درس خارج فقه آیت الله مظاهری

99/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1- اگر کسي امامت دارد، نمي‌تواند مأموم شود 2- اگر کسي شک کند به اينکه آيا اقتدا کرده يا نه؟ 3- آيا عدالت در نماز شرط رکني است؟/ مسئله 10و11و12/ نماز جماعت‌/ کتاب الصلوة

 

مسئله 10:

لا يجوز الاقتداء بالمأموم، فيشترط أن لا يكون إمامه مأموما لغيره.[1]

مسئله، مسئله‌ی واضحي است و ظاهراً در اين چند روز درباره‌اش صحبت کردم. اگر کسي امامت دارد، نمي‌تواند مأموم شود. اگر اقتدا کرده است، نمي‌تواند امام باشد و اين وحدت يا امام يا مأموم است. اين چيز واضحي است و همين مقدار هم که شک کنيم آيا مي‌شود يا نه، نمي‌شود و يک قاعده هم درست کرديم و اينکه در باب جماعت يک امر اختراعي است و اگر بخواهيم چيزي را اثبات کنيم، دليل مي‌خواهد و تا دليل نداشته باشيم، نمي‌توانيم جماعت را اثبات کنيم. حال در مسئله‌ی ما کسي بخواهد هم امام باشد و هم مأموم باشد. امام باشد و ديگران به او اقتدا کرده باشند و مأموم باشد و خود به ديگران اقتدا کرده باشد. گرچه با هم متابعت کنند و يکسان با هم جلو روند، اما اين کار نمي‌شود. بزرگان هم ادعاي اجماع کردند که نمي‌شود. حال اگر اجماع آقايان هم نبود، باز اگر بخواهيم اثبات کنيم يک نماز هم فراداي و هم جماعت باشد، دليل مي‌خواهد و دليل نداريم. بنابراين اگر کسي خودش امام جماعت است و اقتدا به ديگري کند و يا خود مأموم است و اقتدا به سومي کند، خود به خود مي‌گويد جايز نيست و اينکه بعضي گفته‌اند فرادا جايز است؛‌ يعني اگر خودش نماز فرادا مي‌خواند، اقتدا به ديگري هم بکند، نمازش فرادا درست است. اين هم معلوم است که حرف درستي نيست، براي اينکه اگر بخواهيم نماز فرادا درست کنيم، دليل مي‌خواهد و نماز جماعت دليل مي‌خواهد و يا اينکه هر دو باشد، دليل مي‌خواهد. براي کسي که نماز فرادا بخواند دليل داريم و براي که بخواهد نماز جماعت بخواند، دليل داريم اما اگر بخواهد هم نماز فرادا و هم نماز جماعت بخواند، دليل نداريم و عدم الدليل، دليل العدم است. سابقاً هم دو سه مرتبه در اين باره صحبت کرديم و اينگونه مسائل اصلاً گفتن ندارد، اما از اين تکرارها در عروه زياد است.

 

مسئله 11:

لو شك في أنه نوى الإئتمام أم لا بنى على العدم وأتم منفردا وإن علم أنه قام بنية الدخول في الجماعة، نعم لو ظهرعليه أحوال الأئتمام كالانصات ونحوه فالأقوى عدم الالتفات ولحوق أحكام الجماعة، وإن كان الأحوط الإتمام منفرداً، وأما إذا كان ناويا للجماعة ورأى نفسه مقتديا وشك في أنه من أول الصلاة نوى الإنفراد أو الجماعة فالأمر أسهل.[2]

اگر کسي شک کند به اينکه اقتدا کرده يا نه، فايده ندارد و بايد اثبات کند که اقتدا کرده است. اصل اين مطلب مثل سابق است. اقتدا کردن دليل مي‌خواهد و جماعت بودن دليل مي‌خواهد و اين نمي‌داند اقتدا کرده يا نه، بنابراين اقتدا نکرده است.

