درس خارج فقه آیت الله مظاهری

95/06/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا اعتکاف به نیابت از زنده جایز است؟/ کتاب الإعتکاف

بحث ديروز درباره‌ی اين بود که آيا می‌شود به نيابت از زنده اعتکاف کرد؟ مثلاً‌ آیا کسی‌ می‌تواند برای‌ پدرش معتکف ‌شود، يا ايثار ‌کند و برای‌ رفيقش به اعتکاف ‌رود؟

در مسأله دو قول است: بعضی‌ گفته‌اند: نه و به واجبات قياس کرده‌اند و گفته‌اند: همين‌طور که جايز نيست کسی‌ به جای‌ پدرش نماز بخواند و روزه بگيرد، جايز هم نيست به جای‌ پدرش معتکف بشود. اگر پدرش مرده باشد، دليل داريم و اما اگر بخواهد برای‌ زنده خيرات کند، جايز نيست. اینها مستحبات را به واجبات قياس کرده‌اند.

مرحوم سيّد (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) می‌فرمايند: در مسأله دو قول است و بعيد نيست که بگوييم جايز است، بلکه أقوی‌ اين است که جايز است.عبارت مرحوم سيد اين است: «و يجوز الإتیان به عن نفسه و عن غیره الميّت. و فی‌ جوازه نيابتةً عن الحی‌ قولان، لا يبعُدُ ذلک، بل هو الأقوي[1]

خواه ناخواه اگر يک قاعده‌ی کلی‌ دست داده بودند و فرموده بودند: کليه‌ی خيرات و مبرّات را همين‌طور که می‌تواند برای‌ خودش انجام دهد، می‌تواند ديگران را زنده يا مرده شريک بگيرد و می‌تواند مستقلاً برای‌ ديگری‌ انجام دهد، عالی‌ بود. مثلاً کسی پدرش اهل تهجّد بوده و الان مريض است و ناراحت است، به پدرش می‌گويد: نماز شبت را من می‌خوانم. يا کسی رفيقش اهل اعتکاف بوده و الان کار دارد و نمی‌تواند اعتکاف کند، رفيقش می‌گويد: من به جای‌ تو اعتکاف می‌روم.

ديروز علاوه بر بنای‌ عقلا، به سيره‌ی متشرّعه تمسک می‌کردم. بنای‌ عقلا در اين است که کمک کردن به ديگران در خيرات و مبرّات اشکال ندارد. قرض کسی‌ را ادا کند، يا برای‌ کسی‌ کربلا برود، يا پدر به پسر بگويد: من نمی‌توانم به ديدن اين آقا بروم و شما به جای‌ من برو، عقلایی است. حتی‌ سيره‌ی عقلا را می‌توان در واجبات هم آورد؛ مثل اينکه بگويد: واجب است من اين کار را بکنم، اما نمی‌توانم و تو به جای‌ من انجام بده.

سيره‌ی متشرعه نيز همين است. ديروز مثال می‌زدم به اينکه می‌گويد: برای‌ خودم و برای‌ پدر و مادرم و برای‌ وابسته‌هايم قرآن می‌خوانم، قربة الی‌ الله. گاهی‌ هم می‌گويد: اين سوره را برای‌ فلاني می‌خوانم؛ مثلاً‌ برای‌ سلامتی‌ فلانی‌ که به مسافرت رفته است، این سوره را می‌خوانم.

چيزی‌ که نمی‌شود به نیابت از حیّ بجا آورد و آن هم يک تعبّد شرعی‌ است، واجبات است؛ برای‌ اينکه واجبات به عهده است. ‌مثل اينکه شخصی در ماه مبارک رمضان ‌ می‌تواند روزه بگيرد، اما نيابت بگيرد. معلوم است که اين نمی‌شود. يا کسی‌ به پسرش بگويد: من حال ندارم، تو نماز ظهر و عصر مرا بخوان.

اما اگر واجب نباشد، می‌توان گفت: در مستحبات- هم در مستحبات مالی‌ و هم در مستحبات عبادي- می‌تواند برای‌ خودش به جا بياورد و می‌تواند ديگران را شريک کند و می‌تواند مستقلاً برای‌ ميّت به جا بياورد و می‌تواند مستقلاً برای‌ حی‌ به جا بياورد. به عنوان مثال الان رسم است که پسر به جای‌ پدرش به ديدن کسی‌ می‌رود. اين چيزی‌ است که عقلا قبول می‌کنند و در ميان متشرعه هم سيره شده است. بهترين دليل نيز همين است. اما در مسأله دو روايت داريم که دلالت روايات هم خيلی‌ خوب است.

