درس خارج اصول آیت الله مظاهری
87/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
از مباحثه دیروز میخواستم بگذرم و راجع به این زید لفظ یا مثل ضرب فعل ماضی و امثال اینها صحبت کنم اما دیدم مثل اینکه نتوانستم بفهمانم که بزرگان چه میخواهند بگویند لذا مجبورم به طور فشرده تکرار کنم تا برسیم به زید لفظ و ضرب فعل ماض و امثال اینها.
گفتم در میان قدمای اصحاب، گفتند مجاز داریم فراوان هم داریم اما همین جوری کسی بخواهد استعمال شیء در غیر ما وضع له بکند نمیتواند باید در چهار چوب آن قرائن 24 گانه یا 26 گانه باشد این قدمای اصحاب یعنی قدمای از ادبا.
سکاکی آمد جلو، در یک جای بخصوص در استعاره تخیلیه حقیقت ادعائی درست کرد و گفت استعمال شیء در غیر ما وضع له نداریم در آنجا، همان تسلسل خواطر را تداعی معانی موجب شد اینکه متأخرین مخصوصاً زمان مرحوم آخوند اوجی گرفت ذوقشان گل کرد و گفتند اصلاً ما استعمال شی در غیر ما وضع له نداریم هر چه داریم استعمال شیء در ما وضع له است پس این مجاز نداریم اصلاً؟ میگوید نه، مجاز داریم. مجاز معنایش این است که یک فردی، یک مبتدا خبری، آن مبتدا موضوع له نیست ادعا میکنم موضوع له است مثل اینکه زید شجاع، خب این اسد نیست این حیوان مفترس نیست و ادعا میکنم این حیون مفترس است، ثم اسد را حقیقتاً بار میکنم بر زید، چرا؟ برای این که اگر زید حیوان مفترس بود چه جوری حقیقت بود، حالا هم حقیقت است به آن گفتند حقیقت ادعائیه و در فقه ما هم زیاد هست. عناوین ثانویه منجمله قاعده لاضرر خب از همین باب است، حقیقت ادعائیه آمدند جلو و نتیجه فقهی این استعمال شیء در ما وضع له یا استعمال شیء در غیر ما وضع له زیاد است و این سر و صدائی پیدا کرد، سکاکی در استعاره تخیلیه گفته بود دیگر همه نجف و قم و اساتید ما و اساتید مراجع نجف و همه گفتند که حرف قدما نه، حقیقت ادعائیه آری البته بعضی اوقات هم تشکیلاتی میکردند و کردند آن تشکیلات مربوط به اصول کلی بحث ما نیست بالاخره این پذیرفته شد.
استاد بزرگوار ما آقای بروجردی یک چیز ابتکاری دارند در مقابل حقیقت ادعائیه که آن هم خیلی چیز خوبی است، ایشان فرمودند که آن حرف قدما استعمال شیء در غیر ما وضع له نه این حرف حقیقت ادعائیه که ادعا بکند آن فرد از مصادیق آن محمول است آن هم نه بلکه مجاز این است و استعمال میکند مثلاً زید اسد را استعمال میکند زید را در همان رجل شجاع، اسد را در همان معنای حیوان مفترس آنوقت چه میکند؟ در حالی که زید حیوان مفترس نیست میگوید این استعمال زید اسد آن است که یک معنای حقیقی است ما را بکشاند به آن معنای غیر حقیقی که در حقیقت استعمال شی در ما وضع له اما آن موجب میشود که ما پی ببریم به معنای غیر حقیقی این غیر از آن حقیقت ادعائیه است این در حقیقت این جوری است که دیروز میگفتم به قول آقای بروجردی میفرمودند که این مجاز یعنی پل، برای چه؟ از حقیقت برویم به مجاز از موضوع له برویم به غیر موضوع له و این زید اسد اصلاً استعمال شیء در ما وضع له است نه استعمال شیء در غیر ما وضع له و خیلی جاها، همان جاهائی که حقیقت ادعائیه است این فرمایش آقای بروجردی میآید، بسیار عالی است یک ابتکار از ایشان است و ابتکار خوبی است انصافاً.
