درس خارج فقه الدیات آیت الله مظاهری
87/10/29
بسم الله الرحمن الرحیم
الفضل
جلسه : 3
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
آیا استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد جائز است یا نه ؟ لفظی که برای 2 تا معنا به نحو اشتراک است این لفظ را بگوید البته با قرینه و هر دو معنا را اراده بکند.
در مسئله اختلاف است.
4 تا قول در مسئله دیده میشود، یک قول مطلق جائر است نظیر ما و اساتید ما و خیلیها میگویند مطلقاً جایز است و میگویند که نه جایز است در مثل اشعار و نثریات و مقالات و اینها یک حسن خاصی هم دارد، مستحب عقلائی، مستحب ادبی قول دوم، قول مرحوم آخوند و شاگردهای مرحوم آخوند است مثل مرحوم نائینی. مرحوم عراقی و امثال اینها میگویند که جایز نیست بلکه محال است.
مقوله سوم قول صاحب معالم و امثال صاحب معالم فرمودند که جایز است مجاز است نه حقیقت و آن قرینه هم که میآید، آن قرینه، انصرافی است یعنی دلالت میکند، حقیقت استعمال نشده، استعمال شی در غیر ما وضع له است اما فرمودند در تثنیه چون تکرار است در جمع چون تکرار است جایز است مجاز هم نیست حقیقت است.
قول چهارم، قول مرحوم صاحب قوانین و من تبع او گفتند که مجاز است دیگر فرقی هم نیست بین فرد یا تثنیه یا جمع لذا قول صاحب معالم با قول صاحب قوانین از این جهت اشتراک دارد که هر دوتایشان گفتند جایز است اما مجاز است این 4 تا قول در مسئله. ما که میگوئیم جایز است، دلیل ما چه ؟ اقوی دلیل شی وقوع شی.
2 تا محمد دارند می روند این با هر دوشان کار دارد اراده میکند هر دو را میگوید محمد، هردوشان برمیگردند نگاه میکنند میگوید بیا کارت دارم.
اسم پسرش حسن است میخواهد بگوید پسرم زیبا هم هست میگوید حسنم را بده هم اراده وصفی میکند، هم اراده اسمی یعنی بچه زیبایم که اسم حسن است بده به من. ولی آنچه که مشهور است (اینکه ما در اشعار، در نثریات اشتمال شی در اکثر از معنا زیاد داریم همین طور که استعمال مجاز است، استعمال کنایات از ظرایف شعری است) استعمال لفظ در اکثر از معنا هم از لطافتهای شعر و از لطافتهای نثر است. بله دیگر معنایش همین است دیگر میگوید محمد، اراده میکند هر دو را، هردو تایشان هم برمیگردند نگاه میکنند که استعمال میکند لفظ را اراده میکند معنا را، البته در اشتراک میآید، در حقیقت و مجاز هم میآید، در نثریات لذا لازم هم نیست اینکه مشهور شده استعمال شی در اکثر از معنا در اشتراکات است که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی در این تقریرات میگویند که این لفظ مشترک آیا میشود استعمال شی در اکثر از معنا باشد؟ به آقای بروجردی عرض میکنیم نه. استعمال لفظ و از آن لفظ 2 تا معنا اراده کنیم، حالا گاهی هر دو مجاز است، گاهی هر دو حقیقت است، گاهی یکی حقیقت است، یکی مجاز. این خلاصه حرف است که اقوی دلیل شی وقوع شی و زیاد داریم این استعمالها که لفظ را میگوید از آن 2 تا معنا اراده میکند.
