درس خارج اصول آیت الله مظاهری
87/09/03
بسم الله الرحمن الرحیم
الفضل
جلسه 6
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله اول در علم اصول مسئله وضع است واضع لفظی را وضع بکند برای معنایی که این کتابهای لغت برای ما وضع درست میکنند یعنی از کتابهای لغت میفهمیم این لفظ این الفاظ چه معنای دارند و چون خبره هستند قول آنها هم حجت است و میتواند قول آنها موضوع شود در فقه ما و اینکه بعضی گفتند قول لغوی حجت نیست این خیلی کم لطفی است انصافاً لغوی مثل یک معمار میبیند، مثل یک کارشناس میبیند مثل یک فقه در بیان موضوعات و بالاخره این لغت تعیین میکند الفاظ را. الا اینکه شک کنیم این لفظ حقیقت میگوید یا نه که معمولاً علم برای معنا لفظ حقیقیاش را میگوید مثل المنجد این رسمش این است اول معنای حقیقی را بگوید بعد هم معنای غیر حقیقی که غالباً هم یک حقیقت ثانوی به خود پیدا کرده.
علی کل حال قول لغوی در وضع حجت است برای اینکه خبره است و خبره در همه جا قولش حجت حتی در اذان گفتنش ما با اذان ثقه میتوانیم نماز بخوانیم. که در همه خبرهها همین است در همه خبرهها همین شک را ما میکنیم و ما نمیتوانیم اینجور شکها را در مقابل خبره ترتیب اثر بدهیم قول ثقه حجت است، قول خبره هم بالاتر از قول ثقه حجت است همین جور که در قول ثقه یک احتمالات نیشگول هست و آن ثقه بودنش آن احتمالات از بین میبرد. قول خبره هم چنین است هیچ تفاوت با خبر ثقه ندارد اما بالاتر است برای اینکه کارشناس است و عقلا اتکا میکنند به کارشناسی اصلاً میگردد زندگی مردم روی قول خبرهها روی گفته کارشناسها.
اتفاقاً وقتی که میخواهد خانه بفروشد میگوید برو یک کارشناس بیاور هر چه او بگوید خودش کارشناس است فروشنده، خریدار کارشناس است اما به قول خودشان اکتفا نمیکنند میگویند بروید کارشناس بیاورید هر چه او گفت حتی قول کارشناس حجت است اگر تعارض پیدا کرد بین فروشنده و خریدار که خودشان هم کارشناسند آن کارشناسی که میآید خانه را قیمت میکند قول او را عقلا حجت میدانند.
این مسئله اول لذا این ان قلت، قلتها در اصول ظاهراً وجهی ندارد، عقلا قبول ندارند و عقلا لغوی حسابی مثل المنجد، مثل اقرب الموارد، مثل بالاتریها ، قانوس مجمع البحرین و امثال اینها. آن کسانی که شناخته شدند به کارشناسی در معانی پیدا کردن بواسطه لفظ ما به این میگوئیم اهل لغت و خبره میدانیم قول خبره را در همه جا حجت میدانیم مقدم بر خیلی چیزها هم میدانیم.
الان سیره همین است سیره را بروید توی فقه اگر در یک لفظی شک داشته باشد آن مجتهد مراجعه میکند به اهل لغت اگر برای خاطر اینکه یقین هم پیدا کند 4-3 تا لغت میبیند بعد هم توی کتابش مثل صاحب جواهر اول که دارد بحث میشود میفرماید این لفظ برای این معناست دلیلش هم قاموس دلیلش هم مجمع البحرین و امثال اینها.
