درس خارج فقه الدیات آیت الله مظاهری
87/10/28
بسم الله الرحمن الرحیم
الفضل
جلسه : 2
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله امروز یک مسئله سهل و امتناعی است، از یک طرف آن طوری که مرحوم صاحب کفایه وارد شدند بحث آسانی است اما از یک طرف هم یک چیزهائی در مسئله هست که گفته نشده و آن بحث را مشکل میکند.
بحث ما راجع به اشتراک است آیا ما داریم 2 لفظ و یک معنا یا نداریم؟ خب مشهور در میان اصحاب فرمودند داریم دلیلش لغت برو توی لغت ببین که برای هر لفظی 5-4 معنا 8-7 معنا 20-10 معنا میکنند.
تبادر را هم مرحوم آخوند فرمودند اما حالا احتیاج به تبادر و عدم صحت سلب وامثال اینها نداریم اقوی دلیل شی وقوع شی. لذا مرحوم آخوند و دیگران فرمودند اشتراک داریم دلیلش هم نقل است، لغت است کم پیدا میشود در لغت بر ای یک لفظ یک معنا، معمولاً برای 1 لفظ 2 معنا 3 معنا میرسد 20 معنا به بالا برای یک لفظ معنا میکنند. بعدش مرحوم آخوند میافتند توی یک قضیهای که خیلی اهمیت ندارد و آن این است که بعضیها گفتند اشتراک ممتنع است، محال است چرا؟ برای اینکه اجمال لازم میآید نقض غرض لازم میآید برای اینکه با تفهیم و تفهم جور نمیآید و لغت را وضع میکنند برای تفهیم و تفهم حالا بخواهند یک لفظ را برای 2 معنا درست بکنند، این میشود نقض غرض، میشود خلاف تفهیم و تفهم میشود یک کار زائدی و عقلاء کار بیخودی نمیکنند مخصوصاً علماء، اهل لغت، داعی ندارد اینکه یک لفظ برای 2 تا معنا، خب 2 تا لفظ پیدا میکند برای هر کدام یک معنا اخلال به غرض است ، غرضش به تفهیم و تفهم است، این تفهم و تفهم را از بین برده و این زیاد میکند و قرینه آوردنی و نیاوردن و بالاخره به جای اینکه یک لفظ و یک معنا، یک لفظ و 2 معنا درست کرده، یک درد سر حسابی.
خب اینهم جوابش این است که آقا همین طور که مرحوم آخوند هم دارند که نه بعضی اوقات داعی هست، داعی دارد اسمهای پسرش را بگذارد علی مثل امام حسین (ع) میفرمود که هر چه پسر پیدا کنم میگذارم علی، هر چه دختر پیدا کنم میگذارم فاطمه. خب اینها همه اشتراک است و این اشتراکها غرض داعی دارد. بله آن موقعی که بخواهد بگوید علی مثلاً یک اکبر و یک اوسط و یک اصغر قرینه میخواهد دیگر، اسمش را میگذارند قرینه معینه، چنانچه در مجاز اسمش را میگذارند قرینه صارفه یعنی لفظ را وضع میکند برای یک معنا استعمال میکند در معنای دیگر، معنای غیر ما وضع له مجاز است، یک قرینه برای مجازش میخواهد اینجا هم لفظ را وضع میکند برای اشتراک، قرینه میخواهد که اسمش را میگذارند قرینه معینه، قرینه میآورد داعی هم دارد و اخلال به تفهیم و تفهم هم نیست و نقض غرض هم خیلی جاها یک غرض عقلائی برای مطلب هست.
