درس خارج اصول آیت الله مظاهری
87/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
فصل سوم بحث ما درباره حقیقت و مجاز است که تقریباً 90 درصد الفاظ در هر زبانی مجاز است بلکه بیشتر بعضی اوقات میبینیم برای یک معنا یک لفظ است حقیقت اما 100 معنا برای همان لفظ اما مجاز، مجازها در هر لغتی مخصوصاً لغت عرب که از یک فصاحت و بلاغت خاصی برخوردار است، از یک توسعه خاصی بر خوردار است اما زبان فارسی هم همین طور است، لفظی را وضع کردند برای معنایی اما استعمال در معانی مختلفهای شده، مجازاً ، استعمال شیء در غیر ما وضع له حرف اینجاست که این استعمال شیء در غیر ما وضع له باید با قرینه باشد شکی نیست اما این قرینه چه باید باشد؟ اگر مطول خوانده باشید آنجا 24 قرینه درست کرد برای استعمال شیء در غیر ما وضع له و گفت اینها توفیقی هم هست، نه میشود کم کرد، نه میشود رویش گذاشت و باید در این چهارچوب توفیق از اهل لسان تو حرکت بکنی مثلاً جری الماء این حقیقت است، جری المیزاب این مجاز است اما باید این حال و محل مراعات شود اگر آب درغیر میزاب است ، نمیتوانی لفظ را استعمال بکنی باید جری المیزاب بگوئی به قاعده حال و محل آن وقت همین جا گفته بعکسش نمیتوانی بگوئی جری المیزاب اما به جای جری الماء و اما جری الماء را بخواهی بگوئی بجای میزابی که از آن بالا افتاد نمیتوانی بگوئی .نمیدانم خواندید یا نه بحثهای شیرینی در این مطول بود. هم در باب اولش فصاحت، هم در باب دومش بلاغت، بالاخره مشهور در میان ادبا تا همین اواخر همین بود که استعمال شی در غیر ماوضع له جایز است اما در یک چهار چوب خاصی و آن اینکه باید قرینه باشد، قرینه یکی از آن 24 تا باشد که عرب گفته است یا در لسان عجم گفته است و تتبع کردند گذشتهها، قدمای از ادبا مثل صاحب مطول و صاحب مغنی و امثال اینهائی که در این باره صحبت کردند، تتبع کردند، بعد از تتبع شان برخورد کردند به همین دیگر 24 قرینه بیشتر پیدا نکردند، گفتند در یکی از این قرائن اما این اواخر که در زمان مرحوم آخوند (رض) و شاگردهایشان یک اوج عجیبی گرفت حرف قدما را سالبه به انتقاء موضوع کردند، گفتند استعمال شی در غیر ما وضع له این جایز است، درست است اما با قرینه توفیقیه نه. هر چه ذوق بپسندد. اگر ذوقت پسندید استعمال شی در غیر ما وضع له را میگوئیم صحیح است اگر ذوقت نپسندید میگوئیم باطل است. خدا رحمت کند آقای مجاهدی را که ما کفایه پیشش میخواندیم از مرحوم آخوند نقل میکرد که مرحوم آخوند روی منبر میگفتند که خب قضیه حال و محل داریم حالا بجای جری الماء بگو جری المیزاب اما کسی سر مستراح نشسته به او بگویند آقای مستراح به قرینه حال و محل ، خب بدش میآید غلط است، زشت است یا به مستراح بگوین آقا حسین، آقا حسن به اعتبار این که آقا حسن سر مستراح نشسته مرحوم آقای مجاهدی میگفتند مرحوم آخوند میخندیدند، میخنداندند میگفتند ببین چقدر غلط است پس ما نباید دنبال این باشیم که یکی از آن 24 تا یا 26 تا، یکی از آنها باشد، واضع وضع کرده حالا یا تعییناً یا تعیناً که بعد مفصل دربارهاش حرف میزنیم بالاخره لفظی شده برای معنا بعد هم یک قاعده کلی ادبا به ما گفتند که استعمال شی