درس خارج فقه آیت الله مظاهری
95/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اول و دوم: فقیر و مسکین/ مستحقين زكات/ کتاب الزکاة
«فصل فی أصناف المستحقين للزكاة، ومصارفها ثمانية: الأول والثانی الفقير والمسكين والثانی أسوأ حالاً من الأول.»[1]
آيهی مبارکه «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِينِ وَ الْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقَابِ وَ الْغَارِمِينَ وَ فِی سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ»،[2] بر اين فرمايش مرحوم سيّد دلالت دارد. به آنها که زکات جمعآوری میکنند، برای تأليف قلوب کفار و مستضعفين به آنها زکات دادن و برای آزاد کردن بنده و ادا کردن دين و در راه خدا انفاق کردن و برای کسی که در راه مانده و خرج و مخارجش تمام شده، اما در بلد خودش غنی است، میتوان زکات داد.همهی اينها حرف دارد؛ مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) هم روی همهی اينها حرف دارند.
مرحوم سيّد راجع به فرق بين فقير و مسکين، میفرمايند: يک معنای مترادف دارد و هر دو محتاج هستند، اما احتياج مسکين بيشتر و احتياج فقير کمتر است. ايشان گفتهاند: مقول به تشکيک است، فقیر و مسکین هر دو محتاجند، يکی احتياجش بيشتر است و به او مسکين میگوییم و يکی احتياجش کمتر است و به او فقير میگوييم.
بعضيها گفتهاند: فرق بين فقير و مسکين اين است که فقير محتاج است، اما آبرودار است و نمیگذارد کسی بفهمد و به قول عوام صورتش را از سيلی سرخ نگاه داشته است؛ اما مسکين کسی است که به اين و آن میگويد، اما تکدّی نمیکند؛ برای اينکه اگر تکدّی کند، اين يک کاسبی است و زکات به او نمیرسد، بنابراين تکدی نمیکند، اما به ديگران میفهماند که فقير هستم. به عبارت ديگر گفتهاند: فقير محتاج آبرو دار و مسکين محتاجی است که آبرويش را داده و به ديگران میگويد، اما به سرحد گدايی نمیرسد. اگر به سرحد گدايی برسد، درميان فقها اختلاف است که آيا میتوان به او زکات داد يانه؛ بعضيها گفتهاند: اگر از تکدی بتواند خرج و مخارجش را درآورد، غنی است و اما اگر نتواند، به اندازهی احتياجش میتوان به او زکات داد.
بعضيها هم گفتهاند: فقير و مسکين، متکدی را نمیگيرد.
علی کل حالٍ مثل اينکه فرمايش مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) که صاحب جواهر هم دارند،[3] يک نحو اتفاقی دارد که محتاج مقول به تشکيک است؛ فقیر و مسکین هر دو محتاجند، اگر احتياجش بيشتر است، به او مسکين میگوییم و اگر احتياجش کمتر است، به او فقير میگوييم. میفرمايند: «و الفقیر الشرعی من لا یملک مؤنه السنة له و لعیاله و الغنی الشرعی بخلافه...» يک فقير عرفی داریم، يک غنی عرفی داريم، ولی فقيری که در روايات و فقه ما آمده، کسی است که مؤنه سالش را ندارد. مثلاً کسی در سال يک ميليون خرج دارد، اما يا هيچ چيز ندارد و يا پانصد تومان بيشتر ندارد. غنی شرعی آن است که مؤنه سالش میرسد؛ مثلاً کاسب است و از کاسبی و پيلهوری میتواند خود را اداره کند، بنابراين اين غنی است. همهی فقها اين را در همه جا و من جمله باب خمس و زکات گفتهاند.
«فمن كان عنده ضيعة أو عقار أو مواش أو نحو ذلك تقوم بكفايته وكفاية عياله في طول السنة لا يجوز له أخذ الزكاة، وكذا إذا كان له رأس مال يقوم ربحه بمؤنته، أو كان له من النقد أو الجنس ما يكفيه وعياله، وإن كان لسنة واحدة»؛ اگر کسی زمينی دارد، يا گوسفندانی دارد، يا عمله و بنّا است، در اينجا غنی است و قرآن میفرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ». يا اگر کسی سرمايهای دارد که با آن سرمايه کاسبی میکند و آن کاسبی مؤنه سالش را میدهد، يا پولی دارد، يا جنسی مثل گندم و جو و خرما دارد، ولو اين سرمايه امسال تمام میشود و به سال ديگر نمیرسد، بايد از همان، خرج و مخارج خود را تأمین کند تا اينکه به سال بعد برسد، آنوقت اگر چيزی ندارد، فقير است و اگر چيزی دارد، بايد ببينيم، آيا مؤنه سالش به واسطهی آن تأمین میشود يا نه.
