درس خارج فقه الدیات آیت الله مظاهری
87/10/30
بسم الله الرحمن الرحیم
الفضل
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
در باب استعمال لفظ در اکثر از معنا که ما مثلاً زید را بگوئیم و 2 تا زید اراده بکنیم، علی را بگوئیم و از این لفظ 2 تا علی در خارج اراده بکنیم 2 تا معنا، یا حسن را بگوئیم و 2 تا معنای وصفی و اسمی اراده بکنیم و امثال اینها، آیا این جایز است یا جایز نیست؟ عدهای و منجمله ما گفتیم نه جایز است بسیاری از جاها از جمله بلاغت و فصاحت شعری، نصری و زیاد دیده شده که استعمال شی در اکثر از معنا میکند، یک لطافت خاصی به کلام میدهد و توی مجلس نشسته است بعضی اوقات استعمال شی اکثر از معنا میکند، یک مزاح خیلی شیرینی از کار درمیآید و بالاخره ما میگوئیم که استعمال شی در اکثر از معنا، قوی دلیل شی وقوع شی است.
این حرف ما، این حرف اساتید ما نظیر حضرت امام و مرحوم آقای داماد و استادشان مرحوم حاج شیخ و امثال اینها.
در مقابل این حرف، مرحوم آخوند میگویند محال است برای اینکه جمع بین لحاظین آلی و استقلالی است و در آن واحد بخواهد لحاظ آلی داشته باشد لفظ فانی در معنا باشد، لحاظ استقلالی هم روی این لفظ باشد برای اینکه از او اراده بکند معنای دیگر را این جمع بین لحاظ آلی و استقلالی است، محال است یا مرحوم نائینی (رض) میفرمایند که این لحاظ آلی است الا اینکه وقتی میخواهد استعمال شی در اکثر از یک معنا بکند، توی هر دوتایش لحاظ استقلالی دارد، محال است و رفتند هم در قضیه فنا و آن قضایای عرفانی و بالاخره انسان گاهی به مقام فنا میرسد و آن صوفیه میگوید که قند را توی چای هم بزن میشود چای، انسان با ریاضتش میشود خدا دیگر مقام فنا دیگر اصلاً معنا ندارد که لحاظ آلی رویش بشود، لحاظ شخصی رویش بشود. دیگر رفتند توی معنای فوق العاده عرفانی و دقیق و فنای عرفانی اسلامی نظیر صدر المتألهین و امثال اینها که انسان میرسد به یک جائی که دیگر هیچ نمیبیند حتی خودش را، هیچ نمیبیند جز خدا. به صحرا بنگرم صحرا تو بینم و بالاخره هر کجا بنگرم حتی به خودم از اکوه و در دشت تو میبینم، گفتد این استعمال شی در اکثر از معنا هم از آن باب است. که دیروز عرض میکردم که آقا این حرفها را بگذاریم کنا و حرف لغت است و استعمالات و ما میبینیم که لفظ فانی در معناست، این فانی یعنی مغفول عنه است، یعنی وقتی که میگوید حسن، اراده میکنم جثه خارجی را، توجه به حسن ندارم، به این میگویند فانی، به این میگویند آلی، چنانچه گاهی نظر به معنا ندارم، روی همین الان صحبت میکردند که عربها مخارج را خوب ادا میکنند گفتم عربها حتی هجازیها مخارج را اصلاً ادا نمیکنند میخواهند قرآن بخوانند آری اگر ایاک نعبد و ایاک نستعین نگویند آری، اما مخارج را ادا کنند اینجور نیست اما ماکه میخواهیم قرآن بخوانیم خب مخارج را میخواهیم ادا بکنیم حالا قاعده یرملون برای ما میگویند، قاعده تجدید برایمان میگویند، آن قواعد وقتی که میگویند، هیچ نظر به معنا ندارند لحاظ نیست، مغفول عنه است اما گاهی توجه به هر دو، هم توجه به لفظ دارد، هم توجه به معنا، توجه دارد والضالین او این «ض» ادا شود، آن مد «لین» را هم مواظب است اما در همان حال هم توجه به معنا دارد یعنی مثلاً صهیونیستها، خدایا ما را از جمله این گمراهان قرار نده، هم توجه به لفظ دارد،هم توجه به معنا و اینکه نمیشود، اگر در حال غفلت باشیم حرفی است، نمیشود، اما در حال توجه به لفظ و معنا، جمع بین لحاظ آلی یعنی لفظ، استقلالی یعنی معنا نه بلا اشکال، خیلی جاها هست، خیلی جاها.