دیروز من عرض میکردم این فرمایشها همه خوب است حقیقت ادعائیه، آن حقیقت واقعیه و معنای موضوع له پل شود برای رسیدن به مجاز اینها همه خوب است اما بعضی اوقات ممکن نیست که حقیقت ادعائیه یا حرف آقای بروجردی را بزنیم مثل چه؟ مثل زید لفظ مثل ضرب فعل ماض.
اگر کفایه مطالعه کرده باشید در این ضربَ فعل ماض یا زید در زید فاعل و امثال اینها که استعمال میکنند لفظ را اراده میکنند خود لفظ را یا استعمال میکنند لفظ را اراده میکنند نوعش را یا اراده میکنند صنفش را همهاش از یک باب است ما بخواهیم بگوئیم زید لفظ. اولاً این را عرض بکنم زید لفظ یک چیز فوق العاده سادهای است و آن این است که «ز» با «ی» با «د» این لفظ است خب این معنای خیلی ساده است من نمیدانم چرا این قدر مشکل شده است و نمیدانم اتحاد دال و مولول شده است و لازمهاش این است که قضیه موضوع نداشته باشد و مرحوم آخوند بیایند مرحوم صاحب فصول را رد کنند این که اتحاد دال و مولول نیست و امثال اینها اصلاً نمیدانم چرا این قدر قضیه را مشکل کردند برای این که زید لفظ هر عامی که حتی سواد هم ندارد یک دفعه میگویند زید قائم، یکدفعه میگویند هذا زید، خب زید را استعمال کردند، اراده کردند آن معنای حقیقی که بابایش گفته وضعت لفظ زید را برای این آقا، یکدفعه این جور نه، میگوید زید لفظ، خب این زید در اینجا آن «ز» و «ی» و «د» است که چیست؟ لفظ استف غیر لفظ که نیست وقتی این جور باشد اصلاً بگوئید یک معنای حقیقی، اصلاً چرا میگوئید معنای مجاز؟ معنای مجازی آن است که «ز» و «ی» و «د» بگوئید و آن معنایش را اراده نکنند البته یک معنای دیگر اراده بکنند. مثل همان زید اسد که زید میگوید، اسد اراده میکند اما ما نحن فیه این حرفها نیست آن زید لفظ خود محمول به ما میگوید از این زید اراده شده «ز» و «ی» و «د» و این چیست؟ خب لفظ است مثل این که بگوید این مهمل نیست، معنا دارد. گاهی هم مثلاً میگوید دیز مهمل یعنی «د» و «ی» و «ز» این دیز مهمل است، این یعنی چه؟ یعنی معنا ندارد.
اگر حر ف من را بشنوید میشود حقیقت، اصلاً مجازی در کار نیست تا ما استعمال شیء در غیر ما وضع له کرده باشیم بلکه استعمال کردیم در ما وضع له ولو اینکه از زید اراده نکردیم آن زید متشخص در خارج را اما این زید را هم استعمال نکردیم اینجا، اینکه استعمال کردیم قرینه لفظ میگوید «د» و «ی» و «ز» آن متلفظ من، لفظ است میشود حقیقت و مثلاً وقتی میشود مجاز که بگوئیم زید حجر خب این مجاز است هم لفظ نگفتیم هم معنا اراده کردیم از آدم کودن می گوئیم حجر استعمال شیء در ما وضع له بگوئید حقیقت ادعائیه ولی در مثل ضرب فعل ماض، ضربَ را واضع وضع کرده برای فعل ماضی، برای ضرب در گذشته اما من الان که میگویم ضربَ فعل ماض اراده نمیکنم آن معنایی که واضع وضع کرده، «ض» و «ر» و «ب» را میگویم که وضعش فعل ماضی است یعنی واضع وضع کرده برای ضرب در گذشته خب این میشود یک حقیقت، اصلاً مجاز توی کار نیست حالا اگر کسی بگوید مجاز است برای این که زید وضع شده برای جثه خارجی در اینجا استعمال نشده میگوئیم خیلی خوب نباشد استعمال شیء در غیر ما وضع له است اما حقیقت ادعائیه دیگر نمیتوانیم بگوئیم حرف استاد ما آقای بروجردی را هم دیگر نمیتوانیم بزنیم باید بگوئیم همان به قرینه لفظ زید استعمال شده در غیر ما وضع حرف قدما بگوئیم که به قرینه مشارفت به قرینه نزدیک بودن «ز» و «ی» و «د» با آن جثه خارجی به آن معنای موضوع لهای با آن قرینه زید لفظ.