مرحوم آقای آخوند و شاگردهایشان میگویند این محال است و راستی نمیدانم که مرحوم آخوند چه میگویند، هو هم میکنند میفرمایند محال است اگر کسی هم این استعمال را بکند لوچ است، و الا معنا ندارد که آدم حسابی 1 را 2 ببیند ایشان دلیل عقلی میآورد. دلیل عقلیشان هم میفرمایند برای اینکه لفظ فانی در معناست. یعنی وقتی لفظ را میگوید معنا میبیند، مثل آدم که توی آئینه نگاه میکند، صورتش را میبیند نه آئینه را آنوقت آن مفعول عنه است لذا وقتی لفظ را میگوید معنا میبیند، نه لفظ وقتی معنا میبیند نه لفظ مرحوم آخوند میگوید لذا ببین قبح و حسن معنا سرایت به لفظ هم میکند این قدر فانی در معناست برای اینکه بعضی از الفاظ آدم وقتی تصورش را بکنید میبیند نور از این لفظ ساطع است مثلاً عدالت، چنانچه ظلم وقتی انسان تصورش را بکند میبیند که ظلمت از این میبارد آن نورانیت و این ظلمت از معناست از لفظ که نیست از عین و دال ولا که نیست از ظ و لا و میم که نیست اما چون معنا یک درخشندگی خاصی، یک ظلمت خاصی دارد این لفظ چون فانی در معناست لذا قبح او سرایت میکند به لفظ، خب حالا اینکه لفظ فانی در معنا شد، اگر این بخواهد در اکثر از معنا استعمال بکند باید توجه به لفظ هم داشته باشد که این لفظ را میخواهد بگوید 2 تا معنا اراده بکند، میشود جمع بین لحاظین، لحاظ آلی، لحاظ استقلالی و جمع بین لحاظتین محال است.
مرحوم نائینی (رض) هم همین را میفرمایند الا اینکه بجای اینکه جمع بین لحاظ آلی و استقلالی میگویند لحاظ استقلالیین برای اینکه هم فانی در این بشود، هم فانی در آن بشود، محال است. اگر فانی در او است فانی در آن نیست، اگر فانی در آن است فانی در او نیست.
این خلاصه حرف مرحوم آخوند و شاگردهای مرحوم آخوند است جوابش این است که حرفی نیست وقتی انسان لفظ را میگوید یا توی آینه نگاه میکند صوت میبیند. مثلاً آینه را گاهی میخواهد بخرد توجه استقلالی به آینه دارد، لذا مثلاً این آینه صاف است یا نه ؟ ممکن است 10 دقیقه این آینه دستش باشد اما صورت خودش را نبیند کسی را هم نمیبیند، چون نگاه، نگاه استقلالی به آینه است و نگاه آلی ندارد لذا قی گوشه چشمش است یا پته عمامهاش افتاده نمیبیند آنکه میبیند آینه میبیند گاهی بعکس است تو آینه نگاه میکند برای اینکه صورتش را ببیند صورت خوب میبیند، پته عمامهاش افتاده میبیند، گوشه چشمش قی است یا نه خوب میبیند اما این آینه سنگی بود یا شیشه ؟ ارزشی داشت یا نه ؟ نمیبیند لذا اگر از او بپرسند بعد این آینه وضعش چه بود؟ میگوید نمیدانم. چون نظر آلی روی این است خب این حرفها درست است که فنای وجه در ذی الوجه، فنای لفظ در معنا و همین فنای عرفی و امثال اینها اما غالباً اینجوری است که توجه دارد به خودش نه آینه، گاهی توجه دارد به آینه نه خودش، هر دو جایز است، حالا بعضی اوقات توجه دارد به هر دو یعنی در حالیکه دارد صورتش را میبیند در همان وقت هم دارد آینه میبیند توجه در آن صور که عرض کردم غفلت دارد، غفلت از آینه، توجه به صورت، توجه به آینه، غفلت از صورت اما گاهی نه هر دو متوجه الیه است ، مسلم میشود دیگر، در آینه میشود، در لفظ هم همینطور است گاهی لفظ فانی در معناست، معنا میبیند، نه لفظ لفظ. متوجه الیه است، گاهی لفظ میبیند، معنا