درس خارج فقه آیت الله مظاهری

99/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بايد بين امام و مأمومين فاصله‌ی زياد نباشد/ شرط 3/ شرايط نماز جماعت‌/ کتاب الصلوة

 

بحث دربارۀ شرايط نماز جماعت بود. شرايطي را فرمودند و مباحثه کرديم و دوباره شرايطي را شروع کردند. شرط اول که درباره‌اش صحبت کرديم، اينست که بايد بين امام و مأموم حائل نباشد و اگر حائل بين امام و مأموم باشد، اگر فوراً رفع شود، مانعي ندارد، اما اگر طول بکشد، سيد«رحمت‌الله‌عليه» يک جا مي‌فرمودند نماز باطل است و يک جا مي‌فرمودند جماعت باطل است. اما از روايت استفاده کرديم که جماعت باطل است. اين راجع به مرد و امام جماعت است. راجع به زن و امام جماعت، اگر حائل طوري باشد که مجلس واحد حساب شود و گفتار و کردار امام در منظر زن‌ها باشد. در اينجا حائل مانعي ندارد و اما اگر حائل زن و مرد را از هم جدا کند، نماز باطل است. تا اينجا را مباحثه کرديم و تتمه‌اي داشت و بنا شد امروز آن تتمّه را امروز مباحثه کنيم و آن تتمّه اينست:

 

موثقه‌ی عمار الساباطي عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن الرجل يصلي بقوم وهم في موضع أسفل من موضعه الذي يصلي فيه فقال: إن كان الامام على شبه الدكان أو على موضع ارفع من موضعهم لم تجز صلاتهم، فإن كان ارفع منهم بقدر إصبع أو كان أكثر أو أقل إذا كان الارتفاع بطن مسيل فان كانت أرضا مبسوطة وكان في موضع منها ارتفاع فقام الامام في الموضع المرتفع وقام من خلفه أسفل منه والأرض مبسوطة إلا انهم في موضع منحدر قال: لا بأس.[1]

عمار همينطور که در رجال آمده، خراساني است و ساباطي است اما معمولاً او را موثق مي‌دانند. چيزي که به روايات او ضرر زده است، به قول استاد بزرگوار ما آقاي بروجردي«رحمت‌الله‌عليه» چون عرب نبوده، نمي توانسته لغات را استخدام کند. لذا مي‌بينيم در غالب روايات عمار اشکال‌هاي شکلي هست و اين اشکال‌هاي شکلي موجب شده است که ضرر بزرگي به روايت عمار بخورد. از جمله آن روايات هم اين روايت است. روايت از نظر لغت هم اشکال ندارد. روايت اينست که از امام پرسيدند که امام جماعت بالا و مأمومين پايين هستند. امام صادق«سلام‌الله‌عليه» فرمودند که نبايد جاي امام جماعت بالاتر از مأمومين باشد و اگر بالاتر شد، نماز باطل است. اما اگر به اندازۀ يک انگشت و يا بيشتر و يا کمتر باشد و يا اينکه جماعت در زمين سرازيري واقع شده باشد، مانعي ندارد. روايت مي‌خواسته يک مطلب را بگويد اما به اينجاها رسيده است و آن اينست که موضع امام جماعت بايد بالاتر نباشد الاّ اينکه عرف بگويد بالاتر نيست. مثلاً به اندازۀ يک انگشت يا به اندازۀ يک وجب باشد و يا زمين سرازير باشد، اشکال ندارد. درحقيقت همان که اعلام فرمودند، در روايت عمار هم آمده و اگر عمار به طور کلي گفته بود بين امام و مأموم چه زن باشد و چه مرد باشد، بايد مساوي باشد و اما اگر عرف بگويد مساوي است، اما عقل بگويد مساوي نيست، مانعي ندارد. مثلاً به اندازۀ يک وجب باشد يا زمين سرازير باشد و بلندي و کوتاهي آن معلوم نباشد. مثل اينکه در دامنه‌ی کوه نماز مي‌خواند و عرفاً نمي‌گويند امام بالاتر است و بالاخره بايد بين امام و مأموم بلند و کوتاه نباشد، البته با دقت عرفي و نه دقت عقلي. اين مربوط به اينجا هم نيست بلکه فقه ما همين است. معمولاً فقه ما دقت عقلي ندارد مگر اينکه بگويد دقت عقلي دارم. و اما اگر نگويد دقت عقلي دارم، برمي‌گردد به عرف. البته تسامحات عرف حجت نيست اما دقت‌هاي عقلي عرف هم لازم نيست و همين مقدار که عرف در مسئله‌ی ما حکم به تساوي کند، کفايت مي‌کند و من جمله اگر زمين سرازير باشد. من خيال مي‌کنم اين ان قلت قلت‌ها به همين حرف برمي‌گردد و همه اين حرف را قبول دارند و اگر اشکال و حرفي هست، يا براي اختلاف در روايت است و يا براي اختلاف در گفتگوست. اما اينکه همه‌ی آنها يک چيز مي‌گويند و آن فهم عرفي و کلام عرفي است، مانحن فيه نيز همين است. بنابراين شرط اول اينست که حائل نباشد و اما بين زن‌ها مانعي ندارد. شرط دوم اينکه مساوي باشند و فرقي بين زن و مرد ندارد و هر دو را با دقت عقلي و با دقت عرفي نمي‌سنجيم، بلکه با فهم عرفي مي‌سنجيم. اگر عرف بگويد حائل نيست، کفايت مي‌کند. يا اگر عرف بگويد تساوي هست، کفايت مي‌کند. اين همه ان قلت قلت‌ها برمي‌گردد به اين عرض من و اين عرض مرا همه قبول دارند و نديدم کسي اشکال کند و اگر اشکال کرده، اشکال احتياط است، يا احتياط وجوبي و يا احتياط استحبابي؛ و اما در اصل مطلب ظاهراً در اين دو مطلب اختلافي نباشد.