روايت 1 از باب 12 از ابواب قضاء‌ الصلوات:

روايت صحيحه السند است برای‌ اينکه ما دو محمد بن مروان داريم: يکی‌ از آنها از اصحاب امام صادق (‌عليه السلام) و يکی‌ از آنها از اصحاب امام هادی ‌(‌عليه السلام) است. آنکه از اصحاب امام هادی‌ (‌عليه السلام) است، توثيق شده و آنکه از اصحاب امام صادق (‌عليه السلام) است، مثل نجاشی‌ او را توثيق نکرده، اما رد هم نکرده است. ولی‌ آنچه عالي است، سه چهار نفر از اصحاب اجماع از محمد بن مروان حناط روايت نقل می‌کنند. بنابراين روايت مصحّحه، بلکه صحيحه است و از نظر سند اشکال نداريم.

صحيحه محمد بن مروان: « قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‌ مَا يَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْكُمْ أَنْ يَبَرَّ وَالِدَيْهِ حَيَّيْنِ وَ مَيِّتَيْنِ يُصَلِّی‌ عَنْهُمَا وَ يَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ يَحُجَّ عَنْهُمَا وَ يَصُومَ عَنْهُمَا فَيَكُونَ الَّذِی‌ صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ فَيَزِيدَهُ اللَّهُ بِبِرِّهِ وَ صَلَاتِهِ‌ خَيْراً كَثِيراً.»[2]

حضرت فرموده‌اند: چرا برای‌ ديگران کار نمی‌کني؟ برای‌ زنده‌ها و مرده‌ها و خويشان و غيرخويشان نماز بخوانيد و روزه بگيريد و برای‌ آنها حج برويد. در روايات ديگر هم دارد که ثوابش يکی‌ برای‌ آنها و نُه ثواب برای‌ خودت می‌باشد. حضرت می‌فرمايند: آنها ثواب اين نماز و روزه و يا حج را می‌برند، تو هم ثواب زيادتری‌ می‌بري.

سند و دلالت روايت خوب است، لذا مرحوم سيّد فرموده‌اند:«لا يبعُدُ ذلک»، بلکه فرموده‌اند: «بل الأقوي» اينکه جايز است.

مرحوم سيّد در آخر کار حرفی‌ دارند و آن این است که می‌فرمايند: اگر کسی‌ در مستقلات شبهه کند، اما در عباداتی‌ که تبعی‌ است، نمی‌توان اشکال کرد. مثل نماز در طواف حج، که اگر کسی‌ برای‌ زنده حج به جا بیاورد، روايت داريم و سابقاً خوانديم که جايز است. حالا در اين حج بايد طواف به جا بياورد و در طواف نماز بخواند و نماز را برای‌ او می‌خواند. مثل اعتکاف که روزه دارد، اما روزه‌ی آن تَبعی‌ است؛ يعنی‌ شرط اعتکاف اين است که در مسجد باشد و روزه بگيرد. مثل اينکه شرط حج اين است که طواف داشته باشد و شرط طواف اين است که نماز بخواند. مرحوم سيد می‌فرمايند: اگر کسی‌ در مستحبات اشکال کند و بگويد: مثل واجبات است و نمی‌شود، آن‌وقت می‌گوييم: در اعتکاف می‌شود؛ برای‌ اينکه اعتکاف مثل حج است و همين‌طور که نمازِ تَبعی‌ در حج برای‌ حی‌ و برای‌ ميت می‌شود، روزه‌ی در اعتکاف هم، برای‌ حی‌ و برای‌ ميّت می‌شود.[3]

روايت اين است: «مَا يَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْكُمْ أَنْ يَبَرَّ وَالِدَيْهِ حَيَّيْنِ وَ مَيِّتَيْنِ يُصَلِّی‌ عَنْهُمَا وَ يَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ يَحُجَّ عَنْهُمَا وَ يَصُومَ عَنْهُمَا فَيَكُونَ الَّذِی‌ صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ فَيَزِيدَهُ اللَّهُ بِبِرِّهِ وَ صَلَاتِهِ‌ خَيْراً كَثِيراً.»