نمیبیند، لفظ متوجه الیه است، معنا را نمیبیند، اصلاً معنا را نمیداند، اما گاهی میخواهد قرآن بخواند، نمازش هم، نماز عاشقانه است، فنایش را هم بگوئید فنای عرفا، اما همین که الان فانی است توجه به الفاظ هم دارد، هم توجه به معنای دارد هم توجهبه اینکه غلط نگوید، غیر المغضوب را مواظب باشد یکدفعه غین، قاف نشود ایاک نعبد و ایاک نستعین، توجه دارد که ایاک نعبد که عربهامیگویند اینجور نشود. نماز مکالمه با خدا، معاشقه با خداست، فناست حسابی، فنای خودش در عالم ملکوت یا اقلاً مکالمه است یعنی توجه به معنا دارد، ایاک نعبد و ایاک نستعین بعضی اوقات هم 60 مرتبه ایاک نعبد و ایاک نستعین از بس لذت میبرد از این توحید افعالی و توحید عبادی اما در همان وقتی که توحید عبادی، توحید افعالی در تو دارد یعنی معنا، همان وقت ایاک نعبد و ایاک نستعین مراعات عین را میکند، مراعات امثال اینها، هم توجه به لفظ است هم توجه به معنا، هر دو توجه است گاهی توجه دارد به معنا، نه لفظ. گاهی توجه دارد به لفظ، نه معنا. گاهی توجه دارد هم به لفظ ، هم به معنا. این یک چیزی نیست که انسان بگوید نمیشود، محال است، ممتنع است، خب حالا بیا در استعمال شی در اکثر از یک معنا، لذا بیا در اکثر از یک معنا. لفظ را میگوید فانی در معنا که فانی در 2 تا معناهم معنای 2 تا ضد هم باشد، یا غیر ضد، مثل محمد لفظ را میگوید اراده میکند معنا را یعنی 2 تا محمد را، لفظ برای آن معنا فانی است، برای آن معنا هم فانی است، توجه به لفظ هم دارد که با قرینه استعمال بکند در اکثر از معنا هم توجه به آلیت دارد هم توجه به استقلالیت، توجه به آلیت دارد برای 2 تا معنا، توجه به استقلالیت دارد لفظ فانی در 2 تا معنا.
لذا همین مثالهائی که زدم، این مثالها که مرحوم آخوند دارند همین مثالها را بزنید، همین مثالها خیلی خوب است دیگر، همین آئینه که مرحوم آخوند توی عباراتشان آئینه دارد دیگر، وجه و ذی الوجه دارد، فنا و مفنی فیه دارد دیگر، همین مثالها لفظ فانی در معنا، درست است بمعنا غالباً 90 درصد جاها وقتی که لفظ را میگوید معنا را میبیند نه لفظ، بعضی اوقات هم، نه اصلاً معنا را نمیبیند، ولو اینکه لفظ خودش معنا میدهد اما این نمیبیند، لفظ را میبیند میخواهد اعرابش درست شود، میخواهد یرملونش درست شود، لفظ را میبیند، چنانچه آینه بعضی اوقات صورتش را میبیند، بعضی اوقات هم خود آئینه را میبیند، اما بعضی اوقات هر دو، هم فانی هم مفنی فیه هم وجه، هم ذی الوجه، هم لفظ هم معنا در حالیکه معنا را میبیند، لفظ را میبیند، در حالیکه لفظ را میبیند معنا را می بیند، غالباً هم کسانی که قرآن میخوانند همینجور است کسانی که نماز مکالمهای دارند همینجور است هم لفظ میبیند هم معنا، هم معنا میبیند هم لفظ هم توجه به لفظ دارد، لفظ را درستش بکند هم توجه به معنا دارد که معنای این لفظ چیست؟ چون به هر دو توجه دارد هم لحاظ آلیاش را تصور کرده هم لحاظ استقلالیاش را که همان وقت هم که آن آلی را میبیند استقلال را هم میبیند به اعتبار معنا هم استقلالی میبیند هم آلی جمع بین لحاظین کی گفته محال است؟ چرا جمع بین لحاظین محال باشد؟ من هم آلیت میبینم هم استقلالیت حالا فانی که هست، فانی به این معنا هست دیگر یعنی توجه به آن نداریم.
