درس خارج فقه آیت الله مظاهری

95/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله‌ی پنجم: قطع اعتکاف در دو روز اول جایز است، اما اگر دو روز اول معتکف بود، واجب است روز سوم معتکف بماند/ مسائل/ شرایط اعتکاف/ کتاب الإعتکاف

در مسأله‌ی پنجم که يک نحو تکرار است، فرموده‌اند: «یجوز قطع الاعتکاف المندوب فی الیومین الأولین، ومع تمامهما یجب الثالث، وأما المنذور فإن کان معینا فلا یجوز قطعه مطلقا، وإلا فکالمندوب[1]

اینکه اگر کسی معتکف شد، واجب است روز سوم بماند و من جمله روزه بگيرد، اين شهرت بسزا، بلکه تسلّم بسزايی در ميان اصحاب دارد. مرحوم سيّد سابقاً فرمودند، بعد هم می‌فرمايند، اينجا هم ‌فرموده‌اند: اگر اعتکافِ معتکف واجب باشد، مثل اينکه نذر کرده اعتکاف کند، روز اول و دوم و سوم،‌ واجب است و اما اگر اعتکاف معمولی و اعتکاف مستحبی باشد، روز اول و دوم مستحب و روز سوم واجب است. بنابراين لازمه‌اش اين است که روز اول و روز دوم می‌تواند رها کند؛ اما وقتی روز سوم شد، بايد ادامه دهد و روز سوم اعتکافش واجب است و معلوم است که از شرايط اعتکاف روزه است.

در مسأله روايت صحيح‌السند و ظاهرالدلاله‌ای داريم.

روايت 1 از باب 4 از ابواب اعتکاف: صحيحه محمد بن مسلم: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا اعْتَكَفَ يَوْماً وَ لَمْ يَكُنِ اشْتَرَطَ فَلَهُ أَنْ يَخْرُجَ وَ يَفْسَخَ الِاعْتِكَافَ‌ وَ إِنْ أَقَامَ يَوْمَيْنِ وَ لَمْ يَكُنِ اشْتَرَطَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَفْسَخَ‌ اعْتِكَافَهُ حَتَّى تَمْضِيَ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ.»[2]

دلالت روايت بر اينکه روز اول و دوم مستحب است و روز سوم واجب است، عالي است.

اين روايت بحثی دارد که بحث مشکلی هم هست و آن اين است که فتواي مرحوم سيّد اين است که موقعی که می‌خواهد معتکف شود، اگر شرط نکرده باشد، روز اول و دوم برايش مستحب است و روز سوم برايش واجب است و اما اگر شرط کرده باشد، به اين معنا که بگويد: معتکف می‌شوم، اما اگر کاری پيدا کردم، رها می‌کنم، روز اول و دوم اشکال ندارد و روز سوم را مرحوم سيّد طبق همين روايت می‌گويند اشکال دارد. برای اينکه شرط کرده که اگر کاری پيدا کرد، رها کند و برود، و حال آنکه يکی از فروع چهل گانه‌ی مرحوم سيّد همين است که می‌فرمايند: اگر شرط نکرده باشد، روز سوم واجب است و اما اگر شرط کرده باشد، می‌تواند روز سوم را هم رها کند و برود.[3]

اين مسأله در احرام هم آمده است، سابقاً هم در باب حج در باره‌اش صحبت کرديم و گفتیم: همه‌ی آقايان، من جمله سيّد (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) فرموده‌اند که مستحب است وقتی نيت احرام می‌کند، بگويد: خدايا من محرم می‌شوم، اما اگر عذر موجّهی پيدا کردم که قاعده‌ی «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‌[4] جلو آمد، رها می‌کنم و می‌روم. اين يک امر مستحبی است؛ برای اينکه اگر شرط هم نکند، اگر در احرام امر ضروری جلو آمد، می‌تواند مُحلّ شود. سابقاً خوانديم که در خيلی جاها، مثل اينکه وقتی ناامنی شود- مثل حج سال گذشته که نزديک بود سعودي‌ها ناامنی عجيب عمومی ايجاد کنند- می‌تواند رها کند و برود؛ حال شرط کرده باشد يا نکرده باشد. در باب احرام اين است و مورد فتوا و مورد روايات است که مستحب است انسان بگويد: خدايا اگر ضرورتی در کار آمد، من رها می‌کنم و مُحلّ می‌شوم. حال اين شرط را بکند يا نکند، اگر ضرورتی در کار آمد، می‌تواند مُحلّ ‌شود. سابقاً در این باره‌ صحبت کرديم و اشکالی هم در مسأله نيست و احدی نگفته است: ولو مضطر شوي، نمی‌توانی مُحلّ‌شوي، اما مستحب است که اين شرط را بکند.