خب اگر مشترک شد، مشترک شد. اگر شک پیدا کرد که شک پیدا کرد فعلاً موضوع آن است که مشترک نیست، موضوع آن است که لغوی لفظ را معنا کرده و لفظ برای معنایی است در کتابهای لغت این را داریم میگوئیم، حالا اگر اشتراک پیدا شد چه؟ خب بعد در باب مشترک صحبت میکنیم، اگر شک پیدا شد برای این لغوی، برای این کسی که مراجعه به لغت کرده چه؟ اگر شکش نیشگولی باشد هیچ چیز اگر شکش متنابه باشد آنوقت باید ببینیم که جمع بین لغات اگر نشد آنوقت میشود لفظ مجمل اینها بحث ما فعلاً نیست. بحث ما این است که قول لغوی حجت است یا نه؟ میگوئیم آری، چرا؟ کارشناس و خبره است، قول خبره چرا حجت است؟ مثل خبر ثقه بنای عقلاء همینطور که عقلا خبر ثقه را حجت میدانند خبره را هم حجت میدانند، شارع مقدس ردع نکرده بلکه خیلی جاها شارع مقدس امضاء کرده لذا میشود حجت، این کلی است حالا جزئیاتش مربوط به بحث الان ما نیست بحث الان ما این است، این کسانی که میگویند قول لغوی حجت نیست برای اینکه خبره نیست این را میخواهیم بگوئیم که درست نیست بحث الان ما درباره این است که میگوید موارد استعمال را ذکر میکند پس خبره نیست. این را میخواهیم رد بکنیم. و اما اینکه حالا این خبره لفظی را معنا میکند لفظ را برای معنایی درست میکند، ما شک بکنیم حجت است یا حجت نیست میگوئیم حجت است. چرا؟ قول لغوی مثل خبر ثقه حجت است نه از نظر خبر واحد. لذا اگر یک شکی شود که معمولاً در لغتها شک هم نمیشود معمولاً اینها میفهمانند این لفظ برای این معناست حقیقت را برای این معناست مجازاً معمولاً در لغتها اینجوری است لذا مثلاً رسم المنجد این است اول معنای حقیقی را معنا میکند بعد میرود سرمعنای مجاز. حالا در همین جا من حرف دارم انشاءالله بعد دربارهاش صحبت میکنم که اصلاً معنای مجازی ما داریم یا نداریم. که آن بحث بعد.
حرف دومی که در باب وضع است، وضع چیست؟ معنای حدثی است یا معنای ما حصل من الحدث، معنای ذاتی است؟
مشهور فرمودند معنای حدثی است یعنی این کار واضع را به آن میگوئیم وضع کار واضع مصدر است مثل ضرب و ضارب از این ضارب یک فعلی سر میزند یک کشیده توی گوش کسی میزند این کارش را که مصدر است گفتند وضع لذا میگوید وضعت هذا الفظ لهذا المعنی، میگوید وضعت این مثلاً علی را برای این پسرم، میشود معنای حدثی یا اینکه وضع اسم مصدر است، مصدر نیست، ماحصل من الفعل است و ماحصل من الفعل یک امر ذاتی است نه یک امر حدثی برای اینکه آن فعل واضع. وضع درست میکند، میگوید وضعت لفظ علی را برای این پسرم مردم به این پسر میگویند علی یعنی بعد از فعل واضع، وضع درست میشود اسم مصدری و تا واضع آن حدث، آن فعل از او سر نزند ارتباط لفظ به معنا پیدا نمیشود و معنای وضع ارتباط لفظ به معناست. اینهم خوب است یعنی این وضع ذو وجهین است، اذا نظر الی فعل واضع و ضعش میگوئیم میشود معنای حدثی از نظر الی موضوع لفظ و صفت و ارتباط یا وصفی که برایش پیدا میشود باز هم وضعش میگوئیم لذا به آن میگوید علی، میگوئیم برای چه به او میگوئی علی؟ میگوید بابایش اسمش را گذاشته علی.