در غیر ما وضع له هم میشود 90 درصد استعمالات استعمال شی در غیر ماوضع له است مجاز است، بیشتر از 90 درصد اما این که بگوئیم که حالا باید در یک چهار چوب توفیقی که 26 تا یا 24 تا 24 تا که 2 تا هم اضافه کردند گفتند اینها دیگر نه طبع تو هر چه میپسندد، طبع شخصی نه، ذوق استعمال شی در غیر ما وضع له ذوقی است. وقتی ذوقی شد دیگر ما استعمال شی در غیر ما وضع له میکنیم ولو اینکه آن قرینه توفیقی را هم نداشته باشد. چنانچه خیلی جاها استعمال شیء در غیر ما وضع له نمیتوانیم بکنیم در حالی که آن قرائن 2 گانه موجود است. تقریباً این حرف دیگر حالا جا افتاده یعنی ظاهراً دیگر در میان اعلام کسی را نداریم که بگوید استعمال شی در غیر ما وضع له، این در چهار چوب 24 یا 26 قرینه، جا افتاده، این که استعمال شیء در غیر ما وضع له یک امر ذوقی است.
یک حرف دیگری هم در زمان مرحوم آخوند و شاگردهایشان پیدا شد که مرحوم آخوند در مطول در کفایه خیلی جاها ادعا دارند که اصلش را از سکاکی گرفتند در مطول در حقیقت استعاره تخیلیه آنجا سکاکی گفته فقط هانجا اما کم کم آمد در میان فضلا در میان اعلام همه، دیگر زمان مرحوم آخوند و شاگردهایشان گفتند که این حرف سکاکی همه جا هست اسمش را گذاشتند حقیقت ادعائیه گفتند اصلاً استعمال شی در غیر ما وضع له این در غیر ما وضع له نیست، در ما وضع له است اما با یک ادعا مثلاً میگوید زید اسد این زید اسد معنایش این نیست که زید کالاسد معنایش هم این نیست که استعمال شی در غیر ما وضع له شده بعنوان مشابهت یعنی زید چون شجاع است، نه این آقائی که میخواهد بگوید زید اسد اول ادعا میکند این شیر است وقتی ادعا کرد شیر است واقعا اسد را حمل بر زید میکند حقیقتاً لامجازاً به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام (رض) میفرمودند اصلاً بگوئیم زید کالاسد خیلی جاها خراب در میآید و اصلاً این نمیخواهد بگوید زید مثل شیر است از همین جهت هم محمول را بدون حرف شبیه بار میکند میگوید زید اسد.
حضرت امام در درس مثال میزدند به آن آیه شریفه که این زنهای همه جائی وقتی چشمشان به یوسف افتاد گفتند هذا ملک لیس بشر اگر این بود که زنها میخواستند بگویند هذا کالملک اینکه چیزی نبود برای حضرت یوسف یا برای آن زنهای همه جایی در وقتی چیزی میشد که به راستی مصداق درست کنند مصداق بشریت را نفی کنند آن وقت ذوق میگوید خوب است، یک فصاحت و بلاغتی تویش است و الا بگوئیم زید کالاسد نه فصاحت دارد و نه بلاغت و این حرف به اندازهای مشهور شد که بعضی از شاگردهای مرحوم آخوند اصلاً کتاب نوشتند مرحوم حاج شیخ محمد رضا مسجدشاهی (رض) یکی از علمای بزرگ است که اصفهان قدرش را ندانست از شاگردهای خیلی خاص و مهم زمان مرحوم آخوند بوده، مرحوم آخوند خیلی رویش پافشاری داشته اصلاً ایشان یک کتاب نوشتند درباره حقیقت ادعائیه در زمان طاغوت که میخواستند آن کسی که بالا برده بودند بیاورند پائین نشد یعنی پهلوی را آقایان از همه بلاد رفتند قم منجمله این آقا رفته بود درس شروع کرده بود، حضرت امام درس ایشان رفته بود و درس ایشان را خیلی پسندیده بود بارها توی درس حضرت امام میگفتند آقای محمدرضا مسجد شاهی چه ملائی بود