این حرف ما بود، این را تکرار میکنم میخواهم ببینیم رد من- چون نمیشود که همینجوری مرحوم آخوند را رد کرد – آنهم مثل شاگردها مثل مرحوم نائینی و مرحوم آقا ضیاء عراقی و اینها خیلی بالاند، راستی همهشان هم بالااند خیلی بالااند و علی کل حال این دلیلی که مرحوم آخوند در کفایه آورده به قامت رسای علمی مرحوم آخوند نمیخورد ما حتی همین اگر کفایه مطالعه کرده باشید، یک دفعه دخلی میکند ایشان میفرمایند که نگو آن بواطن قرآن، این استعمال شی در اکثر از معناست، نه اینها طولی است و وقتی طولی شد استعمال شی در اکثر از معنا نیست.
خب به مرحوم آخوند میگوئیم چرا نیست؟ ما کنایه را هم استعمال شی در اکثر از معنا میدانیم، زید کثیر الرماد، خب توجه دارد به این لفظ، به کثیر الرماد. توجه دارد به معنایش یعنی خاکستر زیاد دارد، توجه دارد از این معنا میخواهد بگوید، انه سخی، لفظ را گفتم 2 تا معنا اراده کرده، لذا 2 تا معنا اراده کرد هم کثیر الرماد مرادش است هم انه سخی الا اینکه یک کدامش را میگوید برای اینکه پل قرار بدهد، برای اینکه برسد به مقام دیگر. لذا اگر یادتان باشد میگفتم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میفرمایند اصلاً باب مجاز استعمال شی در غیر ما وضع له نیست، استعمال شی در ما وضع له میکند ما وضع له را پل قرار میدهد برای مجاز که میگفتیم خیلی حرف خوبی است انصافاً روی حرف مرحوم آقای بروجردی اصلاً استعمال شی در غیر ما وضع له همانجا هم این استعمال شی در اکثر از معناست یعنی در حالیکه لفظ را گفته، حقیقت را اراده کرده، همان حقیقت را پل قرار داده، مجاز را هم اراده کرده. هم حقیقت را اراده کرده، هم مجاز را الا اینکه با قرنیه میگوید حقیقت مرادم نیست، مجاز مرادم است، خب ما نحن فیه هم همینطور است دیگر استعمال شی در اکثر از معنا قرینه میخواهد دیگر لذا میگوید هم حقیقت مرادم است در باب کفایه، نمیتوانیم بگوئیم زید کثیر الرماد وقتی که میگوید، کثیر الرماد را اصلاً لقلقه لسان است از این کثیر الرماد هیچ چیز اراده نکرده بلکه از کثیر الرماد اراده کرده انه سخی. لذا تمام لوازم – حالا تمامش را نمیدانم آنهائی را که میدانم – از استعمال شی در اکثر از معناست. لذا در همین دلالتهای التزامی، دلالتهای تضمنی دلالتهای مطابقی، اینها همهشان استعمال شی در اکثر از معنا هستند یعنی هم لفظ مطابقی اراده کرده، هم معنای تضمنی هم معنای التزامی توی کنایه دیگر، کنایه لازم و ملزوم است گاهی ملزوم را میگوید اراده لازم میکند، گاهی لازم را میگوید اراده ملزوم میکند، خیلی خوب اما بالاخره در وقتی که میخواهد استعمال لفظ بکند بگوید زید کثیر الرماد نمیشود که کثیر الرماد را اراده نکرده باشد، شما میگوئید اراده لازم مراد ملزوم، ذکر لازم، اراده ملزوم، این ذکر لازم یعنی چه؟ یعنی توجه به لازم دارد، از لازم تو را میکشاند به ملزوم، ملزوم را هم اراده کرده با قرینه و انسان طوری نیست بگوید که همه دلالتهای مطابقی، تضمنی التزامی، در دلالت التزامی همین جور که منطق هم به ما گفته نمیشود که ما دلالت مطابقی را اراده نکنیم، دلالت التزامی فقط اراده بکنیم، هر کجا دلالت التزامی اراده کردیم، اول مطابقی اراده کنیم ثم التزامی بعضی اوقات طول یکدیگر، بعضی اوقات عرض یکدیگر، لذا قرآن شریف اینجوری است آن کسانی که هم ظاهری باشند، هم باطنی باشند، بتوانند از یک لفظ قرآن 4-3 تا معنا اراده بکنند که بلد باشد، علمش را داشته باشد یعنی در ذهنش باشد، در وقتی که لفظ قرآن را میگوید هر 4 تا معنا به ذهنش بیاید. هر 4 معنا به ذهنش بیاید ولو طولی باشد، عرضی باشد هر چه باشد استعمال شی در اکثر از معنا.