لذا اینکه گفته نقض غرض است، نه نقض غرض نیست. بعضیهای دیگر گفتند که اصلاً نمیشود اشتراک نباشد، محال است اشتراک نباشد، حتماً باید اشتراک باشد، چرا؟ گفتند برای اینکه معنای غیر متناهی است، الفاظ متناهی است، پس برای اینکه همه لفظ پیدا کنند همه موضوع لهها لفظ پیدا کنند، وضع پیدا کنند مجبور اینکه 20-10 معنا برای یک لفظ، خب اینهم معلوم است اولاً کی گفته معنای غیر متناهی است، حالا غیر متناهی، آن غیر متناهی را که ما کار نداریم، ما خودمان متناهی هستیم با معنای متناهی کار داریم، الفاظ را نه، متناهی میشوند.
نه اگر هم غیر متناهی، الفاظ را شما غیر متناهیاش کن، زیر را 20-10 اعراب بهش بده، زید و زود و زاد و امثال اینها را بیاور اینطرف یزد بکن، دال را ببر آن طرف و یک لفظ را میشود 30-20 تا جورش بکنی در مقابل 20 معنا، ظاهراً اینها را مرحوم آخوند اصلاً نباید توی کفایه آورده باشد اما چونکه بزرگان نظیر هدایت المسترشدین، فصول و صاحب قوانین و حتی توی معالم اگر یادتان باشد آمده لذا مرحوم آخوند هم به این کسی که گفته اخلال به غرض است، نقض غرض است، آوردند و جواب دادند، آنهم که گفته باید باشد برای اینکه معانی غیر متناهی است آن را هم آوردند و جواب دادند. بحث تمام شد اما یک چیزی که باید توجه به آن داشته باشیم این است که اینکه یک شخص، یک لفظ را برای 2 معنا، این خیلی کم است.
معمولاً اشتراکها از 2 تا واضع پیدا میشود، و آن طائفه یک الفاظی را برای یک معنانی وضع کرده، این طائفه همین الفاظ را برای معانی دیگر اینجاست که اشتراک پیدا میشود، از 2 تا واضع این اسم پسرش را میگذارد علی، برادرش هم علی را دوست دارد، اسم پسرش را میگذارد علی اشتراک درست پیدا میشود، از 2 تا واضع است.
کم پیدا میشود مثل همین مثالی که زدم، امام حسین (ع) اسم همه پسرهایش را گذاشتند علی و همه اسم دخترهایش را گذاشتند فاطمه، این میشود اما کم است، آنکه خیلی است واضعها 2 تایند دیگر این اشکالها و امثال اینها سالبه به انتفاء موضوع میشود. اینکه فراوان داریم واضعها 100 تا، یک لفظ را برای 100 تا معنا، یعنی برای 100 تا جثه خارجی، یا اینکه نه یک طائفهای اسم این انسان را گذاشت انسان، اسم این حیوان ناطق را گذاشت انسان یکی دیگر گذاشت بشر. لذا معمولاً باید بگوئیم اینهائی که توی لغت بوده واضعها متعددند نه وضع یک، که بحث ما همین است آیا میشود واضع یک، یک لفظ را برای 2 معنا؟
یک حرف دیگر که مهمتر از این است و اینهم نفرمودند و آن اینست که اینها معمولاً وضع تعیین و تعیینی است همهاش وضع تعیینی نیست یعنی لفظ را وضع کرده برای یک معنا، خودش یا دیگران استعمال کردند مجاز در یک معنای دیگر حالا یا با آن قرینه 24 تاکه توی محلول آمده یا با ذوقی که مرحوم آخوند فرمودند بیشتر از 10 درصد استعمالها مجازند این موضوع له اول یک چیز بوده، لفظ برای یک معنا واضح و وضع و موضوع له تک بوده الا اینکه خودش یا دیگران این لفظ را مجازاً در این معنا، در آن معنا و کم کم شهرت پیدا کرده وضع تعیینی لذا اشتراک از باب وضع تعیینی و تعینی. وقتی بروید توی لغت میبینیم که اینجوری است لغویین همه و منجمله مثلاً المنجد که معید است همه معانی را برای لفظ واحد نقل بکند میبینیم که اینجور است. اول مجاز بوده، شهرت پیدا کرده این شهرت حقیقت پیدا کرده به عنوان ثانوی اسمش را میگذاریم حقیقت تعیینی لذا یک لفظ و 100 معنا، یک وضعش تعیین 99 تایش تعیین، اول مجاز بوده بعد تعیین شده اما اینکه یک واضع یک وضع را برای 2 معنا؟ هست اما خیلی کم است، آنکه خیلی فراوان است این وضع تعیین و تعینی است، این هم حرف دوم که ما داریم.