بعضي از بزرگان که در رساله‌هاي عمليه هم آمده، گفتند اگر خود را در مقام جماعت ببيند، کفايت مي‌کند. آن حالت دليل بر اينست که اين اقتدا کرده است. اين حالت دو قسم است؛ گاهي کاشفيت دارد. به نماز ايستاده و امام نماز جماعت مي‌خواند و اين هم متابعت مي‌کند و حالتش مي‌گويد اين مأموم است. بزرگان گفتند اين حالت حجّت است و کاشفيت دارد. اما ايرادي که هست، اينکه اين کاشفيت دارد، خيلي اوقات اشتباه مي‌شود به فرادا. معمولاً کسي که درحال نماز خواندن است، حالتش مي‌گويد نماز مي‌خواند، اما دليلي نيست که نماز فرادا مي‌خواند يا نماز جماعت. و ما بگوييم چون در جماعت است، نماز جماعت مي‌خواند. اگر اطمينان پيدا شود، يک نحو کاشفيت باشد، حرف خوب است؛ و اما اگر کاشفيت پيدا نشود، صرف اينکه در جماعت است، نمي‌تواند بگويد در جماعتم. براي اينکه در فرادايش هم صرف اينکه بگويد در فرادا هستم، نمي‌تواند بگويد در فرادا هستم. اما مشهور در ميان فقها شده و من جمله مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» در اينجا مي‌فرمايد اگر خود را در جماعت ديد، کاشف است از اينکه نماز جماعت است؛‌ و اما اگر خود را در جماعت نديد، نمي‌توان گفت نماز او به جماعت است. معمولاً بزرگان گفتند نه نماز جماعت است و نه نماز فرادا، بلکه نماز باطل است. اما مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» مي‌فرمايند نماز جماعت نيست بلکه نماز فرادا است و ظاهراً فرمايش مرحوم سيد درست نيست. اينکه اگر کاشفيت باشد، هر دو حجّت است و اگر کاشفيت نباشد، هيچکدام حجّت نيست. اگر کاشفيت براي هر دو باشد، باز نماز باطل است. هم مأموم و هم امام است و اينکه بخواهيم بگوييم فرادا درست است و جماعت درست نيست، بايد برعکس بگوييم. اينکه بگوييم اگر خود را در جماعت ديد، کاشف از اينست که در جماعت است؛ و اما اگر خود را در جماعت نديد، جماعت نيست. عين همين را در فرادا هم مي‌گوييم. اگر خود را در حال انفراد ببيند، آن حالت کاشفيت دارد و الاّ نه. و اينکه مرحوم سيد مي‌فرمايند نماز فرادايش درست است، بايد بگوييم نه نماز فرادايش درست است و نه نماز جماعتش؛ مگر اينکه حالتي براي فرادا يا براي جماعت پيدا شود که اطمينان باشد. سابقاً گفتيم اطمينان در فقه حجّت است. اينکه در فقه علم مي‌خواهيم، يعني اطمينان و معمولاً‌ اين اطمينان در باب جماعت و فرادا پيدا مي‌شود. اگر اطميناني پيدا شد، عمل مي‌کند و اگر اطمينان پيدا نشد و يا اطمينان براي هر دو پيدا شد، نماز باطل است.

 

مسئله 12:

إذا نوى الاقتداء بشخص على أنه زيد فبان أنه عمرو فإن لم يكن عمرو عادلا بطلت جماعته وصلاته أيضاً إذا ترك القراءة أو أتى بما يخالف صلاة المنفرد، وإلا صحت على الأقوى،... [3]