در باب اعتکاف هم جایز است که وقتی خواست معتکف شود، شرط کند و بگويد: خدايا! اگر ضرورتی در کار آمد، من اعتکاف را رها می‌کنم و می‌روم. حال در روز اول و دوم که مستحب است، می‌تواند رها کند، در روز سوم هم که واجب است، باز می‌تواند رها کند. اما روز سوم مربوط به اضطرار است که مرحوم سيّد در اينجا بحث نمی‌کنند و بعد بحث می‌کنند و لذا اينجا به طور کلی می‌فرمايند: روز اول و دوم مستحب و روز سوم واجب است. درحالی که روايت محمد بن مسلم «ان لم يشترط» را دارد. من روايت محمد بن مسلم را اين‌طور معنا می‌کنم. روايت اين است: صحيحه محمد بن مسلم: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا اعْتَكَفَ يَوْماً وَ لَمْ يَكُنِ اشْتَرَطَ فَلَهُ أَنْ يَخْرُجَ وَ يَفْسَخَ الِاعْتِكَافَ‌ وَ إِنْ أَقَامَ يَوْمَيْنِ وَ لَمْ يَكُنِ اشْتَرَطَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَفْسَخَ‌ اعْتِكَافَهُ حَتَّى تَمْضِيَ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ.» اگر در روز اول و دوم اعتکاف ضرورتی در کار آمد، می‌تواند رها کند و روز سوم نمی‌تواند رها کند، الاّ اينکه شرط کرده باشد و ما می‌گوييم: يعنی عذر موجّهی برايش جلو آمده باشد. برمی‌گردد به اينکه اعتکاف روز اول و دوم مستحب و روز سوم واجب است، البته اگر عذر موجّه يا اضطراری جلو نيايد و اگر اضطراری جلو آمد، روز اول يا دوم يا سوم می‌تواند اعتکاف را رها کند.

بنابراين حرف مرحوم سيّد در اينجا صحيح است و دلالت روايت محمد بن مسلم هم درست است، اما مرحوم سيّد بعد فرعی دارند که می‌فرمايند: اگر کسی در اعتکاف، از اول شرط کند ولو اينکه عذری هم ندارد رها کند و برود، جايز است. ما در آنجا اشکال داريم که چطور می‌شود چيزی که واجب است و خودتان هم می‌گوييد واجب است، رها کند و برود. اين يک نحو تناقض است.‌ ولو اينکه ضرورتی هم در کار نباشد، از اول بگويد: روز سوم که واجب است، اگر بخواهم اين واجب را به جا نياورم، می‌شود. اين تناقض است. اگر واجب است که نمی‌تواند بشکند، اگر شرط کرده باشد يا نکرده باشد و اگر واجب نيست، می‌تواند بشکند، شرط کرده باشد يا نکرده باشد.

لذا مثلاً اگر در نماز نيت نکند، نمی‌تواند بدون عذر نماز را بشکند، اما نيت کند و بگويد: خدايا! اگر عذری پيدا کردم، نماز را می‌شکنم، اين طوری نيست و هروقت عذری پيدا کرد، نماز را می‌شکند. اما اگر بگويد: خدايا! چهار رکعت نماز ظهر به جا می‌آورم قربة الی الله، اما اگر خواستم نماز را بشکنم، اين کار نمی‌شود؛ زيرا با وجوب منافات دارد و وجوب دست من نيست که شرط کنم يا شرط نکنم. خدا گفته است: نماز واجب است؛ اما «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‌ هم داريم. در اعتکاف هم، اعتکاف روز سوم واجب است، اما «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‌ هم داريم. ولی اگر بگويد: اعتکاف روز سوم واجب است، اما اگر دلت خواست بشکنی از اول شرط کن و طوری نيست، اين برمی‌گردد به اينکه واجب دست تو باشد و اگر شرط کنی طوری نيست و اگر شرط نکنی اشکال دارد و اين مسلّماً نمی‌شود.