لذا در میان طلبههای مبتدی مشهور شده اتفاقاً در فلسفه هم خیلی روی آن بحث میکنند وجود ذهنی اسمش را میگذارند لذا ما وجود حقیقی داریم زید است در خارج وجود لفظی داریم «ز» و «ی» و «د» که تلفظش را میکنیم میگوئیم زید وجود کتبی داریم مینویسیم وجود ذهنی داریم تصورش را میکنیم.
لذا لفظ زید لفظ است، من که میگویم یک حقیقت است که لفظ زید، زید است، مشترک لفظی نیست اگر بود که طوری نبود، زید را پدرش وضع کرده برای این جثه خارجی، علم است اگر مشترک لفظی بود حر ف دیگر بود بهتر میشد که من میگویم حقیقت است باز حقیقت میشد به وجود مشترک بعد میآییم صحبت میکنیم لفظ مشترک نیست علم است زید علم علی الاصح حالا که علم است برای این جسم خارجی اگر در غیر این جثه خارجی استعمال کردی مجاز است.
لذا اگر وضع باشد یعنی وجود کتبیاش یک وضعی داشته باشد و وجود ذهنیاش یک وضعی داشته باشد و وجود خارجی یک وضعی داشته باشد اینها نیست این علم علی الاصح زید را وضع کرده برای جسم خارجی، گفته سمیتک حسن، سمیتک حسین سمیتک محمد حالا شما میگوئید محمد لفظ حالا این مجاز است یا حقیقت؟ خب من میگویم این حقیقت است چرا حقیقت است؟ برای این که «م» و «ح » و «م» و «د» چیست؟ خب واقعاً لفظ است دیگر غیر لفظ که نیست اشاره که نیست این محمدی که جسم خارجیاش دلالت میکند بر یک جسم خارجی این لفظش هم لفظ است برمیگردد به این زید لفظ ما یتلفظ به لفظ، یک حقیقت است. لذا نه دالی هست، نه مدلولی هست و مثل این که بگویم هذا لفظ این طوری است؟ یعنی اشاره بکنم به «ز» و «ی» و «د» که شما نوشتید، نوشته را نشان من بدهید میگویم که هذا لفظ، گاهی میگویم زید لفظ، گاهی میگویم هذا لفظ، همین طور که هذا لفظ حقیقت است واقعاً برای این که اشاره کردید حالا همان مشارُ الیه را آوردید میگوئید زید لفظ میشود حقیقت.
لذا دال و مدلول اصلاً توی کار نیست تا اتحاد دال و مدلول بشود که مرحوم صاحب فصول گفته و موضوع نداریم، کجا موضوع نداریم، موضوع خارجی داریم میگوئیم «ز» و «ی» و «د» یعنی هذا، لفظ است، خب مسلم موضوع دارد دیگر.
لذا اگر حرف مرا نپذیرید که بپذیرید لااقل بگوئید مجاز است استعمال شی در غیر ما وضع له است یعنی «ز» و «ی» و «د» را وضع کردند برای جثه خارجی تو استعمال نکردی در جثه خارجی بلکه استعمال کردی در خودش، گفتی زید لفظ میشود استعمال شیء در غیر ما وضع له، قرینهاش چیست؟ آن لفظ. و آن لفظ چرا این استعمال شیء در غیر ما وضع له آن قرینه 26 تا کدام است؟ این مشارفت، وجود لفظی با وجود خارجی یک شباهتی با هم دارد مثل زید شجاع و حیوان مفترس میشود مجاز میشود استعمال شیء در غیر ما وضع له.