الثالث: أن لا يتباعد المأموم عن الإمام بما يكون كثيرا في العادة إلا إذا كان في صف متصل بعضه ببعض حتى ينتهي إلى القريب، أو كان في صف ليس بينه وبين الصف المتقدم البعد المزبور وهكذا حتى ينتهي إلى القريب، والأحوط احتياطا لا يترك أن لا يكون بين موقف الإمام ومسجد المأموم أو بين موقف السابق ومسجد اللاحق أزيد من مقدار الخطوة التي تملأ الفرج، وأحوط من ذلك مراعاة الخطوة المتعارفة، والإفضل بل الأحوط أيضاً أن لا يكون بين الموقفين أزيد من مقدار جسد الإنسان إذا سجد بأن يكون مسجد اللاحق وراء موقف السابق بلا فصل.[2]

مسئله اينست که دور از هم نباشند. اما همين جا مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» مي‌فرمايند «بما يكون كثيرا في العادة». بعد چون احتياط هست، مي‌فرمايد:

والأحوط احتياطا لا يترك أن لا يكون بين موقف الإمام ومسجد المأموم أو بين موقف السابق ومسجد اللاحق أزيد من مقدار الخطوة التي تملأ الفرجاحتياط لايترک اينست که فاصله‌ی کم مانعي ندارد اما به اندازۀ يک گام و نه به اندازۀ يک قدم. يعني تقريبا يک متر مي‌شود. گاهي راه مي‌رود و گاهي تند راه مي‌رود و گاهي قدم‌ها را بلند برمي‌دارد. به سومي «تملأ الفرج» مي‌گويند يعني گام‌ها را پر مي‌کند. مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» مي‌فرمايد بيش از اين نباشد. وأحوط من ذلك مراعاة الخطوة المتعارفة،... بالاتر از اين احتياط لايترکي که کرديم، گام باشد و «تملأ الفرج» نباشد. بعد مي‌فرمايند: والإفضل بل الأحوط أيضاً أن لا يكون بين الموقفين أزيد من مقدار جسد الإنسان إذا سجد بأن يكون مسجد اللاحق وراء موقف السابق بلا فصل.يعني به اندازۀ سجده‌گاه انسان باشد و بيش از اين فاصله نباشد. مسجد الانسان را معنا مي‌کند که اصلاً بين صف‌ها فاصله نباشد. اين عبارت نظير عبارات مرحوم عمار ساباطي است. مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» بايد از پايين گرفته باشند و بالا رفته باشند و در بعضي از موارد احتياط کنند، اما ايشان از بالا گرفتند و احتياط واجب کردند تا رسيدند به آنجا که اصلاً فاصله بين مسجدين نباشد. به قول عوام مأمومين سرشان را پشت پاهاي امام بگذارند. نمي‌دانم چه شده که ايشان عبارات را برعکس فرمودند. مي‌فرمايند: الثالث: أن لا يتباعد المأموم عن الإمام بما يكون كثيرا في العادة تا اينجا عاليست و عرف مي‌گويد بايد از امام دور نباشد. بنابراين هرچه عرف گفت. مثلاً عرف مي‌گويد تا يک گام طوري نيست اما مابقي اشکال دارد. مرحوم سيد در اول اين را مي‌فرمايند و مطلب تمام مي‌شود. اما بعد مرحوم سيد به عکس مي‌فرمايند که:والأحوط احتياطا لا يترك أن لا يكون بين موقف الإمام و مسجد المأموم أو بين موقف السابق ومسجد اللاحق أزيد من مقدار الخطوة التي تملأ الفرج، وأحوط من ذلك مراعاة الخطوة المتعارفة، والإفضل بل الأحوط أيضاً أن لا يكون بين الموقفين أزيد من مقدار جسد الإنسان إذا سجد بأن يكون مسجد اللاحق وراء موقف السابق بلا فصل.