حال مرحوم سيّد در اينجا مسأله‌اش را عنوان نکرده، اما بزرگان به روايتی تمسک کرده‌اند،‌ که «ان لم يشترط» دارد و ما «ان لم يشترط» را مثل باب احرام معنا می‌کنيم. در باب احرام پيش اصحاب مسلّم است که مستحب است که بگويد: خدايا اگر عذر موجّهی برای من جلو آمد، احرام را بشکنم. حال اگر عذر موجّهی جلو آمد، خواه شرط کرده باشد، يا نکرده باشد، می‌تواند احرام را رها کند. در خيلی جاها مثل باب سدّ و حصر که سابقاً خوانديم، در وسط حج می‌تواند حج را رها کند، از اول هم شرط کرده باشد، يا نکرده باشد، و اگر می‌تواند، در همان جايی که هست ذبح می‌کند و مُحلّ می‌شود و برمی‌گردد. اين در باب احرام مسلّم است و حرفی هم در آن نيست و همه گفته‌اند مستحب است که بگويد: خدايا! من مُحرم می‌شوم، اما اگر عذر موجّهی پيدا کردم، رها می‌کنم. اما احدی نگفته است که همان جا بگويد: خدايا! من محرم می‌شوم، اما اگر دلم بخواهد رها کنم. بنابراين در باب احرام همه گفته‌اند مستحب است، اما همه گفته‌اند: مربوط به باب اضطرار است و احدی نگفته است که در باب احرام ولو احرام مستحب هم باشد، وقتی محرم شد، بتواند رها کند. وقتی مضطر شود، «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‌ او را می‌گيرد و عمل به اضطرار می‌کند و آن شرط، چيز اضافه‌ای است. مثل عوام مردم که می‌گويند: احرام به جا می‌آورم قربة‌ الی الله و يا نماز می‌خوانم قربة الی الله که اگر بگويد، يا نگويد، نماز قبول است. اين شرط هم مثل همان است و اگر بگويد يا نگويد، درست است.

علی کل حالٍ مسأله‌ی فعلی ما اشکال ندارد ‌و اينکه مرحوم سيّد فرموده‌اند: در اعتکاف، روز اول و دوم مستحب و روز سوم واجب است و روز اول و دوم می‌تواند رها کند و برود و روز سوم نمی‌تواند و روز سوم بايد اعتکافش را تمام کند و روزه هم بگيرد و بعد می‌فرمايند: حتی اگر روزه‌اش و اعتکافش را باطل کرد، مثل اين است که ماه مبارک رمضان روزه خورده باشد. اين فتوای همه و من جمله مرحوم سيّد است که می‌گويند: برای کسی که همين‌طور اعتکافش را رها کند، کفاره هم دارد. روايتی هم داريم که شوهرِ خانمی مسافر بود و اجازه گرفته بود و به اعتکاف رفته بود. روز سوم شوهرش از مسافرت آمد؛ او هم دلش هوای شوهرش را کرده بود و آمده بود سری به شوهرش بزند و برگردد و اتّفاقاً مواقعه‌ای پيدا شد. حضرت فرمودند: مثل کسی که روزه‌ی يک روز ماه مبارک رمضان را افطار کرده، بايد کفاره بدهد، اين خانم هم بايد کفاره بدهد.[5]

مسأله‌ی 6:

مرحوم سيد در اينجا هفت- هشت ده راجع به مسأله‌ی نذر آورده‌اند. البته مفيد است و نتايج فقهی دارد، اما مربوط به باب اعتکاف نيست. بله، اگر کسی نذر کرده باشد نماز بخواند، بايد نمازش را بخواند و اگر نذر کرده باشد معتکف شود، بايد معتکف شود و اگر نذر کرده باشد روزه بگيرد، بايد روزه بگيرد. اين يک قاعده‌ی کلی است، اما مرحوم سيد از باب مصداق، برای اين قاعده‌ی کلی هفت- هشت ده فرع آورده‌اند. يکی از آنها اين است که فرموده‌اند: «مسأله‌ی 6: لو نذر الاعتكاف فی أيام معينة وكان عليه صوم منذور أو واجب لأجل الإجارة يجوز له أن يصوم فی تلك الأيام وفاء عن النذر أو الإجارة، نعم لو نذر الاعتكاف فی أيام مع قصد كون الصوم له ولأجله لم يجزئ عن النذر أو الإجارة.»[6]