لذا فعل واضع معنا کنیم درست است، ارتباط لفظ به معنا درست بکنیم آنهم درست است لذا میتوانیم بگوئیم وضع ذو جهتین است به اعتبار نسبت به فاعل وضعیه میگوئیم چون اختصاص لفظ به معنا میدهد. به اعتبار ماحصل من فعل این فاعل وضعش میگوئیم چون ارتباط لفظ به معنا پیدا کرده خوب است دیگر و اینکه بعضی رد کردند گفتند نه لفظ همان معنای حدثی است، درست نیست. بعضیها گفتند نه وضع همان ارتباط لفظ به معنا اختصاص لفظ به معناست پس آن فعل حدثی نیست، اینهم درست نیست بلکه میتوانیم بگوئیم وضع ذوجهتین است، ذو اضافتین است و به هر اضافهای یصدق انه وضع. معنای حدثی وضع است، زدن خب یک کار است دیگر. همینطور که آن مضروب کتکش را میخورد، آن ضارب کتکش را میزند بالاخره این معنای حدثی است آنوقت مضروب کی به او میگویند؟ آن ارتباط فعل به معنا پیدا شود خود آن کار ضارب را ضربش میگویند آن کتکهای روی گرده این مضروب را هم وضعش میگویند اولی به اعتبار فاعل، دومی به اعتبار مفعول.
لذا ما در اصول که داریم وضع را معنا میکنیم میگوئیم الوضع ما هو؟ میگویم این وضع گاهی رابطه دارد با فاعل، گاهی رابطه دارد با مفعول که اسمش را اسم مصدر میزنیم هر دو صورت را ما اگر وضع بگوئیم تام است، ناقص نیست و اشکال ندارد.
نه علت است نه معلول، یک روابطی است، روابط اضافی اعتباری عقلائی و این رابطه فعل را گاهی نسبت به فاعل میدهد میگوید ضارب گاهی نسبت به مفعول میدهد میگوید مضروب این وضع هم گاهی نسبت به فاعل میدهد واضع، میگوید وضع حدثی. گاهی نسبت به ارتباط لفظ به معنا میدهد باضع هم میگوید وضع اسم مصدری، نه وضع حدثی.
یک قاعده کلی توی ادبیات، فرق بین مصدر و اسم مصدر چیست؟ مصدر آن فعل حدثی است و اسم مصدر ما حصل من الفعل، به آن میگوئیم مصدر دیگر معنای حدثی ندارد، به این میگوئیم مصدر معنای حدثی دارد، به آن میگوئیم اسم مصدر برای اینکه معنای حدثیاش را میزنیم و وقتی معنای حدثی زده شده، ما حصل من الفعل است، ما نحن فیه هم همین است گاهی نسبت به فاعل میدهیم میشود معنای حدثی، وضع است گاهی هم نسبت به مفعول میدهیم میشود اسم مصدر معنای ذاتی است باز هم وضع است، اینهم مطلب دوم.
مسئله سوم که مسئله مشکلی است، مشهور در میان اهل اصول گفتند که وضع منقسم میشود به 4 قسم؛
وضع عام موضوع له عام. مثل اینکه لفظ رجل را وضع میکند برای کل الرجل در مقابل کل المرئه که اسمش را میگذاریم اسم جنس .
وضع عام، موضوع له عام.
گاهی وضع خاص است، موضوع له خاص است مثل اعلام شخصیه اسم پسرش را میگذارد علی.
گاهی وضع خاص است، موضوع له عام است گفتند نداریم. نیست در عالم وضع.
گاهی وضع عام است، موضوع له خاص است گفتند که باب حروف باب هیئات، که مرحوم آخوند این را قبول ندارد بعد دربارهاش صحبت میکنیم اما مشهور در اصول گفتند که مثلاً معنای انشاء را آن ایجادیات را نمیتواند وضع کند برای مفهوم کلی برای اینکه آن مفهوم کلی که نمیتواند انشاء واقع شود. آنکه میتواند انشاء واقع شود، ازدواج واقع شود، انتقال خانه به دیگری واقع شود آن خصوصیات است، این لفظ انکحت و قبلت، این انشائی که از انکحت و قبلت پیدا میشود این است.