لذا ضرب فعل ماض و زید فی ضرب فاعل و ضرب زید قائماً یکی فاعل است و یکی مفعول و این ادبیاتی که ما ترکیب و تجزیه میکردیم آن وقتها که حالا از بین رفته ترکیب و تجزیهها از بین رفته، مباحثه که یک چیز ارزندهای است به طور کلی متروک شده و آن وقتها ما میگفتیم که پادشاه بی تدبیر مملکت را نمیتواند اداره کند طلبه بی مباحثه هم به جایی نخواهد رسید مالی هم که با آن کاسبی نباشد، این مال هم بالاخره نابود میشود خیلی حرف خوبی است، حالا اتفاقاً مباحثه از بین رفته، خیلی ضرر کردند طلبهها.
بنابراین این جور میشود من زید که میگویم آن جثه خارجی را اراده
نکردم، قرینه چیست؟ لفظ وجه القرینه چیست؟ آن مشارفت زید را گفتم از او اراده کردم غیر ما وضع له را، غیر ما وضع له چیست؟ ما یتلفظ به ضرب فعل ماض هم همین است، زید فی ضرب فاعل هم همین است همه اینها من میگویم از باب حقیقت ادعائیه را نمیشود اینجا آورد. که ما بگوئیم «ز» و «ی» و «د» آن جثه خارجی است یا اینکه زید جثه خارجی زید لفظی است، هیچ کدام نمیشود، این نمیشود یعنی ذوق پسند نیست برای اینکه دیروز گفتم که آقایان میفرمایند این 26 تا قرینه نه باید قرینه طبع پسند باشد باید قرینه ذوق پسند باشد میخواهد از آن 26 تا باشد میخواهد نباشد گاهی همان 26 تا هست اما باز هم استعمال شی در غیر ما وضع له است و حقیقت ادعائیه نمیشود گفت.
بنابراین اصلاً بحثها مخصوصاً این بحث کفایه که خیلی اتفاقاً این صفحه ارزنده و عالی بود و یعنی این«ز» و «ی» و «د» این موضوع است نه «ز» و «ی» و «د» با آن معنایش آن معنا که لفظ نیست لذا اتحاد دال و مدلول اصلاً سالبه به انتفاء موضوع است، قضیه ما موضوع ندارد، خب موضوع دارد، «ز» و «ی» و «د» لفظ است، زید مبتدا، لفظ خبرش، هو در لفظ هم حسابی زید را میچسباند به لفظ، لفظ را به زید نه لازم میآید قضیه بلا موضوع نه لازم میآید قضیه بدون دال و مدلول و حرفهائی هم که مرحوم آخوند «رض» زدند روی عرض من میشود سالبه به انتقاء موضوع اما مشکل مرحوم آخوند هم همین است میبینید که نمیتوانند حقیقت ادعائیه درست کنند لذا افتادند توی بحث که چه جوری زید لفظ را درستش بکنند، این حرفها جلو آمده ولی ما میگوئیم حقیقت ادعائیه نه نمیشود بلکه استعمال شیء در غیر ما وضع له با قرینه همان حرف قدما.
لذا مجاز بلا حقیقت و حقیقت بغیر مجاز و اینها هیچکدام نیست برای اینکه «ز» و «ی» و «د» لفظ است این حقیقت بلا مجاز یا مجاز بلا حقیقت است؟ خب نه حالا بر فرض هم شما یک چیز پیدا کنید که مجاز غیر حقیقی باشد. نه آسمان به زمین میآید از نظر ادبیات نه زمین به آسمان ولی روی عرض من که اصلاً همهاش حقیقت است، خب مجاز نیست اگر هم کسی بگوید مجاز است میگوئیم خیلی خوب این «ز» و «ی» و «د» گاهی استعمال میشود در ما وضع له میشود حقیقت، گاهی هم استعمال میشود در ما یتلفظ به میشود مجاز.
این خلاصه حرف است میخواستم آن بحث بعدیش را هم که آن هم بحث خیلی سنگینی است که برای مرحوم آخوند جلو آمده اینکه آِیا الفاظ که تابع معانی است، معانی تابع اراده است یا نه؟ انشاءالله مطالعه کنید برای فردایمان.
وصلی الله علی محمد وآل محمد