مثل اينکه زنی ماه مبارک رمضان حائض بوده و روزه‌هايش را خورده است و الان نذر کرده که در ماه رجب در ايام البيض معتکف شود. حال واجب است که معتکف شود، اما روزه‌هايش را روزه‌هايی قرار می‌دهد که برايش واجب است. اين طوری نيست؛ چنانچه پيغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه‌ی طاهرين (‌عليهم السلام) در ماه مبارک رمضان معتکف می‌شدند و روزه‌ی ماه مبارک رمضان جای روزه‌ی اعتکاف می‌شد. سابقاً خوانديم که در اعتکاف واجب است روزه باشد، روز اول و دوم و سوم بايد روزه باشد، اما لازم نیست روزه برای اعتکاف باشد. لذا اگر روزه‌ی استيجاری دارد و معتکف شده، آن سه روز را روزه‌ی استيجاری می‌گيرد و اين طوری نيست. «يشترط فی الاعتکاف الصوم»، اما نه اينکه اعتکاف شرط داشته باشد، بلکه ظرف است و در ظرف صوم بايد اعتکاف واقع شود. لذا می‌فرمايند: «لو نذر الاعتكاف فی أيام معينة وكان عليه صوم منذور أو واجب لأجل الإجارة يجوز له أن يصوم فی تلك الأيام وفاء عن النذر أو الإجارة»؛ هم اعتکافش درست است و هم روزه‌ی استيجاری يا نذری يا روزه‌ی ماه رمضانش درست است. تا اينجا خوب است.

بعد از اين، يک جمله دارند و آن اين است که فرموده‌اند: «نعم لو نذر الاعتكاف فی أيامٍ مع قصد كون الصوم له، لم يجزئ عن النذر او الإجارة.» کسی نذر کرده که برای اعتکاف روزه بگيرد و وقتی برای اعتکاف روزه بگيرد، اين روزه واجب می‌شود. حال نمی‌تواند روزه‌ی استيجاری بگيرد، يا روزه‌ی ماه رمضان بگيرد و بايد اعتکاف با روزه‌ای باشد که آن روزه از اعتکاف باشد. اما اگر اين کار را نکرد، اعتکاف باطل است، يا مخالفت نذر کرده و کار حرامی مرتکب شده است. اگر مثلاً نذر کرده روز پنج‌شنبه روزه بگيرد، اما نگرفت،‌در اين حال حنث نذر کرده، اما آيا نمازش هم باطل است؟ اين هم نذر کرده در آن سه روز اعتکاف، روزه‌هايش از اعتکاف باشد، بنابراين اين واجب است روزه‌هايش را برای اعتکاف بگیرد. حال اگر برای اعتکاف نگرفت، بلکه روزه‌ی استيجاری گرفت، در اين صورت بايد کفاره‌ی حنث نذر بدهد؛ برای اينکه نذر کرده روزه بگيرد، اما نگرفته است، اما چرا اعتکافش باطل باشد؟ برای اينکه اعتکاف تقيّد به صوم ندارد و بايد در ظرف صوم باشد. بنابراین او روزه گرفته و مرحوم سيد بايد بفرمايند اعتکاف درست است، اما حنث نذر کرده، پس باید کفاره‌ی حنث نذر بدهد.

لذا اینکه مرحوم سید فرموده‌اند: «نعم لو نذر الاعتكاف فی أيام مع قصد كون الصوم له، لم يجزئ لغيره و يجب ان يجعل الصوم للاعتکاف»، بايد طبق نذر عمل کند و اگر عمل نکند، حنث نذر کرده، اما اعتکافش باطل نيست؛ برای اينکه اعتکاف روزه می‌خواهد و اين هم سه روز را روزه گرفته و روزه هم صحيح بوده است؛ برای اينکه گفته است: من سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه روزه می‌گيرم و اما روزه‌ی استيجاری گرفته و روزه‌ی استيجاری وقع فی محلّه بوده و اين هم با صوم اعتکاف کرده و روزه‌اش هم روزه‌ی استيجاری يا قضائی بوده است. بنابراين روزه‌اش درست است، اعتکافش هم درست است و اما يک ايراد هست و آن اين است که خلاف نذر است و بايد کفاره‌ی نذر بدهد. در فرع اول بنا شد که روزه‌ی اعتکاف، ظرف باشد، به اين معنا که بايد در ظرف روزه اعتکاف کند، اما نداشتيم که در ظرف اعتکاف روزه باشد. لذا برمی‌گردد به اينکه نذر را مخالفت کرده و بايد کفاره‌ی حنث نذر بدهد.

 


[1] العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص677 ط ج.
[2] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص543، ابواب الإعتکاف، باب4، ح1، شماره14076، ط آل البیت.
[3] العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص692 ط ج.
[4] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج15، ص369، ابواب جهاد النفس و ما یناسبه، باب56، ح1، شماره20769، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص548، ابواب الإعتکاف، باب6، ح6، شماره14088، ط آل البیت.
[6] العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص677 ط ج.