چه ذوقی داشت و در فلان قضیه چنین گفتند منجمله در این حقیقت ادعائیه این هم کمکم یک شهرت بسزائی پیدا کرده در زمان ما که حتی میتوانیم بگوئیم دیگر نسخ کرده است حرف قدما را که ما اصلاً استعمال شی در غیر ما وضع له نداریم و هر چه هست استعمال شی در ما وضع له است الا اینکه اول یک تخیل ، یک ذوق یک واقعیت تخیلی ذوقی درست میکند، زید را شیرش میکند ثم شیر را حقیقتاً بار بر زید میکند و میگویند همه مجازها اینجوری است. سکاکی مطلبی را گفته خیلی هم اگر یادتان باشد در مطول رویش مانور میدهد قبول هم میکند اما در یک جای خاص، نمیدانم سکاکی در حالی که انصافاً ذوقش در ادبیات خیلی بالا بوده، ابتکارش خیلی بالا بوده حالا چرا فقط راجع به این استعاره تخیلی؟ چرا هم جا نگفته؟
حالا علی کل حال ما همه جا میگوئیم یعنی بزرگان دیگر از زمان مرحوم آخوند به این طرف کم کم یک اشاراتی از مرحوم شیخ هست در اصول از شاگردهای مرحوم شیخ هست در اصول اما خیلی رنگ ندارد آن که رنگ دارد و راستی گرفت و نسخ کرد حرف قدما را زمان مرحوم آخوند و شاگردهایشان خب این حرف هم خیلی خوب است بنابراین اصلاً ما میگوئیم مجاز که قدما گفتند استعمال شی در غیر ماوضع له، نه. استعمال شیء در ما وضع له است همه جا الا این که این ادعا میکند دلیل ادعا هم قرینه است که میآورد، بالاخره یک قرینه باید بیاید برای مجاز و حقیقت .
استاد بزرگوار ما آقای بروجردی ایشان یک ابتکار دیگر دارند این ابتکار دیگر بالاترین ابتکارهاست که دیگر همهتان اشکال نکنید و همهتان بگوئید احسنت یک طلب رحمتی که ایشان درجاتشان عالی است، عالیتر کند ایشان در درس راجع به مجاز میگفتند حرف آخوند هم نه بلکه استعمال شیء در ما وضع له است واقعاً الا اینکه وقتی استعمال میکند لفظ را در ما وضع له آن وقت با قرینه آن ما وضع له را میبرد در یک معنای دیگر حقیقت یک پلی میشود برای مجاز لذا میگفتند اصلاً مجاز یعنی پل، اصلاً مجاز هم یعنی پل آن وقت مثلاً زید اسد را ایشان میفرمودند که این زید اسد هر دو استعمال شده در ما وضع له اینجاها هیچ غیر ما وضع له نیست الا اینکه آن قرینه که میدانیم زید اسد نیست واقعاً آن قرینه این جور میشود که ما را از معنای حقیقی میبرد به معنای مجازی معنای حقیقیاش آن حیوان درنده است ما را میبرد به معنای زید شجاع و ایشان میفرمودند همه مجازها از این باب است از باب این که حقیقت ما را میبرد به مجاز، استعمال لفظ در ما وضع له است، در حقیقتش است الا این که گاهی قرینه نیست و درست میشود گاهی قرینه هست آن قرینه پل میشود، مجاز میشود آن حقیقت مجاز میشود ما را برساند به یک معنای غیر ما وضع له ای، بالاخره این هم فرمایش آقای بروجردی است که ما پسندیدیم همیشه و انصافاً از ابتکارات خوب است ندیدیم کسی بگوید در حالی که ایشان از شاگردهای مبرز مرحوم آخوند بودند و حقیت ادعائیه در زمان مرحوم آخوند خیلی اوج داشت و شاگردهای مرحوم آخوند یک اوجی، یک ذوقی در آن زمان داشتند برای این ابتکاری داشتند برای مجاز اما میان اینها ندیدیم حرف آقای بروجردی را کسی بزند این دیگر یک حرف خاص بهتر از حقیقت ادعائیه است که مرحوم آقای بروجردی دارند رحمت الله علیه.