بله یکدفعه در عام هم همین است، در عام و تثنیه و امثال اینها هم همینطور است الا اینکه آن وضع دارد، اینجا وضع افرادی دارد، اما در باب عام، اکرم کل عالم، این وضع دارد و الا ذکر لفظ است، اراده معنای متعدد، الا اینکه اراده معنای متعدد از خود لفظ است، آن استعمال شی در اکثر از معنا دیگر نمیشود باشد برای اینکه کل، یعنی استقراق، حالا یا به حرف مرحوم نائینی (رض) که میگویند اکرم کل عالم، راستی یعنی اکرم زید عمروا بکراً خالداً ، یا اینکه حرف استاد بزرگوار ما حضرت امام نه، اکرم کل عالم حکم آمده روی عنوان، عنوان بسیط، این عنوان بسیط خود به خود پخش میشود خیلی خوب دیگر همنطور است یعنی وضع شده، یعنی کل عالم وضع شده برای معانی متعدد، استعمال شی در اکثر از معنا نیست، اما همین لفظ مفرد را اراده کن، اینجوری بگو، مثلاً به کسی بگو که انت العلماء که مراد مجاز باشد. العلماء همینطور است یعنی تکثیر میشود و اما حالا آنکه این آقا اراده کرده میخواهد بگوید که هذا واحد کالف حالا هذا واحد کالف باید اول این هذا واحد کالف را تصور بکند، لقلقه لسان نباشد، ثم از این دیگران خودش القاء میکند به دیگران که از این بفهم این مثل 1000 عالم است.
لذا در غیر عام و تثنیه و جمع، آنها بروند کنار، آنها استعمال شی در اکثر از معنا نیست برای اینکه وضع دارد اما غیر از اینها که ما تثنیهاش کنیم، ما جمعش کنیم مثل زید را ما زیدان بکنیم یعنی لفظ را بگویم 2 تا زید اراده بکنم. محمد را بگویم 3 تا محمد اراده بکنم در آن واحد که ما جمعش بکنیم اما با چه چیزی؟ با استعمال شی در اکثر از معنا میگویم بالاخره این لفظ را گفتن توجه میخواهد دیگر، بگویم محمد را اراده بکنم 3 تا محمد نشستن پهلوی هم، با هر 3 تایشان کار دارم، میگویم محمد بیائید آن بیائید قرینه است، من لفظ را چه کار کردم؟ لفظ محمد را گفتم و اراده کردم آن محمد را درست است اراده کردم، او را، در حالیکه معنا را اراده کردم، لفظ را هم فانی در معناست، هم فانی در آن است، هم فانی در او است و هم فانی در آن.
بله حالا دیروز میگفتم بخواهید محاورات عرفیه باشد، خب نیست اما ما که نمیخواهیم محاورات عرفی باشد، ما میخواهیم ببینیم این صحیح است یا نه؟ میشود یا نه؟ ما میگوئیم اقوی دلیل شی وقوع شی است. حتی ما کنایات را، همین مثالی که مرحوم آخوند میخواهند بیرونش کنند مثل قرآن و بطون قرآن همه اینها را ما میگوئیم استعمال شی در اکثر از معنا.
زیاد داریم که استعمال شی شده در اکثر از معنا، نمیدانم مرحوم آخوند چطوری درستش میکنند؟ نمیتوانند بگویند که نداریم، نمیتوانند بگویند که نیست ولی حالا چطور درستش میکنند؟ این توی کتابها نیامده چطوری این استعمالهای مجازی را این استعمالهای کنایی را این استعمالهای استعمال شی در اکثر از معنا در اشعار که یک زیبایی یک لطافت خاصی پیدا میکند خب خود مرحوم آخوند خیلی اهل ذوق است، انصافاً چه جوری درستش میکنند نمیدانم اما آنچه میدانم اینکه استعمال شی در اکثر از معنا هیچ اشکال ندارد.
دیروز عرض میکردم اینها همه تکرار است از شما هم عذر خواهی میکنم میخواهم ببینیم که میتوانم از شما استفاده بکنم یا نه که هی تکرار میکنم.