مرحوم آقای‌ خوئی‌ (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) در اينجا حرف غريبی‌ دارند؛ اول می‌فرمايند: عجب از مرحوم سيّد است که چرا اين حرف را زده است و اين حرف به ساحت مقدس مرحوم سيّد نمی‌خورد؛ برای‌ اينکه در مسأله دو روايت دارد که هر دو روايت ضعيف‌السند است و روايتی‌ که بشود از نظر سند و دلالت درست کرد، نداریم و در اين روایتی که می‌فرمايد: «مَا يَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْكُمْ أَنْ يَبَرَّ وَالِدَيْهِ حَيَّيْنِ وَ مَيِّتَيْنِ يُصَلِّی‌ عَنْهُمَا وَ يَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ يَحُجَّ عَنْهُمَا وَ يَصُومَ عَنْهُمَا فَيَكُونَ الَّذِی‌ صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ فَيَزِيدَهُ اللَّهُ بِبِرِّهِ وَ صَلَاتِهِ‌ خَيْراً كَثِيراً»، «عَنْهُمَا» به ميّتين برمی‌گردد و معنايش اين‌طور می‌شود که برای‌ ميّت می‌توان اعتکاف کرد و نماز مستحبی‌ و نماز واجب و کارهای‌ خير انجام داد. اما برای‌ زنده دليل نداريم و روايت محمد بن مروان است که روايت محمد بن مروان نيز ضعيف‌السند است؛ برای‌ اينکه روایت محمد بن مروان مشترک است بين محمد بن مروانی که از اصحاب امام صادق (‌عليه السلام) است و محمد بن مروانی که از اصحاب امام هادی ‌(‌عليه السلام) است و دلالتش هم درست نيست؛ برای‌ اينکه «عَنْهُمَا» به ميّتين برمی‌گردد.[4]

يک حرف در اين است که مرحوم آقای‌ خوئی‌ از اول که وارد می‌شوند، می‌فرمايند: «من الغرائب» است که مرحوم سيد اين حرف غريب و عجيب را زده است. درحالی‌ که حرف غريب و عجيب از مرحوم خوئی‌ است؛ برای‌ اينکه محمد بن مروان حسابی‌ توثيق شده و دو سه نفر از اصحاب اجماع روايات فراوانی‌ از او نقل کرده‌اند. از طرف ديگر ضميرها را به ميّتين بزنيم، از غرائب و عجائب است. حسابی‌ دلالت دارد که چرا برای‌ پدر و مادرت کار نمی‌کني. زنده باشند يا مرده باشند،‌ برای‌ آنها نماز بخوان و برای‌ آنها به زيارت برو و برای‌ آنها صدقه بده و خوبی‌ کن. ثوابش برای‌ آنها است، برای‌ تو هم است.

لذا‌ اگر مجبور هم شويم، بايد روايت را به مبنای‌ آقای‌ خوئی‌ طرح کنيم و بگوييم: روايت ضعيف‌السند است، اما روايت ضعف دلالت ندارد؛ مگر اينکه کسی‌ روايت را اين‌طور معنا کند و بگويد: ضمیر «عَنْهُمَا» در «مَا يَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْكُمْ أَنْ يَبَرَّ وَالِدَيْهِ حَيَّيْنِ وَ مَيِّتَيْنِ يُصَلِّی‌ عَنْهُمَا وَ يَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ يَحُجَّ عَنْهُمَا وَ يَصُومَ عَنْهُمَا فَيَكُونَ الَّذِی‌ صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ فَيَزِيدَهُ اللَّهُ بِبِرِّهِ وَ صَلَاتِهِ‌ خَيْراً كَثِيراً»، به میتین برمی‌گردد. که اين خيلی‌ غريب است. اگر بخواهيم روايت را طرح کنيم، ولی العمل به اولی‌ من الطرح.

در کارهای‌ معمولی‌ هم سيره هست که نيابت بردار است؛ همه کار نيابت بردار است الاّ ما أخرجه الدليل و أخرجه الدليل هم فقط در واجبات است و ظاهراً‌ در غير واجبات نداريم. شارع مقدس در واجبات گفته است نيابت نمی‌شود، اما در غير واجبات يعنی‌ مستجبات می‌شود.

به علاوه، به مرحوم آقای‌ خوئی‌ عرض می‌کنيم: و لو اين روايت دلالت ندارد و ضعف سند دارد، اما چرا قانون تسامح در ادلّه‌ی سنن در اينجا نيايد. قانون تسامح در ادلّه‌ی سنن به ما می‌گويد: هر مستحبی‌ را چنانچه می‌توانی‌ برای‌ خودت به جا بياوری‌، برای‌ پدرت هم می‌توانی‌ به جا بياوري، خواه پدر زنده باشد، يا مرده باشد. قانون تسامح در ادلّه‌ی سنن برای‌ ما خيلی‌ کار می‌کند و خيلی‌ روی‌ آن ترغيب و تحريص هم شده است.

بنابراین می‌گوييم: حرف مرحوم سيد درست است، قانون تسامح در ادله‌ی ‌سنن هم به ما می‌گويد: خيرات و مبرات برای‌ خود و برای‌ ديگران- زنده باشند يا مرده باشند، قوم و خويش باشند يا غريبه باشند- جايز است.

 


[1] العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص667 ط ج.
[2] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج8، ص276، ابواب قضاء الصلوات، باب1، ح12، شماره10647، ط آل البیت.
[3] العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص668 ط ج.
[4] المستند قی شرح العروة الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج12، ص339.