل است و گاهی بالقوه، گاهی بالملکه است و گاهی بالضمامه و امثال اینها چنانچه گاهی هم ممکن است، نگفتند اما شما بگوئید، از بحث ما بیرون باشد، آنجا که نشد سلب از او بکنی، مثل شرافت، خب این شرافت دیروز و امروز و فردا ندارد یا مثل سیاهی، سفیدی اینها امروز و فردا و پس فردا ندارد، از همین جهت این جور چیزها را اصلاً ممکن است از بحث بیرون کنید برای اینکه زید شریف همین الان زیر شریف است دیگر معنا ندارد بگوئیم باعتبار ما کان انه شهید.
بله اگر بخواهیم درستش کنیم باید سالبه به انتفاء موضوعش کنیم، به این معنا، زید عالم بوده، الان سکته کرده، اصلاً اسم خانهشان، اسم زن و بچهاش را هم بلد نیست به این میتوانیم بگوئیم زید عالم به اعتبار ما کان یا نه ؟ این بحث است، یا مثلاً زید شریک بوده، این سیاه بوده الان خداوند سفیدش کرده که مشهور آن غلامی که در رکاب امام حسین (ع) بود و دل سفید پروردگار عالم با دعای امام حسین (ع) هم بویش را معطر کرد، خونش رامعطر کرد هم دیگر مثل ماه شب 14 درخشندگی عجیب پیدا کرد حالا به این میتوانیم بگوئیم سیاه یا نه ؟ اما اینکه حالا این سیاهی، این سفید، این شرافت آن ظرف ، آن اسم زمان، آن اسم مکان، نحوی تلبسش چه جوری است ؟ خب مربوط به بحث ما نیست و در کتابهای مفصل خیلی بحث روی این نحوی تلبس شده مثل همین مثالها، اینها گفتند اصلاً حقیقت است برای اینکه خب همیشه هست اما مرحوم آخوند میفرمایند اگر بخواهید بحث را درست کنید باید آن تلبس مامضی الان نباشد، آنوقت بحث کنید، ببینیم که آیا زید عالم است یا نه ؟ عالم بوده، اگر الان هم عالم باشد خب هیچ چیز حقیقت است دیگر مامضی و ما تلبس و امثال اینها ندارد، اگر عالم نیست یعنی علمش را از دست داده خدا نکند بعضیها اینجوری من دیدم، ملا بوده حسابی ملا بوده رفته توی یک دهی، توی یک شهری مبتلا به مردم شده، نه درسی، نه بحثی ، نه مسئلهای چند سالی نگذشته این آقا راستی شده یک عامی.
میگویند مرحوم شیخ انصاری میگفتند 4 شنبه ملا هستم، شنبه جاهل، عامی برای این 2 روز تعطیلی. بحث اینجوری باید بشود.
اینهم مطلب سوم. حالا یکی دو تا مطلب دیگر هم هست که انشاءالله فردا وارد اصل بحث بشویم برای فردایمان انشاءالله .
وصلی الله علی محمد و آل محمد