چیزی که در مسئله هست این است که بله قرینه میخواهد، کسی که نگفت قرینه نمیخواهد، مثل اشتراک است، اما مجاز نیست که صاحب معالم میگوید، بعد راجع صاحب معالم صحبت میکنیم، قرینه میخواهد برای استعمال شی در اکثر از معنا ولی بعضی اوقات قرینه هم نه، این راستی خودش را اراده میکند، دو تا معنا را و استعمال میکند لفظ را. بجای اینکه بگوید که محمد پسر حسن، محمد پسر حسین میگوید، محمد و اراده میکند هر دو را، آنها هم هر دو برمیگردند و نگاه میکنند. استعمال شی در اکثر از معنا شد و خب چه اشکالی پیدا کرد؟ لذا لفظ را گفتم که آلی در معناست، اما از این لفظ یک نحو استقلالیت یعنی توجه به این که این لفظ را میخواهم استعمال کنم در 2 تا معنا. این که مرحوم آخوند میگویند که نظر استقلالی است، این مرادشان است که مرحوم نائینی میگویند که نظر استقلالیین روی هر دولت، نظر آلیتین روی هر دو است و جمعش محال است، میگوئیم نه. جمع بین لحاظین مستقلین، لحاظین آلیین، لحاظ آلی و استقلالی هیچ محالی نیست. فلسفه را، عرفان را آوردند اینجا و این حرفها تویش در آمده و الا یک معنای عرفی است به قول مرحوم حاج شیخ اقوی دلیل شی وقوع شی است و بلکه بسیاری جاها استعمال میشود، بسیاری جاها بهتر از کنایه است، بعضی اوقات شعر را آلی، همین استعمال شی در اکثر از معنا شعر را ممتاز میکند.
حالا همین جا میخواهید بگوئید عین باکیه و عین جاریه، این هم عین باکیه دیده و هم عین جاریه دیده با قرینه میگوید رأیت عینا، هم عین باکیه هم عین جاریه برای خاطراینکه آن آقا که مخاطبش است میبیند عرض جاریه آنجاست عین با کید هم آنجاست این هر دو را دیده بجای اینکه بگوید رأیت عینین، میگویدرأیت عینا، استعمال میکند لفظ را در اکثر از معنا با قرینه، قرینهاش هم اینجا دید آن آقاست که میخواهد بگوید که چه کار کرده، بالاخره قرینه که نمیخواهیم بگوئیم، خب مسلم قرینه میخواهد، مثل مشترک است، قرینه میخواهد، حالا قرینه هر چه بگوئید قرینه استعمال شی در اکثر از معنا، خب میگوید رأیت عینا اراده میکند هر دو را، مثل آن مثالی که من میزنم آن مثال مرحوم حاج شیخ، حسنم را بده، اراده میکند زیبائیش را ادعا میکند پسرم زیباست، هنوز اسمش را هم نگذاشته به قول مرحوم حاج شیخ حالا میخواهد ادعا بکند بچهاش زیباست واسمش هم حسن است میگوید حسنم را بده این هم زیبائیش را اراده کرده هم اسمش را اراده کرده است و مسلم هم هست 300 آیه اقلاً راجع به امیرالمؤمنین علی (ع) ظاهرش یک جور است باطنش یک جور دیگر، ائمه طاهرین که معنا میکنند چه چیزی را معنا میکنند؟ لفظ را دارند معنا میکنند، یعنی این معنایش است خب معنای ظاهر را من میفهمم، معنای امام صادق را هم میفهمم لفظ را اراده میکنم هر دو معنا را.
حالا دیگر وقت گذشت رویش مطالعه کنید ببینیم چه میگوید.
وصلی الله علی محمد و آل محمد