به کسي اقتدا کرد به عنوان اينکه اين زيد است و بعد فهميد اشتباه کرده و عمر بوده است. مي‌فرمايد عمر اگر فاسق باشد و عادل نباشد، اين نماز باطل است. و اما اگر عادل باشد، اين نماز صحيح است و اين فرمايش ايشان که مي‌فرمايند نماز باطل است، ظاهراً وجهي ندارد. وارد مسجد شد و خيال کرد زيد است و اقتدا کرد به عنوان اينکه زيد است و بعد فهميد که عمر است. اگر عمر عادل باشد که مسئله بلااشکال است و نماز جماعت خوانده و اسم زيد و عمر را اشتباه کرده است. و اما اگر اين آقا فاسق باشد، باز بايد بگوييم نماز صحيح است. حتي اگر کسي بگويد نماز به جماعت صحيح است، اشکال ندارد. نماز به فرادا صحيح است، براي اينکه عدالت از ارکان نيست و اين خيال مي‌کرد که عدالت را آورده و بعد فهميد که عدالت را نياورده است. حديث لاتُعاد مي‌گويد نمازت درست است. اگر فاسق هم باشد، باز همين است. نمازي خوانده است بدون احراز عدالت. يعني تخيل مي‌کرد عادل است و فهميد عادل نيست، باز در اينجا نماز صحيح است به دليل حديث لاتُعاد. يشترط در نماز، عدالت. اما شرط رکني نيست،‌ بلکه شرط غيررکني است؛ لذا بايد بگوييم نمازش درست است و جماعتش هم درست است و حديث لاتُعاد مي‌گويد در اينجا عدالت شرط نيست. لذا اين جمله‌ی مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» که مي‌فرمايند فرادا صحيح است، وجهي ندارد. بايد بگوييم جماعت هم صحيح است. جماعت صحيح است براي اينکه شرطي که نياورده، شرط غير رکني بوده و شرط غيررکني نماز را باطل نمي‌کند. حتي مي‌توان گفت ثواب هم دارد، نظير اينکه خيال کند کسي عادل است و سالها پشت سر او نماز خوانده و بعد فهميد فاسق است. در اينجا نمازهايش با جماعت درست است و شرطش نيامده و شرط غيررکني است و اشکال ندارد. لذا اين فرمايش مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» که مي‌فرمايد: «إذا نوى الاقتداء بشخص على أنه زيد فبان أنه عمرو فإن لم يكن عمرو عادلا بطلت جماعته وصلاته» درست نيست بلکه مي‌گوييم «صحّت جماعته و صلاته». ولو در نفس الامر والواقع نماز جماعت نبوده، ولو در نفس الامر والواقع آن شخص عادل نبوده، اما همه‌ی اينها شرط ذکري هستند و مانعي ندارد و نماز صحيح است. هم خود نماز صحيح است و هم به جماعت صحيح است. حتي اگر استيجار نماز کرده باشد با جماعت و مدتي نماز جماعت خواند و بعد فهميد امام عادل نيست، اگر بخواهيم بگوييم نمازهاي استيجاري او باطل است، قبول نداريم. براي اينکه نظير کسي است که نماز استيجاري مي‌خواند و يک سجده را فراموش کند. چطور بعد بايد جبران کند و سجده سهو برايش واجب مي‌شود و سجده‌ی سهو را به جا مي‌آورد. و اما اگر بخواهيم بگوييم صلاة استيجاري تمام خصوصيات را بايد داشته باشد، حرف درستي نيست و برگشتش به اينست که صلاة استيجاري تمام شرايط و اجزاء و ارکان است و اين معنا ندارد. پس تا اينجا اين فرمايش مرحوم سيد که مي‌فرمايند: «بطلت جماعته و صلاته»، مي‌گوييم اينطور نيست بلکه «لم يبطُل صلاته ولو جماعته».

چه مخالف منفرد باشد و چه مخالف جماعت باشد. از اين نظر هم تفاوت ندارد. مثل اينکه امام يادش رفت يک سجده بخواند و مأموم هم از او متابعت کرد، بعد بر هر دو واجب است که سجده‌ی فراموش شده را به جا بياورند و هر دوي آنها دو سجده‌ی سهو به جا مي‌آورند و اينکه بگوييم نمازش باطل است، وجهي ندارد و کسي هم نگفته است. بعد مي‌فرمايند: وإن التفت في الأثناء ولم يقع منه ما ينافي صلاة المنفرد أتم منفردا، وإن كان عمرو أيضاً عادلا ففي المسألة صورتان: إحداهما أن يكون قصده الاقتداء بزيد وتخيل أن الحاضر هو زيد وفي هذه الصورة تبطل جماعته و صلاته أيضاً إن خالفت صلاة المنفرد، الثانية أن يكون قصده الاقتداء بهذا الحاضر ولكن تخيل أنه زيد فبان أنه عمرو وفي هذه الصورة الأقوى صحة جماعته وصلاته، فالمناط ما قصده لا ما تخيله من باب الاشتباه في التطبيق.

ما در اين هم اشکال داريم. اينکه در وسط نماز ملتفت شد و آن صلاة با صلاة انفرادي منافات ندارد. مي‌فرمايند: «أتم منفردا». ما مي‌گوييم اينطور نيست بلکه «أتم جماعة»؛ ‌براي اينکه «أتم منفردا» در وقتي است که قائل شويم که آن شرط، شرط رکني است و وقتي نگفتيم که شرط رکني است، وجود و عدمش در حال نسيان بلکه وجود و عدمش در حال جهل و وجود و عدمش در حال غفلت، مثل اينست که وقتي نياورد، آورده است. در همه‌ی اينها هم حديث لاتُعاد به خوبي دلالت دارد.

مسئله،‌ مسئله‌ی مفصلي است اما خيلي حرف ندارد؛ لذا مجبوريم حرف‌هاي مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» را بزنيم، اما اصل مطلب را مرحوم سيد فرمودند و ما هم اشکال به مرحوم سيد را عرض کرديم.

[1] العروة الوثقي - جماعة المدرسين، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج3، ص121.
[2] العروة الوثقي - جماعة المدرسين، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج3، ص121.
[3] العروة الوثقي - جماعة المدرسين، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج3، ص123.