دیروز هم عرض میکردم گاهی 2 تا معنا مجازی است گاهی 2 تا معنا حقیقی است، گاهی یک معنا حقیقی است، یک معنا مجازی است، اینها همهاش استعمال شی در اکثر از یک معنا است، دیگر کسی که نگفته، استعمال شی که اکثر از معنا که معنای حقیقی و مجازی جایز نیست 2 تا حقیقی.
حالا حرف مرحوم صاحب معالم را نقل کنیم ببینیم چه میگوید مرحوم صاحب معالم (رض) همینطور که معالم خواندید اگر یادتان یادتان باشد ایشان میگویند استعمال شی در اکثر از معنا جایز است الا اینکه هر دو مجاز است، چرا؟ میگویند برای اینکه این لفظ مثلاً علی که وضع شده برای پسرش قید و حدت دارد. یعنی علی من، این علی من یعنی وحدت، یعنی غیر لفظ علی غیر از علی من نه. قید وحدت دارد. خب شما وقتی که میخواهی علی این آقا را با علی برادرش که هر دو اسم بچههایشان علی است بگوئی علی، اراده بکنی 2 تا علی 2 تا قید وحدت را میزنی میشود مجاز میگوید میشود، جایز است، حرف مرحوم آخوند نیست جایز است الا اینکه قید وحدت را میزنی آنوقت مجاز است بعد میفرمایند بنابراین توی تثنیه اشکال ندارد بگوئیم عینان اراده کنیم عین باکیه و عین جاریه گفتند اینجا حقیقت است استعمال شی در اکثر از معناست و حقیقت است میدانید مرحوم صاحب معالم این معالم را نوشته برای فقه و آن فقه او چرا در دسترس نیست خیلی مایه تأسف است، این صاحب مدارکه و صاحب معالم هر دوشان هم مباحثهای بودند و خیلی بالااند انصافاً از نظر دقت خیلی بالااند لذا فقه صاحب مدارک هست، فقه صاحب معالم نیست لذ به مرحوم صاحب معالم میگوئیم آقای دقیق اگر قید وحدت داشته باشد هیچ وقت توی خارج نمیتواند بیاید برای اینکه توی خارج علی است، نه علی واحد بنابراین وضع کرده لفظ را که هیچ وقت وقوع خارجی ندارد به وقوع خارجی ندارد به قول شما همیشه مجاز است مفردش هم مجاز است. قید وحدت ولی آنکه هست این است که لغت ما سابقاً گفتیم اصلاً لغت ماهیت لابشرط است اسم پسرش را میگذارد علی غافل از همه چیز، غافل از اینکه علی غیر از این علی هم هست و غافل از اینکه این فردا بزرگ میشود و غافل از اینکه این عالم میشود، غافل از اینکه این شخصیتهای فراوانی روز به روز پیدا میکند از غفلت از اینکه به قول شیخ الرئیس انسان را 2 مرتبه نمیشود دید و هر چه ببیند غیر از آن است و از همه چیز غافل است، ماهیت لابشرط بنابراین اصلاً معنا ندارد قید وحدت ولی اشکال مهمتر از این به صاحب معالم این است که آقا این تثنیه را گفتید جایز است و گفتید که بگوید عینان، عین جاریه، عین باکیه اینکه اصلاً غلط است الا اینکه راستی بتواند با قرینه مجاز درستش بکند آنکه میگوید استعمال شی در اکثر از معنا توی تثنیه اینجور میشود وقتی میگوید عینان 2 تا عین جاریه 2 تا عین باکیه بعبارت دیگر 4 تا عین اراده کند باعینان وقتی میگوید اقلاً 6 تا عین اراده بکند این را میگویند استعمال شی در اکثر از معنا و اما استعمال شی در اکثر از معنا تثنیه بگوید 2 تا فرد اراده بکند فرد متباین اینکه استعمال شی در اکثر از معنا نیست لذا حرف صاحب معالم نه. و مرحوم صاحب قوانین – دیر شد- آن را هم میخواستم بگویم دیگر از این بحث برویم بیرون که بحث بعدمان مشتق باشد. اما مثل اینکه اجازه بدهید فردا حرف صاحب قوانین را نقل بکنم، چیزی ندارد اما فکر رویش بکنید ببینید میشود من را ردم بکنید آخوند را درستش بکنید، این خیلی خوب است که هم حرف من نامربوط باشد هم حرف مرحوم آخوند حق باشد. اگر بشود خیلی خوب است.
وصلی الله علی محمد و آل محمد