حرف سوم اینکه 90 درصد این اشتراکها از باب کلی و فرداست نه از باب اشتراک یعنی واضع لفظ را وضع کرده کلی توی استعمالها آن کلی را گفتند، اراده کردند یک مصداق خارجی مثلاً نفاق زیاد است، شما بروید توی لغت میبینید که اینجورها زیاد است، نفاق این وضع شده اولاً و بالذات برای نفاد، یعنی نابودی آنوقت در این معنا، نفاق دارد یعنی چه؟ یعنی این آدم بی حقیقتی است، این آدم متظاهری است حقیقت ندارد، به او میگویند نفاق، همان است، همان معنای نفاد است.
اما یک مصداق پیدا شده با آن کلی را استعمال کردند در مصداق مثل انسان و زید و عمرو بکر و خالد. انسان یک معنای کلی است ما میگوئیم زید انسان عمرو انسان، بکر انسان، نه بعضی اوقات میگوئیم هذا انسان، هذا الانسان یجب الاکرامه در حالیکه هذا الانسان برای این وضع نشده، برای آن کلی وضع شده برای حیوان ناطق اما همین حیوان ناطق را میبینیم که توی اصطلاحات نه توی مردم میگوید ای آدم درست بنشین، ای آدم درست حرف بزن در حالیکه وضع نشده است برای ای آدم 90 درصد اشتراکهائی که دیده میشود از باب استعمال کلی در فرد است نه از باب اشتراک. واضع آنکه وضع کرده، کلی بوده، استعمالها ما تخیل میکنیم این از باب اشتراک است در حالیکه از باب کلی و فرد است.
شما با این عرض من، با این عینکی که میدهم بروید در لغت ببینید که 80 در صد اینجوری است، مثلاً المنجد قاعدهاش است اول معنای حقیقی را بگوید بعد معنای دوم، سوم، چهارم، پنجم میبینیم همه معنای حقیقی است الا اینکه یک مصداق از آن معنای حقیقی است، حقیقت هم هست همهاش اشتراک هم نیست استعمال کلی در فرد است ما خیال میکنیم اشتراک است، لذا مثلاً وقتی که آدمی که توجه به حرف من نداشته باشد، که نمیدانم اعلام توجه به حرف من هم نداشتند، نفرمودند وقتی برویم توی المنجد میگوئیم آقا برای نفاق 20 معنا است یعنی اشتراک با یک دقت طلبگی میبینیم یک معنا بیشتر ندارد و آن نفاد است. آن است که 20 مصداق پیدا میکند.
بله ذاتاً همان است که میگویند نمیدانم درست باشد یا نه، کبری را نوشت، به پسرش درس داد، گفت برو مردم چه میگویند، برگشت که هیچ چیز مردم حرفهایشان را میزنند، گفت کبری نفهمید، دفعه دوم، دفعه سوم بعد رفت توی مردم، دید همه مردم منطقی میگویند و کبری فهمید.
معمولاً این ارتکازها یک حرف است و اگر از همانها بپرسند میگویند آقا چیزی که در المنجد است برای نفاق، برای انسان یک معنا نقل کرده مابقیاش پس چیست؟ میگویند همهاش اشتراک است.
اشتراک یعنی چه؟ یعنی برای یک لفظ 20-10 معنا نقل کرده، وقتی که فکرش را بکنیم میبینیم واضح است برای لفظ یک معنا بیشتر وضع نکردیم کلی مردم هستند که ارتکاضاً این کلی را میبرند توی مصادیق.