لذا گفتند که داریم آنهائی که مستقل به معنا نیستند باب حروف باب هیئات اینها وضعشان عام است موضوع له خاص است اما گفتند وضع خاص موضوع له عام، گفتند ندرایم، در حالیکه خیلی داریم. یک اختراعی میکند و میخواهد اسم گذاری بکند میگوید این ماشین را وضع کردم برای ماشین مطلق، ماشین عام، هر چه مثل این است. برای اینکه اگر وضع خاص موضوع له خاص باشد لازمهاش این است که دیگر استعمال در غیر ماشین خودش در همه ماشینها مجاز باشد. استعمال شیء در غیر ما وضع له باشد در حالیکه اینجور نیست دیگر همه اختراعات، همه کارهای معمولی مردم که میخواهد عرضه بدارند برای فروش وضعش خاص است اما موضوع لهاش عام است در این وضع عام موضوع له عام و امثال اینها، وضع یعنی تصور.
وضع خاص موضوع له خاص یعنی تصور میکند لفظ علی را وضع میکند برای جزئی خارجی این را میگویند وضع خاص، موضوع له خاص.
وضع عام، موضوع له عام یعنی تصور میکند لفظ رجل را وضع میکند برای اسم جنس، وضع عام، موضوع له عام.
وضع عام موضوع له خاص تصور میکند انشاء را، مفهوم انشاء را اما وضع میکند برای انشاء خارجی. لذا وضع عام وضع خاص یعنی متصورات، یعنی تصور واضع را اسمش را گذاشتند اسمش را گذاشتند وضع عام یا وضع خاص. حالا ما نحن فیه همین طور است، وضع خاص موضوع له عام گفتند نداریم به آنها میگوئیم همه اختراعات همین طور است.
لذا ماشین را که میسازد وضع میکند برای هر ماشینی که از این کارخانه بیرون میآید لذا تصور کرده این موجود خارجی را، وضع خاص است دیگر، سابقه ندارد یا شخصی است الان که ساخته شخصی است دیگر. لذا تصور میکند این جثه خارجی را و وضع میکند برای عام.
استاد بزرگوار ما حضرت امام توجه به اشکال داشتند اما چون که میترسیدند از مشهور و نمیشد بهم بزنند گفتند بله وضع خاص است موضوع له را هم گفتند خاص است اما به شرط القاء خصوصیات. لذا میشود وضع خاص موضوع له عام.
به حضرت امام میگفتم خب این معنای القاء خصوصیات یعنی چه؟ یعنی وضع خاص موضوع له عام. برای اینکه فرق بین جزئی و کلی همین است اگر عوارض شخصیه داشته باشد به آن میگوئیم جزئی عوارض شخصیه نداشته باشد به آن میگوئیم کلی. شما که میفرمائید در مثل اختراعات وضع خاص است موضوع له عام است به شما میگوئیم موضوع له عام است یعنی چه؟ میگوئید تصور کرده ماشینش را – همین ماشین موجود در خارج را- وضع کرده برای همین ماشین موجود در خارج به القاء خصوصیات به ایشان عرض میکردم خب به القاء خصوصیات یعنی کلی و خودش را آوردید، اسمش را نیاوردید لذا ما میگوئیم وضع خاص موضوع له عام خیلی داریم، همهشان میگویند اصلاً نداریم همه حرفها توی همین است، دیگر، همه میگویند وضع خاص، موضوع له عام نداریم، حضرت امام برای این کلی که مشهور بوده میخواستند درست بکنند وضع خاص. موضوع له عام میگفتند لفظ ماشینی که توی خارج فقط همین یک فرد است، نیست دیگر، تصور میکند این موجود خارجی را، وضع خاص.
میخواهد وضع بکند، برای این ماشین اگر وضع بکند ماشین دوم که ساخت دیگر مجاز میشود برای اینکه لفظ وضع برای آن نشده، چون مجاز میشود پس باید کلی شود، کلی که نمیشود باشد، حضرت امام میگفتند برای همین با القاء خصوصیات. به ایشان میگفتم برای همین با القاء خصوصیات، یعنی وضع خاص موضوع له عام.
یک مقدار رویش فکر کنید تا فردا انشاء الله.
وصل الله علی محمد و آل محمد