تا اینجاها این است که گفتیم که شما یا از اولیها بشوید و همین جور بگوئید استعمال شیء در غیر ما وضع له یا از دومیها بشوید بگوئید حقیقت ادعائیه، مجاز یعنی حقیقت ادعائیه یا از آقای بروجردی بشوید بگوئید که لفظ استعمال میشود در ما وضع له الا این که پل میشود آن حقیقت ما را میکشاند به یک معنای دیگر معنای مجازی، البته هر سه قرینه میخواهد، قرینهاش را آنها میگفتند 26 تا باید باشد، مرحوم آخوند میگویند قرینه ذوق باید باشد، مرحوم آقای بروجردی هم میگویند قرینه هر چه میخواهد باشد بالاخره استعمال شیء در ما وضع له است.
ایرادی که ما داریم اینجا، اگر بتوانید جواب بدهید این حرفها خیلی حرفهای خوبی است و آن این است که بعضی اوقات نمیشود با ذوق حقیقت ادعائیه درست کرد نمیشود با قرینه فرمایش آقای بروجردی را درست کرد چارهای نیست جز حرف قدما استعمال شیء در غیر ما وضع له با قرینه مثلاً زید لفظ این را بخواهم بگویم حقیقت ادعائیه است؟ نمیشود اینجا هم بگویم زید لفظ این زید لفظ است، ثم لفظ را بار بر او میکنم فرمایش آقای بروجردی هم نمیآید برای اینکه زید لفظ، لفظ را هر ما وضع له استعمال کن، زید را در ما وضع له استعمال کن، ثم از آنجا بکش بجای دیگر، در زید لفظ نیست.
لذا زید لفظ را باید با همان حرف آن 26 تا قرینه، با قرینه زید لفظ یعنی چه؟ یعنی زید لفظ، یعنی سمی این زید مثلاً این جسم خارجیه به زید با قرینه حال و محلی، با قرینه اینکه زید لفظ است، لفظ زید است، به یک قرینهای بالاخره آن 26 قرینه . یا ضرب فعل ماضی همان است که فردا دربارهاش صحبت میکنم، مرحوم آخوند 2 تا فصل در اینجا درست کرده، یکی راجع به زید لفظ که استعمال لفظ در معنای موضوع له ای، یک یهم استعمال در نوع، ضرب لفظ ماضی، ضرب فعل ماضی این ضرب فعل ماضی را بخواهیم حقیقت ادعائیه درست بکنیم نمیشود بخواهیم حرف آقای بروجردی را بزنیم در ما وضع له استعمال شده، ثم ما وضع له ما را میکشاند به غیر ما وضع له نمیشود لذا چارهای نداریم جز بگوئیم مجاز است یعنی لفظ «ض» «ر» و «ب» این فعل ماض و امثال اینها زیاد است که بعضی اوقات نمیشو ما حرف قدما را نزنیم لذا من خیال میکنم، البته فکر دارد، فکر بکنید، من خیال میکنم این که ما باب مجاز اینجور بگوئیم بگوئیم باب مجاز استعمال شی در غیر ما وضع له است اما این گاهی از باب قدما گاهی از باب ذوق و حقیقت ادعائیه و گاهی از باب فرمایش آقای بروجردی اما کلی حرف قدما درست نیست، کلی حرف متأخرین درست نیست، کلی فرمایش آقای بروجردی درست نیست.
حالا این دیگر فکر دارد، اگر بتوانید این جواب اشکال من را بدهید، بهترین حرفها حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی است.
وصلی الله علی محمد وآل محمد