علي کل حالٍ بايد بگوييم در مسئله‌ی سوم هم اختلاف نيست. مسئله‌ی اول و مسئله‌ی دوم و مسئله‌ی سوم يک مطلب فتوايي است، اما هرکدامش يک احتياطاتي است که اين احتياطات، استحبابي است و وجوب نيست.

اول اينکه بايد حائل نباشد، الاّ کم. دوم اينکه بايد صف‌ها مساوي باشد الاّ کم. سوم اينکه بايد دور از يکديگر نباشند، الاّ کم. اين الاّ کم به هر سه مي‌خورد و يک معناي عرفي هم هست. عرف مي‌گويد مثلاً يک خطوه و يا عرف مي‌گويد اگر بخواهي خيلي خوب شود، اصلاً حائل نباشد. اگر مي خواهي عالي باشد، اصلاً فاصله‌ی بين صف‌ها نباشد. اگر مي‌خواهي خيلي عالي باشد، اصلاً دور از يکديگر نباشد و اما اگر در هر سه مسئله دور از يکديگر باشد و به فتوا عمل نشود، نماز باطل است.

مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» در اول که وارد بحث مي‌شوند، مي‌فرمايند اگر فاصله شد، جماعت باطل است. اما بعد از قولشان برمي‌گردند و مي‌فرمايند نماز باطل است. ما هم ديروز و امروز روايت خوانديم که روايت مي‌فرمايد نماز باطل است؛ لذا مثلاً اگر مأموم يک متر بالاتر از امام باشد، اين نيست که جماعتش باطل است بلکه نمازش باطل است. اما مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» در اول که وارد بحث مي‌شوند، مي‌فرمايند جماعت باطل است و اما بعد که وارد خصوصيات مي‌شوند، مي‌فرمايند نماز باطل است و اگر بخواهيم قاعده را مراعات کنيم، بايد بگوييم نماز باطل است. مخصوصاً اينکه روايت را خوانديم که در روايت مي‌گويد «لم تجز صلاته». اين غير از اينست که بگويد «لم تجز جماعته». لذا روايت به ما مي‌گويد چه اول و چه دوم و چه سوم، اگر مراعات نشد، نماز باطل است. اين شرط براي جماعت نيست بلکه شرط براي نماز است؛ لذا مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» از او بايد بگويند «لم تجد صلاته» و بعد وارد اين بحث‌ها بشوند. اما اول مي‌گويند «لم تجز جماعته» و بعد که وارد مي‌شوند مي‌فرمايند «لم تجز صلاته». بنابراين بعيد نمي‌دانيم که يک اشتباه لفظي از مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» شده باشد و مراد مرحوم سيد اينست که اين شرايط، شرايط واقعي است و مربوط به بود و نبود نماز است و مربوط به بود و نبود جماعت نيست. اين خلاصه‌ی بحث ما امروز و همچنين بحث ديروز است. مسئله را مي‌شد با پنج شش سطر تمام کنيم اما مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» بيش از يک ورق در اين شرط اول و دوم و سوم مذاکره کردند اما اين را هم بايد توجه کنيم که اختلافي بين سيد و ديگران نيست. مي‌توان گفت همه مي‌گويند بايد حائل نباشد الاّ در ميان زن‌ها و بايد فاصله نباشد و بين زن و مرد فرق نمي‌کند و بايد دور از يکديگر نباشند و بين زن و مرد فرق نمي‌کند و هر سه شرط عرفي است. اگر کم به شرط‌ها عمل نشد، طوري نيست و اما اگر زياد شد، به طوري که عرف بگويد عمل به اين شرط نشده، نماز باطل است.

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص411، أبواب الجماعة، باب63، ح1، ط آل البيت.
[2] العروة الوثقي - جماعة المدرسين، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج3، ص141.