راجع به همان فیض هم ظاهراً آن حرف چهارمش که حالا عرض میکنم، حرف چهارم من در باب اشتراک این است که آقا اینها همه مجاز است لفظ یک معنا بیشتر ندارد مابقی همه مجاز است و بطور ناخودآگاه و با قرائن اول استعمال شده و حالا همه مجازند، الان هم همه قرینه دارند مثلاً همین حیضی که میگویند هم برای پاکی است هم برای نجاست من عقیده دارم قرینه تضاد است و الا حیض یک معنا بیشتر ندارد دع الصلاه ایام اقرائک یک معنا بیشتر ندارد اینجور میگوید که این لغتها یکیاش حقیقت است، 100 تایش مجاز، محاورات است لذا محاورات عرفی اینجوری است که استعمال میکند اما توجه ندارد که این قرینه صادقه است نه معینه، قرینه میخواهد دیگر یعنی در باب اشتراک قرینه میخواهد، در باب حقیقت و مجاز قرینه میخواهد، بدون قرینه که نمیشود.
این کسانی که میگویند اشتراک داریم، میگوید که این 100 تا معنا، این قرائن همه قرائن معینه است، من عرض میکنم نه همه اینها قرائن صدقه است، یعنی از آن معنای حقیقی با قرینه رفته روی معنای مجازی، شباهت دارد، با آن 24 تا قرینه یا با ذوقش لفظ را استعمال میکند در غیر ما وضع له دیگران خیال میکنند اشتراک است، در حالیکه اشتراک نیست همه اینها حقیقت و مجاز است. اذا دار الامر بین المجاز و الحقیقه حقیقت اولی است، اذا دار الامر بین المجاز والاشتراک مجاز اولی است برای اینکه مجاز ذوق و استعمال مجازی کفائی بعضی اوقات یک لطافتهای خاصی دارد اما اشتراک به اندازهای لطافت ندارد که گفتند اصلاً محال است. حالا اینها که به حق این حرفها را نمیزنم.
فتلخص مماذکرنا اینکه این قضیه اشتراک از یک جهت آسان است چنانچه در کفایه هست که اشتراک داریم دلیلش نقل است اگر کسی بگوید اشتراک نداریم بیخود گفته اگر کسی بگوید اشتراک واجب است آن هم بیخود گفته علی کل حال اشتراک داریم دلیلش هم نقل و تبادر، آنکه در کفایه هست این است درست هم هست، اشکال هم ندارد اما آنکه اشکال است عرض من است و آن این است که آقا این اشتراکی که شما درست کردید، این معمولاً از یک بابهای دیگر است که شما اسمش را گذاشتید اشتراک. ما داریم اشتراک مخصوصاً در اعلام که یک لفظ و 5-4 معنا خیلی کم است ولی مابقی چه ؟ هر دو حقیقت است به قاعده وضع تعیین و تعین. همه استعمال کلی و فرد است، همه استعمال حقیقت و مجاز است یا اینکه لااقل همه از 2 واضع است نه از یک واضع، اشتراک است، اما اشتراک به این معنا که من عرض میکنم. اگر بپسندید کسی را ندیدم بگوید اگر بپسندید اساتید ما هم همینجور که مرحوم آخوند فرمودند، همینجورها مشی کردند مشی میکنند ولی اینجور که من عرض میکنم یک حرفها، یک تازگی پیدا میکند، این 4 وجهی که من مطالعه کنید، اگر قبول کنید در باب اشتراک یک ابتکار است، حرف خوبی است.
ب فردا استعمال شی در اکثر از یک معنا مرحوم آخوند میگوید آدمهای لوچ از این حرفها میزنند.
مرحوم حاج شیخ شاگردشان میگوید که گفتنش عالی است خیلی عالی است، فراوان هم آدمهای با ذوق استعمال شی در اکثر از معنا کردند، آن استاد، آن شاگرد. مطالعه کنید ببینید کدام درست است.
وصلی الله علی محمد و آل محمد