اين مسأله، با فروعی که مرحوم بعد سيد دارد، خيلی منافات دارد؛ برای اينکه بعد میگويند: اگر کسی سرمايه دارد، اما مثل کاسبی است که بايد اين سرمايه را داشته باشد و الاّ نمیتواند کاسبی کند، اين مستثنی است. در باب خمس اختلاف است و معمولاً میگويند: مستثنی نيست و بايد خمس سرمايه را بدهد، اما در باب زکات میگويند سرمايهای که به واسطهی آن کاسبی میکند، زکات ندارد. اگر کسی درآمدش به واسطهی اين سرمايه و کاسبی است و ولو اينکه نمیتواند زکات بگيرد؛ برای اينکه مؤنه سالش را دارد، اما لازم نيست زکات سرمايه را بدهد. اما بعضيها گفتهاند: بايد زکات سرمايه را هم بدهد. مرحوم سید اینجا میفرمایند: اگر کسی سرمايهی يک سال را دارد، نمیتواند زکات بگيرد. اما بعد میفرمايند: میتواند زکات بگيرد و آن سرمايه مستثنی است؛ آنوقت حتی اگر به واسطهی سرمايه میتواند نصف سالش را اداره کند؛ مثلاً روزی هزار تومان خرج دارد و روزی پانصد تومان درآمد دارد، میتواند روزی پانصد تومان زکات بگيرد. اگر اصلاً درآمد ندارد ولو اينکه سرمايه دارد، اما کساد است که خيلی از مغازهها همينطور است که سرمايهای دارد، اما مشتری ندارد، در اينجا در اينکه میتواند سرمايه بگيرد يا نه، اختلافی است و مرحوم سيد اختلاف در فتوا دارند و در اينجا میفرمايند: « وكذا إذا كان له رأس مال يقوم ربحه بمؤنته، أو كان له من النقد أو الجنس ما يكفيه وعياله وإن كان لسنة واحدة»؛ اين نمیتواند زکات بگيرد.
«وأما إذا كان أقل من مقدار كفاية سنته يجوز له أخذها، وعلى هذا فلو كان عنده بمقدار الكفاية ونقص عنه بعد صرف بعضه في أثناء السنة يجوز له الأخذ ولا يلزم أن يصبر إلى آخر السنة حتى يتم ما عنده ففي كل وقت ليس عنده مقدار الكفاية المذكورة يجوز له الأخذ وكذا لا يجوز لمن كان ذا صنعة أو كسب يحصل منهما مقدار مؤنته ، والأحوط عدم أخذ القادر على الاكتساب إذا لم يفعل تكاسلاً.»[4]
در ميان اصحاب مشهور است، بعد هم مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) میفرمايند و روی آن فتوا دارند که اگر کسی سرمايه دارد و سرمايهاش به اندازهای است که مؤنه سالش را اداره میکند، ولو اينکه به مقدار زکات هم باشد، نمیتواند زکات بگيرد؛ اما اگر نمیتواند خودش را اداره کند، به اندازهای که نمیتواند خودش را اداره کند، میتواند زکات بگيرد.
ظاهراً بايد بگوييم: کسی که میتواند خودش را از هر راهی اداره کند، غنی است. حال گاهی عمله است و میتواند خودش و وابستههايش را اداره کند،گاهی کاسب جزء است و حتی پيلهور است و میتواند خودش و زن و بچهاش را اداره کند، گاهی هم پولدار است و میتواند خودش را اداره کند. همهی اينها از نظر شرعی غنی هستند، ولو اينکه قسم اول و دوم عرفاً غنی نيستند، اما غنی شرعی غير از غنی عرفی است. اگر سرمايه داشته باشد، لازم نيست سرمايهاش را بخورد، بلکه میتواند کاسبی کند و اگر احتياج پيدا کرد، به اندازهی احتياجش زکات بگيرد و اما اگر احتياج پيدا نکرد، غنی است و نمیتواند زکات بگيرد.
انشاء الله اگر خدا بخواهد به همين جا میرسيم که مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) هرچه جلوتر رويم، سعهی صدرشان راجع به غنی بيشتر میشود و میرسد به آنجا که میفرمايند: میتواند زکات بگيرد و مکه برود، يا زکات بگيرد و به زيارت برود و يا زکات برای توسعه بگيرد؛ به اندازهای زکات بگيرد که در زندگی توسعه بدهد و به افراط و تفريط و تجملگرايی نرسد. زندگی را به سه قسم منقسم کردهاند: يکی زندگی ضروري، يعنی کسی که به اندازهی بخور و نمير دارد؛ زندگی رفاهی یعنی اينکه توسعه در زندگی دارد و زندگی اسرافی و تجملي، یعنی اينکه در زندگی ريخت و پاش دارد. مرحوم سيد میفرمايند: برای زندگی ضروری میتواند زکات بگيرد و بعد میفرمايند: «بل للتوسعة علی الأقوي»؛ میتواند برای توسعه دادن برای خودش و کسانی که وابسته به او هستند و او بايد آنها را اداره کند، زکات بگيرد.
میفرمايند:
«وكذا لا يجوز لمن كان ذا صنعة أو كسب يحصل منهما مقدار مؤنته،»
گفتهاند: اين هم نمیتواند زکات بگيرد. اما بعد میفرمايند میتواند زکات بگيرد.
«والأحوط عدم أخذ القادر على الاكتساب إذا لم يفعل تكاسلاً.»
مثلاً جوان بيکاری است که میتواند کار کند. مرحوم سيد نتوانستهاند جواب دهند که اين شخص میتواند زکات بگيرد يا نه، بنابراين احتياط واجب کردهاند که او زکات نگيرد.
مسلّم است که غنی دو قسم است: غنی بالفعل و غنی بالقوه. يک بنّا چيزی ندارد، اما غنی است؛ به اين معنا که میتواند خود و زن و بچهاش را اداره کند. به اين غنای بالقوه میگويند. گاهی هم کسی متموّل است و به واسطهی تموّلش میتواند خود را اداره کند. اگر اينطور باشد، يک دفعه مثل الان که کار نيست و اين مصيبت بزرگی که برای نظام جمهوری اسلامی جلو آمده و در هر شهری ميليونها بيکار است، بنابراين میخواهد کار کند، اما کار نيست. معلوم است که اين فقير است و غنی بالفعل و غنی بالقوه نيست. اما يک دفعه جوان تنبلی است و میتواند به دنبال کار برود، اما به دنبال کار نمیرود. مشهور در ميان فقها میگويند: اين نمیتواند زکات بگيرد؛ برای اينکه غنی بالقوه است؛ يعنی میتواند کار کند و مثلاً در روز هزار تومان بگيرد و خرج و مخارجش را اداره کند. اگر بيکار در خانه بخوابد، هم مسئول زن و بچه است و هم نمیتواند زکات بگيرد؛ برای اينکه غنی بالقوه است.
محشين عروه هم اختلاف دارند وبعضی از آنها میفرمايند: روزی که گناه کرده و کار نرفته، برای آن روز میتواند زکات بگيرد، اما نمیشود برای يک ماه زکات بگيرد.
شايد اين حرفی که در ميان فقها مشهور است، خوبی باشد که بگوييم: ما غنای بالقوه و غنای بالفعل داريم؛ غنای بالفعل آن است که میتواند خود و زن و بچه را اداره کند؛ مثل کسی که کاسب است، يا کسی که بنّا و امثال اينها است. فقير بالقوه هم داريم و او کسی است که نمیتواند خودش را اداره کند و نمیتواند کار رود و از جايی اداره شود، بنابراين میتواند زکات بگيرد. اما اگر میتواند خودش را اداره کند، اما نکند، غنی بالقوه است و فقير نيست. ظاهراً بايد اينطور بگوييم.
اما در کلام سيّد اختلاف پيدا شده و میبينيم که مرحوم سيد هرچه جلو میروند،روند، سعهی صدرشان راجع به گرفتن زکات بيشتر میشود؛ اول جدی میگيرند و بعد هرچه جلو میروند، در جواز گرفتن زکات، سعه صدر بیشتری پيدا میکنند.